درس بعد

ادله نفی حکم حرجی

درس قبل

ادله نفی حکم حرجی

درس بعد

درس قبل

موضوع: قاعده لا حرج


تاریخ جلسه : ۱۳۸۴/۷/۲۴


شماره جلسه : ۸

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • آیه 6 سوره مائده

دیگر جلسات


بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين

ادامه استدلال به آيه شريفه

گفته شد که مدعا عبارت است از رفع يا دفع حکم حرجي وارد در شريعت؛ حال، سؤال اين است که آيا از اين آيه شريفه مدعا استفاده مي شود يا خير؟ نسبت به اين آيه شريفه دو نظريه بين مفسرين و فقها وجود دارد.

نظريه اول اين است که «ما يُريدُ اللَّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْکُمْ مِنْ حَرَجٍ» ـــ فرقش با آيه قبلي اين است که اولاً کلمه «في الدين» ندارد؛ و ثانياً کلمه «يريد» دارد ـــ «ما يُريدُ اللَّهُ» به مجموع آيه شريفه برمي گردد. در اول آيه فرموده است: «إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلاةِ فاغْسِلُواْ وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِکُمْ وَ أَرْجُلَکُمْ إِلَي الْکَعْبَيْنِ» قسمت اول آيه تشريع وضو است؛ بر حسب برخي از روايات «إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلاةِ» يعني «اذا قمتم من النوم الي الصلاة»، خواب چون عنوان حدث دارد، وضو بگيريد. بعد مي‌فرمايد:   «وَ إِنْ کُنْتُمْ جُنُباً فَاطَّهَّرُوا»، که تشريع غسل است. سپس، چهار گروه را ذکر مي‌کند: «وَإِنْ كُنتُمْ مَرْضَى أَوْ عَلَى سَفَرٍ أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنْ الْغَائِطِ أَوْ لامَسْتُمْ النِّسَاءَ فَلَمْ تَجِدُوا مَاءً فَتَيَمَّمُوا صَعِيداً طَيِّباً» و براي اين چهار گروه تيمم را تشريع مي‌کند. «لَمْ تَجِدُوا»، يعني «لم تتمکّنوا من الماء».

(در اين قسمت آيه، بحث‌هاي مفصلي بين فقها و مفسرين وجود دارد؛ «إِنْ كُنتُمْ مَرْضَى أَوْ عَلَى سَفَرٍ»، در اين ظهور دارد که اگر کسي مريض بود، به جاي وضو و غسل، تيمم کند؛ هرچند استفاده از آب  برايش ضرر نداشته باشد؛ و يا عنوان ديگري وجود نداشته باشد. اگر کسي مسافر بود، خود عنوان مسافر، موجب تبدل غسل و وضو به تيمم مي‌شود که بعضي از مفسرين عامه نيز اين احتمال ظاهر آيه را گرفته‌اند و گفته‌اند همان‌گونه که  کسي مسافر مي‌شود، نمازش قصر مي‌شود، همان‌طور وضويش به تيمم تبديل مي‌شود؛ يعني هرچند آب دارد و برايش ضرر ندارد، اما چون عنوان مسافر دارد، تيمم کند و نماز بخواند. البته اين قولي است بر خلاف ضرورت فقه و سيره پيامبر(اکرم صلوات الله عليه))

سپس، کيفيت تيمم را هم ذکر مي‌کند:   «فَامْسَحُوا بِوُجُوهِکُمْ وَ أَیْدِیکُمْ مِنْهُ»؛ و بعد مي‌فرمايد: «ما يريد الله ليجعل عليکم في الدين من حرج».  بحث اين است که «ما يريد الله» مربوط به چيست؟ نظر اول اين است که به تمام آيه شريفه مربوط است. مرحوم طبرسي در «مجمع البيان» جلد سوم، صفحه 256، مرحوم علامه طباطبايي در «الميزان»، و همچنين جمعي از علماي عامه مثل آلوسي در «روح المعاني» به اين نظريه معتقدند. «ما يريد الله» مي خواهد بفرمايد اين که مي‌گوييم اگر آب داريد وضو بگيريد يا غسل کنيد، اگر هم آب نداريد تيمم کنيد، واجبات و فرائضي که براي شما قرار داديم، هدفمان اين نيست که شما را در مشقت بيندازيم. «وَ لکِنْ يُريدُ لِيُطَهِّرَکُمْ»؛ براي اين‌که خداوند مي‌خواهد شما را تطهير کند.

