موضوع: قاعده ضمان يد
تاریخ جلسه : ۱۳۸۵/۷/۲۷
شماره جلسه : ۲۰
چکیده درس
-
ادامه نظريه مرحوم نائيني
-
کلام شهید اول
-
اشکال نائینی بر ایشان
-
اشکال به مرحوم نائيني
-
جواب مرحوم نائيني از اشکال
-
بیان آثار تعدد ضمان طولی
دیگر جلسات
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
ادامه نظريه مرحوم نائيني
مقداري از نظريه مرحوم محقق نائينى را ذكر كرديم؛ امروز بايد دنباله نظريه ايشان را بيان كنيم. فرمودند: ضمان طولى هم در مورد اتلاف و جايى كه غار و مغرور وجود دارد و هم در باب تعاقب ايدى و هم در ضمان عقدى تصوير و وجود دارد؛ و اثر مشترك ضمان طولى اين است كه تا زماني که ديگرى ادا نكرده است، ضمان طولى فعليت پيدا نمیكند.
ايشان فرقي را هم بين ضمان عقدى و دو مورد ديگر بيان كردند، و آن اين که در ضمان عقدى، تعدد ضامن نسبت به مالك وجود ندارد، اما در جايىكه مسأله غار و مغرور است (يعنى اتلاف) و در تعاقب ايدى تعدد ضامن نسبت به مالك وجود دارد.
حال میفرمايند: بين مورد اتلاف (مسأله غار و مغرور) و مسأله تعاقب ايدى هم فرق است؛ در باب غار و مغرور، اگر مالك به غار (كسى كه ديگري را فريب داده و با علم و عمدي که داشته نسبت به آن که اين مال براي غير است، آن را به شخص ديگرى فروخته است) رجوع کرد، غار نمیتواند به مغرور (کسي که مال را خريده است و نميدانسته که آن مال براي بايع نيست و بر آن مال يد پيدا ميکند) مراجعه كند و بگويد من خسارتش را به مالك دادهام، حالا تو هم كه بر مال غير يد پيدا كردهاى، بيا خسارتش را به من بده؛ اما در باب تعاقب ايدى، چنين است و كل سابق يرجع إلى لاحقه؛ اگر ده يد بر مال مالك تحقق پيدا كند، و مثلاً مالك به يد پنجم مراجعه كرد، او میتواند به يد ششم رجوع كند و...؛ البته در تعاقب ايدى، فقط در باب يد اول و دوم مثل مسأله غار و مغرور است؛ يعني اگر مالك به يد اول رجوع كرد، او نمیتواند به يد دوم رجوع كند.
کلام شهيد اول
بعد در اينجا يك فرقى را هم از مرحوم شهيد اول در كتاب دروس بيان میكنند؛ شهيد فرموده است كه بين باب غار و مغرور و باب تعاقب ايدى اين فرق وجود دارد كه در غار و مغرور، سبب ضمان فعليت دارد اما خود ضمان فعليت ندارد؛ يعني تا مادامي كه مالك به غار رجوع نكرده است، بالفعل ضمانى براى مغرور نيست، اما سببش تحقق دارد؛ ولي در باب تعاقب ايدى، اصلاً نسبت به شخصدوم سبب هم فعليت ندارد؛ يعنى اين كه بگوييم ثانى ضامن للاول، سببش هم موجود نيست.اشکال مرحوم نائيني بر شهيد اول
