موضوع: قاعده فراغ و تجاوز
تاریخ جلسه : ۱۳۸۳/۸/۵
شماره جلسه : ۱۰
چکیده درس
-
جواب از وجه اول از وجوه چهارگانه و خدشه برآن
دیگر جلسات
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
جواب دوم از وجه اول
جواب دوم را مرحوم آقاي خويي(قدس سره) در مصباح الاصول، ج 3، ص273 فرموده اند، که اگر بگوييم قاعده فراغ و تجاوز، با يک جعل واحد و با يک کبراي واحد باشد، مستلزم اين است که لحاظين متغايرين در ملحوظ واحد واقع شود، اين اشکال مختص به خود تجاوز و فراغ نيست، بلکه اين اشکال در خود قاعده فراغ به تنهايي هم جريان دارد. يعني اگر بگوييم فقط يک قاعده داريم بنام قاعده فراغ، اصلاً صحبتي از قاعده تجاوز نباشد، باز در مضمون و مدلول آنچه که مبين اين قاعده فراغ است، اين اجتماع لحاظين متباينين وجود دارد.به اين بيان قاعده فراغ همانطوري که در شکِ بعد از فراغِ از عمل جاري ميشود بعد از آنکه شخص از عمل فارغ شد اگر شک در صحت کرد اينجا مجراي قاعده فراغ است. محققين قائلند به اينکه علاوه بر اين در آنجايي که شک در صحت جزء هم داريم، قاعده فراغ جريان دارد. اگر کسي از رکوع وارد سجده شد، يقين دارد به اينکه اصل رکوع موجود شده، اما نميداند که اين رکوع را صحيحاً انجام داد يا نه، اين جا هم قاعده فراغ جاري ميکنند. پس قاعده فراغ، هم در شک در مدلول مرکب است. بعد از اينکه اين مدلولِ مرکبِ نماز تمام شد، اگر شک کرديم که آيا اين مرکب صحيحاً واقع شد يا نه، مسلماً قاعده فراغ جاري است. و هم در شک در صحت جزئي است، که از آن جزء فارغ شديم، وقتي از جزئي به جزء ديگر داخل شديم، اگر در صحت آن جزء قبلي، نه در وجود آن، شک کرديم اينجا باز قاعده فراغ جاري است. حال ميگوييم همان اشکال به عينه در اينجا جريان دارد.
يعني اگر ما چيزي بنام قاعده تجاوز نداشته باشيم، ما با شيم و قاعده فراغ، ميگوييم بنابر اينکه قاعده فراغ هم در شک بعد المرکب، و هم در شک بعد الجزء جريان پيدا بکند، آن متکلمي که قاعده فراغ را بيان کرده بايد هم جزء را و هم کل را لحاظ کند. در اين صورت در لحاظ جزء، اعتبار لحاظين متباينين جريان دارد. جزء را به عنوان اينکه در ضمن کل هست لحاظ کرده به لحاظ تبعي، به لحاظ اندکاکي، به لحاظ ضمني، و به اينکه خود جزء را هم مستقلا لحاظ کرده باشد، لحاظ استقلالي ميشود.
پس اين جواب برميگردد به اين عبارت که اين اشکال ثبوتي دوم، ناشي از اين نميشود که ما بخواهيم يک کبري و يک تعبير واحد را مشترک بين الفراغ و التجاوز قرار بدهيم. بلکه در آنجاييکه فقط يک تعبير واحد دال بر قاعده فراغ هست و قاعده فراغ را در صحت الجزء هم جريان دهيم. آنجا باز همين اشکال جريان دارد. به نظر ميرسد که اين جواب مخدوش باشد.