غايت اصلي از تشريع وضو و غسل، تطهير شماست. غايت دوم اين است که   «وَ لِيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْکُمْ»،  نعمتش را مي خواهد براي شما تمام کند. حال، منظور از نعمت چيست؟ آيا مثل کلمه «نعمت» در آيه شريفه «اَلْیوْمَ أَکمَلْتُ لَکمْ دینَکمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیکُمْ نِعْمَتی» است؟ نعمت در آيه شريفه «اَلْیوْمَ أَکمَلْتُ لَکمْ ...» به معناي دين است. اما همان‌گونه بيان داشتيم، اين ملازم نيست با آن که در اينجا نيز به همين معنا باشد؛ بلکه نعمت در اين مورد، يعني طهارت باطني پيدا کنيد.


بيان مرحوم طبرسي

عبارت مرحوم طبرسي اين است: «معناه ـــ يعني معناي اين قول خداوند متعال ــــ ما يريد الله بما فرض عليکم من الوضوء اذا قمتم الي الصلاة والغسل من الجنابة والتيمم عند عدم الماء ـــ خداوند فرائضي را که بر شما واجب کرده است، ــــ ليلزمکم في دينکم من ضيق ــــ هدف خداوند اين نيست که شما را در دين، بخواهد در حرج و مشقت بيندازد. سپس، مي‌فرمايد اين بيان را «مجاهد» و جميع مفسرين گفته‌اند؛ و به جميع مفسرين اسناد مي‌دهد. اين احتمال در آيه شريفه، با بعضي از امثله عرفي نيز سازگاري دارد؛ مثل داروي تلخي که دکتر به مريض مي‌دهد و هدفش نجات جان مريض است. اينجا هم خداوند مي‌فرمايد هدف از جعل وضو ايجاد مشکل نيست؛ بلکه هدف تطهير شماست.


بيان مرحوم آلوسي

مرحوم آلوسي نيز در «روح المعاني»، جلد سوم، صفحه 81، همين تعبير را دارد؛ «ما يريد الله بما فرض عليکم» يعني «ما يريد» را به صدر آيه تا آخر برگردانده است.


بيان مرحوم طباطبائي

مرحوم آقاي طباطبايي(رضوان الله عليه) در جلد ششم الميزان،  صفحه 230، عبارتشان اين است که: «فلا حکم يراد به الحرج بين الاحکام الدينية ـــ بين احکام دين، حکمي که غايت خداوند اين باشد که شما را به حرج بيندازد، نيست؛ بعد قرينه‌اي در اينجا ذکر مي‌کنند. البته کساني که اين نظريه را دارند، مجموعاً دو قرينه در کلامشان ذکر شده است؛ يکي همين است که ايشان مي‌فرمايند: ـــ ولذلک علّق النفي ــــ خداوند نفي را معلق کرده است ـــ علي ارادة الجعل دون نفس الحرج ـــ  نفي در آيه را روي يريد برده است؛ «ما يريد الله» يعني غايت خدا اين نيست، خدا اين را اراده نمي کند. اما نفي را روي خود حرج نبرده است؛ يک وقت مي گويد حرجي نداريم يعني نفي حکم حرجي است؛ يک وقت هم مي‌گويد «ما يريد الله» يعني غايت خدا از اين جعل وضو و جعل غسل و تيمم، حرج نيست.

