موضوع: قاعده فراغ و تجاوز
تاریخ جلسه : ۱۳۸۳/۸/۱۶
شماره جلسه : ۱۸
چکیده درس
-
دلیل سوم بر عمومیت قاعده فراغ و اشکال بر آن
دیگر جلسات
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
دليل سوم بر عموميت قاعده فراغ
عرض کرديم که قاعده فراغ بر حسب آن اموري که از موثقه ابن بکير استفاده ميشود کل ما شککت فيه مما قد مضي فامض کما هو، اين قاعده فراغ عموميت دارد همه عبادات و معاملات را هم شامل ميشود، مرکبات را شامل ميشود، بسائط را هم شامل ميشود. مجموعا براي اين مدعا سه دليل بود که دو دليلش را بررسي کرديم دليل سوم اين ذيل روايت محمد بن مسلم است که آنجا هم يک چيزي به منزله تعليل است.امام(عليه السلام) فرمودند بر حسب اين نقل کان في ننصرف أقرب الي الحق منه بعد ذلک آن زماني که از عمل منصرف شد اقرب است از بعد که شک ميکند. اين کنايه از اين است که با تماميت عمل، عمل را به پايان رسانده است. آن وقت بگوييم اين عنوان تعليل را دارد از اين عمومش استفاده کنيم در همه ابواب فقه جريان دارد. همان نکاتي که ما در آن دليل دوم که اذکريت بود و حين يتوضأ اذکر منه حين يشک همان مطالبي که در آنجا گفتيم در اينجا هم هست.
آنجا گفتيم که اصلا در باب فراغ آنچه که عليت تامه دارد مضي عمل و فراغ از عمل است. اذکر بودن يک عليت تامه ندارد و اگر هم دخالت داشته باشد بعنوان جزء العلة مطرح است. همان مطالب تماما نسبت به اين دليل سوم هم جريان دارد. نتيجه اين شد که قاعده فراغ عموميت دارد. آنچه که مهم است و جاي بحث دارد اين است که آيا قاعده تجاوز که ما از ادله اثباتي استفاده کرديم، يک قاعده دومي هست غير از قاعده فراغ. و گفتيم قاعده تجاوز در اثناء عمل جريان دارد اما فراغ بعدالعمل آيا قاعده تجاوز را هم عموميت دارد همه عبادات همه معاملات همه اينها را شامل ميشود. بيشتر آن رواياتي که ما در باب تجاوز خوانديم فقط صحبت از نماز داشت.
در حال اقامه شک ميکند تکبير گفت در حال اقامه شک ميکند که اذان گفت يا نه؟ در حال قرائت شک ميکند تکبير را گفت يا نه؟ در حال سجده شک ميکند رکوع را انجام داد يا نه؟ اکثر روايات باب تجاوز در خصوص مسئله صلات است آن وقت آيا بگوييم اصلا قاعده تجاوز مربوط به باب صلاة است؟ کما اينکه مرحوم محقق نائيني اين نظريه را اختيار کرده که اصلا قاعده تجاوز در وضو جريان ندارد در غسل جريان ندارد در تيمم جريان ندارد در حج جريان ندارد. خب در حج الان کسي دارد سعي ميکند، شک ميکند که آيا نماز طواف را انجام داد يا نه؟ مرحوم نائيني ميفرمايد که قاعده تجاوز مختص به باب صلاة است.
يا اينکه بگوييم نه همانطوري که قاعده فراغ عموميت دارد. قاعده تجاوز هم عموميت دارد. هم در صلاة هم در ساير عبادات، و هم در معاملات، جريان دارد. مرحوم صاحب جواهر در جلد دوم جواهر ص 355 تعبيري دارند، فرمودند ربما احتمل اختصاص مورد هذه الاخبار في الصلاة، اخبار تجاوز را که ذکر کردند. فرمود چه بسا احتمال اين هست که ما بگوييم اينها اختصاص به باب نماز دارد. لاقتضاء سياقها ذلک. سياق اين اخبار همين را اقتضا دارد و هو ضعيف جداً. فرمودند اين احتمال، احتمال ضعيفي است بل هي قاعدة محکمة في الصلاة و غيرها، من الحج و العمرة و غيرها. نظريه مرحوم صاحب جواهر اين است که قاعده تجاوز عموميت دارد. و لو سياق اخبار تجاوز اين هست، اما ايشان فرمودند عموميت دارد.
