موضوع: حجيت خبر واحد
تاریخ جلسه : ۱۳۸۸/۲/۹
شماره جلسه : ۹۴
-
بررسي شمول علم اجمالي در اخبار نافي تکليف
-
بحث اخلاقی: ذکر خدا و اهمیت توجه به آن (بخش پنجم)
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
-
جلسه ۹۰
-
جلسه ۹۱
-
جلسه ۹۲
-
جلسه ۹۳
-
جلسه ۹۴
-
جلسه ۹۵
-
جلسه ۹۶
-
جلسه ۹۷
-
جلسه ۹۸
-
جلسه ۹۹
-
جلسه ۱۰۰
-
جلسه ۱۰۱
-
جلسه ۱۰۲
-
جلسه ۱۰۳
-
جلسه ۱۰۴
-
جلسه ۱۰۵
-
جلسه ۱۰۶
-
جلسه ۱۰۷
-
جلسه ۱۰۸
-
جلسه ۱۰۹
-
جلسه ۱۱۰
-
جلسه ۱۱۱
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
بررسي شمول علم اجمالي در اخبار نافي تکليف
بحث اخلاقی: ذکر خدا و اهمیت توجه به آن (بخش پنجم)
در اين جلسه نيز باز اشارهاي داشته باشيم به حديثي كه هفتهي گذشته عنوان كرديم. حديث اين بود كه حضرت موسي(ع) به خدا عرض كرد: خدايا من نميدانم تو دور هستي تا به صورت ندا تو را دعا كنم يا نزيك هستي تا با تو مناجات كنم؛ أقريب أنت منّي أم بعيد خداوند هم در جواب فرمود: يا موسی أنا جليس من ذكرني من همنشين كسي هستم كه به ياد من باشد. عرض كرديم مرحوم مجلسي در بياني كه دارند، فرموده: هدف موسي اين بوده كه خداوند آداب دعا را به او ياد بدهد. مرحوم امام (رض) فرموده است: نه، به نظر ما موسي در مقام بيان اين است كه بگويد من از دعا كردن عاجز هستم؛ يعني نميخواهد بگويد خداوند به من تعليم بده؛ براي اينكه موسي ميداند عنوان قرب و بعد از ساحت خداوند دور است و اصلاً در ساحت خدا راه پيدا نميكند. ما نميتوانيم بگوييم خدا قريب به ماست؛ تعبيري دارند و ميفرمايند كه اين قرب و بعد تمام عنوان مجاز را دارند؛ قرب و بعد در مورد خداوند معنا ندارد. احاطهاي که خداوند بر همه موجودات دارد، احاطهي قيوميه است؛ و در احاطه قيوميه قرب و بعد معنا ندارد. تمامي شؤون موجودات، از علم ما، حيات ما، فكر ما، وجود ما، قلب ما، روح ما، همه چيز تحت قيوميت خداست. چيزي كه محاط به احاطهي قيوميه است، چطور ميشود قرب و بعد را در مورد او معنا كرد؟ مثلاً از شما سؤال كنيم روحتان به كدام قسمت از اجزاي بدنتان نزديكتر است؟اصلاً اينجا قرب و بعد معنا ندارد. لذا، ميفرمايند موسي(ع) ميخواهد بگويد من عاجز از دعا كردن هستم. آن وقت نكتهاي كه در دنبالهي مطلب فرمودهاند، اين است که ميفرمايند: خدا كه ميفرمايد أنا جليس من ذكرني در مقابل، كسي كه خدا را فراموش كند؛ خدا هم او را فراموش ميكند. كسي كه ياد خدا باشد، خدا جليس است؛ كسي كه خدا را فراموش كند، خدا هم او را فراموش ميكند. (كَذَٰلِكَ أَتَتْكَ ءَايَٰتُنَا فَنَسِيتَهَا وَكَذَٰلِكَ ٱلْيَوْمَ تُنسَىٰ) ميفرمايد كسي كه در دنيا آيات خدا به او رسيد و خدا را فراموش كرد؛ و توجّهي به آيات خدا نكرد، قيامت هم مورد نسيان واقع ميشود و به او توجّه نميشود. فرمودهاند: ما سه نوع تذّكر داريم ـ كه حالا من نقل ميكنم؛ چون فهم اينها مخصوص خود امام (رض) بوده و آنهايي كه در طبقه امام بودهاند. ـ يكي تذّكر آيات حقّ و ملكه شدن آيات حق براي انسان است؛ به اين معنا كه ما هر چيزي از نشانههاي خدا، از دنيا و ملك و ملكوت، جلوه خدا را در اينها ببينيم. اين پايينترين مرتبهي تذكر است. انسان هرچه را که ميبيند، خدا را در او ببيند.
