موضوع: حجيت خبر واحد
تاریخ جلسه : ۱۳۸۷/۹/۲
شماره جلسه : ۲۹
-
مقدمهي اسوئيت و بيان مرحوم محقق عراقي
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
-
جلسه ۹۰
-
جلسه ۹۱
-
جلسه ۹۲
-
جلسه ۹۳
-
جلسه ۹۴
-
جلسه ۹۵
-
جلسه ۹۶
-
جلسه ۹۷
-
جلسه ۹۸
-
جلسه ۹۹
-
جلسه ۱۰۰
-
جلسه ۱۰۱
-
جلسه ۱۰۲
-
جلسه ۱۰۳
-
جلسه ۱۰۴
-
جلسه ۱۰۵
-
جلسه ۱۰۶
-
جلسه ۱۰۷
-
جلسه ۱۰۸
-
جلسه ۱۰۹
-
جلسه ۱۱۰
-
جلسه ۱۱۱
بسم الله الرّحمن الرّحیم
ملاحظه فرمودید مرحوم شیخ اعظم انصاری فرمودند در استدلال به مفهوم شرط در آیه نبأ اگر وجوب تبیّن را وجوب نفسی قرار دهیم، محتاج به مقدمه اسوئیت هستیم. آیه میفرماید: « إِن جَآءَکُمْ فَاسِقٌۢ بِنَبَإٍۢ فَتَبَیَّنُوٓا۟ أَن تُصِیبُوا۟ قَوْمًۢا بِجَهَٰلَةٍۢ » مفهوم شرط در آیه این است که اگر فاسق خبر نیاورد، تبیّن واجب نیست؛ آن وقت یک مصداق از این مفهوم، این است که عادل خبر بیاورد؛ اگر بگوییم خبر عادل بلا تبیّن رد میشود، لازم میآید که خبر عادل اَسوَءُ حالاً از خبر فاسق باشد. پس، باید بگوییم مفهوم آیه این است که بلا تبیّن خبر عادل را قبول کن؛ و این همان حجیت خبر عادل در مقابل عدم حجیت خبر فاسق است. اما اگر وجوب تبیّن را به عنوان وجوب شرطی قرار دادیم و نه وجوب نفسی، معنایش این است که شرط عمل به خبر فاسق، تبیّن است. و مفهومش این است که این شرط برای خبر عادل نیست. به عبارت دیگر، اگر « فَتَبَیَّنُوٓا۟ » را به وجوب شرطی معنا کردیم، مورد آیه جایی است که بخواهیم به یک خبری عمل کنیم، و الا اگر کسی اصلاً نمیخواهد به خبری عمل کند، تبیّن معنا ندارد. آن وقت، مفهوم آیه این میشود که در عمل به خبر غیر فاسق، تبیّن واجب نیست؛ و این جا دیگر نیازی به مسئله ضمیمه کردن مقدمه اسوئیت نداریم.بیان مرحوم محقق عراقی راجع به مقدّمهی اسوئیّت
مرحوم آخوند در کفایه اصلاً صحبتی از مقدمه اسوئیت به میان نیاورده است که آیا برای استدلال به آیه شریفه، نیازی به ضمیمه کردن این مقدمه هست یا نه؟ هیچ صحبتی از این مطلب نفرمودهاند. اما مرحوم محقق عراقی در صفحهی 108 از جلد 3 کتاب نهایة الافکار در مقابل مرحوم شیخ میفرماید: به این مقدمه اسوئیت روی هر فرضی نیاز داریم. ایشان میفرماید که تبیّن در آیهی شریفه یا به معنای خصوص علم است یا اینکه اعم است از علم و اطمینان و وثوق؛ این دو احتمال در « فَتَبَیَّنُوٓا۟ » وجود دارد. اگر به معنای علم باشد، میفرماید « فَتَبَیَّنُوٓا۟ » یک حکم ارشادی است و یک وجوب ارشادی دارد؛ نه عنوان نفسی دارد و نه عنوان شرطی. چون معنای علم این است که ملاک برای شارع، علم پیدا کردن در باب اخبار است و دیگر بین خبر فاسق یا خبر عادل فرقی نیست؛ به عبارت دیگر، اگر ملاک علم شد، معنایش این است که شارع خصوصیت فاسق را الغا میکند؛ میگوید هرجا علم بود، عمل کنید و اگر علم نبود، عمل نکنید. و این یک حکم عقلی