تنها چيزي که استثناء کردند باب وضوء هست. که حالا بعدا اين را ميگوييم که آيا وضوء تخصيصاً خارج است تخصصاً خارج است. همه اجماع دارند بر اينکه قاعده تجاوز در وضو جريان ندارد. الان کسي دارد دست چپش را ميشويد شک ميکند دست راستش را شست يا نه؟ اجماع بر اينکه اينجا قاعده تجاوز جريان ندارد در اينکه آيا غسل يا تيمم ملحق به وضوء بشوند يا نه؟
آنهم محل خلاف است که اين بحثها را ان شاء الله مطرح ميکنيم. پس در مورد قاعده تجاوز اين دو نظر وجود دارد. آن روز عرض کردم آنهايي که قاعده فراغ را برميگردانند به تجاوز، ميگويند اصلا يک قاعده بيشتر نداريم. و آنهم قاعده تجاوز است مثل امام(ره) اينها قائل به عموميت اند؛ ميگويند قاعده تجاوز در همه ابواب فقهيه جريان دارد. مرحوم نائيني قائل به اختصاص شدند، دليلشان اين است که قبلا هم اين دليل را بهش اشاره شد. مرحوم نائيني فرمود که ما وقتي روايات را ميبينيم اکثر روايات مربوط به فراغ است. مربوط به شک بر کل عمل است. شک بعد از عمل آنهم در کل العمل.
اين چند روايت مربوط به باب تجاوز، اين حکومت بر او دارد. يعني آمده شک در جزء را ملحق به کل کرده، گفته است همان طوري که شک بعد از عمل در کل عمل نبايد اعتنا بشود، شک در جزء هم ملحق به او هست اگر از يک جزئي گذشتي در جزء ديگر داخل شدي اينجا نبايد اعتنا بکني. و در نتيجه اين روايات تجاوز بر روايات فراغ حکومت دارد.
و تنظيم ميکند شک در جزء را به منزله کل. توسعه ميدهد، از اين جهت توسعه داده ميشود. حالا که توسعه داده شد. ما بايد اکتفا کنيم بر همان مقداري که روايات دلالت دارد. چون شارع تعبدا آمده شک در جزء را ملحق به کل قرار داده است. حکومت يک عنوان تعبدي است و بايد اقتصار بر همان قدر متيقن بشود، قدر متيقنش همان اجزاء نماز است.
بيان دوم اين است تنها عبادتي که شارع آمده اجزائش را به صورت مستقل در نظر گرفته نماز است. قاعده اوليه اين است که همه اش مجموعاً يک چيز واحدي است. در هر مرکبي ديگر اجزاء لحاظ استقلالي نميشود. وضو همينطور است. وضوء اينطور نيست که هر جزئش را شارع مستقلا لحاظ بکند. يک عمل مرکب است. اما تنها چيزي شارع آمده اجزائش را لحاظ استقلالي کرده و فرض کرده خروج از يک جزء و دخول در جزء ديگر، را فقط نماز است.
بنابراين دو تا بيان که حالا بيان اول عنوان حکومت بود. بيان دوم هم که حالا ريشه اش همان است. اينکه ميگوييم شارع اين را حاکم قرار داده، نازل منزله قرار داده، براي اين است که آمده اجزاء را هم بصورت استقلالي لحاظ فرموده. پس ما در ساير مرکبات اين لحاظ استقلالي را که نداريم پس حاکم نداريم، بايد اکتفاء کنيم بر همين باب صلاة. اين هم نسبت به همين اجزائي که شارع به صورت مستقل لحاظ فرموده. بنابراين مرحوم نائيني دو تا بيان ميفرمايد که قاعده تجاوز اختصاص به باب صلاة دارد و در ابواب ديگر جريان ندارد.
