موضوع: فروع علم اجمالی
تاریخ جلسه : ۱۳۹۰/۶/۲۷
شماره جلسه : ۱۸
-
یادآوري فرض اول
-
اسباب سجده سهو
-
نظرات درباره سجده سهو
-
نظر نهایي در فرض اول
-
فرض دوم: علم به بودن يک سجده فراموش شده مربوط به رکعت اخيره
-
اقوال در فرض دوم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ و لعنة الله علي اعدائهم اجمعين
یادآوري فرض اول
بحث در اين بود كه اگر كسي بعد از اتمام نماز، علم پيدا كند كه «دو سجده» از دو ركعت را نياورده و فرض اين است كه اين دو سجده هيچ ارتباطي به ركعت اخيره ندارد؛ مثلاً علم پيدا ميكند که از ركعت اولي و ركعت ثانيه، -از هر كدام- يك سجده نياورده. عرض كرديم كه به مقتضاي ادلهاي كه در باب قضاء سجده منسيه وارد شده، بايد اين دو سجده را قضا كند و به مقتضاي قاعده «لا تعاد» اين نماز صحيح است، چون قاعده «لا تعاد» كه ميگويد: «لا تعاد الصلاة الا من خمس» اين مورد هيچ كدام يك از آن موارد خمسه نيست.
بعبارة اخري اگر از شما بپرسند چرا اين نماز صحيح است؟ شما ميگوييد به خاطر قاعده«لا تعاد»؛ چه اينکه اين قاعده ميگويد اين نماز صحيح است. و اگر از شما بپرسند چرا قضاء اين دو سجده را بايد انجام بدهيد؟ شما ميگوييد به خاطر ادله يعني بخاطر روايت صحيحه ابي بصير كه ديروز خوانديم كه البته و لو اين روايت در مورد يك سجده بود اما گفتيم از آن استفاده ميشود که حتي اگر كسي بعد از نماز علم پيدا كرد سه سجده از سه ركعت را انجام نداده، در اين صورت آن صحيحه ابي بصير(ره) و رواياتي كه ميگويند بايد قضاءِ سجده انجام بشود، دلالت بر اين امر ميکنند.
نتيجه ميگيريم كه بايد قضاء اين دو سجده را انجام بدهيم و البته بعنوان القضاء هم بايد انجام داد و در اين فرض هيچ يك از فقها، مسئله «عنوان غير قضاء» را مطرح نكردند. البته حالا در فروض بعد كه بياييم، آنجا «عنوان غير قضاء» مطرح ميشود. پس اين هم دليل اينكه چرا بايد سجده را قضا كنيم.
اما حكم سومش اين بود كه اين آقا دو سجده را فراموش كرده و براي هر كدام بايد دو سجده سهو انجام بدهد كه امام خميني در کتاب «التحرير الوسيله» و اكثر فقها اين نظر را دارند.
از جمله كساني كه با نظريه امام خميني مخالفت كرده، مرحوم آيت الله خوئي(ره) است. ايشان ميفرمايد:
اين مطلب در بحث موجبات سجده سهو و لو اينكه از جمله مطالبي است كه نزد فقها مشهور است «و كاد أن يكون اجماعياً» و مشهور فقها به آن قائلند، بلكه در اين زمينه ادعاي اجماع شده كه يكي از اسباب سجدهي سهو، نسيان سجده واحده در نماز است نه سجدتين. چه اينکه ديروز عرض كرديم اگر سجدتين در نماز فراموش شود نماز باطل است. يعني در يك ركعت واحد اگر سجدتين باشد نماز باطل است.
اسباب سجده سهو
مشهور ميگويند: اگر كسي يك سجده واحده را فراموش كرد اينجا بايد سجده سهو انجام بدهد. محققين محترم به كتاب «العروة الوثقي» بحث موجبات سجدهي سهو، مراجعه بفرماييد؛ خواهيد ديد که آنجا مرحوم سيد(ره) براي اسباب سجده سهو، مجموعاً «شش سبب» را ذكر كرده است که سه مورد از آنها عبارتند از:
«سبب اول»: «الكلام ساهياً»، يعني اگر كسي يك كلام سهوي در نماز داشته باشد.
