درس بعد

اوامر

درس قبل

اوامر

درس بعد

درس قبل

موضوع: ماده و صیغه امر


تاریخ جلسه : ۱۴۰۲/۱۰/۱۱


شماره جلسه : ۴۷

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • اشکال بر فرمایش محقق اصفهانی

  • نظریۀ محقق حائری در حقیقت انشاء

  • منابع

دیگر جلسات
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحيمْ
الْحَمْدُ للّه رَبِّ الْعَالَمِينْ وَصَلَى الله عَلَىٰ سَيِّدَنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينْ


خلاصۀ بحث گذشته
فرمایش محقق اصفهانی در حقیقت انشاء را در چند جلسه مورد بررسی قرار دادیم که چند مطلب از آن به دست آمد. طبق نظر ایشان، اگر بگوییم انشاء عبارت از ایجاد المعنی باللفظ است، ظاهرش غیر معقول است و باید گفت مراد این است که لفظ، وجود تنزیلی معناست، یعنی معنا در حاقّ لفظ وجود دارد و وجودات الفاظ عین وجودات معانی خواهند بود در نفس الامر. محقق اصفهانی در تفسیر کلام آخوند فرمود معقول نیست که بگوییم وجود انشائی نوع پنجمی از وجود است، بلکه انشاء در همان مقولۀ لفظ باید معنا شود. بنابراین فرق بین اخبار و انشاء در قصدی است که متکلم دارد. اگر تنزیل لفظ منزلة المعنی را به قصد حکایت بگوید، اخبار است و الا اگر آن تنزیل را به قصد تحقق نسبتی در عالم خارج بگوید، انشاء است. بنابراین انشاء چیزی را در نفس ایجاد نمی­کند تا به این وسیله کسی بخواهد کلام نفسی را اثبات کند. از طرف دیگر، اینکه بعضی گفته­اند انشاء همان اظهار اراده است[1] کلام درستی نیست؛ چرا که اگر موضوع له انشاء، اظهار اراده باشد، دراینصورت نسبت انشائی نخواهیم داشت و کلام، یصح السکوت علیه نخواهد بود.

اشکال بر فرمایش محقق اصفهانی
اولین مطلب در اشکال بر محقق اصفهانی این است که مسالۀ فرق بین انشاء و اخبار یک امر عرفی، ارتکازی و وجدانی است. وقتی به عرف مراجعه می­کنیم می­بینیم آنها اخبار و انشاء را از اوصاف لفظ می­دانند، یعنی می­گویند بعضی از الفاظ خبری هستند و بعضی از الفاظ انشائی. اینکه گفته شود خبر و انشاء معنای واحد دارند که همان تنزیل لفظ منزلة المعنا باشد، این برخلاف عرف و وجدان است. لازمۀ کلام محقق اصفهانی این است که فرق بین خبر و انشاء بر قصد و غرض متکلم متوقف شود، یعنی اگر متکلم قصد تحقق نسبت داشت، جمله انشاء باشد و الا اگر قصد حکایت داشت، خبر باشد. درحالیکه وقتی به عرف مراجعه می­کنیم می­بینیم که صیغۀ «إضرب» انشائی است و کاری به قصد متکلم ندارد. پس اشکال اول این است که با این بیان محقق اصفهانی، اخبار و انشاء از اوصاف معنا خواهد شد از آن جهت که غرض متکلم به آن معنا تعلق می­گیرد، و حال آنکه عرف این را نمی­پذیرد.

اشکال دوم این است که این تحلیل محقق اصفهانی با مبنای خودشان در حقیقت وضع سازگاری ندارد. در باب وضع چند مبنا وجود دارد که به طور مفصل مورد بحث قرار گرفت. یکی از مبانی وضع، تنزیل است. عده­ای قائل شدند که حقیقت وضع عبارت از تنزیل اللفظ منزلة المعنا است و محقق اصفهانی این نظریه را به طور مفصل مورد اشکال قرار داد، و حال آنکه در اینجا نظریه تنزیل را پذیرفته است. البته ممکن است نظریۀ اعتباری ایشان در حقیقت وضع را به همان نظریۀ تنزیل بازگرداند و این نیاز به تفصیلاتی دارد که مجالی دیگر می­طلبد.[2]

اشکال سوم بر محقق اصفهانی این است که ایشان مدعی است باید کلام آخوند را بر همین تفسیری که گفته است حمل کرد. این ادعا بدون دلیل است؛ زیرا ظاهر کلام آخوند این است که ایشان وجود انشائی را قسم پنجمی از وجود گرفته است. پس نمی­توان این ادعای محقق اصفهانی را پذیرفت.[3] لکن در دفاع از مرحوم اصفهانی می­توان گفت که ایشان بر این مطلب برهان آورده است و گفته که ایجادی بودن لفظ عقلاً ممکن نیست. لذا عقل نمی­پذیرد که وجود پنجمی در کنار وجودهای چهارگانه داشته باشیم. بنابراین، باید در همان اقسام وجود لفظی، آن را به صورت تنزیل اللفظ منزلة المعنی بدانیم. این برهان مرحوم اصفهانی، بعداً در کلام آقای خوئی هم مطرح شده است که قبلاً آن را نقل کردیم.