علت خدشه جواب دوم
و علت خدشه اين است که ما قبلا هم گفتيم بعدا هم، اين را بيان ميکنيم وقتي در فروعات مسئله برسيم، قاعده تجاوز قطعا در مورد اجزاء جريان دارد. ما در يک جزئي اگر وارد جزء ديگر شديم مورد قاعده تجاوز آني که به حسب منطوقي در روايات وارد شده اين است که اگر در اصل وجود جزء ما شک کرديم. آمديم سجده نميدانيم آيا رکوع انجام داديم يا نه؟ منطوق قاعده تجاوز دلالت دارد بر اينکه اينجا اعتنا نکن و بنا را بگذار بر اينکه آن جزء را آوردي.آن وقت در همين جا، يعني در اين سجده اگر يقين داريم که اصل رکوع را آورديم در وجودش ترديد نداريم اما در صحتش ترديد داريم، در اينجا از راه اولوليت وارد ميشويم ميگوييم اگر قاعده تجاوز اصل مشکوک بودن جزء را حل ميکند، آنجايي که صحت جزء هم مشکوک باشد به طريق اولي حل ميکند.
به عبارت اخري اگر بياييم بگوييم که قاعده فراغ ظهور قوي و انصراف دارد در فراغ از عمل، اصلاً شامل اجزاء نميشود. اين جزء را که در صحتش شک ميکنيم، اين را با مفهوم اولويت قاعده تجاوز حل ميکنيم. جواب دوم هم مثل جواب اولي که مرحوم نائيني دادند و ديروز توضيح داديم اين هم مواجه با اين خدشه است.
جواب سوم از وجه اول
جواب سوم نيزدر همين کتاب ذکر شده، که اين جواب سوم شبيه جواب مرحوم نائيني است، اما درست به عکس او هست. در جواب سوم فرمودهاند که ما اگر آمديم شک در صحت را به شک در وجود برگردانديم. نتيجه ميگيريم که اگر قاعده تجاوز را جاري کرديم و گفتيم آن جزء موجود است، ديگر اصلاً مجالي براي قاعده فراغ وجود ندارد. با اجراي قاعده تجاوز نميدانيم اين جزء صحيحاً واقع شده يا نه. روي اين ضابطه که بگوييم شک در صحت به شک در وجود برميگردد، حالا که برگشت به شک در وجود مجراي قاعده تجاوز ميشود. قاعده تجاوز ميگويد اين وجودِ جزء مشکوک محقق است.اگر محقق شد ديگر در صحت اين عمل شکي نداريم، تا بخواهيم قاعده فراغ را جاري کنيم. درست عکس کلام مرحوم نائيني که مرحوم نائيني فرمودند هرچه هست و نيست قاعده فراغ است. قاعده تجاوز به عنوان يک دليل ثانوي و دليل حاکم مطرح است.
نظر استاد
اما در اين جواب، بيان ميشود که هرچه هست ونيست (حالا اين تعبير ماست) قاعده تجاوز است و با اجراي تجاوز ديگر مجالي براي قاعده فراغ نيست. اين جواب هم همان اشکالي که به مرحوم نائيني کرديم و عرض کرديم که اين بيان ايشان تسلم اشکال است، نه جواب از اشکال.اين جواب هم به عينه در اينجا جريان دارد. اين نيز تسلم اشکال است، يعني بالاخره با اين جواب معناش اين است که شما پذيرفتيد اگر بخواهيم در يک تعبير واحد نسبت به يک جزء، هم قاعده فراغ را و هم قاعده تجاوز را مطرح کنيم، اجتماع لحاظين متباينين بر ملحوظ واحد ميآيد، شما ميفرماييد نه، اين در آنجاست، ما فقط قاعده تجاوز را جاري ميکنيم. اين جواب از اشکال نيست بلکه تسلم اشکال است.