«سبب دوم»: «السلام في غير موضعه»، اگر كسي به جاي ركعت اخيره، سلام نمازش را در ركعت دوم يا سوم داد.
«سبب سوم»: «نسيان سجده واحده»، که محل بحث اينجاست؛ چه اينکه اگر محل سجده فوت شده باشد يعني شخص وارد ركوع ركعت بعد شده باشد و آنگاه فهميد در ركعت قبلي يك سجده به جاي نياورده است، در اينجا مرحوم سيد(ره) ميفرمايد: اين اسباب سجده سهو است و مشهور هم اين نظريه را دارند و ادعاي اجماع هم شده است.
البته در اين فرض، سه چهار روايت هم وجود دارد كه اين سه يا چهار روايت، يا از نظر «دلالت» و يا از نظر «متن» محل اشكال است. ما الآن نميخواهيم تفصيلاً وارد آن بحث بشويم؛ اما اين روايت صحيحهاي كه ديروز متعرض شديم و بيان كرديم يعني صحيحه ابي بصير(ره)بايد ببینيم که از اين روايت، آيا استفاده ميشود كه چنين مکلفي، سجده سهو ندارد؟
در جلسه قبل عرض کرديم كه اين صحيحه ابي بصير(ره) دو طريق دارد كه در يك طريقش «محمد بن سنان» است كه مشكل دارد ولي در طريق خود مرحوم شيخ صدوق(ره) به ابن مُسکان -كه سندش را هم ديروز خوانديم،- روايت صحيحه است. به هر حال در اين روايت آمده است كه «قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(ع) عَمَّنْ نَسِيَ أَنْ يَسْجُدَ وَاحِدَةً فَذَكَرَهَا وَ هُوَ قَائِمٌ قَالَ» امام(ع) فرمود: «يَسْجُدُهَا إِذَا ذَكَرَهَا ما لَمْ يَرْكَعْ» اگر در ركعت بعد يادش افتاد يك سجده از ركعت قبل نياورده بنشيند و سجده را انجام بدهد و نماز را دنبال كند «فَإِنْ كَانَ قَدْ رَكَعَ» اما اگر ركوع رفته «فَلْيَمْضِ عَلَى صَلَاتِهِ» اين شخص نمازش را ادامه بدهد «فَإِذَا انْصَرَفَ» وقتي كه نمازش تمام شد «قَضَاهَا وَحْدَهَ» آن سجده را قضا كند كه تا اينجا را ديروز خوانديم. بعد در دنباله ميفرمايد: «وَ لَيْسَ عَلَيْهِ سَهْوٌ».
نظرات درباره سجده سهو
نظر محقق خويي(ره)
مرحوم آيت الله خوئي(ره) در جلد نوزدهم كتاب «مستند عروة الوثقي» ميفرمايند: مضاف بر آنکه، ادلهاي که مشهور آوردهاند براي اينكه در سجده فراموش شده علاوه بر قضا، بايد سجده سهو انجام داد؛ آن روايات سنداً و دلالتاً اشكال دارد؛ از اين رو ما هستيم و «اصالة البرائة» چه اينکه الآن شك داريم که بعد از نماز، يا مكلف به سجده سهو هستيم يا خير؟ در اينجا «اصالة البرائة» ميگويد تكليفي نداريد؛ علاوه بر «اصالة البرائة» ايشان به اين روايت هم تمسك كرده است و ميفرمايد: اين روايت دلالت بر اين دارد كه اصلاً سجده سهو ندارد و ايشان «ليس عليه سهو» را معنا فرمودهاند به اينكه «ليس عليه شئٌ» يعني تكليفي ديگر ندارد، خوب تكليفي ندارد يعني نه اعادهاي دارد و نه سجده سهوي دارد و ديگر هيچ چيزي ندارد.