خدشه بيان اول
اين دو بيان هر دو مخدوش است اما مسئله حکومت ما قبلا عرض کرديم که دليلي ميتواند حاکم بر دليل ديگر باشد که ناظر به او باشد. عرف بگويد اين دليل براي توسعه موضوع آن دليل آمده يا براي تضييقش آمده است، بايد ناظر به او باشد. در حالي که روايات باب تجاوز عرفاً هيچ نظارتي نسبت به روايات فراغ ندارد.
خدشه بيان دوم
اما بيان دوم آنهم مخدوش است. وجهش اين است که اين حرف را شما از کجا آورديد که شارع فقط در باب نماز براي اجزاء لحاظ استقلالي کرده است. ما در همين روايات، دو تا روايت داريم که اين دو روايت مستند قائلين به عموميت است. که اين دو تا روايت ولو اينکه در مورد صلاة وارد شده اما چون ضابطه کلي ارائه کرده از آن ضابطه کلي ما عموميت را استفاده ميکنيم.پس حالا اين دو تا روايت را بايد بيان کنيم که هم جواب و بيان دوم مرحوم نائيني ميشود و هم دليل قائلين به عموميت. روايت اول اطلاق روايت زراره است، و روايت دوم عموم موثقه اسماعيل بن جابر است دو تا روايت داريم، در يک روايت ميخواهيم به اطلاقش تمسک کنيم، در روايت ديگر به عمومش تمسک کنيم. اما روايت زراره، در صدر روايت اين بود که کسي در سجده شک ميکند رکوع را انجام داد يا انجام نه. امام ميفرمايد فامض.
بعد در دنبالش امام يک ضابطه کلي قرار ميدهد و ذکر ميکند، آن ضابطه کلي اين است يا زرارة اذا خرجت من شيء و دخلت في غيره فشکک ليس بشيء. اذا خرجت من شيء و دخلت في غيره اين من شيء در اينجا اطلاق دارد، اين شيء ميتواند اجزاء صلاة باشد ميتواند اجزاء ديگري باشد. فشکک ليس بشيء، شک تو ليس بشيء يعني قابل اعتنا نيست. اطلاق نياز به مقدمات حکمت دارد حالا اگر کسي يک اشکالي بکند بگويد اينجا يکي از مقدمات حکمت محقق نيست. کدام مقدمه، آن مقدمهاي که مرحوم آخوند در کفايه قائل است.
مرحوم آخوند يکي از شرائط اطلاق را عدم وجود قدر متيقن در مقام تخاطب ميدانند؛ ميفرمايند اگر در مقام مخاطبه بين مخاطِب و مخاطَب در اين مقام تخاطب يک قدر متيقني باشد اين قدر متيقن جلوي اطلاق را ميگيرد، در اينجا هم قدر متيقن وجود دارد. سوال زراره از امام(عليه السلام) مربوط به نماز است و خروج از يک جزء و دخول در جزء ديگر است. بعد بگوييم محل قرينيت پيدا ميکند بر اينکه اذا خرجت من شيء، شيء يعني شيء من اجزاء الصلاة، نه شيء من اجزاء العمل.
حالا عمل هر چه ميخواهد باشد صلاة باشد حج باشد چون قدر متيقن در مقام تخاطب در اينجا وجود دارد. يکي از مقدمات حکمت نبودِ قدر متيقن، در مقام تخاطب است. نظر شريف مرحوم آخوند اين است که يکي از مقدمات حکمت که بعد از اينکه اين مقدمات محقق شد اطلاق ميآيد، اين است که قدر متيقني در مقام تخاطب نباشد و در اين روايت زراره ما قدر متيقن هم داريم .سوال زراره از امام، سوال از اجزاء نماز بوده، امام هم فرمودند يک چيز کلي دارند ميگويند اذا خرجت من شيء. من شيء يعني من شيء من اجزاء الصلاة. آيا اين فرمايش و اين اشکال درست است که اگر اين اشکال درست باشد.
