درس بعد

مطلق و مشروط

درس قبل

مطلق و مشروط

درس بعد

درس قبل

موضوع: مطلق و مشروط


تاریخ جلسه : ۱۳۸۰/۱۰/۹


شماره جلسه : ۱۳

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • چکيده بحث گذشته

  • نقد محقق ايرواني بر دليل سوم مرحوم شيخ

  • نتيجه فرمايش محقق ايرواني

  • توضيحي ديگر براي بيان مرحوم ايرواني

دیگر جلسات


بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين


چکيده بحث گذشته

عرض کرديم مرحوم شيخ انصاري(أعلي الله مقامه الشريف) در مقابل مشهور قائل‌ است در جملات شرطيه، قيد و شرط به هيئت بازگشت نمي‌‌کند و قيد، قيد براي ماده است. نظر ايشان اين است که رجوع قيد به هيئت محال است. در جمله «صَلِّ عند الزوال»، زوال قيد براي ماده است که عبارت از «صلاة» است، و امکان ندارد که هيئت، مقيد و مشرط به اين شرط شود، يا در آيه حج، «استطاعت» قيد براي وجوب نيست بلکه قيد براي خود حج است.

عرض کرديم ايشان دو مدعا دارند:

مدعاي اوّل: رجوع قيد به هيئت امکان ندارد و عقلا محال است.

مدعاي دوّم: اين قيود لباً به ماده بر مي‌گردد.

براي مدعاي اوّل سه دليل اقامه کرديم. دليل سوّم؛ «انفکاک إنشاء از منشأ» بود و تا الان سه نقد بر دليل سوّم را مطرح کرديم. نقد اول از مرحوم آخوند بود، نقد دوم از مرحوم اصفهاني بود و نقد سوّم از مرحوم عراقي بود.

ملاحظه کرديد که نقد مرحوم آخوند، اجمال داشت و فرمايش مرحوم اصفهاني و عراقي نيز تام نبودند.

نقد محقق ايرواني بر دليل سوم مرحوم شيخ

يک نقد چهارم هم هست که در کلمات مرحوم ايرواني آمده است.

قبلا عرض کرديم مرحوم ايرواني حاشيه‌اي بر کفايه دارند بنام «الاصول في علم الاصول» -که اين اواخر حاشيه ايشان را انتشارات سازمان تبليغات در يک جلد با کيفيتي خوب چاپ کرده است- ايشان در صفحه 83 در نقد بر اين استدلال نقدي کرده‌‌اند موجز و نسبت به آن نقدهايي که تاکنون خوانده‌‌‌ايم بهتر است.

مي‌فرمايد شما مي‌گوييد اگر اين قيد به هيئت رجوع کند، لازمه‌‌ي آن اين است که إنشاء، فعلي باشد و منشأ، استقبالي باشد، و اين مي‌شود انفکاک انشاء از منشأ. مي‌فرمايند اين را که مشهور مي‌گويند «منشأ معلق است» را بايد معنا کرد. دو احتمال در اينجا جريان دارد:

احتمال اوّل: در ذات منشأ تعليق وجود دارد، يعني مولا يک منشأي را إنشاء کرده، واقع اين منشأ، تعليقي است. منشأ يا همان وجوب در اينجا ذاتا تعليقي است، وجوب، همان طلب است. گاهي اوقات طلب مولا مطلق، مقيّد و يا معلق است. پس اين يک احتمال که بگوييم تعليق، مربوط به ذات إنشاء است.

احتمال دوّم: بگوييم وصف و عنوان منشأ بودن، تعليقي است. بگوييم يک انشايي آمده، عنوان منشأ و وصف منشأيت هنوز نيامده است. بعد از آنکه اين شرط در عالم خارج تحقق پيدا کند، وصف منشأيت، تحقق پيدا مي‌کند.

مرحوم ايرواني بعد از گفتن اين دو احتمال مي‌گويند احتمال اوّل حق است و احتمال دوّم باطل است.

نکته: اگر ذات چيزي تعليقي شد، منشأ بودن آن فعلي است. در جايي که مولا مي‌فرمايد «صلِّ وقت الزوال»، ذات وجوب، متعلق به صلاة تعليقي است، اما وجوب معلق بالفعل منشأ است. در نتيجه انشاء و منشأ فعلي مي‌‌شود. منتها در ذات منشأي که عنوان فعلي دارد، تعليق وجود دارد.