ايشان روايت را اينطور معنا فرمودهاند و لذا فتواي ايشان اين شده است كه اصلاً در سجده منسيه آنچه كه هست فقط قضاست يعني اگر يك سجده است يك قضا، دو تا سجده فراموش شده دو تا قضا دارد، يعني قضاء دو سجده را بايد بكند، سه سجده سه تا قضا بايد بكند؛ اما زائد بر اين چيزي به نام سجده سهو نيست و به اين روايت استدلال كردهاند.
نظر شيخ طوسي(ره)
مرحوم شيخ طوسي(ره) در کتاب «تهذيب الاحکام» جلد دوم صفحه155 ذيل حديث 608 درباره فراز «وَ لَيْسَ عَلَيْهِ سَهْوٌ» ميفرمايند: اين معنايش اين نيست كه سجده سهو ندارد: پس در مورد «ليس عليه سهو» ميفرمايند: «إنّ هذا خارج عن حدّ السّهو لأنّه قد ذكر السجدة فائته و قضاه» يعني ميفرمايد: مراد اين است كه در اين نماز، يك سهوي بر مکلف نيست يعني اين مکلفي که يك سجده از او فوت شده و قضايش را نيز انجام داده، سهوي بر وي نيست.
شايد مرحوم شيخ الطائفة(ره) ميخواهند بفرمايند: سهو در اين روايت به معناي نقص است. يعني «لَيْسَ عَلَيْهِ سَهْوٌ» در عبارت «فَإِذَا انْصَرَفَ قَضَاهَا وَ لَيْسَ عَلَيْهِ سَهْوٌ» يعني از جهت خود نماز و از جهت اينكه اين اجزاي نماز بايد آورده شود ديگر نقصي وجود ندارد و يك نقص داشت و يك سجده يادش رفته بود كه قضاي آن را هم آورد.
به هر جهت، برداشتي كه من از کلام شيخ طوسي(ره) دارم ولو اينکه ايشان تصريح هم نكردهاند كه مراد از سهو، نقص است؛ اما ظاهراً مراد ايشان همين است، كه ديگر اين نماز نقصي ندارد؛ يعني از نظر اجزاي نماز نقصي ندارد، اما منافاتي ندارد كه بگوييم اين سجده سهو هم طبق ادلهاي كه ميگويد سجده سهو لازم است طبق آن ادله سجده سهو بايد انجام دهد. پس بنا بر نظر مختار شيخ طوسي(ره) «لَيْسَ عَلَيْهِ سَهْوٌ» را طوري ميخواهند معنا بفرمايند كه با وجوب سجده سهو منافات نداشته باشد. و به نظر ما حق با مرحوم شيخ طوسي(ره) است البته اگر مرادشان از سهو، نقص باشد.
مناقشه بر نظر محقق خويي(ره)
اگر ما بياييم فرمايش مرحوم آقاي خوئي(ره) را بگوييم، ايشان سهو را به معناي شئ معنا كردهاند يعني «لَيْسَ عَلَيْهِ سَهْوٌ» را به معني «ليس عليه شئٌ» تعريف کردهاند؛ ما از ايشان ميپرسيم که در كدام لغت، سهو به معناي شئ آمده است؟! لذا بر اين معنايي كه ايشان فرمودهاند هيچ قرينهاي وجود ندارد. يعني اين گونه نيست که «ليس عليه سهو» يعني «ليس عليه شئٌ».
اما در لغت، سهو به معناي نقص آمده است و اصلا خود سهو را گاهي اوقات انسان در «نقيصه» استعمال ميكند، هر چند در «زياده» هم استعمال ميكند، البته نميخواهم بگويم كه منحصر به نقيصه است؛ اما در استعمالات عرب در نقيصه استعمال ميشود. مثلاً آنجايي كه کسي در كلامش در حال حرف زدن است و يک مطلبي از يادش ميرود؛ اينجا نقصي در كلامش به وجود ميآيد و لذا همه ميگويند: «در كلام او سهوي وجود دارد».
