موضوع: حجيت خبر واحد
تاریخ جلسه : ۱۳۸۸/۳/۱۲
شماره جلسه : ۱۱۱
-
بررسي ادامه اشکالات مرحوم امام خميني بر نظر مرحوم آخوند خراساني و بحث اخلاقي.
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
-
جلسه ۹۰
-
جلسه ۹۱
-
جلسه ۹۲
-
جلسه ۹۳
-
جلسه ۹۴
-
جلسه ۹۵
-
جلسه ۹۶
-
جلسه ۹۷
-
جلسه ۹۸
-
جلسه ۹۹
-
جلسه ۱۰۰
-
جلسه ۱۰۱
-
جلسه ۱۰۲
-
جلسه ۱۰۳
-
جلسه ۱۰۴
-
جلسه ۱۰۵
-
جلسه ۱۰۶
-
جلسه ۱۰۷
-
جلسه ۱۰۸
-
جلسه ۱۰۹
-
جلسه ۱۱۰
-
جلسه ۱۱۱
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
بررسي ادامه اشکالات مرحوم امام خميني بر نظر مرحوم آخوند خراساني
بيان نموديم مرحوم امام (رضوان الله عليه) به فرمايش مرحوم آخوند اشكالاتي وارد كردهاند. يك اشكالش را ديروز عرض كرديم. اشكال دومي كه دارند، اشكال به اصل مبنايي است كه مرحوم آخوند نسبت به حكومت ادلهي لاضرر و لاحرج نسبت به جميع احكام اوليه دارند. مرحوم آخوند، هرچند در بحث انسداد به اين مطلب اشارهاي نفرمودهاند، اما در مواضع ديگر از كفايه و حاشيه رسائل اين مبنا را دارند كه دليل لاضرر و لاحرج بر ادلهي احكام اوليه حكومت ندارد؛ و استدلال ميكنند به اين كه چون اين دليلها ناظريت به آن ادله به مدلول لفظي ندارند. لاضرر هيچ نظري به عنوان مدلول لفظي خودش به دليل «أقيموا الصلاة» و يا آيهي وضو و يا دليل خمس و ادلهي ديگر ندارد. و در حكومت، بايد دليل حاكم متعرض دليل محكوم شود بمدلوله اللفظي. دليل حاكم بايد از راه دلالت لفظي بيايد تصرفي در دليل محكوم انجام دهد. دليل حاكم بايد كمّيت و کيفيّت دليل محكوم را بيان كند.بر اين اساس مرحوم آخوند ميفرمايند لاضرر و لاضرار في الاسلام بر ادلهي ديگر تصرفي ندارد. اين دليل در ادلهي احكام اوليه كمّاً و كيفاً هيچ تصرفي ندارد؛ و بنابراين، نميتوانيم بگوييم که اين ادله بر ادلهي احكام اوليه حكومت دارد. و به عبارت ديگر، ـ كه اين عبارت در فرمايش امام نيست، اما ميشود بيان كرد؛ چون ايشان ميفرمايند لاضرر و لاحرج نفي الحكم بلسان نفي الموضوع است، و ميگويد موضوع ضرري نداريم. وقتي لسان اين ادله نفي موضوع است، با وجوب نماز، روزه، وضو، و غسل که همگي در دايرهي احكام هستند، چه ارتباطي دارد؟ چه ناظريتي نسبت به آنها دارد؟ مرحوم نائيني در يكجا به مرحوم آخوند نسبت ميدهد كه در باب حكومت قائل است دليل حاكم به منزلهي مفسّر براي دليل محكوم است؛ مثل اين است كه كلمهي «أعني» آورده شود. مرحوم امام ميفرمايد: ما هرچه گشتيم، در كلمات مرحوم آخوند در كفايه و يا حاشيه رسائل، چنين تعبيري اصلاً نيست. معلوم نيست كه مرحوم نائيني اين نسبت را از كجا آورده و به مرحوم آخوند دادهاند. مرحوم آخوند در مسئلهي حكومت، اصل ناظريت و تصرّف در دليل محكوم را قائل است، آنهم به مدلول لفظي دليل حاكم. لذا، نتيجه ميگيرند لاضرر مربوط به موضوع ضرري است و كاري به ادلهي احكام ندارد. اشكالي كه مرحوم امام دارند، اين است که ميفرمايند اين مطلب ليس في محلّه.
