درس بعد

حجيّت خبر واحد

درس قبل

حجيّت خبر واحد

درس بعد

درس قبل

موضوع: حجيت خبر واحد


تاریخ جلسه : ۱۳۸۷/۱۰/۲۸


شماره جلسه : ۵۰

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • نظر استاد محترم در مورد تفسير آيه نفر

دیگر جلسات


بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين

احتمال چهارم در مورد آيه‌ي نفر، احتمالي بود که در كلام مرحوم علامه طباطبايي (رض) ذکر شده است. ايشان فرمودند صدر آيه را به نفر الي الجهاد تفسير مي‌كنيم و معنايش اين است که همه‌ي مؤمنين نبايد به جهاد بروند؛ اما ادامه‌ي آيه را فرمودند مراد نفر براي طلب علم است؛ و لازم مي‌کند كه عده‌اي براي طلب علم كوچ كنند. در نتيجه، فرمودند: از عبارت استفاده مي‌شود که آيه اختصاص به اهل مدينه ندارد؛ بلکه نسبت به ساير بلاد هم هست؛ مي‌گويد آن‌ها بايد دو گروه بشوند؛ يك گروه براي جهاد بروند و گروه دوم هم به مدينه براي تفقه و تعليم بروند. همچنين فرمودند اصلاً ما از آيه شريفه استفاده مي‌كنيم يكي از گروه‌هايي كه جهاد و وجوب جهاد از آن‌ها برداشته شده، کساني هستند که سراغ تحصيل علم رفته‌اند.


نظر استاد محترم در مورد تفسير آيه‌ي نفر

حالا در ميان احتمالات اربعه در تفسير آيه چه بايد بگوييم؟ صدر آيه، مجموعاً دو احتمال در آن بود؛ يكي نفر الي الجهاد و دوم، نفر براي طلب علم. به نظر مي‌رسد در صدر آيه مقصود نفر براي طلب علم نيست و مراد رفتن و نفر الي الجهاد است؛ براي اين كه روشن است در مورد طلب علم همه مردم بلند نمي‌شوند که دنبال علم بروند تا خداوند نهي كند؛ اصلاً هيچ زماني نبوده كه حتي از يك روستايي همه آن روستا بلند بشوند براي طلب علم بروند؛ چيزي هم كه محقق نمي‌شود، مورد نهي واقع نمي‌شود. لذا، اين كه صدر آيه را به نفر براي طلب علم معنا كنيم، اين مواجه با اشكال است. اشكالش اين است كه چنين چيزي نه واقع شده است و نه واقع مي‌شود؛ و اگر نهي به اين معنا تعلّق پيدا كند، لغو مي‌شود. اما نسبت به جهاد، اين معنا واقع شده است. در شأن نزول‌ها گفتيم يکي اين بود که مردم قسم خوردند از امر پيامبر تخلف نكنند، و اگر پيامبر دستور به جنگي داد، همه بروند؛ و ظاهراً هم براي آن قسم ياد كردند. حالا اين واقع شد يا نشد، نيازي به وقوع ندارد؛ همين مقدار كه بنا گذاشتند همه بروند، زمينه شد براي اين که آيه نازل بشود. آن وقت از همين صدر آيه استفاده مي‌کنيم جهاد يك واجب كفايي است. وقتي آيه مي‌گويد (وَمَا كَانَ ٱلْمُؤْمِنُونَ لِيَنفِرُوا۟ كَآفَّةًۭ )و از نفر عمومي نهي مي‌کند، معنايش اين است اگر عده‌اي که به اندازه‌ي کفايت است، بروند، بس است؛ و لازم نيست همه بروند. اما عمده اين است که «نفر» در قسمت دوّم آيه ـ (فَلَوْلَا نَفَرَ مِن كُلِّ فِرْقَةٍۢ مِّنْهُمْ طَآئِفَةٌۭ لِّيَتَفَقَّهُوا۟ فِى ٱلدِّينِ وَلِيُنذِرُوا۟ قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوٓا۟ إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ) ـ را چطور معنا كنيم؛ اگر صدر آيه را به نفر الي الجهاد معنا كرديم، بايد دنباله آيه را نيز به نفر جهادي معنا كنيم؟

ما اگر بخواهيم روي سياق آيات پيش برويم، گفتيم آيه قبل از اين آيه، آيه‌ی 122 سوره توبه، و آيات بعد، تماماً در مورد جهاد است؛ بنابراين، دنباله‌ي آيه را هم بايد نفر جهادي معنا كنيم. اما اين معنا كه نفر دوم را به معناي نفر جهادي معنا كنيم، به نظر ما چند اشكال دارد. اشكال اول اين است كه هرچند تفقه را به معناي اصطلاحي ـ اجتهاد ـ معنا نكنيم كه همين هم هست؛ تفقه در لغت به معناي اجتهاد نيست؛ تفقه از فقه به معناي فهم عميق است؛ يعني آن چيزي كه نياز به دقت دارد و عميق است، فهميدنش آسان نيست. تفقه ترديدي نداريم كه به معناي عام است و فهم اصول اعتقادات، مسائل اعتقادي، مسائل فرعي، همه را شامل مي‌شود. اگر بخواهيم نفر را نفر جهادي معنا كنيم، بايد حتي در اين معناي عام تجوز قائل شويم و بگوييم تفقه يعني اين که بروند آثار عظمت دين و آثار نصرت خدا را در جبهه‌ها ببينند؛ اين مي‌شود تفقه. اشكال اين است كه اولا اين معنا، معناي مجازي تفقه است؛ و ثانياً مگر هميشه مسلمان‌ها در جهاد پيروز مي‌شوند؟ ممكن است يك وقتي هم شكست بخورند.