است. وقتی به عقل سلیم خود مراجعه کنیم، عقل میگوید در باب اخبار، اگر علم داشتی عمل کن وگرنه عمل نکن. در این صورت، « فَتَبَیَّنُوٓا۟ » ارشاد به همین حکم عقل است. شارع ما را به این حکم عقل ارشاد میکند؛ لذا « فَتَبَیَّنُوٓا۟ » وجوب نفسی ندارد که شارع بیاید به عنوان یک تکلیف مولوی نفسی آن را برای ما قرار بدهد؛ همینطور به عنوان واجب شرطی نیست که شرط برای جواز عمل به خبر فاسق باشد. بلکه یک حکم ارشادی است و در این صورت، در خبر عادل میگوییم شارع میگوید این تبیّن را که حکم عقل است در مورد خبر عادل انجام نده، خبر عادل را بلا تبیّن کنار بیانداز؛ یا اینکه نه، آنجا، هم شرع و هم عقل میگوید در خبر عادل نیز باید علم پیدا کنید و تبیّن لازم است؛ پس، در خبر عادل هم نیاز به این مقدمه داریم که اگر بلا تبیّن رد کنیم، اَسوَءُ حالاً میشود از خبر فاسق. این روی فرض این که مراد از تبیّن علم باشد.اما عمده فرض دوم است که بگوییم « فَتَبَیَّنُوٓا۟ » اعم است از علم و اطمینان؛ یعنی میگوید اگر فاسق خبر آورد تفحص کنید، حالا یا علم صد در صد قطعی پیدا کنید یا اطمینان. مرحوم عراقی میفرماید: ما قبول داریم اگر « فَتَبَیَّنُوٓا۟ » را اعم معنا کنیم، میتواند وجوب شرطی داشته باشد، اما شمای شیخ فرمودید اگر وجوب شرطی پیدا کرد، نیازی به مقدمه اسوئیت نداریم. در مقابل شما میگوییم این حرف شما درست است؛ اگر « فَتَبَیَّنُوٓا۟ » وجوب شرطی داشت، اینجا نیازی به مقدمه اسوئیت نداریم، اما یک قیدی دارد؛ و آن این که آیه شریفه فقط در مقام اثبات شرطیت باشد و فارغ از اصل وجوب عمل به خبر باشد. ـ عبارت ایشان یک مقداری نیازی به دقت دارد که مقصود ایشان چیست؟ ـ یک وقت است که میگوییم آیه در مقام اثبات مجرد شرطیت است، در این صورت آیه میگوید تبیّن چه به معنای علم باشد و چه اعم از علم باشد، این عنوان شرطیت را دارد. میفرمایند ما این وجوب تبیّن شرطی را در نفی مقدمه اسوئیت کافی نمیدانیم، مگر این که فقط ناظر به همین شرطیت باشد. به عبارت دیگر، به شیخ میفرماید اگر فقط در مقام بیان شرطیت است، کلام شما درست است و ما نیازی به مقدمه اسوئیت ندارم، اما اگر بگوییم آیه فقط برای مجرد اثبات شرطیت نیست و بلکه میخواهد بگوید چه زمانی عمل به یک خبر واجب است و چه هنگام واجب نیست، که عمده مسئله وجوب العمل بالخبر ملاک در آیه است و فقط مسئله اثبات شرطیت نیست، یعنی آیه علاوه بر شرطیت، ناظر به مسئله وجوب العمل بالخبر نیز هست؛ و در این صورت، نیاز به این مقدّمه هست. مرحوم عراقی اینجا میفرمایند: اگر این را گفتیم، میگوییم آیه در مقام وجوب العمل بالخبر است؛ تبیّن چه میشود؟