همه را آيات خدا و جلوه خدا بداند. يك مرحله بالاتر، تذكّر اسماء و صفات خداست؛ كه ما توجه داشته باشيم در اين عالم هرچه وجود دارد، مربوط به اسماء و صفات خداست. هرچه تجلّي ميشود، ناشي از اسماء و صفات خداست. و مرحلهي خيلي بالاتر، تذكّر ذات، بي حجاب از آيات و بي حجاب از اسماء و صفات است. ما طلبهها كه فكرمان خيلي ضعيف است، ميآيند از ما بپرسند كه ذكر خدا چيست؟ يك مقدار معنا ميكنيم، ياد خدا باشيد. اما ايشان ميفرمايند: يك مرحلهي بسيار بالايي وجود دارد که انسان ذات خدا را ياد كند؛ توجه به اسماء و صفاتش نكند؛ توجه به آياتش كه در آن آيات جلوهي تام كرده هم نكند. توجه كند به ذات خدا بدون هيچ حجابي. ايشان ميفرمايند: اين سه نوع تذكر را داريم؛ و از اين مرحله بالا تعبير ميكنند به اين که يار بيپرده بر انسان جلوه ميكند. مي فرمايند: عقلا سه اصطلاح دارند: فتح قريب، فتح مبين و فتح مطلق. فتح قريب همين است كه هرچه انسان از عالم ميبيند تجلّي خدا را در آن مشاهده كند. فتح مبين توجّه به اسماء و صفات جماليه و جلاليه است؛ و فتح مطلق كه ميفرمايند فتح الفتوح عرفاست، يعني اين که بتواند به ذات خدا بدون هيچ حجابي توجّه كند. غير از اين نكات عميقي كه از امام (رض) نقل كرديم، يک معناي سادهاي هم از روايت داشته باشيم. خداوند ميفرمايد: «أنا جليس من ذكرني»، برداشتي كه من از اين تعبير ميكنم، اين است كه خدا به موسي ميفرمايد: هر كسي كه ياد من باشد، جليس او هستم و به او ميفهمانم چطور دعا كند.
در اين مطلب خيلي لطافت وجود دارد. مثلاً به يك عالمي ميگوييم كه ميخواهم بروم از رسالهي دكتريام و از رساله علمي اجتهاديام دفاع كنم. او ميگويد من همراه تو هستم؛ يعني به تو ميگويم چطور از نظرياتت دفاع كني و چطور حرف بزني. به نظر ميرسد: أنا جليس من ذكرني يعني انسان وقتي به ياد خدا باشد، خدا دعا كردن را هم ياد او ميدهد. امام سجاد که اين همه دعاي مفصل از او نقل شده است، چه کسي اينها را در دهان امام سجاد(ع) قرار داده است؟ امام سجاد(ع) كه از جايي ياد نگرفته بود. اميرالمؤمنين كه از جايي ياد نگرفته بودند. اصلاً به اين نكته توجه كردهايم که خدا بايد دعا را در دهان انسان بگذارد كه چه بگويد و چطور بگويد؛ و از كجا شروع كند. بعد در ادامهي روايت آمده است: فقال موسی فمن في سترك يوم لا ستر إلاّ سترك كيست در پناه تو، روزي كه هيچ پناهي جز پناه تو نيست؟ خدا فرمود: قال الّذين يذكرونني فأذكركم آنهايي كه در دنيا به ياد من باشند، من هم در قيامت به ياد آنها هستم ويتحابون في فأحبهم دوستيشان براي من باشد و براي من و در راه من باشد. متأسفانه در زمان ما چقدر از حبّها و بغضها براي خدا نيست. انسان وقتي به ذهن خودش مراجعه كند، گاه دفاع ميكند از يك شخصي، گاه دفاع ميكند از يك حزبي، و گاه دفاع ميكند از قومي؛ واقعاً در اندرون دلش سؤال كند كه واقعاً من براي خدا دارم دفاع ميكنم يا اينكه نه، مصلحت روزگار اقتضا ميكند؟ آن وقت چيزي كه خيلي جالب است، اين است كه خدا ميفرمايد: فاولئك الذين آنهايي كه به ياد من هستند و دوستيشان براي من است، إذا أردت أن اُصيب أهل الأرض بسوء ذكرتهم فدفعت عنهم بهم من وقتي بخواهم بلايي براي اهل ارض يعني تمام زمين، نه يك شهر خاص، بفرستم، به ياد اينها ميافتم و به خاطر اينها بلا را از اهل ارض بر ميدارم. حالا توضيح اين قسمت بماند براي هفتهي آينده اگر زنده بوديم. ان شاء الله. وصلّي الله علي سيّدنا محمّد و آله الطاهرين.
