موضوع: مطلق و مشروط
تاریخ جلسه : ۱۳۸۰/۸/۱۴
شماره جلسه : ۵
چکیده درس
-
دليل محقق نائيني بر استحاله رجوع قيد به هيئت
-
نقد مرحوم امام بر محقق نائيني
-
نقد محقق خوئي بر محقق نائيني
-
پاسخ استاد از اشکال مرحوم امام و محقق خوئي بر محقق نائيني
-
نقد محقق خوئي بر محقق نائيني
-
پاسخ استاد از نقد محقق خوئي
-
نقد استاد بر دليل محقق نائيني
دیگر جلسات
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
دليل محقق نائيني بر استحاله رجوع قيد به هيئت
عرض کرديم که بر مدعاي شيخ انصاري(اعلي الله مقامه الشريف) بر اينکه در جملههاي شرطيه، رجوع قيد به هيئت محال است، سه دليل ذکر شده است.دليل اوّل که داراي دو بيان بود را مفصل تبيين کرديم.
دليل دوّم را مرحوم محقق نائيني(قدس سرّه) اقامه فرموده است. چون مرحوم نائيني با مرحوم شيخ در اين قسمت توافق دارند که محال است در جملات شرطيه، قيد به هيئت رجوع کند. در «إذا ذالت الشمس فصل»، زوال شمس نميتواند قيد براي مدلول هيئت باشد، که مدلول هيئت؛ همان «وجوب» است.
مرحوم نائيني در اين دليل ميفرمايد؛ اشکال موجود در هيئت، جزئي بودن معناي هيئت نيست. آنچه سبب عدم امکان تقييد است، اين نيست که بگوييم معنا و مدلول هيئت، يک معناي جزئي است، تا مرحوم آخوند و امثال ايشان بگويند موضوع له هيئات و حروف، معناي عام و کلي است.
بلکه اشکال اين است که هيئات و حروف، داراي يک معناي ملحوظ به لحاظ آلي هستند. معناي حرفي، عنوان آلت را دارند. آلت براي اينکه دو مفهوم مستقل و اسمي را با يکديگر مرتبط کند. و اطلاق و تقييد و مفاهيمي که به لحاظ استقلالي ملحوظ هستند راه دارد. پس اين دليل دو مقدمه دارد.
مقدمه اوّل: همه هيئات و حروف معنايي دارند که آن معنا لحاظ آلي ميشود و ملحوظ هستند به لحاظ آلي.
مقدمه دوّم: معنايي که قابليت اطلاق و تقييد دارد، معنايي است که به لحاظ استقلالي ملحوظ باشد.
شما وقتي يک معنايي را مستقلا تصور و لحاظ ميکنيد، آنگاه ميتوانيد اين معنا را به قيدي تقييد کنيد. اما وقتي يک معنا خودش عنوان آلت را دارد -«آلي» يعني خودش به تنهايي قابل تصور نيست و در ضمن مفاهيم و معاني ديگر قابل تصور است- ديگر نميتوانيم آن را تقييد بزنيم و تقييد آن محال است.
لذا مرحوم نائيني ميفرمايند ما هم مثل شيخ انصاري قائل به اين هستيم که در جملات شرطيه، محال است که شرط، قيد براي هيئت باشد. نه بدليل اينکه هيئت معناي جزئي دارد، بلکه به اين دليل که هيئت داراي يک معناي غير استقلالي و آلي است، و معناي غير استقلالي، قابليت تقييد ندارد.
اين دليل را در کتاب اجود التقريرات، جلد اوّل، صفحه 195 عنوان فرمودهاند.
بر اين دليل، هم امام(رضوان الله عليه) اشکال کردهاند و هم شاگرد مبرز خود مرحوم نائيني، مرحوم محقق خوئي (قده).
