درس بعد

ادله نفی حکم حرجی

درس قبل

ادله نفی حکم حرجی

درس بعد

درس قبل

موضوع: قاعده لا حرج


تاریخ جلسه : ۱۳۸۴/۷/۲۳


شماره جلسه : ۷

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • جمع بندی روایات و آیه اول

دیگر جلسات


بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين


اشکال کلي نسبت به همه روايات

نتيجه مباحث گذشته اين شد که آيه شريفه هم بنفسه بر مدعا دلالت دارد و هم به انضمام اين رواياتي که بيان شد. در برخي از کلمات بزرگان، نسبت به اکثر روايات اشکالي عنوان شده است؛ که از ميان روايات، فقط روايت عبدالاعلي مولي آل‌سام از نظر دلالت، در مدعا که نفي حکم حرجي است، ظهور دارد؛ اما بقيه روايات، ظهوري در اين مدعا ندارد، بلکه دلالت دارد بر اين‌که خود حکم موجود، عنوان حرج ندارد.

مدعا اين است که بگوييم لاحرج، حکم ثابت در شريعت را در موارد حرجي برمي دارد؛ اما اين روايات اين طور نيست. مثلاً در روايت فضيل، ـــ روايت فضيل اين بود که جنبي يريد أن يغتسل فينتضح من الماء في الاناء، مقداري از آب غسلش داخل اناء مي ريزد؛ امام فرمود: لابأس، هذا قول الله تبارک وتعالي «مَا جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ»، ـــ کجاي روايت فضيل دلالت دارد که لاحرج، حکم حرجي را برمي دارد؟ فضيل احتمال مي داده که اختلاط آب اناء با آبي که براي رفع حدث اکبر استعمال شده، موجب عدم صحت غسل شود؛ و امام نيز مي‌فرمايد: با اين آب مي شود وضو گرفت و يا غسل با اين آب صحيح است. اما کجا دلالت دارد بر نفي يک حکم حرجي؟


کلام صاحب منتقي‌الاصول

در کتاب «منتقي‌الاصول» جلد چهارم صفحه 348، بيان فرموده‌اند: «وفي موارد هذه النصوص ليس هناک حکم کذلک ــ در موارد اين نصوص، ما چنين حکمي نداريم؛ ـــ بحيث يتکفل النص رفعه ـــ که اين نص (لاحرج) متکفل رفع آن باشد ـــ ويکون حاکماً علي دليله ــــ ولاحرج بخواهد حاکم بر دليلش باشد؛ ــــ بل هي تتکفّل اثبات حکم سهل ـــ بلکه اين نصوص عهده دار اثبات حکم آسان مي‌باشند؛ يعني بگويد اينجا هم مشکلي نيست؛ و مثلاً با آب غدير که آلوده به بول صبي و روث دابه است، مي‌شود وضو گرفت؛ حکم وضو گرفتن اينقدر آسان است. در نتيجه، بر نفي حکم حرجي دلالت ندارد. ايشان اين بيان را ذکر مي‌کنند و از همين جا منکر «قاعده لاحرج» به طور کلي مي‌شوند.


جواب کلام صاحب منتقي

سه جواب از اين بيان وجود دارد؛ جواب اول اين است که در ميان روايات، اولين روايتي که خوانديم، روايت شعر يا شعرتين بود که در اين کتاب، اصلاً به آن تعرضي نشده است. امام در اين روايت مي‌فرمودند: «ليس بشيءٍ»؛ و ما معنا کرديم که ليس بشيء يعني ليس عليه کفّارة. چطور در اينجا امام مي‌فرمايد حکم وجوب کفاره موجب حرج مي شود؛ يک مسلمان در يک روز چند مرتبه مي خواهد وضو بگيرد، اگر در هر مرتبه بگوييم که بايد يک کفاره‌اي بدهد، موجب حرج است و اينجا امام به طور کل کفاره را نفي مي کند؛ لذا، اين روايت به خوبي بر نفي حکم حرجي دلالت دارد.

جواب دوم جوابي است که از مرحوم شيخ انصاري در کتاب خيارات استفاده مي‌کنيم؛ مرحوم شيخ براي موارد عدم لزوم عقد به لاحرج استدلال مي‌کند؛ در اينجا نيز مثلاً در روايت فضيل که مي‌خواهد غسل کند، و لزوم الاجتناب من الماء در ذهن سائل است، لاحرج اين لزوم الاجتناب را بر مي‌دارد؛ هنگامي که مي‌گوييم لاحرج يک حکمي را برمي دارد، معنايش اين نيست که حتماً بايد «أقيموا الصلاة» باشد؛ بلکه اين موارد را نيز شامل مي‌شود. به عبارت ديگر، لاحرج جلوي جعل حکم حرجي را مي‌گيرد. و در بحث تنبيهات لاحرج خواهيم گفت که لازم نيست لسان لاحرج هميشه به صورت حکومت باشد؛ بلکه اگر لاحرج از اول نگذارد که يک حکم حرجي جعل شود، اينجا ديگر حکومت نمي خواهد که بگوييم حاکمش کجاست؟ محکومش کجاست؟ بنابراين، عدم جعل حکم حرجي از سوي شارع نيز جزء مدلول لاحرج است.

