موضوع: ضدّ تا آخر واجب تخییری
تاریخ جلسه : ۱۳۸۳/۲/۱۲
شماره جلسه : ۷۸
-
در تزاحم تدریجیین _ اشکال منتقی الاصول به نائینی
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
-
جلسه ۹۰
-
جلسه ۹۱
-
جلسه ۹۲
-
جلسه ۹۳
-
جلسه ۹۴
-
جلسه ۹۵
-
جلسه ۹۶
-
جلسه ۹۷
-
جلسه ۹۸
-
جلسه ۹۹
-
جلسه ۱۰۰
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
خلاصه بحث گذشته:
عرض كرديم كه در اين تنبيه رابع مرحوم نائيني اين اشكال را بيان فرمودند كه در آنجايي كه تزاحم بين تدريجيين است يعني هم واجب مهم و هم واجب اهم هر دو عنوان تدريجي را دارند اينجا عنوان و موضوع ترتب متوقف است بر اينكه ما يا قائل به شرط متأخر بشويم يا قائل به وجوب معلق بشويم و يا قائل شويم به اينكه عنوان تحقق دخالت دارد و فرمودند تمام اينها گرفتار محذور است. و در نتيجه، نتيجة اشكال اين شد كه بر حسب اين اشكال ترتب در واجبين متزاحمين تدريجيين جريان ندارد و ترتب فقط در واجبين آنيين جريان دارد و آن هم موردش خيلي مورد نادري هست لذا اصلا بحث از ترتب يك بحث قليل الجدوا و يك بحث كم فايده ا ي هست.
براي حل اين اشكال مرحوم نائيني فرمودند كه ما قائل مي شويم به اينكه آنچه كه شرطيت دارد تعقب عصيان است و براي تعقب عصيان دليل لازم هست ما هم دليل داريم مستشكل مي گفت براي عنوان تحقق ما دليل خاص لازم داريم ايشان مي فرمايند ما دليل خاص در اينجا داريم، دليل خاص آمدند ما نحن فيه را قياس كردند به مركبات تدريجيه در يك مركب تدريجي مثل نماز آنجا مي گويند كه وجوب جزء اول يعني تكبيره الاحرام مشهود است به قدرت بر آخرين جزء اگر مكلف قدرت داشته باشد بر آخرين جزء از صلاه اين سبب مي شود كه جزء اول از نماز هم اتصاف به وجوب پيدا بكند و چون مي گويند قدرت متاخره محال است كه در متقدم اثر بگذارد آنجا عقل به دلالت اقتضاء حكم مي كند به اينكه خود آن قدرت دخالت ندارد. عقل به دلالت اقتضاء حكم مي كند به اينكه آنچه كه شرطيت دارد خود آن قدرت متاخره نيست چيست؟ تعقب القدره است. الان كه دارد تكبيره الاحرام را مي گويد اين عنوان تعقب القدره الان موجود است يعني الان پشت سر اين قدرت بر بقيه الاجزاء هست و اين تكبيره الاحرام متصف است به اينكه متعقب للقدره علي بقيه الاجزاء اما الان متعقب و اگر ما آمديم گفتيم عقل به دلالت اقتضاء مي گويد خود قدرت شرطيت ندارد تعقب قدرت شرطيت دارد تعقب يك عنوان مقارن است و ديگر عنوان متاخر را ندارد بعد فرمودند ما نحن فيه هم قياس مي كنيم به همين مركبات تدريجيه در ما نحن فيه مي گوييم واجب مهم مشروط است به عصيان اهم اين را بر مي گردانيم به مسالهی قدرت تا بعد از اينكه به قدرت برگردانديم به آن مركبات تدريجيه قياس بشود چطور بر مي گردد به قدرت مي گوييم آقا شما كه مي گوييد واجب مهم يعني صلاه مشروط به عصيان اهم است يعني اگر بخواهد قدرت بر صلاه داشته باشد بايد اهم را عصيان بكند، اگر اهم را عصيان نكند قدرت بر مهم ندارد. پس اين هم درست شد يعني در ما نحن فيه كه مي گوييم صلاه مشروط به عصيان ازاله است اين را برگردانديم اين شرط را به شرطيت قدرت يعني اگر مكلف بخواهد قادر بر صلاه باشد بايد ازاله و امر به ازاله را عصيان كند اگر عصيان نكند يعني برود سراغ ازاله و بخواهد ازاله را انجام بدهد اينجا ديگر قدرت بر نماز ندارد.
