درس بعد

اوامر

درس قبل

اوامر

درس بعد

درس قبل

موضوع: ماده و صیغه امر


تاریخ جلسه : ۱۴۰۲/۷/۹


شماره جلسه : ۳

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • وهم و دفع نسبت به کلام مرحوم اصفهاني

  • ديدگاه مختار استاد

  • شواهد قرآني بحث از نظر استاد

  • پاسخ به نظریه مرحوم خویی در عدم امکان تصوّر قدر جامع

دیگر جلسات
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحيمْ
الْحَمْدُ للّه رَبِّ الْعَالَمِينْ وَصَلَى الله عَلَىٰ سَيِّدَنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينْ


وهم و دفع نسبت به کلام مرحوم اصفهاني
اگر کسی اشکال کند که مرحوم اصفهاني با اين سخن، اجتهاد در لغت می‌کند؛ می‌گوييم که اين، اجتهاد در لغت نيست؛ بلکه يک استظهار است که برای آن شواهدی می‌آورد. ايشان مي‌فرمايد: «أمر» در همه جا در اراده يا متعلّق الارادة استعمال مي‌شود؛ چنانچه در جايي خودِ فعل بدون لحاظ جنبه اراده باشد، جمع آن مي‌شود امور و اگر با لحاظ جنبه اراده باشد، مي‌گوييم اوامر.

ايشان قائل به اين شدند که امر، يعني اراده؛ اعم از تکويني و تشريعي؛ امّا دو لحاظ در آن وجود دارد، به يک لحاظ، «يجمع علي أوامر» و به لحاظ ديگر «يجمع علي أمور.»

ديدگاه مختار استاد
در تأييد فرمايش مرحوم اصفهاني، اين سؤال پيش می‌آید اينکه مرحوم آخوند مي‌فرمايد: امر، مشترک بين طلب و شيء است، يا مرحوم آقاي بروجردي قائل به اين است که امر، مشترک لفظي بين طلب و فعل است؛ آيا بين اين دو، ارتباط معنايي هم وجود دارد يا نه؟ توضيح اينکه «عين»، مشترک لفظي بين 70 معناست؛ ولي بين هيچ معنايي با معناي ديگرش، ارتباطي وجود ندارد. آيا اينجا بين طلب و آن فعلي که مي‌خواهيم بگوييم امر، آيا نسبتي از حيث اراده هست يا نيست؟

پاسخ اين است که بله؛ نسبت معنايي در اينجا برقرار است و مرحوم اصفهاني، متوجه اين موضوع شده؛ لذا مي فرمايد که به فعل - به اعتبار اينکه متعلق اراده است- مي‌گوييم «زدن» يا «امر»؛ امّا اگر اين اعتبار نباشد، نمي‌توانيم اطلاق «امر» به آن کنيم.

شواهد قرآني بحث از نظر استاد
ما هم به مقداري زيادي که تتبع نموديم، جايي را نیافتیم که «امر» در «شيء»، يا در «فعل» با قطع نظر از اراده استعمال شده باشد.

اين را مرحوم اصفهاني تصريح نفرموده‌اند؛ ولي ما عرض مي‌کنيم که نه تنها در شئ استعمال نشده است، بلکه در «فعل» با قطع نظر از اينکه متعلّق اراده هم است نيز استعمال نشده است.

اين بحث ثمره زيادي در تفسيرقرآن کريم دارد. براي نمونه آيه شريفه ذيل را ببينيد:

«هَلْ يَنْظُرُونَ إِلَّا أَنْ يَأْتِيَهُمُ اللهُ فِي ظُلَلٍ مِنَ الْغَمَام وَالْمَلَائِكَةُ وَقُضِيَ الْأَمْرُ وَإِلَی الله تُرْجَعُ الْأُمُورُ»[1]

يعني کفاري که آيات الهي را تکذيب مي‌کنند، آيا منتظرند که خداوند و فرشتگان در قطعه‌هايي از ابر به سوي آنان بيايند؟! بعد مي‌فرمايد: «وَ قُضِي الأمرُ». آيا اينجا مي‌شود گفت که امر، به معناي شيء است، يا به معناي فعل من حيث أنّه فعل است؛ يعني يک فعلي واقع و تمام شد يا نه؟ بلکه «‌قضي الأمر» يعني «ما أراده الله» یعنی خداوند اراده‌اي کرد و آن اراده هم عذاب شما بود و تمام شد.

در ادامه، آیه شریفه می‌فرماید: «إِلَي اللهِ تُرجَعُ الأمورُ» این پرسش پیش می‌آید که این «أمور» جمع همين امر است يا أمر دیگری؟ ظاهر اين است که منظور، جمع همین «أمر» قبل در «قضي الأمر» است؛ و «تُرجَع الأمور» یعنی همه آنچه که خدا اراده کرده، باز به خدا برمي‌گردد.