بعد در ادامه فرموده‌اند: ـــ والحرج حرجان ـــ دو نوع حرج داريم ـــ حرجٌ يعرض ملاک الحکم ومصلحته المطلوبه ويصدر الحکم حينئذ حرجياً بذاته لتبعيته ملاکه ـــ گاهي اوقات حرجي است مربوط به ملاک حکم؛ خود ملاک حرجي است؛ ــــ کما لو حرّم الالتذاذ من الغذا لغرض حصول ملکة الزهد فالحکم حرجيٌ من رأسه ـــ يک نوع حرجي است که مربوط به خود ملاک حکم است؛ يعني اصلا ماهيتي حرجي دارد ـــ وحرج يعرض الحکم من خارجٍ عن أسباب اتفاقية ـــ يک حرجي هم داريم که مربوط به خارج حکم است؛ اسبابي که خارج از حکم است ـــ فيکون بعض افراده حرجياً ويسقط الحکم حينئذ ـــ در جايي که در ملاک حکمي حرج است، مثل جهاد، حرج ساقط نمي شود؛ اما در نوع دوم که در ذات و ملاکش حرج نيست، بلکه حرج مربوط به اسباب اتفاقيه است، مي فرمايد: ـــ يسقط الحکم في تلک الافراد الحرجيه لا في غيرها کمن يتحرج عن القيام في الصلاة لمرض. سپس، قرينه دوم را بيان مي‌فرمايند و آن اين است که: واضرابه تعالي بقوله وَ لکِنْ يُريدُ لِيُطَهِّرَکُمْ ـــ قرينه دوم کلمه «لکن» است؛ مي فرمايد: ــــ يدل علي أنّ المراد بالايه نفي الحرج الذي في الملاک ــــ آيه مي خواهد نفي حرج در ملاک کند ـــ اي: إنّ الاحکام التي يجعلها عليکم ليست بحرجية ـــ آيه به قرينه «لکن» مي خواهد بگويد حرج نوع اول را اراده فرموده است؛ يعني خود ملاک حرجي باشد.

خلاصه فرمايش مرحوم علامه طباطبايي اين شد که گاهي حرج مربوط به خود حکم و ملاک حکم است؛ يعني شارع حکمي را لملاک الحرج جعل کند؛ مي فرمايد: اينجا جعل احکام لملاک الحرج نيست. آيه اين معنا را  بيان مي‌کند.


نتيجه احتمال اول

نتيجه اين مي شود که طبق اين احتمال که بگوييم «ما يريد الله» به مجموع آيه برمي گردد، ديگر ارتباطي به مدعا ندارد. مدعا اين است که شارع  بفرمايد در هر حکمي که حرج عارض شد لاسباب خارجيّه، آنجا آن حکم برداشته مي‌شود؛ اما هنگامي که طبق فرمايش مرحوم طباطبائي گفتيم در اين آيه شريفه حرج نوع اول را اراده مي کند، ديگر آيه ارتباطي به مدعا ندارد.


نظريه دوم

نظريه دوم اين است که «ما يريد الله» به وضو و غسل ارتباطي ندارد؛ فقط به تيمم مربوط است. اين که فرمود: «إِنْ كُنتُمْ مَرْضَى أَوْ عَلَى سَفَرٍ أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنْ الْغَائِطِ أَوْ لامَسْتُمْ النِّسَاءَ فَلَمْ تَجِدُوا مَاءً فَتَيَمَّمُوا صَعِيداً طَيِّباً» و بعد هم کيفيت تيمم را بيان ميکند و مي‌گويد: «ما يريد الله ليجعل عليکم في الدين من حرج»؛ حال که تمکن از آب نداريد، شما را به حرج نمي‌اندازيم ومثلا نمي‌گوييم بايد چاهي بکنيد تا آب پيدا کنيد؛ لزومي ندارد. اگر الان تمکن از آب نداريد، تيمم کنيد.