مرحوم نائينى اين بيان را رد میكنند و ردش هم خيلى واضح است كه چرا در تعاقب ايدى سبب وجود ندارد؛ همين که ثانى بر مال غير يد پيدا كرده، سبب است براى ضمان. میفرمايند: سبب هست، اما ما اين حرف را قبول داريم که ضمان فعلى متوقف است بر ادا؛ يعنى لاحق تا هنگامي که سابق خسارت را به مالك ادا نكرده است، بالفعل ضمانى وجود ندارد؛ ضمان فعلى لاحق متوقف است بر اين كه سابق مال را به مالك ادا كرده باشد. قبل از آن كه مالك به سابق رجوع كند، سبب ضمان در هر دو موجود است، اما لاحق در صورتى بالفعل ضامن است كه اولى مال را به مالك ادا كند و در غير اين صورت، ضمان فعلي نيست و فقط سبب ضمان در لاحق وجود دارد.بعد از اين مطالب مرحوم نائيني میفرمايند: إذا عرفت ذلك ظهر انه يمكن تعدد الضمنا لمال الواحد إذا كان ضمان احدهم في طول ضمانالاخر رتبتاً میتوان تعدد ضمنا را نسبت به مال واحد درست كنيم، منتها از راه ضمان طولى؛ و ميفرمايد آنچه كه محال است، ضمان عرضى است؛ اگر بگوييم ده نفر در عرض يكديگر در زمان واحد و در رتبه واحده ضامن هستند، محال است؛ استحاله ثبوتى دارد. وجه محال بودنش نيز آن است كه اگر هر كدام مستقلاً ضامن باشد، يعنى لولا الآخر و با قطع نظر از ديگرى، اين كاملاً ضامن است. اگر ده نفر اينطورى بر مال واحد ضامن بودند، مالک بايد بتواند هم به اولى رجوع كند و هم به دومى و هم به بقيه؛ يعنى با هم میتواند به همه آنها رجوع كند و بگويد خسارت مال من را بدهيد و همه هم بايد خسارت بدهند که در اين صورت، ده خسارت ميشود؛ اما میفرمايند: اگر گفتيم ضمان احدهم في طول ضمان الاخر رتبتاً است، اما زماناً در عرض هم هستند. در ضمان طولى كه مرحوم نائينى تصوير میكنند، زماناً در عرض يكديگر هستند.
آن وقت نكتهاي كه مرحوم نائينى دارند، اين است که در باب تعاقب ايدى دو مطلب وجود دارد: يك مطلب اين است كه تمام ده نفر بر مال غير يد پيدا كردهاند و همه نسبت به مالك ضامن هستند من دون فرق.
نكته دوم نيز اين است که كل لاحق، ضامن سابق هم است. ظاهر فرمايش ايشان اين است كه هر دو نکته از ضمان طولى استفاده مىشود.
میفرمايند اين كه هر لاحقى ضامن سابق است، بدين معناست كه لولا اداء السابق بدل مال المالك فاللاحق ضامن له اگر سابق بدل مال را به مالك داد، لاحق ضامن است. پس، ضمان لاحق، ضمان مطلقى نيست؛ اينجا يك اضرابى هم در کلامشان وجود دارد و آن اين که تاکنون میگفتند ضمان لاحق رتبتاً متأخر است، اما الآن میفرمايند: ضمان لاحق علاوه بر اين كه رتبتاً متأخر است، زماناً هم از ضمان سابق متأخر است. اين راجع به لاحق و سابق.
اما راجع به مالك میفرمايند: در مورد مالك، اگر كسى بگويد اگر ما بالنسبة الى المالك بخواهيم حساب كنيم، از نظر قاعده على اليد چه فرقى بين اينها وجود دارد؟ اگر ده نفر در زمانهاى متعدد يكى امروز و يكى فردا و يكى پس فردا و... بر مال كسى يد پيدا كنند، ما باشيم و ظاهر حديث على اليد، میگوييم علىاليد به همان وزانى كه شامل يد اول میشود، به همان وزان هم شامل يد اخيره میشود و هيچ فرقى بين آنها نيست. على اليد میگويد يد سبب للضمان، اولى يد پيدا كرده، دومى يد پيدا كرده، سومى يد پيدا كرده و...، پس اين حديث نسبت به اين ايدى متعدده به يك وزان واحد بايد شامل تمام آنها شود.