استعمال سهو در «نقيصه» و «زياده»
عرض ما اين است که كلمهي سهو در استعمالات عرب در «نقيصه» هم استعمال شده كما اينكه در «زياده» هم استعمال شده است؛ يعني گاهي اوقات اگر كسي در قول و فعلش زيادهاي را انجام بدهد در اينجا ميگويند: «في كلامه سهوٌ» و «في عمله سهوٌ»؛ و گاهي اوقات اگر كسي در قول و فعلش نقيصهاي انجام بدهد در اينجا ميگويند: «في كلامه سهوٌ» و «في عمله سهوٌ».
و اصلاً اينكه ما در عرف خودمان سهو را به معناي اشتباه معنا ميكنيم خود اين معنا کردن، اشتباه است؛ زيرا سهو يعني انسان چيزي را كم يا زياد بگذارد. حالا ممکن است اگر سهو را به يك معناي لازم معنا كنيم، شايد بتوان معني اشتباه را هم از آن استخراج نمود.
پس ببينيد بر آن كلامي كه مرحوم آيت الله خوئي(ره) فرمودند: که سهو را به معني شئٌ قرار دادند، هيچ قرينهاي وجود ندارد. و همانطور که بيان شد، ايشان ميفرمايد: «ليس عليه سهو» يعني «ليس عليه شئٌ». و نيز ميفرمايند: «شئٌ: دو مصداق دارد:
«مصداق اول»: «لا تجب الاعادة»، حالا كه قضاي سجدهاش را انجام داد ديگر اعاده لازم نيست.
«مصداق دوم»: «لا تجب السجدة السهو»، سجده سهو هم واجب نيست.
و به نظر ميرسد كه از حيث معنا، فرمايش شيخ طوسي(ره) اقرب باشد و لو اينكه عرض كردم مرحوم شيخ(ره) هم تصريح نكردهاند كه مراد از سهو نقص است؛ اما ظاهر روايت اين است. چه اينکه روايت ميگويد: «فَإِذَا انْصَرَفَ قَضَاهَ» سجده را قضا كند «لَيْسَ عَلَيْهِ سَهْوٌ» و بر عمل او ديگر نقصي نيست، يعني اين نماز نقصي از حيث اجزا ندارد؛ اما منافات ندارد به خاطر اينكه سجدهاي را فراموش كرده است اينجا به سجده سهو موظف باشد.
بله؛ حالا ما از يك راه ديگري همين فرمايش مرحوم آقاي خوئي(ره) را از اين روايت استفاده ميكنيم. البته از فراز «لَيْسَ عَلَيْهِ سَهْوٌ» استفاده نميكنيم؛ بلكه از اطلاق مقامي روايت استفاده ميكنيم. اين روايت چنين است كه كسي خدمت امام(ع) رفته و از محضر ايشان سؤال كرده که: آقا! من يك سجده، در يک رکعت از نماز را فراموش کردهام! حال وظيفه من چيست؟ امام(ع) نيز در پاسخ ميفرمايند: «قضا كنيد».
همانطور که مشخص است در اينجا امام(ع) در مقام بيان همه خصوصيات است؛ اما ديگر صحبتي از سجده سهو نفرمودهاند.
از اين رو براي تاييد فرمايش مرحوم آقاي خوئي(ره) ما ميتوانيم به اطلاق مقامي روايت تمسك كنيم، ولي نميتوانيم به تعبير «لَيْسَ عَلَيْهِ سَهْوٌ» تمسك نماييم.