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
بررسي شمول علم اجمالي در اخبار نافي تکليف
اصفهاني مدّتها فكر كرده است.
بحث اخلاقی: ذکر خدا و اهمیت توجه به آن (بخش پنجم)
در اين جلسه نيز باز اشارهاي داشته باشيم به حديثي كه هفتهي گذشته عنوان كرديم. حديث اين بود كه حضرت موسي(ع) به خدا عرض كرد: خدايا من نميدانم تو دور هستي تا به صورت ندا تو را دعا كنم يا نزيك هستي تا با تو مناجات كنم؛ أقريب أنت منّي أم بعيد خداوند هم در جواب فرمود: يا موسی أنا جليس من ذكرني من همنشين كسي هستم كه به ياد من باشد. عرض كرديم مرحوم مجلسي در بياني كه دارند، فرموده: هدف موسي اين بوده كه خداوند آداب دعا را به او ياد بدهد. مرحوم امام (رض) فرموده است: نه، به نظر ما موسي در مقام بيان اين است كه بگويد من از دعا كردن عاجز هستم؛ يعني نميخواهد بگويد خداوند به من تعليم بده؛ براي اينكه موسي ميداند عنوان قرب و بعد از ساحت خداوند دور است و اصلاً در ساحت خدا راه پيدا نميكند. ما نميتوانيم بگوييم خدا قريب به ماست؛ تعبيري دارند و ميفرمايند كه اين قرب و بعد تمام عنوان مجاز را دارند؛ قرب و بعد در مورد خداوند معنا ندارد. احاطهاي که خداوند بر همه موجودات دارد، احاطهي قيوميه است؛ و در احاطه قيوميه قرب و بعد معنا ندارد. تمامي شؤون موجودات، از علم ما، حيات ما، فكر ما، وجود ما، قلب ما، روح ما، همه چيز تحت قيوميت خداست. چيزي كه محاط به احاطهي قيوميه است، چطور ميشود قرب و بعد را در مورد او معنا كرد؟ مثلاً از شما سؤال كنيم روحتان به كدام قسمت از اجزاي بدنتان نزديكتر است؟اصلاً اينجا قرب و بعد معنا ندارد. لذا، ميفرمايند موسي(ع) ميخواهد بگويد من عاجز از دعا كردن هستم. آن وقت نكتهاي كه در دنبالهي مطلب فرمودهاند، اين است که ميفرمايند: خدا كه ميفرمايد أنا جليس من ذكرني در مقابل، كسي كه خدا را فراموش كند؛ خدا هم او را فراموش ميكند. كسي كه ياد خدا باشد، خدا جليس است؛ كسي كه خدا را فراموش كند، خدا هم او را فراموش ميكند. (كَذَٰلِكَ أَتَتْكَ ءَايَٰتُنَا فَنَسِيتَهَا وَكَذَٰلِكَ ٱلْيَوْمَ تُنسَىٰ) ميفرمايد كسي كه در دنيا آيات خدا به او رسيد و خدا را فراموش كرد؛ و توجّهي به آيات خدا نكرد، قيامت هم مورد نسيان واقع ميشود و به او توجّه نميشود. فرمودهاند: ما سه نوع تذّكر داريم ـ كه حالا من نقل ميكنم؛ چون فهم اينها مخصوص خود امام (رض) بوده و آنهايي كه در طبقه امام بودهاند. ـ يكي تذّكر آيات حقّ و ملكه شدن آيات حق براي انسان است؛ به اين معنا كه ما هر چيزي از نشانههاي خدا، از دنيا و ملك و ملكوت، جلوه خدا را در اينها ببينيم. اين پايينترين مرتبهي تذكر است. انسان هرچه را که ميبيند، خدا را در او ببيند.
