موضوع: ماده و صیغه امر
تاریخ جلسه : ۱۴۰۲/۸/۲۳
شماره جلسه : ۲۸
-
طلب و اراده
-
انواع طلب
-
مراد از طلب در معنای امر
-
انواع اراده
-
تفاوت طلب و اراده از نظر استعمال
-
تغایر طلب و اراده
-
دلیل آخوند بر اتحاد طلب و اراده
-
ایرادهای محقق نائینی بر مرحوم آخوند
-
ایرادهای محقق خوئی بر مرحوم آخوند
-
دیدگاه مرحوم اصفهانی در مسأله اتحاد و تغایر طلب و اراده
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
-
جلسه ۹۰
-
جلسه ۹۱
الْحَمْدُ للّه رَبِّ الْعَالَمِينْ وَصَلَى الله عَلَىٰ سَيِّدَنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينْ
طلب و اراده
انواع طلبمرحوم آخوند، در بحث طلب و اراده، از اینجا آغاز میکنند که طلب بر سه قسم است:1) طلب حقیقی؛ 2) طلب انشائی؛ 3) طلب مفهومی.
1) طلب حقیقی: این است که انسان در نفس خودش، یک طلبی دارد و نفس او، میل به تحقق یک امر و عملی دارد و یک صفت قائم به نفس است.
2) طلب انشائی: طلب حقیقی اگر با صیغه إفعل یا با کلمه امر ابراز شود، از آن به طلب انشائی تعبیر میکنیم.
3) طلب مفهومی: به این معنا که ممکن است در جایی، نه طلب حقیقی باشد و نه طلب انشائی و فقط انسان، مفهوم طلب را در ذهن خودش تصور کند.
مراد از طلب در معنای امر
سپس مرحوم آخوند اشاره به این مطلب دارند که امر یا صیغه آن به معنای خصوص طلب یا یکی از معانی امر و صیغه امر است، مقصود ما طلب انشائی است.سپس میفرمایند که طلب حقیقی، طلب به حمل شایع است؛، اما طلب انشائی، این طور نیست. پس مطلق طلب را نمیتوانیم حمل بر طلب انشائی کنیم. بنابراین فرق بین طلب حقیقی و طلب انشائی آن است که طلب حقیقی، مصداق برای کلّی طلب است؛ لذا میتوانیم آن را حمل شایع کنیم که طلب حقیقی طلب است؛ اما طلب انشائی اینگونه نیست. بله، میتوان گفت که طلب انشائی به حمل شایع، مصداق برای طلب انشائی است؛ امّا به حمل شایع، مصداق برای مطلق طلب نیست.
وقتی صیغه یا مادهامر و یا خود کلمه طلب استعمال شود، انصراف به طلب انشائی دارد؛ به این بیان که وقتی میگوییم: طلب زیدٌ کذا؛ یعنی زید یک انشائی کرد، نه اینکه فقط در قلب و نفس او، یک طلبی وجود دارد.
در اینجا، خود عنوان طلب، انصراف به طلب انشائی دارد.
از این سه قسم، ظهور طلب در طلب انشائی به سبب کثرة استعمال بیشتر است؛ یعنی استعمال لفظ طلب در طلب حقیقی و مفهومی اندک است؛ اما استعمال آن در طلب انشائی فراوان است.
انواع اراده
اراده نیز بر سه نوع است:1. ارادهحقیقی که صفتی است قائم به نفس و انسان آن را در نفس خود اراده میکند.
2. اراده انشائی که با صیغه امر انشاء میشود.
3. اراده مفهومی که انسان، مفهوم اراده را در ذهن خودش تصور میکند.
مرحوم آخوند میفرماید: وقتی میگوییم که «فلانٌ أرادَ»، این اراده و لفظ اراده، انصراف به ارادهحقیقی و انصراف به صفت نفسانی دارد.