در اين صورت است که به ما نحن فيه ارتباط پيدا مي‌کند؛ چرا که در تيمم دو جهت وجود دارد؛ يک جهت نفي الوضوء والغسل است و يک جهتِ اثبات که تيمم است، وجود دارد؛ «ما يُريدُ اللَّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْکُمْ مِنْ حَرَجٍ» قسمت نفي را درست مي‌کند؛ يعني اينجا که وضو و بر شما حرجي است،ما يُريدُ اللَّهُ؛ اما «لکِنْ يُريدُ لِيُطَهِّرَکُمْ» جانب اثباتي آن است؛ يعني خداوند تراب را نيز به عنوان «احد الطهورين» قرار داده است. «يريد ليطهرکم وليتمّ نعمته»، يعني اصل طهارت براي نماز لازم است؛ اولاً وبالذات بايد وضو و يا غسل باشد؛ ولي حالا که طهارت مائيه براي شما حرجي است، اتمام نعمت ــــ که نعمت عبارت از طهارت است ـــ به اين است که با همين خاک خودتان را تطهير کنيد.


مؤيدات احتمال دوم

اولاً، قضيه أقربيت است؛يعني از باب اينکه قيد را بايد به اقرب برگردانيم و «الاقرب يمنع الابعد»، اين احتمال صحيح است. جهت دوم اين است که هنگامي که آيه مسأله غسل را مطرح مي کند، مي فرمايد: «وَ إِنْ کُنْتُمْ جُنُباً فَاطَّهَّرُوا»؛ امر به طهارت آورده است و اگر بگوييم ذيل آيه شريفه به مجموع آيه مربوط است، لازمه‌اش اين است که «يريد ليطهرکم» دوباره تکرار شده باشد؛ و تکرار نيز مخلّ فصاحت است.


کلام مرحوم امام(رضوان‌الله‌عليه)

اين معناي دوم از کلمات امام(رضوان الله عليه) در کتاب «الطهاره»، جلد دوم، صفحه 13استفاده مي‌شود. ايشان فرموده‌اند: فلأن التعليل بقوله ما يريد الله، الظاهر عرفاً في کونه مربوطة بالتيمم ـــ «ما يريد الله» ظهور عرفي دارد که به تيمم مربوط است. ايشان آن را مربوط به ذيل آيه مي داند و بعد در دنباله مي‌فرمايد: وأنّ الامر بالتيمم لاجل التسهيل ورفع الحرج ــــ شارع  براي تسهيل و رفع حرج، به تيمم امر کرده‌ است. ـــ فإنّ الامر للمرضي بالطهارة المائية ـــ اگر شارع به مريضي مي فرمود که طهارت مائيه داشته باشد، حرجي بود. در صفحه 27 از همين کتاب الطهاره جلد دوم نيز فرموده‌اند که از ذيل آيه يک قاعده کلي استفاده مي‌کنيم. ـــ يدلّ علي أنّه کلها کان الوضو والغسل حرجيًا ـــ هر زمان که وضو يا غسل حرجي شد، منشأش هرچه مي‌خواهد باشد ــ سواء کان الحرج في نفسهما ـــ  گاهي اوقات حرج در خود وضو گرفتن يا غسل کردن  با آب و طهارت مائيه است ـــ أو مقدماتها ـــ اين هم نکته خيلي لطيفي است که حرج گاهي در مقدمات اينهاست؛ بخواهد بلند شود برود يک شهر ديگر آب پيدا کند،حرجي است. ـــ يتبدّلان بالتيمم ـــ تبدّل به تيمم پيدا مي‌کند.


کلام مرحوم آقاي خوئي

فقيه بزرگ ديگر مرحوم آقاي خوئي(قدس سره)  در کتاب الطهاره، جلد اول، صفحه 68 فرموده‌اند: «ثم انّه لو کنّا نحن ـــ اگر ما باشيم و اين آيه مبارکه ـــ وهذه الاية المبارکه لخصصنا مشروعية التيمم بموارد عدم التمکن من استعماله عقلا أو شرعاً؛ از اين عبارت مرحوم آقاي خوئي نيز استفاده مي‌شود که  ايشان نيز «ما يريد الله» را به مسأله تيمم برگردانده‌اند؛ بعد فرموده‌اند: ادله نفي ضرر و حرج دلالت دارد که مشروعيت تيمم عام است؛ ـــ لما اذا تمکنّ من استعمال الماء عقلا وشرعاً ـــ اما استعمالش اگر حرجي بود، ــــ فلابد من التيمم.