نقد مرحوم امام بر محقق نائيني
مرحوم امام(قده) در کتاب مناهج الوصول، جلد1، صفحه351، و نيز در کتاب تنقيح الاصول، جلد2، صفحه 325، و همچنين در کتاب معتمد الاصول، صفحه 39( که عرض کرديم؛ «مناهج» به قلم خود امام(رضوان الله عليه) است و «تنقيح الاصول» و «معتمد الاصول»، تقريرات اصولي ايشان است) اشکالاتي به مرحوم نائيني وارد کرده است و به نظر ميرسد آنچه در کتاب معتمد الاصول آمده، هم کاملتر است و هم به بياني روشنتر از آنچه در دو کتاب ديگر آمده، باشد و ما طبق آن بيان ميکنيم.در نظر شريف مرحوم امام دو مطلب مهم وجود دارد:
مطلب اوّل: تقييد، يک امر واقعي است و متکلم با کلام خودش و با الفاظي که استعمال ميکند، آنچه را که در واقع هست و آن تقييدي که در واقع موجود است را حکايت و بيان ميکند. اينچنين نيست که تقييد فقط مربوط به عالم تصور و عالم لفظ باشد. در واقع اگر زيد، مقيد به عدالت و يا علم باشد، اين تقييد است و متکلم با لفظ، آن تقييدي را که در واقع موجود است را بيان ميکند. پس تقييد يک امري نيست که فقط در عالم لفظ باشد.
مطلب دوّم: اکثر جملات اخباريه، اخبار از معناي حرفي است. مثلاً وقتي ميگوييد «زيدٌ قائمٌ» اينجا چه اخباري ميکنيد؟ آنچه هدف اساسي شما است، اين است که ميخواهيد به مخاطب نسبت بين قيام و زيد را افاده کنيد. چرا ميگوييد «زيدٌ قائمٌ»؟ براي اينکه مخاطب نسبت بين زيد و قيام را درک کرده و متوجه شود. اين نسبت، يک معناي حرفي است.
در اکثر جملات اخباريه مقصود اصلي متکلم، اخبار از يک معناي حرفي است. حالا اگر اين نسبت، در واقع مقيد به قيدي باشد، مثلاً زيد در روز جمعه قائم بوده، بايد بگوييد «زيدٌ قائمٌ في يوم الجمعة»، اين نسبت وقتي در واقع مقيد است به اينکه در يک زمان معين و ظرف معين واقع شده، شما آن را بيان ميکنيد. نتيجه اين ميشود که اکثر جملات اخباريه و تقييداتي که در جملات اخباريه وجود دارد، مربوط به معناي حرفي است. مثلاً «ضرب زيدٌ عمراً يوم الجمعة»، در جمله اخباريه هرچه قيد بياوريد اين قيد، قيد براي يک معناي حرفي است.
لذا در حقيقت به مرحوم نائيني اين اعتراض را دارند که معناي حرفي و لو لحاظ غير استقلالي دارد، اما قابليت تقييد را دارد. دليلي ندارد قابليت تقييد را به لحاظ استقلالي منحصر کنيم و بگوييم آنچه ملحوظ به لحاظ استقلالي ميشود، قابليت براي تقييد دارد. در جملات اخباريه اينطور است.
در جملات انشائيه مولا و متکلم قبل از آنکه انشاء را انجام دهد، آن طلب خود را مقيد به يک قيدي تصور ميکند، ميگويد من طلب نماز دارم. اين «طلب نماز» را در عالم ذهن خودش مقيد ميکند به «زوال شمس» و بعد از تقييد، استعمال ميکند.
بنابراين در جملات إنشائيه هم کسي نميگويد شما اوّل «صلِّ» را إنشاء کردي، اوّل معناي حرفي را انشاء کردي، بعد که انشاء و ايجاد شد، بعدا تقييد ميزنيم. خير، مولا از ابتدا که ميخواسته نسبت طلبيّه را ايجاد کند، قبل از آن، اين طلب را با قيوداتي که دارد، يعني براي وجوب صلاة، بايد مکلف عاقل و بالغ و زوال وقت باشد. همه اينها را تصور ميکند، بعد ايجاد ميکند.
بنابراين؛ فرمايش امام(رضوان الله عليه) در جواب مرحوم نائيني اين است که در جملات اخباريه، اگر صد جمله خبري داريم، 95 جمله آن، إخبار از معناي حرفي است و همه تقييدات به اين معناي حرفي برميگردد. شما چطور ميگوييد حرف و معناي حرفي قابل تقييد نيست؟ چون لحاظ آلي دارد. خير، لحاظ آلي، مانعيت از امکان تقييد را ندارد.
در جملات انشائيه هم اگر بعد از ايجاد بخواهيم تقييد کنيم، اين اشکال شما وارد است. بعد از ايجاد بگوييد اين معناي حرفي لحاظ آلي شد، لحاظ آلي را معنا کرديم يعني در ضمن تصور طرفين، اين هم تصور شده و بعد که تصور طرفين تمام ميشود، اين هم تمام ميشود. ديگر قابليت براي تقييد را ندارد. اما اگر از اوّل، آن زماني که ميخواهد نسبت طلبي را ايجاد کند. در همان حين، مقيداً طلب را قبلا تصور کند، مشروط به وقت و بلوغ بعدا ايجاد کند، اين مانعي ندارد.