میفرماید تبیّن وجوب غیری پیدا میکند. به عبارت دیگر، در آیه دو وجوب است: یکی وجوب تبیّن و دیگری وجوب العمل بالخبر؛ وجوب تبیّن عنوان وجوب غیری را برای وجوب العمل بالخبر پیدا میکند. قبلاً در کفایه خواندهاید که واجب غیری یعنی ما وجب لأجل واجب آخر ؛ اگر آمدیم آیه را اینطور معنا کردیم ـ وجوب تبیّن مقدمه برای وجوب العمل بالخبر شد، یعنی این واجب مقدمه است برای یک واجب دیگری ـ ، باز اینجا به مقدمه اسوئیت نیاز داریم. چرا؟ میفرماید: طبق این معنا، آیه میگوید واجب است عمل به خبر فاسق جایی که تبیّن کنید؛ مفهومش نفی وجوب غیری است؛ و تبیّن در خبر عادل وجوب غیری ندارد. میفرماید: این با دو معنا سازگاری دارد؛ یکی اینکه اصلاً در خبر عادل تبیّن شرطیت نداشته باشد؛ وجوب غیری ندارد، شرطیّت هم ندارد؛ و دیگر اینکه اصلاً خبر عادل وجوب العمل نداشته باشد. این احتمال دوم را چه میتواند برای ما رد کند؟ مقدمه اسوئیت. پس، اگر وجوب تبیّن را وجوب غیری گرفتیم، نیاز به مقدمه اسوئیت داریم. مرحوم محقق عراقی در آخر میفرماید: بعد از اینکه ما وجوب نفسی در این آیه شریفه را انکار کردیم، امر دائر است بین وجوب شرطی ـ که عرض کردم معنایش این است که اگر بخواهیم به خبر فاسق عمل کنیم، تبیّن شرط است؛ اما اگر هم نخواستید به خبر عادل عمل کنید، رهایش کنید ـ یا اینکه بگوییم وجوب غیری دارد ـ یعنی ما و جب لأجل واجب آخر ـ . مرحوم عراقی میفرماید: لو دار الامر بین وجوب شرطی و وجوب غیری، ما وجوب غیری را قبول میکنیم؛ برای اینکه در وجوب شرطی مولویت کنار میرود؛ در وجوب شرطی، شرط برای این است که خبر فاسق قابلیت عمل داشته باشد، اما وجوب مولوی ندارد؛ اما در وجوب غیری، عنوان وجوب مولویاش محفوظ است.
خلاصه بحث
پس، نتیجه کلام شیخ و مرحوم عراقی را اگر بخواهیم خلاصه کنیم، میگوییم در « فَتَبَیَّنُوٓا۟ » احتمال اول وجوب نفسی است، و گفتیم معنای وجوب نفسی این است که چه شما بخواهید به خبر عمل کنید و چه عمل نکنید، تا فاسق خبر داد، این تکلیف بر ذمه شما میآید به عنوان واجب نفسی؛ که ما عرض کردیم این حرف، دو مبعّد دارد، و وجوب نفسی را رد کردیم. و در کلام اصولیین کسی را ندیدم که قائل شده باشد به اینکه وجوب تبیّن، وجوب نفسی است. احتمال دوم این است که وجوب تبیّن شرطی باشد؛ معنای شرطی تعلیقی است؛ یعنی اگر خواستید به خبر فاسق عمل کنید، تبیّن واجب است، اما اگر نخواستید عمل کنید، تبیّن واجب نیست؛ که مرحوم شیخ، مرحوم نائینی و کثیری از بزرگان، از آیه همین وجوب شرطی را فهمیدند. و احتمال سوم این که بگوییم « فَتَبَیَّنُوٓا۟ » وجوب غیری دارد؛ که وجب لأجل واجب آخر، میگوییم آن واجب دیگر چیست؟ میگوید وجوب العمل بالخبر است و اصلاً شارع میخواهد بگوید عمل به خبر واجب است، چه خبر فاسق و چه خبر عادل، و تبیّن به عنوان واجب غیری در اینجا وجوب پیدا میکند. این کلام مرحوم محقق عراقی بود.مناقشه در کلام مرحوم محقق عراقی