مضاف بر اينکه آن رواياتي كه مشهور تمسك ميكنند، فقط مجرد اشكال در سند نيست. اگر فقط اشكال در سند بود شايد به گونهاي قابل حل بود اما هم دلالتاً داراي اشکال است و هم سنداً؛ مثلاً در سند يكي از آن روايات آمده است: -حالا خودتان هم مراجعه كنيد- «معلي بن خنيس عن ابي الحسن الماضي»، بديهي است منظور از ابي الحسن الماضي، امام كاظم(ع) است؛ در حاليكه «معلي بن خنيس» زمان امام صادق(ع) از دنيا رفته است!؟ حال چطور ميتوانسته از امام كاظم(ع) روايت نقل كند به علاوه اينکه بعد هم ميگويد: «ابي الحسن الماضي» يعني وقتي در حال نقل است، امام كاظم(ع) نيز از دنيا رفته است!؟
بنابراين در بعضي از آن روايات، اشكال سندي وجود دارد؛ هر چند که از جهت اشكال سندي يک درجه تنزل کنيم و بگوييم مشكلي وجود ندارد، البته طبق مبنايي كه ما قائليم، بر اينکه «عمل مشهور جابر ضعف سند است». اما تمام آن روايات، اشكال دلالي هم دارند؛ يعني از نظر دلالت هم اشكال دارند. و نهايت اين است كه نميشود از آن روايات، وجوب سجده سهو را در مورد سجده فراموش شده استفاده كرد. و منظور از اينکه نميشود از اين روايات وجوب سجده سهو را استفاده كرد اين است که اطلاق مقامي اين روايات به خوبي دلالت دارد كه سجده سهو واجب نيست. حالا اگر كسي به عنوان «احتياط مستحبي» براي اين سجده فراموش شده، سجدهي سهو انجام دهد مانعي ندارد.
خلاصه اينکه:
پس فرض اول حكمش روشن است. يعني اينجا كه ميگويد «لَيْسَ عَلَيْهِ سَهْوٌ» ميخواهد حكم سهو را نفي كند. يعني الآن ميخواهد بگويد مثل نمازي كه شما در شك سه و چهار به يك ركعت نماز احتياطي ميايستيد و انجام ميدهيد و لذا ميگويند اين نماز علي جميع التقادير ديگر نقصاني ندارد؛ اينجا نيز همين گونه است؛ چه اينکه آنجا وقتي در شك بين سه و چهار از امام(ع) سؤال ميكنند؛ و ايشان ميفرمايند: «بنا را بر اكثر بگذار و يك ركعت نماز احتياط بخوان» كسي نگفته كه سجده سهو هم لازم است پس اينجا نيز لازم نيست.
گفتيم مسئله سه فرض دارد؛ به هر حال فرض مسئله در آنجايي كه كسي بعد از نماز -نه در اثناء نماز- علم پيدا كند كه دو سجده از دو ركعت را نياورده. فرض اول آنجايي بود كه اين دو سجده ربطي به ركعت اخيره ندارد و الان بحث و بيان حکمش تمام شد. چه اينکه مرحوم سيد(ره) در اين مورد فتوا داد بر اينکه: نماز صحيح است و بايد دو سجده قضا کند و نيز دو سجده سهو مرتين بياورد.
نظر نهایي در فرض اول
به هر جهت، نظر نهايي ما تبعاً لمرحوم محقق خوئي(ره) اين شد كه الزامي در اين دو سجده سهو وجود ندارد و نهايتاً به عنوان احتياط استحبابي، دو سجده سهو را بياورد. البته قاعده «لا تعاد» ميگويد: «لا تعاد الصلاة الا من خمس» اين قاعده اطلاقش ميگويد حتي اگر كسي بعد از نماز متوجه شد يك سجده از وي فراموش شده؛ اينجا قاعده «لا تعاد» ميگويد، ديگر اعاده نميخواهد.