شاهد دیگر، آیه 186 سوره آل عمران است که مي‌فرمايد: «وَإِنْ تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا فَإِنَّ ذَلكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُور» یعنی اگر صبر کنيد و تقوا داشته باشيد، این صبر و تقوا، از «عزم الأمور» است؛ يعني پايه افعال ارادي شما صبر و تقواست. آیا در اینجا می‌توان گفت که «مِن عَزمِ الأمور» یعنی «مِن عَزمِ الأشياء»؟! من صبر کنم، اين از ساختمان و فرش و ... شيءٌ است! صبر من چه ربطي به اين اشياء دارد؟!

اگر در اینجا «أمر» را به معناي فعل گرفتيم، منتهي فعلی با قطع نظر از اراده، باز هم ارتباطی به صبر ندارد؛ امّا اگر بگویيم فعلي که متعلّق إراده است؛ يعني انسان اموري که مي‌خواهد با اراده انجام بدهد، اين صبر و تقوا پايه آن امور است؛ معنای کامل و مناسبی می‌شود.

يک وقت مي‌گویيم همه اشياء به خدا برمي‌گردند «إنّا للهِ وَ إنّا إليهِ رَاجِعونُ»[2] ولی یک بار می‌گوییم «إلی اللهِ تُرجَعُ الأمورُ» يعني آنچه که خدا اراده کرده از خلق عالم، خلق ملائکه، خلق آسمان و زمين و موجودات، و اراده دیگری که نموده است، مسير همه به سوی خداوند است.

یا در مثل آیه شریفه «وَ للهِ عاقِبَةُ‌الأمورُ»[3] اگر امور را به معناي اشياء بگیریم، غلط است. عاقبت اشياء به سوي خداست چه معنایی دارد؟ آنهایی هم که به معنای فعل با قطع نظر از اراده می‌گیرند، باز معنای درستی ندارد. پس باید «أمور» در این آیه شریفه را به هر فعلي که انسان اراده مي‌کند معنا کنیم.

نکته مهمّی که باید توجه داشت اینکه وقتي می‌خواهیم آيات قرآن را معنا کنيم، نمی‌توانیم بگوییم مثلاً آن مقداري که عرف از اراده می‌فهمد، همان اندازه را خداوند اراده کرده است؟!

اصلاً يکي از اصول تفسير اين است که الفاظ، براي معناي وسيع وضع شدند. قلم در آیه شریفه «ن وَ القَلَم»[4]، به معنای عرفیِ قلم و مداد است؛ در حالي که در اينجا، منظور مطلب دیگری است.

يکي از مميّزات تفسيري مرحوم حاج آقا مصطفي[5] همين بود که می‌فرمود الفاظ براي روح معنا وضع شده است و همین سخن، اساس کلام تفسيري ایشان است.

پاسخ به نظریه مرحوم خویی در عدم امکان تصوّر قدر جامع
پس بر اساس اینکه نظر مختار ما، همان نظریه مرحوم اصفهاني است، بر این باوریم که امر، يک معنا بيشتر ندارد و آن هم اراده يا فعلِ متعلّق الإرادة است؛ لذا چند معنایی برای أمر درست نیست.
اشکال اصلي بر نائيني اين است که استعمال لفظ در اين معاني، اوّل الکلام است. با قطع نظر از اين اشکال، در دفاع از کلام مرحوم نایینی[6]، و پاسخ به مرحوم خویي[7] مي‌گویيم: اينکه يک معنا حدثي است و دیگری غير حدثي، مانع از قدر جامع نمي‌شود؛ بلکه می‌توان قدر جامعی در نظر گرفت؛ زیرا یک بار می‌خواهید بین حدث و غير حدث، قدر جامع درست کنيد که اينجا تضاد است و نمي‌شود؛ امّا يک بار، عنوان عامی در نظر می‌گیرید که به یک اعتبار، حدث مي‌شود و به اعتبار ديگر، غير حدث؛ لذا تضادی هم پیش نمی‌آید. پس اين اشکال مرحوم آقاي خویي وارد نيست.

وَ صَلَّی الله عَلَیٰ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرینْ


[1]. بقره: 210.
[2]. بقره: 156.
[3]. حج:41.
[4]. قلم:1.
[5]. آیت الله شهید حاج آقا مصطفی خمینی ره.
[6]. «انّ مادّة الأمر موضوعة لمعنى كلّي و مفهوم عامّ جامع للمعاني السّبعة، نحو جامعيّة الكلّي لمصاديقه»؛ فوائد الأصول، محمدحسين ناييني، ج1، ص128.
[7]. «والسبب في ذلك أنّ معنى الطلب معنى حدثي قابل للتصريف والاشتقاق، دون غيره من المعاني، فإنّها من الجوامد، وهي غير قابلة لذلك، ومن الواضح أنّ الجامع الذاتي بين المعنى الحدثي والمعنى الجامد غير متصور. وبكلمة أخرى أن الجامع بينهما لا يخلو من أن يكون معنى حدثياً أو جامداً، ولا ثالث لهما، وعلى كلا التقديرين لا يكون الجامع المزبور جامعاً ذاتياً؛ إذ على الأول لا ينطبق على الجوامد، وعلى الثاني لا ينطبق على المعنى الحدثي وهذا معنى عدم تصور جامع ذاتي بينهما.» محاضرات في الاصول، سيد ابوالقاسم خويي، ج2، ص6.

برچسب ها :


نظری ثبت نشده است .