جواب چهارم از وجه اول
جواب چهارم که يک جواب درست و تامي است و جواب خيلي خوب و متيني است. اجتماع لحاظين متباينين جايي است که در آن کبراي کلي و در آن تعبير، متکلم هم لحاظ جزء و هم لحاظ کل را بنمايد. اگر جزء را لحاظ کرد ميگوييم لحاظ استقلالي کرده. اگر کل را لحاظ کرد ميگوييم در ضمن لحاظ الکل، لحاظ الجزء هم به نحو تبعي شده و اجتماع لحاظين متباينين ميشود. همان تعبيري را که براي قدر جامع بيان کرديم، اينجا بيان ميکنيم، ميگوييم کبراي کلي اين است عدم الاعتناء بالشک بعد المضي عن الشيء، اما فعلا، جزء يا کل هيچکدام لحاظ نميشود. در مقام جهلِ اين کبراي کلي هيچ کدام از اين جزء يا کل، مورد لحاظ واقع نميشود.اگر مورد لحاظ واقع نشد همانطوري که آنجا ميگفتيم صحت و وجود مورد لحاظ قرار نميگيرد، اينجا هم ميگوييم جزء بودن يا کل بودن مورد لحاظ واقع نميشود. اگر به يک روايتي برخورد کرديم مولا يک تعبير جامع اينطوري داشته باشد، عدم الاعتناء بالشک در مضي عن الشيء در تجاوز عن الشيء ، حالا آن شيء جزء باشد يا کل باشد، فعلاً آنها مورد لحاظ قرار نگرفته است. بنابراين، طبق همان قاعده اطلاق که اطلاق عبارت از رفض القيود است نه جمع القيود، در اينجا اصلاً اين خصوصيات مورد توجه قرار نگرفته تا بخواهد اين محذور پيش بيايد. پس تا اينجا روشن شد محذور ثبوتي اول ، محذور ثبوتي دوم قابل جواب است.
محذور ثبوتي سوم
محذور ثبوتي سوم اين است که اگر يک تعبير واحد، يک کبراي کلي واحد بخواهد هم فراغ و هم تجاوز را بگويد، لازمه اش اين است که يک لفظ هم در معناي حقيقي خود استعمال شود و هم در معناي مجازي. استعمال لفظ در معناي حقيقي و مجازي معاً. به اين بيان که وقتي در قاعده فراغ ميگوييم تجاوز و فراغ يعني فراغ عن نفس الشيء. از خود شيء، نماز تمام شد يعني خود شيء تمام شد.اما در قاعده تجاوز، وقتي ميگوييم تجاوز، تجاوز از شيء مراد نيست بلکه تجاوز از محل شيء را ميگوييم. اگر در سجده بودي و از محلش تجاوز شد، اينجا قاعده تجاوز جاري ميشود. پس قاعده فراغ تجاوز از خود شيء است. قاعده تجاوز، تجاوز از محل شيء است. اين محذور هم محذور خيلي مهمي نيست.
جواب مرحوم نائيني
عرض ميکنم که جواب محکم و دقيقي، خود مرحوم نائيني داده است. مرحوم نائيني ميفرمايد وقتي ميگوييم تجاوز عن الشيء، اين را کلي ميگوييم اما اين يک معناي عامي دارد و مصاديق مختلفي دارد. يک مصداقش فراغ از خود شيء است.يک مصداقش هم تجاوز از محلي است که آن شيء متعين است، در آن محل انجام شود. اما هر دوي اينها را تحت عنوان تجاوز از شيء ميآوريم. به عبارت اخري ما يک عنوان عامي بنام تجاوز عن الشيء داريم. اين يک محققش فراغ از عمل است. يک محققش هم، تجاوز از محل است. به عبارت اخري اگر تجاوز را يک معناي عامي معنا بکنيم. ديگر اين اشکال پيش نميآيد.
جواب مرحوم آقاي خويي
مرحوم آقاي خويي در ج3 ص73 جوابي که دادند شبيه جوابي است که در محذور دوم بيان کردند. فرمودند شک در صحت، ناشي از شک در وجود است. با وجود، مجال براي قاعده تجاوز و قاعده فراغ نيست. يک چنين تعبيري در اينجا دارند و ما همان اشکالي که در آنجا گفتيم به اين جواب ايشان وارد است و جواب دقيق همين جوابي است که مرحوم نائيني فرمودند. مگر اينکه بگوييم مراد ايشان از اينکه ميگويند شک در صحت به وجوب بر ميگردد، ميخواهند تجاوز را يک معناي ديگري برايش بکنند.
