موضوع: حجيت خبر واحد
تاریخ جلسه : ۱۳۸۷/۱۰/۲۵
شماره جلسه : ۴۹
-
احتمالات تفسيري در آيه نفرو نظر مرحوم علامه طباطبايي (ره) در آيه نفر
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
-
جلسه ۹۰
-
جلسه ۹۱
-
جلسه ۹۲
-
جلسه ۹۳
-
جلسه ۹۴
-
جلسه ۹۵
-
جلسه ۹۶
-
جلسه ۹۷
-
جلسه ۹۸
-
جلسه ۹۹
-
جلسه ۱۰۰
-
جلسه ۱۰۱
-
جلسه ۱۰۲
-
جلسه ۱۰۳
-
جلسه ۱۰۴
-
جلسه ۱۰۵
-
جلسه ۱۰۶
-
جلسه ۱۰۷
-
جلسه ۱۰۸
-
جلسه ۱۰۹
-
جلسه ۱۱۰
-
جلسه ۱۱۱
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
بيان احتمالات تفسيري آيهي نفر
قبل از اينكه به نظريه مرحوم آخوند خراساني و ديگر انظار بپردازيم، احتمالاتي كه از نظر تفسيري در آيه شريفه نفر وجود دارد را مناسب است بيان بكنيم؛ و ببينيم اظهر اين احتمالات كدام احتمال است. از نظر معنا بايد به دو قسمت اين آيه شريفه توجه كنيم؛ يعني آيه را به دو بخش تقسيم كنيم. يك: صدر آيه شريفه است که ميفرمايد: (وَمَا كَانَ ٱلْمُؤْمِنُونَ لِيَنفِرُوا۟ كَآفَّةًۭ )؛ دو: قسمت بعدي آيه است كه (فَلَوْلَا نَفَرَ مِن كُلِّ فِرْقَةٍۢ مِّنْهُمْ طَآئِفَةٌۭ لِّيَتَفَقَّهُوا۟ فِى ٱلدِّينِ وَلِيُنذِرُوا۟ قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوٓا۟ إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ).احتمالات موجود در قسمت اوّل آيه
نسبت به صدر آيه مجموعاً در كلمات مفسرين دو احتمال داده شده است. احتمال اين است كه گرچه «ما» در (وَمَا كَانَ ٱلْمُؤْمِنُونَ لِيَنفِرُوا۟ كَآفَّةًۭ ) نافيه است، اما نفي در مقام نهي است. خداوند تبارك و تعالي نهي فرموده از اينكه مؤمنين بصورت جميع و كافه نفر كنند. در اين احتمال اول كه شايد بسياري از مفسرين همين احتمال را قائل شدهاند، مراد از نفر، نفر الي الجهاد است. خداوند نفي ميكند و نهي ميفرمايند از اينكه همهي مؤمنين بروند و جهاد كنند. دلالت بر نهي از نفر عمومي به جهاد دارد. احتمال دوم كه ضعيفتر از احتمال اول است، اين است كه بگوييم مراد از نفر، نفر براي طلب علم است؛ (وَمَا كَانَ ٱلْمُؤْمِنُونَ لِيَنفِرُوا۟ كَآفَّةًۭ ) همهي مؤمنين نبايد بروند دنبال طلب علم. هم احتمال اول و هم احتمال دوم با شأن نزولهايي كه در بحث ديروز عرض كرديم كه اين آيه داراي سه شأن نزول است، سازگاري دارد. در برخي از اين شأن نزولها آمده بود كه همه مؤمنين رفتند براي جهاد و پيامبر در مدينه تنها ماندند؛ حال، آيه از چنين كاري نهي ميكند. در برخي از شأن نزولها هم اين بود كه مردم باديهنشين همهشان آمدند مدينه براي تعلم و فرا گيري علم، همه كار و زندگي خودشان را رها كردند، آمدند مدينه براي اينكه دين را ياد بگيرند و در مدينه هم ارزاق گران شد، مشكلات فراواني به وجود آمد. آيه نازل شد كه (وَمَا كَانَ ٱلْمُؤْمِنُونَ لِيَنفِرُوا۟ كَآفَّةًۭ) لازم نيست همه مؤمنين از شهر و ديارشان بلند شوند به مدينه براي طلب علم بيايند. پس در صدر آيه، در اين كه مراد نفر الي الجهاد است يا نفر الي المدينه للتفقه؟ اين دو احتمال وجود دارد؛ و اكثر مفسّرين احتمال اول را قائل شدهاند كه ما در نتيجه نهايي عرض ميكنيم كدام يك از اين دو احتمال اظهر از ديگري است.احتمالات موجود در قسمت دوّم آيه