تفاوت طلب و اراده از نظر استعمال
پس معلوم شد که بین طلب و اراده از نظر استعمال تفاوتی وجود دارد که قابل انکار نیست؛ به این بیان که وقتی لفظ طلب را به کار میبرند، انصراف به طلب انشائی دارد؛ ولی هنگامی که لفظ اراده را به کار میبرند، انصراف به اراده حقیقی که همان صفت نفسانی است دارد.مرحوم آخوند میفرمایند که این اختلاف در استعمال، سبب شده است که بعضی از اصحاب ما، مانند مرحوم شیخ محمد تقی اصفهانی صاحب حاشیه بسیار دقیق هدایة المسترشدین، به تبع اشاعره بگویند که بین طلب و اراده، تغایر وجود دارد.
تغایر طلب و اراده
مرحوم آخوند میفرمایند که اختلاف بین اشاعره و مذهب عدلیه و معتزله در این است که آیا طلب و اراده با یکدیگر تغایر دارند یا اینکه یکی هستند؟ایشان میفرمایند: «فاعلم أن الحق کما علمت اهله وفاقاً للمعتزلة وخلافاً للأشاعرة هو اتحاد الطلب والارادة، بمعنی أنّ لفظیهما موضوعان بإزاء مفهومٍ واحد» یعنی این دو تا، یک معنا دارند و موضوع له طلب با موضوع له اراده یکی است.
ایشان قائل است که ما به ازاء و مصداق طلب همان مصداق اراده و بر عکس است که مفهوماً، مصداقاً و خارجاً با هم اتحاد دارند. ایشان معتقدند که طلب و اراده مفهوماً و مصداقاً و انشاءً یکی است، و هنگامی که ما طلب را انشاء میکنیم، عین اراده انشائی است. پس نتیجه این شد که طلب مفهومی، عین اراده مفهومی است، و طلب انشائی هم عین ارادهانشائی است.
ادعای مرحوم آخوند در مقابل اشاعره این است که در سه مرحله، بین طلب و اراده اتحاد وجود دارد: مرحله موضوع له؛ مرحله حقیقت خارجیه و مصداق، و مرحله انشاء.
دلیل آخوند بر اتحاد طلب و اراده
ایشان به مرحوم صاحب حاشیه معالم که میفرمایند بین طلب انشائی و اراده حقیقی، تغایر وجود دارد؛ تعریض دارند که این مسأله «اظهر من الشمس و أبین من الامس» است و اتّحاد بسیار روشن است.پرسش ما از مرحوم آخوند این است که دلیل شما بر این تحاد چیست؟
مرحوم آخوند در پاسخ، قائل به این میشوند که این مسأله، نیاز به اقامه برهان ندارد و وجدان در اثبات مدّعا کفایت میکند. به این تقریر که وقتی، کسی طلبی میکند، میگوییم این طلب، یک صفت قائم به نفس است. آیا در نفس او غیر از اراده و مقدّمات اراده چیز دیگری داریم؟ هر کسی میخواهد اراده کند، مقدّماتی دارد؛ یعنی اوّل، آن فعل را تصور میکند و بعد میل به او پیدا میکند؛ سپس تصدیق و بعد هم اراده میکند.
نمیتوانیم بگوییم که در نفس ما، یک صفت قائم به نفس به نام اراده وجود دارد و غیر از این صفت، چیزی به نام طلب وجود دارد؛ بلکه باید بگوییم که همین اراده، عبارت از طلب است.
ایرادهای محقق نائینی بر مرحوم آخوند
محقق نائینی با این سخن مرحوم آخوند به شدت مخالفت نموده و میفرماید: ما هم وقتی به وجدانمان مراجعه میکنیم، عکس مطلب شما را متوجه میشویم؛ یعنی در نفس ما غیر از اراده، صفت دیگرِ نفسانی به نام طلب وجود دارد.ایشان در فوائد میفرماید: «لا ينبغي الأشكال في انّ هناك وراء الإرادة أمر آخر يكون هو المستتبع لحركة العضلات ويكون ذلك من أفعال النّفس، وإن شئت سمّه بحملة النّفس، أو حركة النّفس، أو تصدّى النّفس، وغير ذلك من التّعبيرات.»[1] یعنی پس از اینکه انسان اراده کرد، یک صفت دیگری وجود دارد که محرّک عضلات است. این یکی از افعال نفس است. آیا بین صفت نفس و فعل نفس تفاوت وجود دارد؟ از عبارت نائینی استفاده میشود که اراده صفت قائم به نفس است؛ اما طلب از افعال نفس میباشد که تفاوت آن را توضیح خواهیم داد.