اگر ما بوديم و فقط قاعده «لا تعاد» در اين صورت ميگفتيم اين نماز اعاده نميخواهد و حتي قضا هم نميخواهد و نماز صحيح است؛ منتهي اين ادله و رواياتي كه ميگويد سجده فراموش شده يا تشهد فراموش شده قضا لازم دارد؛ بر طبق اين روايات و ادله بايد بگوييم قضاي اين سجده را بايد انجام بدهد وگرنه ما باشيم و قاعده «لا تعاد» ميگوييم نماز مطلقا صحيح است؛ چه منافي انجام داده باشد و چه منافي انجام نداده باشد.
فرض دوم: علم به بودن يک سجده فراموش شده مربوط به رکعت اخيره
اما فرض دوم آنجايي است كه علم دارد يك سجده مال اين ركعت اخيره است. -خوب فرض مسئله را تصوير كنيد- الآن شخص سلام نماز را داد، يعني در ركعت اخيره تشهد خواند و سلام نماز را داد «بعد الفراغ عن الصلاة» علم پيدا ميكند که يك سجده از ركعت چهار را نياورده است و يك سجده از ركعات ديگر مثل ركعت سوم، دوم، اول را فراموش کرده؛ حال اينجا مسئله چگونه است؟ آيا اينجا هم بگوييم مثل صورت قبل است؟
اقوال در فرض دوم
از عبارت سيد(ره) استفاده ميشود که حکم اين فرض هم مثل فرض قبل است. چه اينکه سيد(ره) فرمود: نماز صحيح است و دو سجده را بايد قضا كند و دو سجده سهو مرتين بايد انجام بدهد؛ آري نظر مرحوم سيد اين است.دو نظر محقق عراقي(ره) در کتاب روائع الامالي و حاشیه عروه
اينجا برخيها آمدهاند احتمال اين را دادهاند که سلامي كه در اينجا واقع شده «سلام في غير محله» است و در نتيجه چون سلام في غير محله است لذا اين سلام مخرج از نماز نيست، حالا كه مخرج از نماز نيست دو صورت دارد:
- «صورت اول»: اگر منافي مثل حدث يا استدبار محقق نشده باشد بايد بلافاصله سجده اخيره را تدارك ببيند يعني الآن سلام را داد و منافي هم حاصل نشده، اين بحث كه مرحوم محقق عراقي در كتاب «روائع الامالي في فروع العلم الاجمالي» ميفرمايد اين سلام مخرج از نماز نيست. يعني نمازش تمام نشده، و تمام نشده يعني يادش افتاد که يك سجده را نياورده لذا بازگردد و سجده را بياورد؛ يعني سجده اخيره را تدارك ببيند و اين ديگر عنوان قضا را ندارد، زيرا قضاي سجده آنجايي است كه سجده بعد از نماز باشد اما اينجا بايد تدارك ببيند يعني سجده را بياورد و بعد تشهد و سلامش را بخواند سپس آن سجده فراموش شده ركعات قبل را قضا نمايد. اگر منافي انجام نداده باشد بايد اين كار را انجام بدهد.
- «صورت دوم»: اما اگر منافي محقق شده باشد در اين صورت نمازش باطل است. يعني اگر منافي انجام داده باشد اين سلامش مخرج از نماز نيست و منافي در وسط نماز واقع شده و نمازش باطل است و بايد اعاده كند؛
مرحوم محقق عراقي(ره) در كتاب «روائع الامالي في فروع العلم الاجمالي» اين نظر را دارد و ميگويد آنجايي كه منافي انجام داد نمازش باطل و اعاده لازم دارد و آنجايي كه منافي انجام نداده اول سجده اخيره را تدارك ببيند و بعد تشهد و بعد سلام را بخواند و سلام مجدد را كه داد آن سجده منسيه ركعات قبل را نيز قضا كند؛ پس چنين شخصي بايد يك سجده را قضا كند.
اما به حاشيه کتاب «العروة الوثقي» ج3 ص 325 ايشان كه مراجعه ميشود مرحوم محقق عراقي در حاشيه کتاب «العروة الوثقي» يك نظر ديگري غير از مطلب روائع داده. ايشان در حاشيه کتاب «العروة الوثقي» معتقد است كه حتي اگر منافي هم آورده باشد، نمازش صحيح است.