محذور چهارم
آخرين محذور ثبوتي که چهارمين محذور است که اصل محذور را مرحوم شيخ انصاري در رسائل بيان کردند. اما مرحوم نائيني يک مقدار اين را با توضيح بيشتر و با دقت بيشتري بيان کردند. از آن به محذور توافق تعبير ميشود. ميگويند که اگر با جعل واحد و يک کبراي واحده، ما بخواهيم هم قاعده فراغ و هم قاعده تجاوز را بيان بکنيم. در خود اين جعل تدافع به وجود ميآيد. به اين بيان که: اگر در اثناء عمل ما شک کنيم مثلا در سجده هستيم، شک ميکنيم رکوع را انجام داديم يا نه، ميخواهيم اينجا يک تعبير جامع، و يک کبراي واحده داشته باشيم. کبراي ما چيست؟ عدم الاعتناء بالشک بعد المضيء. ميگوييم اين کبراي واحده، هم قاعده تجاوز را ميگيرد و هم قاعده فراغ را.اگر هر دو را بخواهد بگيرد در مورد اين مثال که در سجده ما شک ميکنيم رکوع را آورديم يا نه، اين تعبير منطوقش ميگويد به اين شکت اعتنا نکن. منطوقش عنوان قاعده تجاوز را دارد. يعني ميگويد اعتنا نکن . چون فرض اين است که يک امر کلي است. فرقي نميکند اسم تجاوز بگذاريم يا فراغ. ميگوييم يک کلي است. الان ميخواهيم بدانيم اين تعبير جامع کلي عدم الاعتناء بالشک بعد المضيء، محذور دارد يا نه؟ منطوقش ميگويد اين شک احتمال است. مفهومش ميگويد که چون عمل هنوز تمام نشده، بايد به شکت اعتناء کني. بين اين منطوق و اين مفهوم تداخل بوجود ميآيد.
بعبارت اخري، ميگوييم اگر از يک تعبير واحد، بخواهيم هم قاعده تجاوز را و هم قاعده فراغ را استفاده کنيم. طبق قاعده تجاوز، بايد بگوييم به اين شک اعتنا نکن، طبق قاعده فراغ چون هنوز عمل تمام نشده، بايد به اين شک اعتنا کند. بين اين دو قاعده تداخل بوجود ميآيد اگر يک تعبير واحد بخواهد هر دوي اين قاعده را ذکر بکند. در اين تعبير واحد بين مفهوم و منطوقش تداخل بوجود ميآيد. اين اشکال چهارم و محذور چهارم.
اشکال اول مرحوم نائيني
در اينجا مرحوم نائيني دو اشکال و جواب را ذکر کرده اند. اشکال اول اين است که اين تداخل، منحصر به جايي که ما با کبراي واحده هر دو را بخواهيم بگوييم، نيست. آنجايي که اين دو تا قاعده، دو تا قاعده مستقلا باشد باز تداخل وجود دارد. چرا؟ ميگوييم در همين مثال فرض ميکنيم قاعده تجاوز جدا، قاعده فراغ هم جدا، قاعده تجاوز ميگويد از محل تجاوز کردي بشکت اعتنا نکن.قاعده فراغ ميگويد اگر از عمل فارغ نشدي ـ اين مفهوم قاعده فراغ است ـ به شکت اعتنا بکن. مستشکل ميگويد جناب نائيني اين دو تا اگر مستقلا باشد، در يک کبراي واحدي هم جمع نشوند، باز تداخل لازم ميآيد.