ديگر ما نميتوانيم بگوييم روايت زرارة براي بقية الاجزاء است، استدلال کنيم. اينجا جواب مهم اين است که اين مسئله مبنايي است. اينکه آيا يکي از مقدمات حکمت نبودن قدر متيقن در مقام تخاطب است. اين را اکثر بزرگان يا آنهايي که بعد از مرحوم آخوند نپذيرفتند، و روي معناي کساني که قدر متيقن در مقام تخاطب را مضر به اتيان ميدانند، اين اشکال وارد است. اين اولا.
ثانيا ً اينکه يک اشکال صغروي در اينجا وجود دارد. و آن این است که درست است زرارة سؤالش از اجزاء نماز بوده، اما اين مقدار ما نميتوانيم بگوييم عنوان قدر متيقن در مقام تخاطب هم دارد. مثال خيلي روشن براي قدرمتيقن در مقام تخاطب همان بود که عرض کرديم. که طرفين صحبت از اکل و مأکول ميکند. بعد يکي ميگويد جئني بشيء خب اين شيء در دايره مأکولات است، اما در اينجا زرارة از نماز شروع کرده. چه بسا اگر اين سوالش را ادامه هم ميداد، توي حج ميرفت، توي ساير مرکبات ميرفت. اين در اينکه مصداق براي قدر متيقن در مقام تخاطب باشد، ما ترديد داريم.
بعبارة اخري: قدر متيقن در مقام تخاطب بايد طرفيني باشد. يعني اگر زرارة فقط ميخواست در باب نماز سؤال کند. امام هم فقط ميخواست در باب نماز جواب بدهد اين ميشود قدر متيقن در نماز حاضر. اما حالا که اينطور نيست. نميخواهيم بگوييم قطعا هم نفي بکنيم اما در جواب دوم ميخواهيم بگوييم در اينکه در ما نحن فيه از مصاديق قدر متيقن در مقام تخاطب هم باشد. ما تأمل و ترديد داريم. اين يک روايت.
روايت دوم موثقه اسماعيل بن جابر است اين روايت يک عموم و ادات عام دارد. فرموده کل شيء مما شک فيه، و کل شيئ شک فيه مما قد جاوزه و دخل في غيره فليمض عليه هر شيئي که شک در آن شد جاوزه، از آن عبور کردي و داخل در غير شدي فليمض عليه اين کل از ادات عموم است، ديگر بخوبي دلالت دارد که اختصاص به باب صلاة ندارد. اينجا ديگر بحث اطلاق و بحث مقدمات حکمت و قدر متيقن در مقام تخاطب در اينجا نيست. لذا بنظر ما اين خيلي بهتر از صحيحه زراره است. اين با ادات عام دلالت بر اين معنا دارد.
دليل سوم ذيل موثقه ابن ابي يعفور است، در ذيل موثقه ابن ابي يعفور آمده بود انما الشک في شيء لم تجزه شک در شيئي است که از او تجاوز نکردي. اگر با آن توضيحاتي که قبلا در اين قسمت از ذيل روايت ابن ابي يعفور عرض کرديم که بحث دقيقي هم بود انما الشک في شيء لم تجزه لااقلش اين است که اگر مربوط به حين عمل باشد، اختصاص به باب صلاة ندارد. هم باب الصلاة را ميگيرد، هم غير باب الصلاة را. نتيجه اين ميگيريم که همان طوري که قاعده فراغ عموميت دارد. قاعده تجاوز هم عموميت دارد، در صلاة و غير صلاة جريان دارد حالا يک استثنايي دارد و آنهم وضو است.
نظری ثبت نشده است .