ایشان بر این باور است که در نفس، وراء اراده که صفت نفسانی است، فعلی وجود دارد که آن فعل این دست را به سمت لیوان آب میبرد و محرک عضلات است؛ حال هر چه میخواهید تعبیر از آن داشته باشید.
ایشان میفرماید: آنچه ما وجداناً میبینیم این است که بعد از اراده، یک چیزی در نفس محقق میشود که آن سبب وقوع این فعل در عالم خارج میشود. سپس در ایراد بر مرحوم آخوند میفرمایند: اوّلاً وجداناً یک فعلی به نام فعل النفس وجود دارد. ثانیاً برهان ما این است که: «الانبعاث لا يكون إلّا بالبعث، و البعث انّما هو من مقولة الفعل، و قد عرفت انّ الإرادة ليست من الأفعال النّفسانيّة، بل هي من الكيفيّات النّفسانيّة، فلو لم يكن هناك فعل نفساني يقتضى الانبعاث يلزم ان يكون انبعاث بلا بعث.»[2] یعنی تا بعثی نباشد انبعاث معنا ندارد. بعث خودش یک فعل است ولو فعل نفسانی، نه بعث انشائی. فعلی نفسانی که نفس حمله و حرکت میکند؛ چه خود شخص انجام دهد یا دیگری. پس فرق بین اراده و طلب این است که اراده، صفت قائم به نفس و از کیفیّات نفس است؛ امّا طلب از افعال نفس میباشد.
ایشان در ادامه، اشکال دیگری به مرحوم آخوند دارند و میفرمایند: شما گفتید که موضوع له و معنای مفهوم اراده و مفهوم طلب یکی است؛ امّا هم لغت و هم عرف، این سخن شما را تکذیب میکند. هنگامی که به عرف مراجعه میکنیم، انسان و بشر را مرادف میداند؛ امّا اگر بگوییم طلب و اراده مترادف هستند، عرف اصلاً قبول نمیکند.[3]
سپس میفرمایند: اگر بخواهید بگویید که اینها با هم تغایر مفهومی دارند، اما گاهی اتحاد موردی پیدا میکنند؛ شاید وجهی داشته باشد؛ زیرا اگر برای اراده، معنای وسیعتری نماییم، ممکن است شامل همین فعل نفسانی هم بشود؛ همان طوری که شامل آن مقدمات میشود.
بعد خود ایشان، این وجه را هم رد می کنند و میفرمایند که اراده یک کیف برای نفس و قهری است. وقتی مقدمات، مانند تصور و شوق و تصدیق به فایده بیاید، اراده قهراً میآید؛ امّا طلب یک فعل اختیاری برای نفس است؛ یعنی یا انسان طلب میکند یا نمیکند.[4]
ایرادهای محقق خوئی بر مرحوم آخوند
محقق خوئی، قول مرحوم آخوند را چهار بخش کرده و به هر قسمتی، مناقشه و اشکال دارد. ایشان در محاضرات، نزدیک به مضمون قول استادشان محقق نائینی را دارند؛ با این تفاوت که طلب را از افعال نفسانی نمیدانند؛ بلکه آن را از افعال اختیاری صادر شده از انسان میدانند.ایشان در معنای طلب میفرمایند: «أما الطلب فقد سبق أنه من الأفعال الاختيارية الصادرة عن الإنسان بالإرادة والاختيار، حيث أنه عبارة عن التصدي نحو تحصيل شيء في الخارج.»[5] طلب یعنی تصدّی اینکه انسان، یک چیزی را در عالم خارج تحصیل کند و به دست آورد. اینکه انسان دستش را میبرد و لیوان را برمیدارد، طلب نام دارد. این عبارت مرحوم خوئی اندکی ظهور در حرکت عضلات دارد؛ خلاف محقق نائینی که فرمود: فعلی در عالم نفس به وجود میآید که آن فعل، مستتبع حرکت عضلات است.