مرحوم آخوند در کتاب فوائد – همانطور که قبلاً نقل کردیم – در توضیح نفس الامر می­گوید این قید به این معناست که وجود معنا مجرد یک امر فرضی نیست، یعنی وقتی می­گوییم لفظ موجد معناست در نفس الامر، نه اینکه وجود معنایی را فرض کنیم، بلکه این معنا در نفس الامر موجود است.[4] این در حالی است که مرحوم اصفهانی در تحلیل خود، نفس الامر را به ذات الشیء معنا کرده­اند. این تحلیل با رأی مرحوم آخوند سازگار نیست. درحالیکه خود ایشان نفس الامر را معنا کرده­اند، محقق اصفهانی به نحو دیگری تفسیر کرده است. از این جهت می­گوییم گرچه محقق اصفهانی بر غیرمعقول بودن تفسیر ظاهری از کلام آخوند برهان آورده است، لکن نمی­توان کلام آخوند را بر نظریۀ تنزیل حمل کرد و این تفسیر از کلام آخوند بسیار بعید است.

نظریۀ محقق حائری در حقیقت انشاء
صاحب الدّرر قدّس سره در بیان حقیقت انشاء می­فرماید:

«و أمّا الانشائيات فكون الالفاظ فيها علة لتحقق معانيها مما لم أفهم له معنى محصلا، ضرورة عدم كون تلك العلية من ذاتيات اللفظ، و ما ليس علة ذاتا لا يمكن جعله علة، لما تقرر في محله من عدم قابلية العلية و امثالها للجعل.

و الذي اتعقل من الانشائيات أنها موضوعة لان تحكى عن حقائق موجودة في النفس، مثلا، هيئة افعل موضوعة لان تحكى عن حقيقة الارادة الموجودة في النفس، فاذا قال المتكلم: اضرب زيدا و كان في النفس مريدا لذلك فقد اعطت الهيئة المذكورة معناها، و اذا قال ذلك و لم يكن مريدا واقعا فالهيئة المذكورة ما استعملت في معناها، نعم بملاحظة حكايتها عن معناها ينتزع عنوان آخر لم يكن متحققا قبل ذلك، و هو عنوان يسمى بالوجوب، و ليس هذا العنوان المتاخر معنى الهيئة، اذ هو منتزع من كشف اللفظ عن معناه و لا يعقل ان يكون عين معناه.»[5]

ایشان معتقد است لفظ نمی­تواند علت تحقق معنا باشد، یعنی مثلاً لفظ «أنکحتُ» موجد زوجیت نیست، چه درعالم تکوین و چه در عالم اعتبار. دلیل بر این مطلب آن است که چیزی علت می­شود که قابلیت علیت داشته باشد. با جعل جاعل نمی­توان چیزی را که قابلیت ندارد را علت قرار داد. لفظ هیچ قابلیتی برای ایجاد معنا در هیچ وعائی را ندارد، نه در عالم خارج و نه در عالم ذهن. حتی کلمۀ نفس الامر که مرحوم آخوند آن را به کار برده­اند نیز کمکی به علیت لفظ برای معنا نمی­کند. روح نظریۀ محقق حائری مقابله با مسلک مشهور و مرحوم آخوند است که می­گویند حقیقت انشاء، ایجادیت است. محقق حائری معتقد است در انشاء هیچ ایجادی در کار نیست.

ایشان می­فرماید انشاء از همان حقیقتی در نفس حکایت می­کند که عبارت از اراده است. زمانی که متکلم می­گوید «إضرب زیداً» و در نفس خود هم اراده داشته باشد، دراینصورت معنای کلمۀ «إضرب» حاکی از اراده در نفس متکلم است. و اگر شخص اراده­ای در نفس خود نداشته باشد، دراینصورت این لفظ معنایی نخواهد داشت و مهمل است، و یا در غیر معنای خودش استعمال شده است.

وَ صَلَّی الله عَلَیٰ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرینْ

منابع

-       ‏‫آخوند خراسانی، محمد کاظم‏. فوائد الاُصول. تهران: وزارة الثقافة و الإرشاد الإسلامي. مؤسسة الطبع و النشر، 1407.

-       ‏‫اصفهانی، محمد حسین‏. نهایة الدرایة فی شرح الکفایة. 6 ج. بیروت: مؤسسة آل البیت علیهم السلام، 1429.

-       ‏‫الحائري، عبدالکریم‏. درر الفوائد. 2 ج. قم: جماعة المدرسين في الحوزة العلمیة بقم، 1418.

-       ‏‫فاضل موحدی لنکرانی، محمد‏. اصول فقه شیعه. محمود ملکی اصفهانی و سعید ملکی اصفهانی. 10 ج. قم: مرکز فقهی ائمه اطهار (ع)، ۱۳۸۱.

[1]- محقق حائری و محقق رشتی قائل به این نظریه­اند.

[2]- برای بررسی بیشتر مراجعه شود به: ‏محمد حسین اصفهانی، نهایة الدرایة فی شرح الکفایة (بیروت: مؤسسة آل البیت علیهم السلام، 1429)، ج 1، 44.

[3]- ‏محمد فاضل موحدی لنکرانی، اصول فقه شیعه، محمود ملکی اصفهانی و سعید ملکی اصفهانی (قم: مرکز فقهی ائمه اطهار (ع)، ۱۳۸۱)، ج 1، 385.

[4]- ‏محمد کاظم آخوند خراسانی، فوائد الاُصول (تهران: وزارة الثقافة و الإرشاد الإسلامي. مؤسسة الطبع و النشر، 1407)، 17.

[5]- ‏عبدالکریم الحائري، درر الفوائد (قم: جماعة المدرسين في الحوزة العلمیة بقم، 1418)، ج 1، 71.

برچسب ها :


نظری ثبت نشده است .