ميفرمايند: اولاً خود لاحرج صريح در اين است كه نظر به احكام دارد. وقتي ميفرمايد (وَمَا جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِى ٱلدِّينِ مِنْ حَرَجٍ) جار و مجرور «من حرج» متعلّق به «ما جعل» است؛ يعني ما مجعول حرجي نداريم. لذا، لاحرج صريح در اين مطلب است. در مورد «لاضرر» يك اختلافي در نقل وجود دارد كه آيا كلمهي «في الاسلام» در حديث هست يا نه؟ ميفرمايند: اگر كلمه «في الاسلام» باشد، مسئله خيلي روشن است؛ و اگر كلمهي «في الاسلام» هم نباشد، نفي ضرر وقتي از لسان صاحب شرع بيرون ميآيد، يعني شارع ميگويد من در دايرهي شريعت خودم ميگويم لا ضرر. نفي ضرر در دائرهي شريعت، هيچ معنايي ندارد جز اين كه بگوييم مراد نفي احكام ضرري است؛ مراد نفي تشريع ضرري است. شارع در دايرهي شريعت، چه كاري به موضوع دارد كه بگويد موضوع ضرري داريم و يا موضوع ضرري نداريم؟ وقتي شارع بما أنّه شارعٌ ميگويد لاضرر، يعني في دائرة التشريع؛ يعني في دائرة الاحكام. پس، معلوم ميشود لاضرر هم مربوط به احكام است؛ و نتيجه ميگيرند لاحرج و لاضرر مسلّم بر ادلهي احكام ناظريت دارد؛ و از اين جهت، حكومت دارد.
مرحوم امام به دنبال اين ميفرمايد: ضابطي كه مرحوم آخوند براي حكومت قائل شدهاند هم درست نيست. ميفرمايند: به نظر ما، حاكم در دليل محکوم تصرّف ميكند؛ ولو بنحو من اللزوم. يعني لازم نيست كه حتماً دلالت، دلالت لفظيه هم باشد. اينجا اشارهاي ميكنند به مبنايي كه در بحث حكومت و ورود دارند و در آنجا راه ديگري را طي ميكنند؛ ميفرمايند اساساً براي تقديم يك دليل بر دليل ديگر، يكي از دو راه هست: يا به ملاك اظهريت است؛ يعني يك دليلي از نظر دلالت لفظي اظهر از دليل ديگر است؛ مثل خاص كه اظهر از عام است؛ مقيد که اظهر از مطلق است؛ مبيّن که اظهر از مجمل است. آن كه داراي قرينه است، از آن كه قرينه ندارد، اظهر است؛ يعني خود قرينه بر ذو القرينه مقدم است از باب اظهريت. و راه دوم اين که: يك دليلي بر دليل ديگر مقدم است اما نه از باب اظهريت، بلکه از باب اينكه يک دليل ميآيد در دليل ديگري تصرف ميكند ولو بنحو من اللزوم.
براي اينكه اين مطلب ايشان روشن شود، اگر از شما سؤال كنند: مولا اگر فرمود أكرم العلماء و بعد در يك جمله بگويد لا تكرم الفساق منهم ، در يك جمله ديگر بگويد الفاسق ليس بعالم؛ شما ميگوييد دليل لا تكرم الفساق منهم بر أكرم العلماء به ملاک تخصيص مقدّم است. سؤال اين است كه الفاسق ليس بعالم هم با لا تكرم الفساق نتيجهاش يكي است، اما اين را مخصّص قرار نميدهيد و ميگوييد الفاسق ليس بعالم عنوان حاكم دارد. چه فرقي بين اين دو وجود دارد؟ چرا اولي را مخصص قرار ميدهيد و دومي را ميگوييد حاكم است؟ ميفرمايند وجهش اين است كه اولي به ملاك اظهريت مقدّم است؛ اولي تصرفي نميكند در دليل ديگر؛ فقط ميگويد لا تكرم الفساق من العلماء و اين اظهر از آن است؛ يعني أكرم العلماء ظهور در فسّاق دارد، اما نهي اين نسبت به فسّاق اظهر است؛ چون تصريح شده است؛ لذا، اين اظهر است و مقدّم است به ملاك اظهريت. اما جايي كه ميگويد الفاسق ليس بعالم مسئلهي اظهريت در كار نيست. الفاسق ليس بعالم ميآيد در خود عالم تصرّف ميكند؛ ميگويد من اصلاً عالم فاسق را عالم نميدانم.