جواب سوم شبيه جواب دوم است و به همين مقدار اکتفا مي شود.


جمع‌بندي مطالب تا اينجاي بحث

از اين آيه شريفه و روايات مجموعاً شش مطلب استفاده کرديم؛

اولين مطلب اثبات مدعاي مشهور است که آيه بر نفي حکم حرجي دلالت دارد.

مطلب دوم
از روايات استفاده کرديم که «مَا جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ» عنوان تعليل دارد؛ يعني ما باشيم و خود آيه، نمي توانيم بگوييم حتماً تعليل است اما به ضميمه روايات خصوصاً روايت عبدالاعلي، صريح در اين است.

نکته سوم اين است که از رواياتي که در ذيل آيه شريفه وارد شده، استفاده مي کنيم که «مَا جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ» در مقام امتنان است. «وَجَاهِدُوا فِي اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ ۚ هُوَ اجْتَبَاكُمْ»، خداوند شما امت را انتخاب فرموده؛ اگر حرج را به معناي همان آصار بني اسرائيل بگيريم؛ يعني بگوييم شارع مي‌فرمايد در اين امت آن مشقت‌هايي که بر بني‌اسرائيل بود، در اين امت نيست؛ اين يک امتناني است؛ البته ما آيه را اين طور معنا نکرديم. «مَا جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ» تعليل براي «جاهدوا» است؛ يعني بايد نهايت تلاش خودتان را انجام دهيد چون عذري نداريد؛ چون ما براي شما حکم حرجي قرار نداديم؛ پس، امتنان از خود آيه فهميده نمي‌شود؛ اما وقتي روايات را ببينيم، به قرينه مورد و سؤالي که در اين روايات بوده، مي‌فهميم که اين امتنان است.

مطلب چهارم يکي از تنبيهاتي که در قاعده لاحرج است، اين است که آيا حرج شخصي مراد است؟ «مَا جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ»، يعني اگر شخص معيّن مکلّف، گرفتن وضو، روزه و... برايش حرجي است، حکم برداشته مي‌شود؛ اما اگر براي ديگري حرجي نبود، حکم براي او ثابت است؛ اگر بگوييم مراد حرج شخصي است، بايد هر شخصي را به حسب خودش ملاک قرار دهيم. يا اين‌که مقصود حرج نوعي است؟ بگوييم در زمستان که آب يخ بسته و دما 10 درجه زير صفر است، از صد نفر، نود نفر مي گويند رفتن در حياط و شکستن يخ و وضو گرفتن حرجي است؛ اما آدم قوي هم وجود دارد که مي‌گويد اين کار براي من عادي است. اگر گفتيم که ملاک حرج نوعي است، چون براي نوع مکلفين حرج وجود دارد، از آن يک نفر هم برداشته مي‌شود.

حال، سؤال اين است که اگر ما باشيم و آيه 78 سوره حج و هشت روايتي که به اين آيه در آنها استدلال شده، آيا از اينها حرج شخصي استفاده مي‌کنيم يا حرج نوعي؟ ما هم بر حرج شخصي قرينه داريم و هم بر حرج نوعي؛ «مَا جَعَلَ عَلَيْكُمْ» يعني «علي کل واحد منکم»؛ خطاب «عليکم» در حرج شخصي ظهور دارد؛ اين قرينه حرج شخصي. اما قرينه حرج نوعي اين است که «ما جعل» شارع در مقام قانونگذاري است و حکم حرجي جعل نمي کند؛ در مقام قانونگذاري نيز نوع در نظر گرفته مي‌شود.

از ميان روايات نيز، روايت شعر و شعرتين،هم حرج شخصي را مي گيرد و هم نوعي را؛ کسي که محرم است دارد و وضو مي گيرد، اگر به او بگويند که تو در روز پنج‌بار وضو مي گيري و شعر و شعرتين از محاسن تو ساقط مي‌شود، پس پنج بار بايد کفاره دهي؛ اين حرج شخصي مي‌شود. حرج نوعي هم مي تواند باشد؛ براي نوع مردم محرم، شارع اگر بفرمايد هر باري که وضو گرفتيد، کفاره دهيد، اين حرج است. حرج در روايت «محمد بن ميسر» حرج شخصي است. حرج در روايت «رکوه» نوعي است. حرج در روايت «غدير» و روايت «فضيل»، حرج نوعي است. روايت «عبدالاعلي مولي آل‌سام» حرج شخصي را مي‌گويد. نتيجه‌اي که مي گيريم اين است که ما يک اطلاقي را استفاده مي کنيم؛ در اين نزاع، مشهور بين قدما گفته‌اند حرج نوعي ملاک است؛ و مشهور بلکه نود درصد از متأخرين، حرج را حرج شخصي مي‌دانند. مجموعاً مي‌توانيم عموميتي را استفاده کنيم و بگوييم فرقي بين حرج شخصي و نوعي نيست؛ هر کدام مي‌خواهد باشد.