مرحوم عراقي در حاشيه کتاب «العروة الوثقي» ميفرمايد: «مع صدور المنافي المزبور يقضي السجدتين و سجدات السهو للنقيصه».
اگر منافي آورده اين دو سجده، عنوان قضا را دارد. سجدههاي سهو را هم بايد انجام بدهد.
اگر منافي انجام نداده «و مع عدمه يضم اليهما سجدة اخري بعنوان الجزئيه اذا شك و هو في محلها مع الاتيان ببقية الصلاة.» يعني يك سجده را به عنوان جزء ركعت اخيره بياورد و بعد تشهد و سلام و بعد هم قضاي آن سجده فراموش شده.
پس مرحوم محقق عراقي يك نظري در «روائع الامالي في فروع العلم الاجمالي» دارد و يك نظر ديگري هم در حاشيه کتاب «العروة الوثقي» دارند.
نظر آيت الله گلپيگاني(ره)
باز از كساني كه يك مقداري نظير مرحوم محقق عراقي فتوا دادهاند مرحوم آقاي گلپايگاني در همين حاشيه کتاب «العروة الوثقي» ج3 ص 324 است. ايشان اينطور فرمودهاند: «إن تذكر بعد السلام قبل المنافي انه ترك سجدة من الركعة الاخيره و سجدة من غيرها، فالاحوط الاتيان بسجدة من دون قصد الاداء و القضاء». که البته مرحوم عراقي فرمودند جايي كه منافي نياورده، آن سجده اخيره را به قصد جزئيت بياورد، اما ايشان ميگويد: نه؛ يك سجده بياورد «من دون قصد الاداء والقضاء ثم الاتيان بالتشهد و التسليم مع قضاء سجدة واحدة» بعد هم ميفرمايد بعد از سلام، آن سجده قبلي كه فراموش شده قضا كند و بعد هم دو سجده سهو را به جا بياورد. «و سجدتي السهو مرّة لنسيان سجدة واحدة»
بررسي دو مبنا در فرض دوم
اين بحث همانطوري كه الآن يك مقدار دقت فرموديد مبتني بر اين است كه آيا اين سلام در ركعت اخيره قبل از آنكه آن سجده را بياورد آيا اين سلام مخرج از نماز هست يا نه؟ و آيا با اين سلام انصراف از نماز تحقق پيدا ميكند يا نه!؟ اين بحث مبتني بر اين است كه:
«مبني اول»: آنهايي كه مانند مرحوم عراقي اين فتوي را دادهاند نظرشان اين است كه اين سلام، مثل سلام در ركعت دوم ميماند، و يا مثل سلام در ركعت سوم ميماند، يعني همانگونه که سلام در آنجا مخرج نماز نيست. در اينجا هم نيست يعني در آنجا اگر كسي سهواً در ركعت دوم سلام داد و هنوز در حال نماز است و از نماز خارج نشده و تحليل واقع نشده است. اين سلام مخرج از نماز نيست و در اينجا نيز كه ميداند در ركعت اخيره يك سجده از او فراموش شده، بلند شد تشهد و سلام را خواند اين سلام هم «سلام في غير محله» است و حال كه «سلام في غير محله» است از اين رو، اين فتوي را دادهاند كه اول بايد يك سجده را به عنوان اخيره بياورد و آن هم به عنوان جزئيه، لا بعنوان القضا و بعد از تشهد و سلام، نماز را تمام كند و بعد قضاء يك سجده را انجام بدهد؛
پس ما بايد ببينيم تحقيق چه اقتضايي دارد؟ آيا سلام در ركعت اخيره قبل از آن كه يك سجده را انجام بدهد يا فرض كنيد يك كسي از هر دو سجده بلند شد و تشهد را نخواند و سلام داد، قبل از تشهد، آيا اين سلام مخرج از نماز هست يا مخرج از نماز نيست؟!
