موضوع: ماده و صیغه امر
تاریخ جلسه : ۱۴۰۲/۸/۲۸
شماره جلسه : ۳۰
-
خلاصه بحث
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
-
جلسه ۹۰
-
جلسه ۹۱
الْحَمْدُ للّه رَبِّ الْعَالَمِينْ وَصَلَى الله عَلَىٰ سَيِّدَنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينْ
خلاصه بحث
محقق اصفهانی به اشاعره میفرمایند که اگر مراد شما از کلام نفسی این است که در عالم نفس غیر از اراده، صفت دیگری به نام طلب موجود است به کلام نفسی تعبیر میکنید. اگر این صفت از قبیل ماهیات باشد، یا جوهر است و یا عرض؛ یعنی در مقولات عشر محدود است. ما هم در میان مقولات عشر، چیزی به نام کلام نفسی نداریم و اگر باشد، باید جزء یکی از کیفیّات نفسانی باشد؛ ولی اگر بخواهد غیر از کیف نفسانی باشد، چیز دیگری نداریم و کیف نفسانی هم در نفس، فقط همان اراده است.و اگر این صفت، از قبیل وجود باشد، امکانش معقول است؛ یعنی بگوییم وجودی در نفس - که از افعال و اختراعات نفس است- از آن، تعبیر به کلام نفسی میشود؛ ولی این برای اشاعره فایده ندارد؛ زیرا آنها به دنبال اثبات یک نوع کلام نفسی هستند که مدلول کلام لفظی باشد؛ یعنی بتوانند بگویند که این لفظ، دلالت بر آن کلام نفسی دارد و موضوعٌ له و معنای واقعیاش همان کلام نفسی است.
سپس مرحوم اصفهانی از وجود نوری - که حدیث امیرالمؤمنین علیه السلام را هم به آن معنا اخذ کردند- تعبیر به علم فعلی میکنند و میفرمایند از افعال نفس است.
در اینجا، سخن نائینی و اصفهانی خیلی نزدیک و شبیه به هم است و کمتر پیش آمده است که سخنان این دو بزرگوار در اصول، این قدر شباهت به هم داشته باشد؛ مرحوم نائینی در مقابل مرحوم آخوند که فرمود ما در نفس غیر از اراده، چیز دیگری نداریم، قائل به این بودند که با وجدان در مییابیم که در نفس، بعد از اراده، فعلی از افعال نفس را داریم. محقق نائینی این تعبیر را داشتند که بعد از اراده، چیزی است که حرکت عضلات را به دنبال دارد و از افعال نفس است و در عبارت دیگری دارد که اراده از افعال نفسانی نیست؛ بلکه از کیفیات نفسانی است؛ یعنی عین تقسیمی که محقق اصفهانی داشتند که در نفس انسان، دو چیز داریم: 1) کیفیات نفسانیه، مثلاً صبر، حسادت، حُب و بغض. 2) افعال نفس.
البته محقق اصفهانی از افعال نفس تعبیر به وجود نوری میکنند و میگویند این افعالی است که نفس انسان، آن را خلق و ایجاد میکند. مرحوم آقای خوئی و آقای بروجردی هم شبیه به همین مطلب را دارند.
این وجود نوری، نمیتواند مدلول برای کلام لفظی باشد؛ زیرا مدلولیّت یعنی اینکه لفظی، واسطه برای انتقال به یک معنایی شود و این مطلب، فقط شأن ماهیات است؛ یعنی شما برای اینکه به ماهیتی انتقال پیدا کنید، مثل ماهیت انسان،لفظ انسان را که بگویند، ماهیّت انسان را تصور و به آن انتقال پیدا میکنید.
ایشان قائل به این هستند که این فعل را خود نفس ایجاد میکند و از افعال نفس است و وقتی این طور شد، قابلیت وضع در آن معنا ندارد که بگوییم لفظی برای این فعلی که الآن ایجاد شد میباشد.
نفس در هر آنی میتواند افعالی را ایجاد کند که اصلاً ما به ازای خارجی هم ندارد. نمیتوانیم بگوییم لفظ دالّ بر آن چیست؟ زیرا وضع درباره آن معقول نیست؛ فقط میفرماید که ما از این افعال نفس، بالوجه و العنوان، چیزی میگوییم و عنوانی برایش میآوریم به نام «فعل النفس» یا «حرکة النفس» که آن فعلی که در نفس ما وجود دارد مصداق آن نیست؛ بلکه مرآتی برای آن است.
[1]. نهایة الدرایة، ج1، ص265.
نظری ثبت نشده است .