اما عمده قسمت بعدي آيه شريفه است. (فَلَوْلَا نَفَرَ مِن كُلِّ فِرْقَةٍۢ مِّنْهُمْ طَآئِفَةٌۭ لِّيَتَفَقَّهُوا۟ فِى ٱلدِّينِ وَلِيُنذِرُوا۟ قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوٓا۟ إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ). که «لولا» به معناي «هلاّ» است؛ هلاّي تحضيضيه و توبيخيه. در اين قسمت آيه شريفه نيز مجموعاً سه احتمال داده مي شود. ـ(اين احتمالات را دقت بفرماييد که فرق ميان اين احتمالات روشن شود.)ـ احتمال اول اين است كه آيه توبيخ ميكند چرا از هر قبيلهاي در مدينه، طايفهاي كوچ نميكنند. يعني در اين احتمال، «من كلّ فرقة» را ميگوييم يعني «من كلّ قبيلة من قبائل المدينة» و كاري به شهرهاي ديگر نداريم. آيه در اين احتمال ميگويد چرا از قبايل متعددي كه در مدينه وجود دارند، از هر قبيلهاي جماعتي بروند براي جنگ؛ در نتيجه، عدّهاي در مدينه باقي بمانند و عدهي ديگر بروند براي جهاد. آن وقت کساني كه در مدينه باقي ميمانند، خدمت رسول خدا تفقه در دين كنند و احكام را ياد بگيرند. و سپس اينان افرادي را كه براي جهاد كوچ كردند، وقتي از جهاد برميگردند آنها را انذار كنند. فاعل «ليتفقّهوا و لينذروا» كساني هستند كه در مدينه نزد پيامبر(ص) باقي ماندند. «لعلّهم يحذرون» يعني آنها بر خلاف آنچه كه باقين ميآيند ميگويند، عمل نكنند؛ و بر طبق كلام آنها عمل كنند. بنابراين، در اين احتمال تفقه به معناي تعليم احكام دين و فرايض و سنن است که اينها را از پيامبر ياد بگيرند. يك روايتي هم از امام باقر(ع) در ذيل اين آيه آمده است که دلالت بر همين معنا دارد.حضرت فرموده: كان هذا حين كثر الناس فأمرهم الله أن تنفر منهم طائفة و تقيم طائفة للتفقّه و أن يكون الغزو نوبا اين آيه زماني بوده كه عدّه مسلمانها زياد شده است. خداوند امر كرد كه عدّهاي در مدينه براي تفقه بمانند و عدّهاي براي جنگ و جهاد بروند؛ و جند هم نوبهاي باشد. يعني يك عدهاي ميرفتند براي جنگ برگشتند؛ اينها بمانند در مدينه نزد پيامبر و کساني كه قبلاً مانده بودند حالا براي جهاد بروند. در تفسيري از ابن عباس هم نظير همين معنا آمده است. احتمال دوم: اين است كه باز مراد از فرقه، فرقهاي از اهل مدينه است؛ اما فاعل «ليتفقهوا و لينذرو» باقين در مدينه نيست؛ فاعل در «ليتفقهوا» يعني کساني كه رفتند براي نفر، اينها تفقه كنند. آدمهايي كه ميروند براي جهاد، تفقه کنند؛ و تفقه به معناي ازدياد بصيرت در دين است؛ آنهايي كه ميروند براي جنگ، امدادهاي غيبي را در جبهه ميبينند، عنايات خداوند تبارك و تعالي را ميبينند، نصرت الهي را ميبينند. معناي تفقه همين است؛ يعني يقينشان در دين زياد ميشود. و همينهايي كه از جهاد بر ميگردند انذار کنند. پس، فاعل «لينذروا» کساني است که از جهاد برميگردند که اينها باقيماندههاي در مدينه را انذار کنند. انذار هم به اين نيست كه بروند مسلمانها را انذار كنند؛ مسلمانها ديگر مسلمان هستند؛ بلکه آن قومشان كه هنوز بر كفر باقي ماندهاند را انذار ميكنند؛ يعني به آنها خبر ميدهند كه خداوند در اين جنگ چه عنايتي كرد، چه نصرتي كرد، و به آنها ميگويند: اينها طاقت ندارند که با پيامبر جنگ کنند ـ وإنّهم لا يدان لهم (يدان، فعل نيست؛ تثنيه هم نيست؛ بلکه اسم و به معناي طاقت است) بقتال النبي ـ بيايند به قومشان بگويند ما رفتيم جنگ و برگشتيم؛ شماها ديگر بيخود بر كفر باقي نمانيد؛ فكر نكنيد كه ميتوانيد با پيامبر مقاتلهاي داشته باشيد. در اين صورت، معناي «لعلهم يحذرون» اين ميشود که اينها ديگر ميترسند برون با پيامبر جنگ كنند.