محقق خوئی در ادامه مثالی برای این مطلب میآروند تا روشن تر شود. وی میفرماید: «ومن هنا لا يقال طالب الضالة، أو طالب العلم الا لمن تصدى خارجاً لتحصيلهما، وأما من اشتاق إليهما فحسب وأراد فلا يصدق عليه ذلك، ولذا لا يقال طالب المال أو طالب الدنيا لمن اشتاق وأرادهما في أفق النّفس، ما لم يظهر في الخارج بقول أو فعل.» یعنی کسی که چیزی را گم کرده، طالب پیدا کردن آن است، و کسی که از خانهاش به مدرسه آمده، طالب علم است و الا کسی که در خانهاش نشسته و هیچ کاری هم نمیکند، و لو ممکن است اراده و میل و شوق به علم داشته باشد؛ اما به او طالب علم نمیگویند. مادامی که به قول یا فعلی اظهار نکند، به او طالب نمیگویند و فرقی هم نمیکند که این فعل و این طلب، متعلق به فعل خود انسان باشد یا فعل دیگری.
دیدگاه مرحوم اصفهانی در مسأله اتحاد و تغایر طلب و اراده
مرحوم اصفهانی بر این باورند که در اینجا سه نزاع وجود دارد: 1. نزاع عقلی؛ 2. نزاع اصولی؛ 3. نزاع لغوی.ایشان محل نزاع در بحث تغایر یا اتحاد طلب و اراده را این میدانند که در عالم نفس، غیر از اراده، صفت یا فعل نفسانی دیگری وجود دارد. طلب، همان کیفیّت نفسانیهای است که به آن اراده میگوییم. بحث از این جهت هم بحث کلامی و عقلی است که بحث میکنیم آیا در عالم نفس، وقتی انسان چیزی را میخواهد انجام بدهد یا انجام بشود، مسلّم در نفسش، اراده وجود دارد و در این تردیدی نیست که مقدماتی برای اراده وجود دارد تا به اراده که صفت نفسانی از مقوله کیف است برسد. تمام بحث در این است که آیا غیر از این صفت نفسانی اراده، صفت یا فعل دیگری به نام طلب وجود دارد یا نه؟
اشاعره میگویند: بله، ما غیر از صفت نفسانی اراده، صفت دیگری به نام طلب داریم، و این طلب همان کلام نفسی است که در آینده بدان خواهیم پرداخت.
از اینجا معروف شده است که قائلان به تغایر طلب و اراده، باید قائل به کلام نفسی شوند و کسانی که قائل به اتحاد طلب و اراده هستند، باید کلام نفسی را نفی کنند. پس معلوم شد که این، یک بحث عقلی و کلامی است.
محقق اصفهانی قائل به این هستند که این بحث، یک بحث اصولی هم میتواند باشد؛ به این بیان که بگوییم صیغه إفعل که موضوع برای اراده است، آیا طلب هم، متحد با همین اراده است یا نه؟ به عبارت دیگر آیا میتوانیم بگوییم موضوع للإرادة یعنی موضوع للطلب و بین طلب انشائی و اراده انشائی فرق نیست، یا اینکه بگوییم در مرحله اول، صیغه إفعل کاشف از ارادة سپس کاشف از طلب است.
اما درباره بحث لغوی هم مطلب روشن است که آیا معنا و مفهوم طلب و اراده یکی است یا نه؟
[1]. فوائد الأصول، ج1، ص131.
[2]. همان.
[3]. «لا سبيل إلى دعوى اتّحاد مفهوم الإرادة ومفهوم الطّلب، لتكذيب اللّغة والعرف ذلك، إذ ليس لفظ الإرادة والطّلب من الألفاظ المترادفة، كالإنسان والبشر.» همان.
[4]. «وإن أريد من حديث الاتحاد التّصادق الموردي وإن تغايرا مفهوما فله وجه، إذ يمكن دعوى صدق الإرادة على ذلك الفعل النّفسانيّ، كما تصدق على المقدمات السّابقة من التّصديق، والعزم، والجزم، ويطلق عليها الإرادة هذا.» همان، ص132-131.
[5]. محاضرات في الأصول، ج2، ص16.
نظری ثبت نشده است .