بعبارة أخري؛ انفکاک انشاء از منشأ امکان ندارد، يعني إنشاء داشته باشيم اما منشأ هنوز نيامده باشد، اين امکان ندارد. نمي‌شود مولا و يا متکلم چيزي را بدون منشأ انشاء کند. لکن مي‌فرمايد شما فکر کرديد در جايي که در ذات منشأ يک تعليقي وجود دارد و منشأ امري تعليقي است، خود عنوان منشأ بودن هم تعليقي مي‌شود. خير، الان انشاء مي‌کند و منشأ آن هم وجوب معلق است،‌ اين وجوب، تعليقي است اما منشأ فعلي است. يعني اين انشاء بالفعل منشأي دارد، لکن در ذات اين منشأ، تعليقي وجود دارد.

اما مي‌فرمايند آن احتمال دوّم که بگوييم الآن انشاء آمده اما هنوز چيزي عنوان منشأيت و وصف منشأ را ندارد، باطل است. مثل اينکه يک لفظي را استعمال کنيد اما اين لفظ معنايي تعليقي داشته باشد. آيا جايي که لفظ، معناي تعليقي دارد، مي‌توان گفت معنا بالفعل وجود ندارد؟ معنا وجود دارد، نمي‌شود لفظ بدون معنا باشد، اما در ذات اين معنا، تعليق وجود دارد.

از شما مي‌پرسند، فردا درس هست يا نه؟ مي‌‌گوييد اگر سالم باشم درس هست. اين جمله لفظ و معنا دارد. آيا مي‌توان گفت چون هنوز فردا نيامده و نمي‌دانيم سلامتي هست يا نه، اين جمله معنا ندارد؟ معنا دارد، بالفعل هم معنا دارد، اما در ذات آن تعليقي وجود دارد.

مرحوم ايرواني در ادامه‌‌ي فرمايش خود، مسأله را روي اراده و اراده حقيقيه برده و فرموده‌‌‌اند ببينيم بين اراده حقيقيه و جدّي مولا و مسأله إنشاء چه رابطه‌اي وجود دارد؟

تعبيرشان اين است که «و أمّا الإرادة الواقعيّة على طبق المنشأ فتلك هي علّة الإنشاء، فاللازم أن تكون أسبق حصولا من الإنشاء و أبعد ساحة من التعليق إلّا أن يكون الإنشاء صوريّا لا إرادة على طبقه حتّى يجي‌‌ء المعلّق عليه. فحينئذ يحتاج الإخبار عن وجودها في وقت كذا إلى عقد جملة أخرى حاكية عن وجودها التعليقي و لم تكن تلك الجملة وافية بذلك»، آن اراده واقعيه بر طبق منشأ علت انشاء است. وقتي اراده واقعيه عنوان عليت پيدا کرد، حصولش زمان قبل از انشاء است، چون علت است و مقدم بر معلول است، و شأن و ساحت آن از تعليق دور است.

اين بيان را براي اين آورده‌اند که اگر کسي بگويد وقتي مولا وجوب حج را مقيد به استطاعت مي‌کند، هنوز مادامي که استطاعت نيامده، اراده واقعيه و اراده جدّيه مولا محقق نشده، زماني محقق مي‌‌شود که استطاعت در عالم خارج بيايد و معلق بر حصول استطاعت در عالم خارج شود.

کما اينکه در فرمايش مرحوم عراقي که مي‌فرمود فعليت اراده، معلق بر حصول شرط در عالم خارج نيست بلکه آنچه معلق است، فاعليت مولا است، در حقيقت مرحوم عراقي تعليق را در ناحيه اراده واقعيه مولا پذيرفته‌اند.

مرحوم ايرواني مي‌فرمايند اين حرف درستي نيست؛ آن اراده واقعيه مولا چون عليت براي انشاء دارد از نظر زماني مقدم بر انشاء است، يعني اوّل بايد در نفس مولا اراده واقعيه باشد، بعد از حصول اراده واقعيه، إنشاء محقق مي‌شود و مي‌فرمايد شأن او از تعليق به دور است و تعليق مربوط به انشاء و منشأ است. اراده واقعيه، امري واقعي و نفساني است و شأنيت معلق شدن بر شيء را ندارد. اراده واقعيه علت براي انشاء است. اگر علت إنشاء شد، علت منشأ هم مي‌شود. بنابراين زمان آن قبل از اينها است و تعليق در اراده واقعيه راه ندارد.

اگر بخواهيم حرف ايشان را جمع کنيم؛ مرحوم ايرواني مي‌گويد بين انشاء مولا و اراده واقعيه بايد تفکيک قائل شويم. تعليق به اعتبار منشأ مربوط به انشاء است، اما تعليق مربوط به اراده واقعيه نيست.