اين قول را ابومسلم قائل شده و گفته است: در اين قول اجتمع للنافرة ثواب الجهاد والتفقه في الدين وانذار قومهم ثواب سه چيز براي نافرين است؛ يكي جهاد، يكي هم تفقه در دين، و ديگري انذار قوم. اين دو احتمال با احتمال اوّلي که در مورد صدر آيه بيان کرديم، سازگاري دارد. احتمال سوم ، كه اين احتمال روي احتمال دوم در صدر آيه معنا دارد ـ احتمال دوم در صدر آيه اين بود كه همه مؤمنين براي طلب علم به مدينه کوچ نکنند ـ . در اين احتمال، مراد از «من کلّ فرقة» جماعتي از اهل مدينه نيست؛ بلکه همهي شهرها را ميگيرد؛ ميگويد از شهرهاي ديگر لازم نيست همه بلند بشوند بيايند مدينه؛ بلکه از هر فرقهاي طايفهاي بيايند مدينه براي تفقه در دين. در نتيجه، مراد از «نفر» در اين احتمال، ديگر جهاد نيست؛ و بلکه مراد کوچ علمي و نفر براي طلب علم است. اينها ميآيند مدينه علم را از پيامبر ياد بگيرند، تفقه در دين كنند، و بعد، برگردند به قومشان و آنها را انذار كنند. اين سه احتمال كه در اين آيه شريفه داده شد.
بيان مرحوم علامه طباطبايي در مورد آيه
از كلمات مرحوم علامه طباطبايي (رض) احتمال چهارمي داده ميشود. ايشان ميفرمايند: از مجموع آيه ـ يعني صدر و ذيل ـ استفاده ميشود كه خداوند تبارك و تعالي ميفرمايند ساير بلاد لازم نيست همهشان بروند براي جهاد ايشان (وَمَا كَانَ ٱلْمُؤْمِنُونَ لِيَنفِرُوا۟ كَآفَّةًۭ ) را به نفر الي الجهاد معنا فرموده است؛ و (فَلَوْلَا نَفَرَ مِن كُلِّ فِرْقَةٍۢ مِّنْهُمْ...) را به نفر علمي تعبير و تفسير فرموده است؛ و اينطور نتيجه ميگيرند که خداوند در اين آيه شريفه ميفرمايند هر شهري بايد دو گروه بشوند؛ يك گروه بايد بروند براي جهاد و يك گروه دوم هم بايد بروند مدينه براي تفقه در دين. بيان ايشان اين است كه اين آيه در سياق آيات جهاد واقع شده است و ديروز هم عرض كردم ايشان خيلي نسبت به مسئلهي سياق تكيه و توجّه دارند. فرمودهاند: لايجوز لمؤمن البلاد أن يخرجوا إلی الجهاد جميعا ً مؤمنين بلاد جايز نيست همهشان بروند براي جهاد؛ فهلاّ نفر وخرج إلی النبيّ طائفة من كلّ فرقة من فرق المؤمنين ليتحققه الفقه والفهم في الدين فيعملوا به لانفسهم و لينذروا بنشر معارف الدين وذكر آثار المخالفة لاصوله وفروعه قومهم إذا رجعت هذه الطائفة إليهم ايشان ميفرمايند چون قرينهي سياق وجود دارد، بايد (وَمَا كَانَ ٱلْمُؤْمِنُونَ لِيَنفِرُوا۟ كَآفَّةًۭ ) را به جهاد معنا كنيم. ما باشيم و صدر آيه مفهوم صدر آيه چيست؟يعني گروهي براي جهاد بروند. (فَلَوْلَا نَفَرَ مِن كُلِّ فِرْقَةٍۢ مِّنْهُمْ ...) يعني گروه ديگري هم بروند مدينه براي تفقه در دين؛ و براي اينكه وقتي بر ميگردند قومشان را انذار كنند. ايشان فرمودهاند: از آيه استفاده ميكنيم که جهاد براي طلاب علوم دينيه واجب نيست؛ طلاب علوم ديني و كسي كه دنبال طلب علم دين است، نفر الي الجهاد براي او واجب نيست. النفر إلی الجهاد موضوع يعني مرفوع عن طلبة العلم الديني. يعني ايشان يك نكتهي فقهي را استفاده فرمودهاند؛ ميفرمايند ما باشيم و اين آيه شريفه، آيه شريفه يكي از گروههايي كه جهاد را از آنها استثنا كرده است، طلاب علوم ديني است. (اين توضيحي است كه من عرض ميكنم) و آنهايي كه دارند دين را فرا ميگيرند براي اينكه به مردم ياد بدهند. ايشان ميفرمايند اين احتمال كه بگوييم يك عدهاي در مدينه باقي بمانند تفقه كنند و آنهايي كه رفتند جهاد، آنها را انذار كنند؛ خيلي بعيد است. اين احتمال هم كه بگوييم آنهايي كه رفتند جهاد، بيايند کساني را كه در شهرشان و در مدينه باقي ماندند را انذار كنند، اين هم بعيد است. اين احتمال هم كه بگوييم مراد نفر علمي است؛ خدا ميفرمايند همه لازم نيست بروند براي طلب علم، اين هم بعيد است. آنچه منساق از اين آيه شريفه است، اين است که صدر آيه ميگويد همه براي جهاد نروند؛ و بقيه آيه ميفرمايد يك گروهي هم براي تفقه بروند.
بعد ميفرمايند مراد از تفقه در اينجا، تفقه جميع معارف ديني از اصول و فروع است؛ و مراد تفقه اصطلاحي، يعني علم به احكام شرعيه از روي ادله تفصيليه نيست. ميفرمايد دليل ما بر اين مدعا كلمهي « لِيُنذِرُوا۟ » است که با تفقه در جميع دين سازگاري دارد. حالا اگر كسي از شهرش برود خدمت پيامبر ده مسئله ياد بگيرد و بيايد بگويد، اين با انذار سازگاري ندارد؛ اما اگر كسي رفت مسائل مربوط به توحيد، نبوت، معاد و امامت را ياد گرفت، اين آدم ميتواند قوم خودش را انذار كند. اين هم نظري كه ايشان در اينجا ذكر فرمودند. در مورد احتمال احتمال سوم كه گفتيم (وَمَا كَانَ ٱلْمُؤْمِنُونَ لِيَنفِرُوا۟ كَآفَّةًۭ ) مراد نفر براي طلب علم است، همه لازم نيست بروند براي طلب علم؛ بلکه يك گروه براي تفقه بروند. اين عبارت در بعضي از تفاسير آمده است كه اولاً چرا به اين ميگويند «نفر»؟. كسي كه بلند ميشود از شهرش به مدينه ميآيد، چرا برايش ميگويند نفر؛ در حالي كه در معناي نفر الي الجهاد اشراب شده است؟. گفتهاند اين هم نوعي از مجاهده با دشمنان دين است. نكتهاي را كه ميخواهم عرض كنم اين است كه در آن تفسير آمده است: قال القاضي أبوعاصم وفي هذا دليل علی الاختصاص الغربة بالتفقه از اين استفاده ميشود كه تفقه اختصاص به غربت دارد وإنّ الانسان يتفقه في الغربة انسان در غربت است كه ميتواند فقيه بشود ما لا يمكنه في الوطن تفقّهي كه در وطن براي او امكان ندارد، اما در غربت براي او محقق ميشود. پس، مجموعاً با آنچه كه مرحوم علامهي طباطبايي(رض) فرمودند، چهار احتمال در آيه بيان شد. حالا شما در اين چهار احتمال دقت كنيد؛ و چون كلام خدا هست، حتماً از خداوند هم استمداد بجوييد كه ذهن شما را راهنمايي بكند؛ نگوييم خودمان ميفهميم؛ نگوييم خودمان قدرت ذهني بالايي داريم. ببينيم خداوند چه چيزي را در دل انسان قرار ميدهد از ميان اين محتملات؛ و اصلاً شايد يك معناي وسيعتري غير از اين چهار احتمالي كه در اينجا ذكر شده است، بتوانيم بيان كنيم. ان شاء الله روز شنبه خدمت ميرسيم. و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين.
نظری ثبت نشده است .