بنابراين، بايد تفقه را به همان معناي ظاهري خودش که فهم دين است معنا کنيم. پس، «نفر» دوم را به قرينه (لِّيَتَفَقَّهُوا۟)بگوييم نفر براي طلب علم است. اگر کسي بگويد قرينه سياق چه مي‌شود؟ مكرّر اين نكته را گفتيم که ما در قرآن كريم خيلي براي مسئله سياق قرينيّت قائل نيستيم. بگوييم اگر آيه‌ي قبل اين آيه مربوط به جهاد است، پس اين آيه هم بايد در مورد جهاد باشد، ما چنين دليلي نداريم؛ بلكه در دو سال گذشته، وقتي بحث حجيّت ظواهر را مطرح كرديم، اگر در ذهن شريف آقايان باشد، روايتي را خوانديم که مفادش اين بود كه گاه اول يك آيه شريفه مطلبي را مي‌گويد، وسط آن مطلب ديگري و انتهاي آن مطلب سوّمي را مي‌گويد. آيات قرآن چنين است. اگر گفتيم (وَمَا كَانَ ٱلْمُؤْمِنُونَ لِيَنفِرُوا۟ كَآفَّةًۭ ) در مورد نفر جهادي است، دليل نمي‌شود كه قسمت دوّم آيه نيز در همين مورد باشد، بلکه به قرينه‌ي (لِّيَتَفَقَّهُوا۟) مي‌گوييم مراد نفر براي طلب علم و تفقه در دين است. اينجا مرحوم امام (رض) و به تبع ايشان والد بزرگوار ما (رض) اصرار دارند اين آيه شريفه صدراً و ذيلاً در مورد جهاد است. در كتاب معتمد الاصول صفحه 483 فرمودند: اصلاً در قرآن هرجا كلمه «نفر» استعمال شده است، مراد نفر جهادي است و اين را به عنوان يكي از مؤيّدات نظريه خودشان قرار داده‌اند. ما در بحث‌هاي تفسيري‌مان عرض كرديم اين مطلب باطل است؛ يك از بحث‌هاي مهمي كه داشتيم بحث قاعده لاحرج است؛ در آن‌جا گفتيم که اگر حرج در آيه‌اي به يك معنا استعمال شد، معنايش اين نيست كه هرجا كلمه حرج آمده، به همان معناست.

ما اين را در كتاب قاعده لاحرج اثبات كرديم. يكي از آقاياني كه اهل تفسير هست، در يك جايي بيان كرده بود كه آيه شريفه مي‌فرمايد (خُذُوا۟ زِينَتَكُمْ عِندَ كُلِّ مَسْجِدٍۢ) و در يك آيه ديگر هم داريم (ٱلْمَالُ وَٱلْبَنُونَ زِينَةُ ٱلْحَيَوٰةِ ٱلدُّنْيَا) ايشان اين دو آيه را كنار هم گذاشته و نتيجه گرفته بود حالا كه مال و بچه‌ها زينت حيات دنيا هستند، پس مال و بچه‌ها را هم به مسجد بياوريد. و اين نكته‌اي بود که مي‌خواست با آن ترغيب ايجاد کند که انسان برود اينها را در مسجد بياورد. به او گفتم: اين حرف درست است؟ گفت بله. گفتم: آيه شريفه مي‌گويد (إِنَّمَآ أَمْوَٰلُكُمْ وَأَوْلَٰادُكُمْ فِتْنَةٌۭ) و در جاي ديگر آمده است که (وَٱلْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ ٱلْقَتْلِ)؛ پس نتيجه بگيريم اموال و اولاد از قتل بدتر هستند؟ نتيجه اين مي‌شود. در حالي که اصلاً چنين نيست. و اين امثله فراواني دارد. از جمله مثال‌هايي که مي‌توانيم ذكر كنيم، در ماده‌ي غنيمت است. در آيه خمس آمده است: (وَٱعْلَمُوٓا۟ أَنَّمَا غَنِمْتُم مِّن شَىْءٍۢ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُۥ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِى ٱلْقُرْبَىٰ وَٱلْيَتَٰمَىٰ وَٱلْمَسَٰكِينِ وَٱبْنِ ٱلسَّبِيلِ إِن كُنتُمْ ءَامَنتُم بِٱللَّهِ وَمَآ أَنزَلْنَا عَلَىٰ عَبْدِنَا يَوْمَ ٱلْفُرْقَانِ يَوْمَ ٱلْتَقَى ٱلْجَمْعَانِ)؛يكي از حرف‌هايي كه اهل سنت دارند، اين است که مي‌گويند هر جا ماده غنيمت در قرآن استعمال شده، مراد غنايم جنگي است.