کلام ابن کثير

از ميان مفسرين نيز ابن کثير در تفسير القرآن العظيم، جلد دوم، صفحه 262، گفته است: «فلهذا سهّل عليکم ويسّر ولم يعسّر بل أباح التيمم عند المرض وعند الفقد الماء»؛ ابن کثير نيز بيان مي‌کند که «ما يريد الله» يعني مي خواهد بگويد خدا مي فرمايد من در اينجا که وضو براي شما حرجي است، وضو را  واجب نمي‌کنم، به جايش تيمم انجام دهيد.


کلام مرحوم اردبيلي

مرحوم اردبيلي در کتاب «زبده» ابتدا فرمايش طبرسي را به عنوان قيل ذکر کرده است: قيل ما يريد الله الامر بالوضو بالصلاة أو بالتيمم الي آخر ـــ بعد فرموده ــــ   ويحتمل ــــ همين احتمال دوم را داده ــــ أن يکون المراد ما يريد الله جعل الحرج عليکم ـــ خداوند جعل حرج را بر شما اراده نکرده است ـــ بتکاليف شاقه مثل تحصيل الماء علي کل وجه ممکن _بگويد هرطوري است، بايد آب به دست آوري ـــ وعدم کون الماء حاضراً وان کان ممکن في نفسه ولا بالطلب الشاق کالحفر بل بلا علي الظاهر. از ميان فقهاي متأخرتر، والد بزرگوار ما(دام ظلّه) همين معناي دوم را اختيار کردند. برخي از بزرگان ديگر هم در کتاب «قواعد فقهيه» شان نظر اول را اختيار کرده‌اند.


نقد قرائن قول اول

يک زمان است که مي گوييم بالاخره ما نمي فهميم «ما يريد الله» به تمام آيه مي خورد يا فقط به ذيل آيه مي خورد؟ اگر به اين حد رسيديم، نتيجه اين مي شود که آيه شريفه از اين جهت مجمل مي شود و ديگر صلاحيت استدلال ندارد.

اما بياييم قرائن قول اول را بدست آوريم؛ قول اول دو قرينه دارد؛ يکي کلمه «يريد» و ديگري کلمه «لکن». به نظر ما هر دو قرينه‌اش ضعيف است؛ يعني اگر شارع بخواهد بفرمايد که من حکم حرجي را برداشتم، نمي توانيد بفرماييد «ما يريد الله»؛ پس، بودن کلمه «يريد» اين نقشي ندارد و ثانياً کلمه «لکن» نيز قرينيت ندارد؛ خداوند در باب رفع حرج دو کار بايد بکند، يک کار اين است که حکم حرجي برداشته شود وضو اگر حرجي شد برداشته شد؛ البته گاهي جاي اين حکم حرجي چيزي گذاشته مي‌شود؛ لکن يريد ليطهرکم با تيمم،  «لکن» هيچ قرينيتي ندارد که حتماً بگوييم «ما يريد الله» بايد به کل آيه بخورد.

بنابراين، اين دو قرينه آنها ضعيف است و انصافش اين است که قرائن قول دوم هم بيشتر است و هم قوي تر. نتيجه اين مي‌شود که ما مي توانيم از آيه شريفه استفاده کنيم که خداوند با «ما يُريدُ اللَّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْکُمْ مِنْ حَرَجٍ» يک ضابطه کلي دست ما مي دهد؛ يعني هر جا يک حکمي به حد حرج رسيد، ما يريد الله. اين آن چيزي است که ما مي توانيم از آيه شريفه استفاده کنيم؛ حال، يک بررسي کنيد نسبت به فقهايي که به اين آيه شريفه بر لاحرج استدلال کرده‌اند؛ که فردا اينها را عرض مي‌کنم.  والسلام.


برچسب ها :


نظری ثبت نشده است .