نقد محقق خوئي بر محقق نائيني
اين قسمت دوّم، در کلمات مرحوم محقق خوئي در کتاب محاضرات هم آمده است(محاضرات، جلد2، صفحه 321).ايشان بر مرحوم نائيني دو اشکال کرده: اشکال دوّم ايشان همين مطلبي است که بعينه در فرمايشات امام هم آمده است.
پاسخ استاد از اشکال مرحوم امام و محقق خوئي بر محقق نائيني
حالا بحث اين است که آيا اين اشکال دوّم بر مرحوم نائيني وارد است يا خير؟در اشکال دوّم، مرحوم امام و محقق خوئي به مرحوم نائيني فرمودهاند؛ اگر از ابتدا مولا قيد و شرط را تصور کرده و بعد إنشاء کند، مانعي نيست، اما بعد از استعمال ديگر امکان ندارد، يعني بعد از آنکه «صَلِّ» را استعمال و إنشاء کرد، ديگر نميشود به آن تقييد زد.
ظاهرا اين اشکال بر مرحوم نائيني وارد نيست.
زيرا در باب معاني حرفيه، مرحوم نائيني مبنايي دارند که اگر آن مبنا مدنظر قرار گيرد، اين اشکال وارد نيست.
ديروز هم اشاره کرديم در باب معاني حرفيه، شايد 6 يا 7 مبنا باشد. يک مبنا اين است که مرحوم نائيني قائل هستند که «الحروف کلها ايجادية»، حروف داراي يک معناي ايجادي هستند، يعني حرف يک معنا و ربط بين دو معناي اسمي ایجاد ميکند، که توضيح مفصلي دارد.
حروف يک معناي ايجادي دارد. آيا لازمه اين مبنا اين نيست که حروف قبل از استعمال معنايي نداشته باشد. معناي حرف با استعمال محقق ميشود اگر حرف استعمال نشود، هيئات هم که محلق به حرف است محقق نمیشود. اگر هيئت استعمال نشود، قبل از عالم انشاء و استعمال، چيزي به نام حرف نيست.
در معاني حرفيه مبناي مرحوم نائيني؛ «ايجاديت» است. مرحوم امام هم «ايجاديت» را در بعضي حروف پذيرفتهاند. مبناي مرحوم آقاي خوئي؛ «تضييق» است. «ايجاديت» يعني با انشاء، معنايي را ايجاد ميکند، قبل ازاديت» را در بعض إنشاء اصلا کالعدم است. چون قبل از انشاء، معناي حرفي نداريم تا بخواهيم بگوييم در عالم تصور، مولا او را مقيد کند. قبل از إنشاء اگر چيزي قابل تصور باشد، آن معناي اسمي است. اما طبق مبناي مرحوم نائيني، کلمه «في» زماني لباس معناي حرفي ميپوشد که «زيد» یک طرف و «دار» طرف دیگر باشد، که بشود «زيدٌ في الدار»، که ظرفيت را ايجاد ميکند. اما خود «في» يا تصور او، هيچ معناي حرفي ندارد.
پس ظاهر مبناي مرحوم نائيني که قائل به ايجاديت است اين است که قبل از إنشاء و استعمال، چيزي به نام معناي حرفي نداريم. پس چطور شما دو بزگوار ميفرماييد قبل از اينکه مولا «صلِّ» را بگويد آن معناي حرفي هيئت را با قيودي تصور کند، بعد انشاء کند؟! اين طبق مبناي ايجاديت امکان ندارد.
بنابراين به ذهن ميرسد که اين اشکال دوّم مرحوم امام و مرحوم آقاي خوئي وارد نيست.
نقد محقق خوئي بر محقق نائيني
مرحوم آقاي خوئي(قده) در محاضرات اشکال ديگري هم کرده است. ميفرمايد ما اساسا اين مطلب مشهور را که حرف داراي يک معناي غير استقلالي است و اسم داراي يک معاني استقلالي است، اين حرف را قبول نداريم. زيرا حرف نيز قابليت تعلق لحاظ استقلالي را دارد.حرف همانطور که ميتواند به لحاظ آلي و تبعي ملحوظ باشد، ميتواند به لحاظ استقلالي ملحوظ باشد. تعبير ايشان اين است که چه بسا يک معناي حرفي، مورد التفات استقلالي قرار گيرد.