خوب حالا كه ما نحن فيه بر مي گردد به شرطيت قدرت ما قاعده كلي ذكر كرديم گفتيم در مركبات تدريجيه شرطيت قدرت عقل مي گويد به دلالت اقتضاء مي گويد خود قدرت شرطيت ندارد چي شرطيت دارد؟ تحقق القدره شرطيت دارد الان وقتي كه مي خواهد بگويد الله اكبر، الان شرط موجود است، چرا؟ چون الان اين الله اكبر متعقب للقدره تا آخر صلاه است، اگر مي گفتيم خود قدرت شرطيت دارد خوب آن قدرت عنوان متاخر را پيدا مي كند قدرتي كه آخرين جزء از صلاه است چطور بگوييم اين قدرت متاخره شر ط در اين تكبيره الاحرامي است كه الان مي خواهد واقع بشود اما اگر آمديم گفتيم كه تعقب قدرت شرطيت دارد و الان تكبيره الاحرام متعقب للقدره است شرطيت عصيان را كه برگردانديم به قدرت، قدرت هم بگوييم خودش شرط نيست تعقبش شرط است پس الان اين شرط موجود است، بنابراين اين راهي بود كه خود مرحوم نائيني بيان كردند و ما در آن جلسه هم توضيح داديم حالا باز لازم بود تكرار بكنيم اين مطلب را.
اشكالات منتقي الاصول:
در بعضي از كتب اصولي مثل كتاب منتقي الاصول در جلد دوم در صفحة 455 آنجا به مرحوم نائيني سه اشكال وارد شده، اساس حرف اين است كه فرمودند قياس ما نحن فيه به مركبات تدريجيه اين قياس يك قياس مع الفارق است؛ بين ما نحن فيه كه ما نحن فيه اين است كه بگوييم صلاه مشروط به عصيان ازاله است اين عصيان برمي گردد به شرطيت قدرت اين ما نحن فيه اما مقيس عليه عبارت از اين است كه بگوييم در مركبات تدريجيه خود قدرت شرطيت ندارد. در مركبات تدريجيه تعقب قدرت شرطيت دارد. اين قياس از سه جهت اشكال دارد.
اشكال اول اين است كه بين ما نحن فيه و مركبات تدريجيه از نظر شرطيت قدرت اختلاف موضوعي وجود دارد اين شرطيت قدرتي كه در مركبات تدريجيه است غير از اين شرطيت قدرتي است كه در ما نحن فيه مطرح است، در مركب تدريجي آنجا وقتي مي گويند شما قدرت بر سلام كه آخرين جزء نماز است داشته باشيد آنجا خود فعل ملاك نيست آنجا قدرت را وقتي مي خواهيم معنا بكنيم مي گوييم كه آقا خود اين عمل طوري است كه مكلف مي تواند او را انجام بدهد و مي تواند او را انجام ندهد اگر عاجز بود از انجام دادن عمل اين منشأش يك قصوري از ناحية خود مكلف است مكلف در آنجايي كه عاجز است توانايي ندارد انجام بدهد. اما در ما نحن فيه قصور از ناحية مكلف نيست قصور از ناحية خود فعل است اين ازاله و اين صلاه در آن واحد جمعشان محال است. چون ضدان هستند اينها و حالايي كه عنوان ضدين را دارند جمع بين ضدين محال است. پس در ما نحن فيه قصور مربوط به خود فعل است اما در مركبات تدريجيه آنجا قصور از ناحية خود مكلف است. اين جهت اول كه ما ايشان از آن تعبير كردند از اين جهت اول به اينكه بين ما نحن فيه و بين آنجا اختلاف موضوعي وجود دارد.