لذا، ميفرمايد ملاك در تقديم يا اظهريت است و يا تصرّف در دليل ديگر است؛ و ميفرمايند اسم اين دوّمي را حکومت ميگذاريم. در حكومت، ملاك اصلي اين است كه دليل حاكم در دليل محكوم تصرف كند، ولو اين كه به نحو دلالت لفظي هم نباشد؛ ولو دلالت لازم غير بيّن هم باشد. اين را فقط در اينجا ميخواهند به عنوان اشاره بيان كنند و جاي بحثش در همان بحث حكومت و ورود است. اينجا فقط تعريضي كه به مرحوم آخوند دارند، اين است که ميفرمايند شما يك مبناي غير صحيحي را در باب حكومت قائل شدهايد. ميگوييد دليل حاكم بايد بمدلوله اللفظي تصرف در دليل محكوم كند، اما ما ميگوييم نه، ولو بنحو من اللزوم هم باشد، کافي است. لاضرر اگر از نظر مطابقي و يا تضمّني و يا التزامي به لزوم بيّن در ادلهي احكام تصرّف نكند، اما به نحو لزوم غير بيّن تصرف ميكند؛ و همين مقدار براي حكومت، كافي است. ما هم الآن نميخواهيم تحقيق اين مطلب را اينجا ذكر كنيم كه بالاخره ضابطهي حكومت چيست؟ اين را بايد در جاي خودش کاملاً تحقيق کرده وبيان کنيم. اما اجمالاً اين را عرض كنيم كه در اين كه ادلهي لاضرر و لاحرج بر ادلهي احكام اوليه حكومت دارد، ترديدي وجود ندارد.
براي اينكه با قطع نظر از اين اصطلاحات و با قطع نظر از اين مباني اصولي، وقتي به روايات خود ائمه طاهرين(عليهم السلام) مراجعه كنيم، از امام عليه السلام سؤال ميكنند كسي زمين خورده، ناخن پايش شكسته است، الآن براي وضو چه كند؟ امام عليه السلام ميفرمايد از جبيره استفاده كند. سائل ميگويد شما حكم جبيره را از كجا فهميديد؟ ميفرمايد قرآن ميفرمايد (وَمَا جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِى ٱلدِّينِ مِنْ حَرَجٍ)؛ يعني با اين بيان ميخواهد بفرمايد: با قاعدهي لاحرج وجوب وضو روي بشره، وجوب مسح روي بشره كه الآن زخم شده است، برداشته ميشود. يعني ائمهي معصومين لاحرج را بر ادلهي احكام اوليه مقدم كردهاند. هرچند که ما نحوهي تقديمش را نفهميديم كه چيست؟ به حكومت است، به ورود است، به مخصصيت است؟ لزومي هم ندارد كه بفهميم؛ اما مقدم كردهاند. پس، به اين نتيجه رسيديم که لاضرر و لاحرج وجوب احتياط تامّ عقلي را برميدارد. حال، نكتهاي كه ميخواهيم عرض كنيم، اين است كه احتياط تامّ مستلزم اختلال نظام است. اگر هر كسي بخواهد برود احتياط تام كند في جميع الموارد، واقعاً اختلال نظام لازم ميآيد؛ و در فرض اختلال نظام، همه قبول كردهاند كه احتياط تام واجب نيست.