اشکال به مرحوم نائيني
اگر چنين است، آن وقت اشكال به نائينى اين است كه شما ضمان طولى را از كجا آورديد؟ حديث على اليد مىگويد در شمول من نسبت به اين ايدي، فرقي بين يد اول با يد دوم و ... نيست؛ شما كه ضمان طولى را معنا میكنيد و میگوييد لاحق يا يد دوم ضامن لما ضمنه الاول، ضمان طولي يعني چه؟ میگوييم اولى كه میآيد يد پيدا میكند بر مال مالك، ضامن خود اين مال میشود؛ دومى كه پيدا میكند، ضامن مال به اضافه يك قيد میشود؛ يعني ضامن مالى كه رفته يك عهده را مشغول كرده است؛ پس ضمان دومى میشود ضامن لمال ضمنه الاول، نه ضامن للمال؛ نتيجه اين قيد، ضمان طولى میشود. حال اشكال اين است كه حديث على اليد اين را نمیگويد، و بلکه شمول حديث على اليد نسبت به همه ايديها يکي است و هيچ فرقي بين آنها نيست. اگر بخواهيد بگوئيد ضمان دومى طولى است، بايد كيفيت شمول على اليد نسبت به دومى با شمولش نسبت به سومى فرق كند.جواب مرحوم نائيني از اشکال
در جواب براى حل اين اشكال میفرمايد: مانعى ندارد که يك دليلى مثل دليل على اليد عام باشد و ايدى متعاقبه را هم شامل شود، و از طرف ديگر از جهت خود افراد (و نه از جهت شمول عام) فرقي وجود داشته باشد. میفرمايند: ممكن است يك دليلى شامل افرادش شود و در شمولش نسبت به افراد هيچ فرقى نباشد؛ اما خود افراد فرقهايي داشته باشند که ضربهاى به شمول عام نسبت به افراد نزند؛ و قيدى هم اضافه نمیكنند. مىفرمايند: ما دو مورد داريم که آنها را بايد جداگانه بررسى كنيم. يک صورت: زيد بر مال عمرو يد پيدا میكند و بکر بر مال خالد يد پيدا میكند؛ على اليد اينجا هر دو را میگيرد و میفرمايد: در شمولش نسبت به هر دو، حتى میتوانيم بگوييم ضامن خود عين است و مقيد به صورت تلف هم نكنيم. چطور؟مىفرمايند: از نظر عقلا عين اين مال در ذمه و در عهده ميآيد. عقلا میگويند وقتى شما بر مال كسى يد پيدا كرديد، كارى به قيمت و ديگر خصوصيات شخصيه آن مال نداريم؛ ما میگوييم عين اين مال يك كلى عرفي است و در عهده میآيد؛ در اينجا نيازى نيست كه ضمان را در صورت تلف فرض كنيم. پس، على اليد هر دوى اينها را شامل میشود در حالي كه يك مال، مال عمرو است و يك مال، مال خالد است؛ خصوصيات شخصيه را کنار میگذارد و خود عين را به عنوان يك كلى عرفي و مال عرفي در عهده در نظر ميگيرد و حتى به قيمتش هم توجه نمیكند.
اما صورت دوم که مال واحد است و چند نفر بر آن يد پيدا ميکنند؛ مثلاً اول زيد و بعد عمرو و سپس بکر و ... بر مال واحد يد پيدا ميکنند. اينجا میفرمايد: فاعتبار ضمانه عرفأ أن يكون بدل المضمون واحداً ذاتاً و فرداً حقيقتا؛ اينجا عرفاً اعتبار ضمان اين است كه بگوييم بدل مضمون، يك شىء واحد است. در مثال قبل، دو عين در ذمه دو نفر میآمد، اما اينجا يك بدل است؛ بدل مضمون يك شىء واحد است. عبارتشان اين است فاعتبار ضمانه عرفاً أن يكون بدل المضمون واحداً ذاتاً و فرداً حقيقتاً لان الاول ضامن لما يكون مخرجه في ذمة الثانى اولى ضامن چيزىاست كه مخرجش در ذمه دومى است وثانى ضامن لما يضمنه الاول فالثانى و ان كان ضامناً للمالك ايضاً باطلاق الدليل ثانى به اطلاق دليل على اليد ضامن مال است الا ان كل واحد من الاول و الثانى ليس ضامناً مطلقا اينها ضمانشان مطلق نيست لأنّ حقيقة ضمان المال الذى هو في عهدة الاخر وذمته أن لايكون الضمان مطلقاً میفرمايند دومى يد پيدا كرده است بر يك مالى كه يك قيد اعتبارى هم به آن ضميمه شده است، زيد كه بر مال غير يد پيدا كرد، هيچ قيدى ندارد؛ اما عمرو که ميآيد بر مال يد پيدا ميکند، اين مال با آن مالى كه دست زيد بود يك فرقى دارد، و آن اين که مال در دست زيد قبلاً در عهده ديگرى نبود اما دست عمرو که آمد، میگوييم قبلاً در عهده زيد بوده است.