اشكال دوم: در اشكال دوم و جهت دوم فرمودند حالا بر فرض اينكه ما بپذيريم بين اينها اختلاف موضوعي نيست اما از نظر ملاك بين اينها فرق دارد يعني ملاك شرطيت قدرت در ما نحن فيه با ملاك شرطيت قدرت در مركبات تدريجيه بينشان فرق است در مركبات تدريجيه آنجا اگر مي گوييم مكلف عاجز است به اين ملاك است كه عقل مي گويد تكليف به عاجز قبيح است، عقل مي گويد خطاب و مخاطب قرار دادن عاجز اين قبيح است، ملاكش بر ميگردد به اين جهت اما در ما نحن فيه اگر مي گوييم كه اينجا قدرت ندارد نه به اين ملاكي كه عقل خطاب را قبيح بداند اينجا هر تكليفي في نفسه با قطع نظر از تكليف ديگر تكليف صحيحي است مولا امر به ازاله كرده ازاله يك فعلي است خود به خود مقدور است امر به صلاه كرده صلاه يك فعلي است كه خود به خود مقدور است، اما حالا كه بين اين دو تا يك تزاحمي واقع شده اينجا ديگر مسالة قبح تكليف عاجز يا خطاب به عاجز قبيح است و امكان ندارد اينجا نيست، اينجا ملاكش اين است كه مكلف امتصال هر دو را در زمان واحد نمي تواند. به تعبيري كه ما عرض مي كنيم اينجا ملاك عدم القدره بر مي گردد به عدم امكان جمع، جمعش امكان ندارد و الا خود اين دو تا هر كدام في نفسه ممكن است اين هم اشكال دوم.
اشكال سوم: در اشكال سوم فرموده اند كه حالا بر فرض اينكه بپذيريم ما نحن فيه و مركبات تدريجيه موضوعا و ملاكا يكي هست و بينشان فرقي وجود ندارد، فرموده اند يك فرق مهمي بين ما نحن فيه و آنجا هست ولو از نظر موضوع و ملاك يكي باشد، اما نمي توانيم حكم مركبات تدريجيه را جاري بكنيم در ما نحن فيه يك فرقي بين اينها وجود دارد و آن فرق اين است كه مساله قدرت در مركبات تدريجيه شرطيت او به عنوان يك امر دائمي مطرح است. در تمام مركبات تدريجيه دائما وجوب جزء اول مشروط به قدرت بر آخرين جزء است اينطور نيست كه بگوييم آقا در بعضي از موارد هست در بعضي از موارد نيست دائما و هميشگي وجوب جزء اول مشروط به قدرت بر بقية اجزاء از جمله آن آخرين جزء است لذا در آنجا دائمي است اما در ما نحن فيه درست است ما وجوب مهم را مشروط به عصيان اهم مي كنيم قبول هم داريم عصيان و اين شرط برمي گردد به شرطيت قدرت اين هم درست است، اما اين اشتراط آيا دائمي است يا اتفاقي است، اين اتفاقي است يعني شما نمي آييد بگوييد كه آقا دليل وجوب ازاله و دليل وجوب صلاه دائما اين ارتباط بينشان هست كه وجوب صلاه مشروط به عصيان ازاله است بلكه به صورت اتفاقي است، اتفاقي يعني چي؟ يعني اگر اين دو تا در يك زماني در يك جا جمع شد رفت تو مسجد ديد مسجد نجس است نماز هم نخوانده بود، اينجا ما مي گوييم وجوب صلاه مشروط به عصيان ازاله است، اما به صورت دائم كه نمي آييم اين حرف را بزنيم لذا در اشكال سوم فرموده اند كه اگر ما اختلاف موضوعي و اختلاف ملاكي را هم نپذيريم يعني بگوييم اينها از جهت موضوع و ملاك بينشان اختلاف نيست اما اين فرق مهم وجود دارد، كه در مركبات تدريجيه مسالهء شرطيت قدرت و اشتراط يك مسالة دائمي است اما در ما نحن فيه مسالة اشتراط يك مسالة اتفاقي است.