همه را آيات خدا و جلوه خدا بداند. يك مرحله بالاتر، تذكّر اسماء و صفات خداست؛ كه ما توجه داشته باشيم در اين عالم هرچه وجود دارد، مربوط به اسماء و صفات خداست. هرچه تجلّي ميشود، ناشي از اسماء و صفات خداست. و مرحلهي خيلي بالاتر، تذكّر ذات، بي حجاب از آيات و بي حجاب از اسماء و صفات است. ما طلبهها كه فكرمان خيلي ضعيف است، ميآيند از ما بپرسند كه ذكر خدا چيست؟ يك مقدار معنا ميكنيم، ياد خدا باشيد. اما ايشان ميفرمايند: يك مرحلهي بسيار بالايي وجود دارد که انسان ذات خدا را ياد كند؛ توجه به اسماء و صفاتش نكند؛ توجه به آياتش كه در آن آيات جلوهي تام كرده هم نكند. توجه كند به ذات خدا بدون هيچ حجابي. ايشان ميفرمايند: اين سه نوع تذكر را داريم؛ و از اين مرحله بالا تعبير ميكنند به اين که يار بيپرده بر انسان جلوه ميكند. مي فرمايند: عقلا سه اصطلاح دارند: فتح قريب، فتح مبين و فتح مطلق. فتح قريب همين است كه هرچه انسان از عالم ميبيند تجلّي خدا را در آن مشاهده كند. فتح مبين توجّه به اسماء و صفات جماليه و جلاليه است؛ و فتح مطلق كه ميفرمايند فتح الفتوح عرفاست، يعني اين که بتواند به ذات خدا بدون هيچ حجابي توجّه كند. غير از اين نكات عميقي كه از امام (رض) نقل كرديم، يک معناي سادهاي هم از روايت داشته باشيم. خداوند ميفرمايد: «أنا جليس من ذكرني»، برداشتي كه من از اين تعبير ميكنم، اين است كه خدا به موسي ميفرمايد: هر كسي كه ياد من باشد، جليس او هستم و به او ميفهمانم چطور دعا كند.
در اين مطلب خيلي لطافت وجود دارد. مثلاً به يك عالمي ميگوييم كه ميخواهم بروم از رسالهي دكتريام و از رساله علمي اجتهاديام دفاع كنم. او ميگويد من همراه تو هستم؛ يعني به تو ميگويم چطور از نظرياتت دفاع كني و چطور حرف بزني. به نظر ميرسد: أنا جليس من ذكرني يعني انسان وقتي به ياد خدا باشد، خدا دعا كردن را هم ياد او ميدهد. امام سجاد که اين همه دعاي مفصل از او نقل شده است، چه کسي اينها را در دهان امام سجاد(ع) قرار داده است؟ امام سجاد(ع) كه از جايي ياد نگرفته بود. اميرالمؤمنين كه از جايي ياد نگرفته بودند. اصلاً به اين نكته توجه كردهايم که خدا بايد دعا را در دهان انسان بگذارد كه چه بگويد و چطور بگويد؛ و از كجا شروع كند. بعد در ادامهي روايت آمده است: فقال موسی فمن في سترك يوم لا ستر إلاّ سترك كيست در پناه تو، روزي كه هيچ پناهي جز پناه تو نيست؟ خدا فرمود: قال الّذين يذكرونني فأذكركم آنهايي كه در دنيا به ياد من باشند، من هم در قيامت به ياد آنها هستم ويتحابون في فأحبهم دوستيشان براي من باشد و براي من و در راه من باشد. متأسفانه در زمان ما چقدر از حبّها و بغضها براي خدا نيست. انسان وقتي به ذهن خودش مراجعه كند، گاه دفاع ميكند از يك شخصي، گاه دفاع ميكند از يك حزبي، و گاه دفاع ميكند از قومي؛ واقعاً در اندرون دلش سؤال كند كه واقعاً من براي خدا دارم دفاع ميكنم يا اينكه نه، مصلحت روزگار اقتضا ميكند؟ آن وقت چيزي كه خيلي جالب است، اين است كه خدا ميفرمايد: فاولئك الذين آنهايي كه به ياد من هستند و دوستيشان براي من است، إذا أردت أن اُصيب أهل الأرض بسوء ذكرتهم فدفعت عنهم بهم من وقتي بخواهم بلايي براي اهل ارض يعني تمام زمين، نه يك شهر خاص، بفرستم، به ياد اينها ميافتم و به خاطر اينها بلا را از اهل ارض بر ميدارم. حالا توضيح اين قسمت بماند براي هفتهي آينده اگر زنده بوديم. ان شاء الله. وصلّي الله علي سيّدنا محمّد و آله الطاهرين.
نظری ثبت نشده است .