نکته پنجمي که از اين آيه شريفه به ضميمه روايات استفاده مي کنيم، اين است که در شريعت وقتي از يک مرجع تقليد هم سؤال کنند که حرج يعني چه؟ مي‌فرمايد: مشقتي است که لايتحمله الانسان عادتاً؛ يعني فوق طاقت انسان است، اما «ما لايطاق» نيست؛ چرا که عقلاً تکليف ما لايطاق محال است. از نظر معناي لغوي نيز گفتيم که گاهي اوقات حرج را به «مطلق الضيق» و گاهي به «اضيق الضيق» معنا کرده‌اند؛ حال سؤال اين است که آيه شريفه و رواياتي که در ذيل آيه شريفه وارد شده، در کدام معنا ظهور دارد؟

به نظر ما «مطلق الضيق» را مي گيرد؛ نه مشقتي که لايتحمله الانسان عادتاً. و در اين روايات، قرينه‌اي بر اين که منظور از حرج، حرج خيلي شديد ــ اضيق الضيق ـــ است، نداريم؛ البته همان نکته‌اي که در روز اول عرض کردم، لاحرج تقريباً دين را به عنوان يک دين وسط و متعادل معرفي مي‌کند؛ نه آن قدر سختگيري شود که انسان از دين زده شود و نه آن قدر سهل که تکاليف بخواهد موهون شود. البته ممکن است دليل ديگري پيدا کنيم که بگوييم بر طبق آن دليل، حرج يعني مشقتي که لايتحمله الانسان عادتاً.

مطلب ششمي که از مجموعه اين آيه و روايات استفاده کرديم، هرچند بر خلاف فرمايش ديگران نيز مي‌باشد، اين است که لاحرج هم مي تواند دليل براي اصالة الطهاره باشد ـــ که توضيحش را داديم ـــ و هم مي تواند دليل بر قاعده ميسور باشد.


دومين آيه شريفه که به آن استدلال شده است

اين آيه، آيه ششم سوره مبارکه مائده است؛ (من آيه را مي خوانم و نکته‌اش را هم عرض مي‌کنم تا بيان استدلال)؛ آيه شريفه اين است: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلاةِ فاغْسِلُواْ وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ ـــ اي کساني که ايمان آورده‌ايد، هنگامي که مي‌خواهيد نماز بخوانيد وضو بگيريد؛ کيفيت وضو را نيز بيان فرموده است ـــ وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِکُمْ وَ أَرْجُلَکُمْ إِلَي الْکَعْبَيْنِ وَ إِنْ کُنْتُمْ جُنُباً فَاطَّهَّرُوا  ـــ بعد فرموده اگر مي خواهيد نماز بخوانيد و جنب هستيد، غسل کنيد. ــــ وَإِنْ كُنتُمْ مَرْضَى أَوْ عَلَى سَفَرٍ أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنْ الْغَائِطِ أَوْ لامَسْتُمْ النِّسَاءَ ــــ اگر مريض يا مسافريد يا مبتلا به حدث اصغرو يا حدث اکبريد ـــ فَلَمْ تَجِدُوا مَاءً ـــ آب پيدا نکرديد ــــ فَتَيَمَّمُوا صَعِيداً طَيِّباً ـــ تيمم کنيد؛ کيفيت تيمم را نيز بيان مي کند ــــ فَامْسَحُوا بِوُجُوهِکُمْ وَ أَیْدِیکُمْ مِنْهُ ـــ با همين صعيد وجه و دستتان را مسح کنيد؛ اما شاهد ما در اين است که مي‌فرمايد: ـــ ما يُريدُ اللَّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْکُمْ مِنْ حَرَجٍ ـــ خداوند اراده نکرده است که براي شما حرج جعل کند ـــ وَ لکِنْ يُريدُ لِيُطَهِّرَکُمْ ـــ مي‌خواهد شما را تطهير کند ـــ وَ لِيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْکُمْ ـــ نعمتش را بر شما اتمام کند ـــ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ ــــ. برخي از بزرگان که به آيه قبل بر قاعده لاحرج استدلال کرده‌اند، فرموده‌اند اين آيه دلالتش بر لاحرج مخدوش است؛ بعضي از بزرگان نيز عکس آن را گفته‌اند.

مرحوم محقق اردبيلي در «زبدة البيان» استدلال به آيه قبل بر مدعا را نپذيرفته‌اند؛ اما اينجا احتمالش را داده‌اند و رد نکرده‌اند. لکن غالب فقها نظريه اول را مي‌گويند. يعني به اين آيه شريفه که رسيدند، گفته‌اند بر مدعا دلالت ندارد.

در مورد اين قسمت از آيه شريفه که «ما يُريدُ اللَّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْکُمْ ...» اختلاف است که آيا مربوط به تمام آيه است؟ يعني از اول آيه که فرمود: مي‌خواهيد نماز بخوانيد، وضو بگيريد، اگر جنب بوديد غسل کنيد، اگر آب نداشتيد تيمم کنيد، «ما يُريدُ اللَّهُ» همه را شامل مي‌شود و يا آن‌‌که فقط مربوط به تيمم است؟ اين را دقت بفرماييد، فردا عرض کنيم. والسلام.


برچسب ها :


نظری ثبت نشده است .