آن وقت نائينى میفرمايد: ديگر نمیشود بگوييم حقيقت اين ضمان به نحو ضمان مطلق است؛ يعنى نه میتوانيم بگويم الثانى ضامن مطلقا چون يد پيدا كرده است، نه میتوانيم بگوييم الثالث ضامن مطلقا چون يد پيدا كرده است؛ بلكه مالى را الآن يد پيدا كردهاند، قبلاً در عهده ديگرى بوده است، اگر ديگرى آمد ادا كرد، ضمان او فعلي میشود؛ و در غير اين صورت، آن قيد تحقق پيدا نكرده است.
پس، نتيجه كلام نائينى اين شد که در ضمان طولى، يك ضمان فعليت ندارد الا بعد اداء الآخر؛ و دو ضمان در عرض يكديگر و في رتبة واحده باهم اجتماع ندارند. بعد میفرمايند الغاصب الاول ضامن للمالك مايجب ان يؤخذ من الثانى، غاصب اول نسبت به مالك ضامن آن چيزي است که بايد از ثاني گرفته شود؛ و ما في عهدة الثانى هو الذىثبت في عهدة الاول آن چيزى كه در عهده ثانى است، همان است كه در عهده فرد اول بود، فلم يجتمع ضمانان عرضاً كاجتماعهما على مذهب الجمهور دو ضمان در زمان واحد، در رتبه واحد و در عرض يكديگر نيستند كه اين اشكال طبق نظريه اهل سنت وارد است؛ آنها میگويند اگر كسى ضامن مديونى شد، ضمّ ذمه الى ذمه است و اين اشكال پديد میآيد كه چند ضمان در عرض واحد و در رتبه واحد تحقق پيدا كرده است.
نائينى میفرمايد: عدهاى گفتهاند شماى اماميه كه اين همه به اهل سنت حمله میكنيد و میگوييد چرا حقيقت ضمان را آنگونه معنا ميکنند، خودتان هم در باب تعاقب ايدى میگوييد همه در عرض واحد و در زمان واحد ضامن هستند؟ ايشان جواب ميدهند که در تعاقب ايدى، رتبتاً بينشان اختلاف است؛ ولو اين که زماناً همه در يک زمان واحد ضامن هستند؛ و بين اين مطلب ما با آنچه كه اهل سنت گفتهاند، فرق است.
آثار تعدد ضمان طولي
مرحوم نائيني در ادامه ميفرمايند: و بالجمله للتعدد الضمنا طولاً آثار؛ و سه اثر براي ضمان طولى ذكر میكنند: 1) لازمه ضمان عرضى تعدد مضمون است خارجاً، اما لازمه ضمان طولى اين است كه بدل مضمون در خارج بايد يكى باشد. معناي طولى اين است كه مضمون بيشتر از يک بدل ندارد. 2) در باب تعاقب ايدى اگر دومى مغرور نباشد، در صورت رجوع مالک به او، نمیتواند به اولي رجوع كند، و هذا عكس قاعدة الغرور؛ که براي توضيح بيشتر خودتان مراجعه کنيد. 3) میفرمايند: لا بأس بالتزام اجتماع الضمانات المتعددة في زمان واحد كما هو مقتضى على اليد، فإنّ في تعاقب الايدي سوى كان هناك غرور أو لم يكن، سبب الضمان للمالك موجود في كل واحد من الضمنا؛ سبب ضمان موجود است. اين خلاصه اجمالى كلام نائينى، شما باز عبارات ايشان را با دقت بخوانيد، إنشاء الله روز شنبه بررسي ميکنيم که آيا فرمايش ايشان تام است و يا نه؟ و اين که در کلام قدما آيا اثري از مبناي ايشان وجود دارد؟
نظری ثبت نشده است .