محقق خوئي به همين مقدار اکتفاء کردهاند و چيز ديگري نفرمودهاند.
پاسخ استاد از نقد محقق خوئي
اگر اين مطلب درست باشد، باز دليل مرحوم نائيني نقد ميشود. اما باز اين حرف مبنايي است و مرحوم نائيني و کثيري از بزرگان قائل به اين هستند که حرف، لحاظ آلي دارد و آن زماني که لحاظ استقلالي به او تعلق پيدا ميکند از حرف بودن خارج ميشود و مانند ساير مفاهيم اسميه ميشود.در رابطه با اين اشکال چه ميشود کرد؟ اشکال اين است که حرف، داراي يک معنايي است که لحاظ آلي به آن تعلق پيدا ميکند. هيئت، داراي يک معنايي است که لحاظ آلي به آن تعلق پيدا ميکند و اطلاق و تقييد مربوط به لحاظ استقلالي است.
نقد استاد بر دليل محقق نائيني
در نقد اين دليل عرض ميکنيم اگر همان مبنايي را که در نقد از اشکال اول اختيار کرديم، اينجا هم مطرح کنيم، اين دليل مخدوش خواهد شد، که خوشبختانه در آن قسمت اوّل فرمايش امام، ما اگر اطلاق و تقييد را در دايره مفاهيم بگيريم، و بگوييم مفهوم، مطلق است، اين مفهوم و معنا مقيد است، هيچ مفرّي نيست، إلا از اينکه بگوييم اطلاق و تقييد در مفاهيم و مداليل استقلاليه راه دارد.اما قبلا گفتيم همانطور که از ابتدا در واجب مطلق و مشروط گفتيم، مطلق و مشروط يک معناي اصطلاحي و اصولي ندارد، مطلق و مشروط همان معناي لغوي را دارد، حال چه اشکالي دارد که يک معناي موجود را حتي بعد از اينکه شارع ايجاد کرده، شارع اوّل ميفرمايد «صلِّ»، بعد اين معناي حرفي هيئت را به هزار قيد، مقيد کند. تقييد مربوط به عالم واقع است. واقعا ما يک وجودي، ولو وجود جزئي، ولو وجود غير استدلالي، اين را ميتوانيم مقيد کنيم، تقييدش اشکالي ندارد.
شما اگر تقييد را در دايره مفاهيم بياوريد، ميگوييم يک مفهوم، در صورتي قابليت تقييد دارد، که مفهوم استقلالي باشد، استقلالا او را تصور کنيد، وقتي استلالا تصور کرديد، آن را قيد ميزنيد. اما وقتي ما اطلاق و تقييد را توسعه داديم و گفتيم اين زيد خارجي، مگر يک وجود نيست، اگر يک عرضي را عارض آن کرديد، همين زيد، ميشود مقيد. منتها در احکام شرعيه اين هيئت، حالا موجود شد، فرمود «صلُّوا»، اوّل وجوب صلاة را بيان فرمود، بعد بفرمايد اين هيئت وجوب، مقيد است به وقت يا بلوغ يا عقل و...، به طوري که اگر اين معنا نباشد، مولا عدم وجوبش را اعتبار ميکند.
بنابراين مفهوم آلي قابليت تقييد ندارد، در صورتي که بخواهيم از نظر مفهومي آن را تقييد کنيم، اما اگر از نظر وجودي بخواهيم آن را تقييد کنيم، هيچ اشکالي ندارد. مؤيّد آن هم همين توضيحي بود که از امام نقل کرديم، که اصلا در جملات اخباريه تمام تقييدات به معاني حرفيه برميگردد، و اينچنين نيست که به معاني اسميه برگردد، إلا در يک موارد نادر.
بنابراين از همان راه، اين اشکال هم جواب داده ميشود.
تا اينجا دو اشکال مطرح و جواب آن داده شد. اما اشکال خيلي مهم در مسأله، دليل سوّم بر استحاله رجوع قيد به هيئت است که مرحوم آخوند آن را در کفايه در ضمن إن قلت آورده است.
وصلّی الله علی محمد و آله الطاهرین
نظری ثبت نشده است .