حال كه احتياط تام واجب نيست، روي مبناي مرحوم آخوند ديگر احتياط ناقص هم واجب نيست؛ چون گفتيم مرحوم آخوند ميگويد اگر به نحو تام واجب نشد به هر علتي، ديگر چيزي به نام تبعيض در احتياط نداريم. البته برخي گفتهاند احتياط در بعضي از موارد تا حدي كه موجب اختلال نظام نشود، عقل اين را لازم ميداند؛ و هيچ دليلي بر رفع اين احتياط ناقص نداريم. در احتياط تام، خود اختلال نظام وجوبش را از بين ميبرد، اما در احتياط ناقص، عسر و حرج لازم نميآيد، اختلال نظام لازم نميآيد و بايد تبعيض در احتياط را بپذيريم. از اين جهت، بزرگاني مثل مرحوم آقاي خوئي فرمودهاند: نتيجهي مقدّمات انسداد همين تبعيض در احتياط است؛ و منكر ميشدند كه نتيجه مقدّمات احتياط مسئلهي حجيت مطلق ظنّ و يا ظنّ به نحو مطلق باشد. اين نكته را خوب دقت كنيد که مفيد فايده است؛ اگر عقل در يكجا بالاستقلال گفت چون اختلال نظام است و عسر و حرج است، احتياط لازم نيست؛ همين امر بالاستقلال تبعيض در احتياط را ميپذيرد؛ ما نياز به دليل ديگر هم نداريم. و در اينجا هم تبعيض در احتياط بلا اشكال مطرح است.
منتها اين، باز در فرضي است كه بحث اصول عمليه را بگوييم در فرض انسداد فقط محورمان اصول عمليه باشد كه آيا اين صحيح است يا نه، آن هم نياز به بحث دارد. فردا به مناسبت دومين سالگرد ارتحال والدمان (رضوان الله عليه) بايد برويم مشهد، مجلسي گرفتهاند و نميرسيم بياييم خدمت آقايان؛ اما بحث انسداد حدود ده جلسه ديگر ميخواهد تا مقدماتش را تمام كنيم. هرچند مثل مرحوم آقاي خوئي به همين مقدار اشاره كرده و بحث را تمام كردهاند. اگر آقايان هفته آينده تشريف بياورند اين بحث را تمام ميكنيم؛ اگر هم انسدادي هستيد و ميگوييد راه بسته شده است، بگذاريد براي سال آينده ان شاء الله. ولي آقايان خودشان بحث را دنبال كنند. چون بحث انسداد خيلي هم مطرح نميشود؛ اولاً جريان اصول عمليه را ملاحظه بفرماييد و ثانياً نتيجهي دليل انسداد را ببينيد که چيست، آيا تبعيض در احتياط است، حجيت ظن است، كاشفيت را بايد بپذيريد، حكومت را بايد بپذيريد؟ کدام را؟ اينها محتملاتي است كه در آنجا مطرح است.
بحث اخلاقي
نكتهاي كه ميخواهم در پايان سال عرض كنم، اين است كه اولاً بايد خداوند را شاكر باشيم كه به ما توفيق داد اين سال درسي را هم به پايان رسانديم؛ و الحمد لله في الجمله موفق به مسائل علمي بوديم؛ و خود اين نياز به شكر فراوان دارد. واقعاً بايد خداوند را شاكر باشيم و از خداوند هم استمداد كنيم كه هرچه گفتيم و هرچه نوشتيم و هرچه مطالعه كرديم را واقعاً در نامهي اعمال ما ثبت كند و اينها را مقبول درگاه خودش قرار دهد و خدا نكند كه اين درس و بحثها پلهاي براي رسيدن به دنيا باشد؛ نردباني شود براي رسيدن به دنيا، و رسيدن به هواهاي نفساني؛ خدا در اين جهت خيلي بايد به ما كمك كند. نكتهي ديگري كه ميخواهم عرض كنم، اين است كه آقايان براي تابستان حتماً برنامه داشته باشند. عمرها الآن كوتاه شده است؛ در زمان قديم عمرها نود سال، صد سال، صد و ده سال بود و اصلاً كسي كه به پنجاه ميرسيد هنوز جوان بود؛ اما حالا كه انسان به چهل سالگي ميرسد، پيري آغاز ميشود و ديگر ايام جواني تمام شده است.