ما در آیه شریفه، در ردّ فرمایش مرحوم محقق عراقی میخواهیم بگوییم: غیر از امر «فَتَبَیَّنُوٓا۟» واجب دیگری نداریم. شما اگر در آیه یک وجوب العمل بالخبر داشتید و یک وجوب تبیّن داشتید، میگفتید که این واجب شده برای آن؛ اما ما در کجای آیه وجوب العمل بالخبر داریم؟ اصلاً ما دلیلی بر این که عمل به خبر واجب است مطلقا، چه فاسق خبر بیاورد و چه عادل، اما یک وجوب دیگر هم به نام وجوب تبیّن هست، چنین چییزی نداریم. نهایتش این است که میگوییم عمل به خبر عادل حجیت دارد. و یکی از نکات مهم در بحث خبر واحد این است که ما از ادله چه چیزی را استفاده میکنیم؟ آیا از ادله استفاده میکنیم که عمل به خبر عادل، لزوم العمل دارد یا اینکه عمل به خبر عادل معتبر است و برای ما حجیت دارد؟ که این را در اثنای بحث إنشاء الله روشن میکنیم. اما ما باشیم و این آیه، کدام قسمت آیه میگوید عمل به خبر واجب است تا بیاییم وجوب تبیّن را به عنوان واجب غیری برای آن قرار دهیم. فتحصّل که از آیه وجوب شرطی استفاده میشود، و چون مرحوم آخوند و دیگران هم از آیه وجوب شرطی را استفاده کردند، لذا صحبتی از مقدمه اسوئیت به میان نیامده است. حالا بعد از بیان این مطلب، میخواهییم وارد استدلال به این آیه بر حجیت خبر واحد عادل شویم. مرحوم آخوند در کفایه می فرماید شش وجه برای استدلال بیان شده که اظهر وجوهش استدلال به آیه به مفهوم شرط است.از شیخ انصاری شروع میکنیم؛ ایشان میفرماید جملهی شرطیه در اینجا مفهوم ندارد. البته بحث در این آیه، بعد از فراغ از این است که ما بنحو کبرای کلی قائل شویم جمله شرطیه دارای مفهوم است؛ و این نکته را هم خوب است که اشاره و یادآوری کنیم که در نزد قدما، بین مفهوم وصف و شرط و غایت و عدد، هیچ فرقی نبود؛ قدما میگفتند اگر فاعلی فعلی را انجام میدهد، این فعلش لفائدة است و لغو نیست. تکلّم فعلی از افعال انسان است، کسی که در کلامش قید میآورد به خاطر اجتناب از لغویت، میگوییم این قید مفهوم دارد؛ حالا این قید میخواهد شرط باشد یا وصف باشد، هر چه میخواهد باشد. لذا، قدما مفهوم را از مقوله دلالت لفظیه التزامی نمیدانستند. اما متأخرین، در کفایه خواندید که میگویند جایی که جمله لفظیه به دلالت لفظیه التزامیه ـ یا لزوم بیّن بالمعنی الاعم یا بیّن بالمعنی الاخص ـ از آن علیت منحصره را فهمیدیم، مفهوم دارد؛ و گرنه مفهوم ندارد. روی این اساس است که متأخرین بین مفهوم شرط و سایر مفاهیم فرق گذاشتهاند؛ گفتهاند جملهای که مصدر به ادات شرط است، به دلالت التزامیه ظهور در علیت منحصره دارد، اما جمله وصفیه ظهور در علیت منحصره ندارد؛ جملهای که دارای غایت است، ظهور در علیت منحصره ندارد. حالا بحث در این آیه شریفه، بعد از این است که ما اصل کبری را بپذیریم؛ یعنی اصل اینکه جمله شرطیه دارای مفهوم هست را قبول داشته باشیم؛ اما این که آیه از حیث صغری، میتواند برای مفهوم شرط واقع بشود یا نه، آقایان رسائل و کفایه را مطالعه کنند؛ تا فردا انشاءالله بقیه مطالب را عرض میکنیم.
نظری ثبت نشده است .