جواب مرحوم نائيني
مرحوم نائيني جواب ميدهد ميفرمايد نه؟ اگر اين دو تا با دو جعل و مستقل از يکديگر باشند. تداخل لازم نميآيد براي اينکه قاعده تجاوز بر قاعده فراغ حکومت دارد. به اين بيان: قاعده فراغ ميگويد تا از عمل فارغ نشدي به شکت اعتنا بکن. اما قاعده تجاوز ميگويد اگر از يک جزئي وارد جزء ديگر شدي ديگر به آن شک اعتنا نکن.اگر اين دو تا مستقل باشند قاعده تجاوز بر قاعده فراغ حکومت دارد. اما اگر به جعل واحد باشد اينچنين نيست.
اشکال دوم
مستشکل دو مرتبه اشکال ميکند. ميگويد آقا در حکومت فرقي بين اين که اين دو تا به دو جعل باشند يا به يک جعل فرقي نيست. در باب استصحاب در اصول الفقه و وسائل و کفايه،گفته شد که استصحاب سببي بر استحباب مسببي حکومت دارد.آيا دليل حجيت استصحاب سببي با دليل حجيت استصحاب مسببي دو دليل است، يا يک دليل؟ يک دليل است همان لا تنقض اليقين بالشک. ما دو تا دليل نداريم . دو تا جعل نداريم. پس مستشکل به نائيني اشکال ميکند که اگر به جعل واحد هم باشند. مثل اين اصل سببي و مسببي با ز در اينجا حکومت مطرح ميشود اگر حکومت مطرح است ديگر مسئله تداخل در کار نيست.
جواب مرحوم نائيني
مرحوم نائيني در مقام جواب ميفرمايند بين اين سببي و مسببي که يک دليل واحد ميآيد و هر دو را دلالت دارد بجعل واحد است. و بين مانحن فيه که ميخواهيم فراغ و تجاوز را به جعل واحد درست کنيم، فرق وجود دارد. فرقش اين است در اصل سببي و مسببي مقتضي براي جريان هر دو، وجود دارد. هم اصل سببي جاري است و هم اصل مسببي جاري است. مقتضي جريان هر دو هست. منتها اگر يکي از اين دو تا جاري شد، و به فعليت رسيد؛ جلوي فعليت ديگري را ميگيرد. اما در مانحن فيه اينطور نيست.در ما نحن فيه اگر ما آمديم قاعده تجاوز را جاري کرديم، اصلاً ديگر موردي براي قاعده فراغ باقي نميماند. اگر گفتيم اينجا قاعده تجاوز جاري است. بعد از اينکه قاعده تجاوز جاري شد ما تعبد پيدا ميکنيم اين وجود صحيحاً آورده شده و موردي براي قاعده فراغ اصلاً نيست. لذا مرحوم نائيني ميفرمايد، اگر قاعده فراغ و تجاوز را به دو تا جعل مستقل به دو تا دليل مستقل ما داشته باشيم ميتوانيم بگوييم قاعده تجاوز بر قاعده فراغ حکومت دارد. اما اگر به جعل واحد باشد، اينجا ديگر حکومت مطرح نيست. اينجا محذور تدافع مطرح ميشود.
ميگوييم اينجايي که بجعل واحد است خوب آقا دو باره محذور را من بيان ميکنم. ميگوييم با يک جعل، با يک بيان، با يک کبري، هم ميخواهيد تجاوز را مطرح کنيد و هم فراغ را. در مورد اين مثال، تجاوز ميگويد که بشکت اعتنا نکن، مفهوم قاعده فراغ ميگويد به شکت اعتنا بکن. و بين اين دو تا در يک تعبير واحد تداخل بوجود ميآيد اين هم محذور ثبوتي چهارم.
اين جواب را که خود مرحوم نائيني دادند ملاحظه بفرماييد. که فردا ان شاء الله مطرح ميکنيم و وارد بحث اثباتي ميشويم که اساس و مهمترين قسمت بحث در قاعده فراغ و تجاوز همين بحث اثباتي است.
نظری ثبت نشده است .