پس بگوييم در اين آيه شريفه هم مراد غنيمت جنگي است. ما اين را در بحث آيات خمس كه بحمد الله موفق بوديم سال گذشته تمامي آيات را يكي يكي بررسي كرديم؛ معلوم شد که غنيمت به معناي ديگر هم آمده است. کلمه‌اي از ماده غنيمت است و مربوط به قيامت هم هست؛ قرينه كه در آيه وجود دارد، مربوط به قيامت است؛ غنيمت را استعمال كرده مربوط به پاداشي كه خدا روز قيامت به مؤمنين مي‌خواهد بدهد. حال، در اين آيه شريفه هم همينطور است. امام (رض) فرموده‌اند نفر در قرآن هرجا استعمال شده است در نفر به جهاد است. مي‌گوييم اين دليل نمي‌شود. اگر ده مورد ديگر هم نفر به جهاد باشد، بگوييم حتماً در اين مورد هم مراد نفر به جهاد است. ما مي‌گوييم آيه دو قاعده كلي را ذكر مي‌کند. در اين جهت با مرحوم علامه موافق هستيم. يكي آن که آيه مي‌فرمايد همه مؤمنين لازم نيست براي جهاد بروند. و دوّم آن که بنحو يك قضيه حقيقيه، يك قانون كلي الي يوم القيامه، مي‌فرمايد يک عده بايد براي طلب علم بروند؛ يعني قسمت دوّم آيه مربوط به نفر براي طلب علم است. يعني يكي از آياتي كه از آن وجوب طلب علم استفاده مي‌شود همين آيه است. اما اين که «طايفه» در قرآن در يك نفر استعمال شده است، در در دو نفر استعمال شده است، در بيش از دو نفر هم استعمال شده است، اينها بروند در دين تفقه كنند و بعد كه بر مي‌گردند انذار كنند؛ آيات بهشت و جهنم و عذاب خدا را براي مردم بخوانند، شايد مردم تقوا پيدا كنند.

آن وقت باز در كلمات مرحوم امام آمده است که اين آيه شريفه در مقام نهي از نفر عمومي است؛ يعني آني كه خيلي همه دنبالش است، همه نروند؛ اما در مقام وجوب نفر يك طايفه نيست. به نظر ما اين فرمايش هم درست نيست؛ آيه در مقام هر دو است؛ آيه در مقام دو مطلب كلي است: يكي آن که همه لازم نيست بروند؛ و دوم آن که يك گروهي هم براي تفقه بروند. بنابراين، ما تا اينجا با مرحوم علامه موافق هستيم. اما ايشان صدر و ذيل آيه را مي‌فرمايد تمامش مربوط به بلاد ديگر است. آيه مي‌فرمايد مردم سائر بلاد، يك گروه براي جهاد و يك گروه براي طلب علم به مدينه بروند. کساني به مدينه مي‌روند برگردند آنهايي را كه باقي ماندند انذار بكنند يا آنهايي كه از جهاد بر مي‌گردند اينهايي كه از مدينه بر مي‌گردند را انذار كنند. ما فقط در اين نكته با ايشان همراه نيستيم كه شما چرا مسئله را به ساير بلاد برديد؟ اصلاً آيه كاري به مدينه و غير مدينه ندارد؛ كلّي است. آيه كاري ندارد كه اين گروه از مدينه است يا از غير مدينه؛ از هر كجا مي‌خواهد باشد. اختلاف ما با ايشان فقط در همين يك نكته است. تا اينجا معناي اجمالي آيه شريفه روشن شد. اين بحث كه تمام شد، مي‌آييم در استدلال به آيه شريفه؛ مرحوم شيخ در رسائل و به تبع مرحوم شيخ، مرحوم آخوند در كفايه سه بيان آورده‌اند و هر سه بيان را مورد مناقشه قرار داده‌اند. مرحوم محقق اصفهاني (عليه الرحمه) در حاشيه كفايه نيز سه بيان ديگر آورده كه ان شاء الله فردا دنبال مي‌کنيم. و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين.

برچسب ها :

حجیت خبر واحد ادله قائلین به حجیت خبر واحد استدلال به آیه نفر برای حجیت خبر واحد احتمالات در معنای آیه نفر دلالت صدر آیه نفر به نفر به سوی جهاد دلالت سیاق آیه نفر بر نفر جهادی بودن تفقه در آیه نفر به معنای فهم دین و نفر برای طلب علم عدم قرینیّت سیاق در آیات استعمال غنیمت به معانی مختلف در قرآن دلالت آیه نفر بر وجوب طلب علم عدم انحصار نفر در قرآن به نفر جهادی

نظری ثبت نشده است .