بررسي اشكالات:
(اين سه اشكال را آمدند فرمودند بعد خود ايشان يك راه حلي را ارائه دادند كه حالا ما قبل از اينكه اين راه حل را بيان كنيم يك اشاره أي به اين سه اشكال داشته باشيم. براي اينكه ببينيم آيا اين اشكالات ثلاثه وارد است يا نه؟) اساسا بايد يك دقتي در فرمايش مرحوم نائيني بكنيم و آن اين است كه ببينيم آيا مرحوم نائيني قياس كرده تا اينكه بياييم اشكال اول اشكال دوم، اشكال سوم و در آخر نتيجه بگيريم كه اين قياس از سه جهت اشكال دارد، چه بسا ما هم در تقريري كه از كلام مرحوم نائيني كرديم و بيان مرحوم نائيني مكرر گفتيم كه ايشان ما نحن فيه را به مركبات تدريجيه قياس كرده اما واقع اين است كه اگر كسي در كلام نائيني دقت بكند ايشان آمده يك ضابطه ا ي را مطرح كرده و مي خواهد بفرمايد ما نحن فيه يكي از صغريات آن ضابطه است. ما نحن فيه يكي از مصاديق آن ضابطه است، ضابطه اين است هر مركب تدريجي وجوب اولين جزء هر مركب تدريجي به دلالت عقلي و دلالت اقتضاء مشروط است به قدرت بر بقيه الاجزاء و چون ما شرط متاخر را محال مي دانيم اين اشتراط به قدرت را بايد به چي تدبيل بكنيم به تحقق؟ اين اشتراط را بايد برگرديم به اينكه بگوييم مشروط است به تعقب القدره اين يك ضابطة كلي است در تمام مركبات تدريجيه اينطور است. اين ضابطه حالا در ما نحن فيه بعد از اينكه ما بپذيرفتيم شرطيت عصيان اهم پذيرفتيم كه اين بر مي گردد به چي؟
شرطيت عصيان اهم به چي بر مي گردد؟ به قدرت بر مي گردد گفتيم آقا وقتي شما مي گوييد وجوب مهم مشروط به عصيان اهم است يعني اگر اهم را عصيان كني قدرت داري؟ اگر عصيان نكني و اهم را انجام بدهي ديگر قدرت بر صلاه نداري. اين را برگرداندند به شرطيت قدرت بعد از اينكه اين را پذيرفتيم خوب ديگر نماز هم يك واجب تدريجي است اين شرط هم برگشت به شرطيت قدرت بايد همان ضابطة كلي جاري بشود اصلا، اصلا ديگر مجالي باقي نمي ماند كه ما بگوييم اختلاف موضوعي دارد اختلاف ملاكي دارد يا بياييم آن فرق سوم را ذكر بكنيم، شما وقتي مي گوييد كه آقا كل انسان حيوان بعد هم مي آييد مي گوييد زيد از مصاديق انسان است خوب ديگر تمام احكام انسان بر او بار مي شود اينكه بياييم بگوييم در اينجا اختلاف موضوعي است اختلاف مصداقي است، ملاكي هست يا فرق سوم، اينها اصلا معنا ندارد حالا به همين تعبيري هم كه در ذهن آقاي مظفري رسيده بود شما وقتي يك قاعدة عقلي و كبراي عقلي را داريد در اينجا ديگر وجهي براي هيچكدام از اين سه تا اشكال باقي نمي ماند منتهي شما رفتيد روي اشكال سوم روي اين حساب بايد روي همه اشكالات اين مطلب را گفت. لذا هيچ مجالي براي هيچ كدام يك از اين سه تا اشكالي كه فرمودند به نظر ما نيست بعد يك راهي را ارائه دادند كه آن راه حالا مراجعه بفرماييد به نظر ما آن را هم يك راه مخدوشي است حالا حلي كه خود ما داريم براي مساله چيست. اين هم بگوييم تمام بشود.
نظر نهائي:
خوب حالا ببينيد اگر شما آخر از ما سوال كنيد كه بالاخره در واجبات تدريجيه شما ترتبي مي شويد يا نه؟ با اين اشكالي كه مرحوم نائيني ذكر كرد خود مرحوم نائيني جواب داد مرحوم نائيني از راه تعقب جواب داد و دليل تعقب را هم عقل قرار داد. آيا راه ديگري براي حل اين مشكله در واجبات تدريجيه هست يا نه؟ حالا ظاهرا ديگر وقت تمام شده و چون بحث هم مشكل احساس مي شود كه گاهي اوقات ذهن آقايان خسته مي شود روي اين دقت بفرماييد بالاخره اين يك سوال مهم است كه اگر ما نتوانيم درست بكنيم جريان ترتب در واجبات تدريجيه را بحث ترتب يك بحث خيلي كم فايده أي مي شود و اگر بتوانيم اين را تصحيح بكنيم آنوقت اهميت زيادي پيدا مي كند خود شما فكر كنيد شايد در ذهن شما هم يك راه حل ديگري مطرح بشود.
نظری ثبت نشده است .