دقت بفرماييد؛ قبلا عرض کرديم اراده، از مقدمات و مبادئ حکم است و قبل از حکم تحقق پيدا مي‌کند ولي إنشاء، مرحله حکم است. به همين دليل اراده، معلق بر شيء نيست و تعليق مربوط به معلول است.

مثلاً  ما وجوب حج را اراده مي‌کنيم، مولا هم وجوب حج را اراده فرموده، الان ديگر زمان آمدن استطاعت است. پس استطاعت در مصلحت حج دخالت دارد. اما اين درست نيست که بگوييم من هنوز حج را اراده نکرده‌ام، اين اراده من معلق است بر اينکه شما در عالم خارج مستطيع شويد.

قبلا در بحث جعل و مجعول تعبيري را عرض کرديم که مولا يک حکم کلي ولو با صد شرط صادر مي‌کند و کار او تمام مي‌شود، حال اين حکم موجود شد يا نه؟ مربوط به تطبيق و عقل است. عقل مي‌گويد اگر اين حکم موجود شد،‌ اين حکم براي تو فعليت دارد و اگر موجود نشد، فعليت ندارد. اما مقام اراده مولا تمام شده است. اينطور نيست که اگر مولا گفت «لِلّهِ عَلَى النّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ» بگوييم هنوز اراده واقعيه نسبت به وجوب حج ندارد. اراده واقعيه او آنجايي است که قيد معلق در عالم خارج محقق شود. اراده مولا هيچگاه منوط نمي‌‌شود به اينکه اين استطاعت در عالم خارج براي زيد حاصل شد يا نشد.

مولا يک اراده واقعيه فعليه دارد، البته نسبت به يک شيء که ذاتا معلق است. نمي‌‌گوييم مولا الآن اراده مي‌کند حج را بياوريد، چه استطاعت باشد يا نباشد، اين که بر خلاف فرض است. مولا يک اراده واقعيه جدّي فعلي دارد. اما در ذات متعلق آن تعليق وجود دارد. در ذات اين متعلق اراده، يعني در ذات مراد، تعليق وجود دارد. اگر در ذاتش تعليق بود، اين معنايش اين نيست که بگوييم اين اراده هنوز معلق است. اراده هنوز نيامده و منتظر است، وقتي استطاعت آمد، آن موقع اراده کند؟ خير، پس اراده مربوط به مقام مولا که از علل و مبادي و مقدمات حکم است فعليت دارد، تعليق اصلا در آن راه ندارد. تعليق در ذات مراد و منشأ راه دارد. اين را هم فرمودند با فعليت منشأ منافات ندارد.

نتيجه فرمايش محقق ايرواني

ماحصل فرمايش ايرواني اين مي‌شود: در جايي که در احکام، اراده‌اي وجود دارد، اراده و إنشاء، فعليت دارد، منشأ هم فعليت دارد، منتها اين منشأي که فعليت دارد، در ذاتش يک تعليقي وجود دارد. يعني يک امر تعليقي عنوان منشأ فعلي دارد.

اين حرف خوبي است. يعني اگر بخواهيم اين فرمايش را کنار آن جواب‌هاي قبل قرار دهيم، به نظر مي‌رسد که متن أجوبه همين است که بگوييم اگر الان از عرف و عقلاء سؤال کنند، مولا وقتي فرمود «لِلّهِ عَلَى النّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ» هنوز هيچ کس استطاعتي در خارج ندارد، آيا اين کلام مولا منشأ ندارد؟ مي‌گويند دارد. مولا أنشأ، اما چه چيزي را أنشأ؟ وجوب معلق حج را. يک منشأيي که در ذات آن تعليق وجود دارد را إنشاء کرده است.

بنابراين اينکه بگوييم منشأ، تعليقي است، اگر مقصود ذات منشأ است، اين حرف درستي است، اما به درد مستشکل نمي‌خورد. اگر مقصود اين است که وصف منشأ هنوز نيامده، بگوييم يک إنشايي است اما هنوز عنوان منشأ بر چيزي صدق نمي‌کند، مي‌فرمايند اين غلط است. ما اينجا انشاء و منشأ فعلي داريم اما ذات اين منشأ، يک امر تعليقي است.

با اين بيان، فرمايش مشهور تثبيت مي‌شود که در جملات شرطيه انفکاک بين انشاء از منشأ حل مي‌‌شود و رجوع قيد به هيئت امکان دارد.

فقط يک اشکالي در کلمات بعضي از اساتيد ما در اينجا نسبت به فرمايش ايرواني است.

توضيحي ديگر براي بيان مرحوم ايرواني

ما يک ذات منشأ داريم و يک وصف منشأئيت. الان وقتي مولا فرمود: «أَقِيمُوا الصَّلَاةَ»، مي‌گوييم هذا إنشاءٌ، هذا حکمٌ، هذا بعثٌ. خود اين بيان، عنوان انشاء را دارد.