عمر بين شصت، هفتاد، همين حدودها به سر ميآيد؛ و واقعاً از اين عمر كوتاه بايد بيشترين استفاده را بكنيد. براي تابستان بنشينيد برنامهاي تدوين كنيد. ببينيد اگر در مسائل اعتقادي ضعيف هستيد، در مسائل اعتقادي كار كنيد؛ اگر در مسائل تفسيري ضعيف هستيد، برنامهي تفسيري بگذاريد؛ يك دوره تفسيري را از اول تا آخر بخوانيد. يك دور تفسير فيض كاشاني، يا تفسير صافي که خيلي هم آسان است، از اول تا آخر اين تفسير را ببينيد. حتماً روي مباحث فقهي و اصولي هم روزي يك ساعت لاأقل کار کنيد؛ چون ذهن انسان بايد دائماً با مباحث فقهي و اصولي كار كند. اگر كسي دو سال يا سه سال در فقه كار نكرد، ديگر نميتواند فقيه باشد. فقه كار مداوم و مستمر لازم دارد. نگاه كنيد به خودتان، ببينيد چه كمبودي داريد. البته انسان كمبود زياد دارد، ميبيند در خيلي از مباحث عقب و ضعيف است و نياز به كار كردن دارد. حتماً براي خودتان برنامهريزي كنيد و تابستان بسيار خوبي داشته باشيد؛ به طوري كه آخر تابستان ببينيد از اوقاتتان واقعاً استفاده كردهايد؛ و اين نكته، نكتهي بسيار مهمي است.
حالا صحبت اين است كه يكي دو سال است دوستان ما با برنامهريزيهايي كه داشتهاند و مشورتهايي كه كردهاند، در حوزه درسهاي تابستاني راه انداختهاند؛ كار بسيار خوبي هم هست. اين كتبي كه ميبينيد بزرگان نجف و همچنين بزرگان قم نوشتهاند بيشترش در ايام تعطيلي بوده است. شما كتابهاي امام رضوان الله عليه كه اين ايام در آستانه سالگرد امام هستيم را ببينيد، عمدتاً نوشتهاند فراغت از تبييض اين مسودّه در محلات بوده است، در همدان بوده است. ايام تابستان تشريف ميبردند به مناطق سردسير؛ واقعاً در آن زمان امكانات و كولرها در قم نبوده است، اما الآن بحمد الله امكانات في الجمله وجود دارد. اين كتابها را مينوشتند؛ در تابستانها هم مينوشتند. ما هم احتمال قوي در تيرماه بحث آيات الاحكام را هر روز ان شاء الله داشته باشيم. و اگر خداوند توفيق داد، طبق برنامه متعارف خودمان كه الآن هفت هشت سال است اين برنامه را داريم، در ماه رمضان برنامه قواعد فقهيه را داريم؛ امسال هم ان شاء الله در ماه رمضان بحث قواعد فقهيه را خواهيم داشت. ببينيم خداوند چقدر توفيق ميدهد. هم ما براي شما دعا ميكنيم، و هم بنده شديداً به دعاي آقايان محتاج هستم. و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين.
۰۲ خرداد ۱۳۹۴ ساعت ۱۹:۴۸
سلام. واقعا از زحماتتون کمال تشکر رو دارم. فقط استدعا دارم ادامه ی دلیل انسداد رو هم بذارید. با توجه به اینکه در بعضی از حوزه ها و مخصوصا دانشگاه ها حجیت مطلق ظن و دلیل انسداد رو به کلی حذف می کنند و تدریس نمیشه نیاز مبرمی به وجود دروس اساتید بزرگوار هست. باز هم تشکر. یاعلی
پاسخ :
بحث انسداد خیلی مطرح نمی شود. لذا آقایان خودشان دنبال کنند که نتیجه دلیل انسداد، آیا تبعیض در احتیاط است یا حجیت ظن؛ کاشفیت است یا حکومت ؟ انشاء الله در فرصت مناسب بررسی خواهیم کرد.