آنگاه مي‌گوييم مدلول اين انشاء(منشأ) چيست؟ منشأ يا چيزي است که در ذاتش منشأ است، مثل «أَقِيمُوا الصَّلَاةَ» يا چيزي که ذاتا معلق است، مثل مسأله وجوب حج، لکن اين منشأ که يک امري است که ذاتا تعليقي است، همان حرف مشهور است، يعني تا استطاعت نيايد وجوب حج بر اين شخص مستطيع و مکلف فعليت پيدا نمي‌کند و اين درست است. اما آيا در حين إنشاء، عنوان و وصف منشأئيت نيامد؟ يعني الآن منشأ نداريم؟

حرف مرحوم ايرواني به اين برمي‌گردد که ذات منشأ، تعليقي است، يعني تا اين قيد نيايد، وجود حج نمي‌آيد. اين را ما قبول داريم.

اما آيا وصف منشأئيت، براي وجوب حج در کار نيست؟ ما نمي‌توانيم بگوييم مولا وجوب حج را انشاء کرده و وجوب حج منشأ است؟ زيرا اگر ما اين وجوب حج را از اتصاف به منشأ بودن هم خارج بدانيم، بگوييم تا استطاعت نيايد وجوب حج متصف به منشأ بودن هم نيست، مي‌فرمايند اين غلط است. قطعا متصف به منشأ بودن است. در حيني که إنشاء آمده، اين هم متصف به منشأ بودن است.

قبل از زوال، وجوب صلاة به نحو منشأ وجود دارد. قبل از استطاعت، وجوب حج به نحو منشأ وجود دارد. عرض کردم جواب ايشان خيلي موجز است، مي‌گويند شما که مي‌گوييد انفکاک انشاء از منشأ ممکن است، آيا ذات منشأ را مي‌گوييد معلق است يا وصف منشأ بودن معلق است؟ اگر بگوييم مولا إنشاء کرد، اما چون هنوز در اينجا استطاعت نيامده، چيزي که متصف به منشأ بودن باشد نداريم.

مي‌گويد اگر بخواهيد اين را بگوييد، که حرفي غلطي است. الان وجوب حج متصف است به منشأئيت و وصف منشأئيت براي اين وجوب تعليقي، فعليت دارد. ايشان مي‌فرمهرچی بیشتر کمتر بهش فکر کنی کمتر دردش بیشتر میشهايند همين مقدار که انفکاک انشاء از منشأ در مرحله اتصاف را نداشته باشيم کافي است.

فرمايش ايشان را به لفظ و معنا تشبيه کرديم، که اگر يک لفظ، معناي تعليقي داشته باشد، اين معنا در ذاتش تعليق است، آيا در اتصاف به معنا بودن و مدلول بودن هم در آن تعليق است؟ خير. آن چيزي که ايشان مي‌گويد اين است که شما يک منشأ فعلي مي‌خواهيد، چه منشأ فعلي؟ وصف منشأئيت. مي‌گوييم انشاء و منشأ را به ما نشان دهيد. نمي‌شود إنشاء باشد ولي هنوز چيزي متصف به منشأ بودن نباشد.

مي‌فرمايد ما در اين قيود و واجبات مشروطه، انشاء و منشأ فعلي داريم، اما آنچه منشأ فعلي است، اتصاف به منشأ بودن است. حالا اين تعبير را هم عرض کنيم که يا همين بيان ايرواني است يا کمي واضح‌تر است. مرحوم آخوند در باب مدلول صيغه امر مي‌‌فرمايند مدلول صيغه امر، طلب انشائي است و از هر کس که صادر شود، حتي اگر يک بچه صيغه امر را استعمال کند، طلب انشائي است، در مقام امتحان هم استعمال شود طلب انشائي است، يعني بين امر و طلب انشاء، هيچگاه انفکاک حاصل نمي‌شود. ايشان هم مي‌فرمايند بين انشاء و مدلول انشاء که اين مدلول انشاء‌ همان منشأ است، انفکاک نيست، همان طور که إنشاء فعلي است مدلول آن هم فعلي است. منتها منافاتي ندارد که اين مدلول در ذاتش يک تعليقي وجود داشته باشد.

اين بيان مرحوم ايرواني است که به نظر بيان خوبي است.
فقط يک اشکالي وجود دارد که اگر آن اشکال را جواب دهيم، اين قسمت، بحث ديگر تمام مي‌شود.


وصلّی الله علی محمد و آله الطاهرین

برچسب ها :


نظری ثبت نشده است .