«مبني دوم»: از كلمات مشهور فقها استفاده ميشود كه اين سلام مخرج از نماز است. از كلمات مشهور اين مسئله استفاده ميشود. پس ببينيد مشهور ميگويند اين سلام در ركعت اخيره مخرج است.
بررسي ادله
در مقابل نظر مشهور، نظر افرادي همانند آقا ضياء عراقي -و برخي كه از ايشان تبعيت كردهاند- وجود دارد که ميگويند اين سلام مخرج نيست.
ولي آنهايي كه ميگويند مخرج است عمده دليلشان صحيحه حلبي است. صحيحه حلبي در ج6 وسائل ص426، كتاب الصلاة، ابواب التسليم، باب 4، ح1، صحيحه حلبي از امام صادق(ع) است، «عَنِ الْحَلَبِيِّ»، يعني «مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَيُّوبَ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عُثْمَانَ» همهشان عرض ميشود كه از ثقات امامي هستند، روايت صحيحه است، «عَنِ الْحَلَبِيِّ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(ع)» امام صادق(ع) فرمود: «كُلُّ مَا ذَكَرْتَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ وَ النَّبِيَّ ص فَهُوَ مِنَ الصَّلَاةِ» هرچه را كه به عنوان خدا مثل «اشهد ان لا اله الا الله» و هر چه را به عنوان نبي يعني اشهد أن محمد عبده و رسوله بگويي «فَهُوَ مِنَ الصَّلَاةِ» اين جزء نماز است «وَ إِنْ قُلْتَ» و اگر گفتي «السَّلَامُ عَلَيْنَا وَ عَلَى عِبَادِ اللَّهِ الصَّالِحِينَ فَقَدِ انْصَرَفْتَ». امام(ع) ميفرمايد: اگر يك جائي «السَّلَامُ عَلَيْنَا وَ عَلَى عِبَادِ اللَّهِ الصَّالِحِينَ» را گفتي، نماز تمام شده است. «انْصَرَفْتَ».
خوب اين روايت اطلاق دارد. يعني چه ركعت اول و چه ركعت دوم و چه حتي ركعت اخيره روايت ميگويد اگر يك جاي نماز گفتي «السَّلَامُ عَلَيْنَا وَ عَلَى عِبَادِ اللَّهِ الصَّالِحِينَ»، و «انْصَرَفْتَ»، اطلاقش اين است كه اين سلام اگر در ركعت اخيره واقع شده ولو سهواً اينجا انصراف حاصل ميشود.
نظر محقق حائري(ره)
برخي مثل مرحوم محقق حائري موسس(ره) در كتاب درر، در كتاب الصلاة ميفرمايند: اين روايت مربوط به سلام عمدي است و اصلاً شامل سلام سهوي نميشود، روايات ديگري كه داريم جمع بين اين روايت و ساير روايات اقتضا ميكند كه اين روايت مربوط به سلام عمدي باشد، يعني اگر عمداً گفتيم كه «السَّلَامُ عَلَيْنَا وَ عَلَى عِبَادِ اللَّهِ الصَّالِحِينَ» اينجا انصراف حاصل كرديم.
نظر امام خميني: امام صادق(ع) در صحيحه حلبي، به نماز عامه نظر دارند
اينجا امام خميني يك تحقيقي را دارند و ميفرمايند كه اين روايت اصلاً نظر به فعل و نماز عامه دارد، عامه در ركعت دوم در تشهد «السَّلَامُ عَلَيْنَا وَ عَلَى عِبَادِ اللَّهِ الصَّالِحِينَ» را ميخوانند. در كتاب «الفقه علي المذاهب الاربعة»، ج1 ص236 را مراجعه كنيد در «بداية المجتهد» آنجا اين نظر را ذكر كرده، حالا البته من نميدانم الان عامه اين كار را ميكنند يا نه؟ اما در زمان ائمه در فقه عامه يك چنين مسئلهاي بوده است كه در تشهد ركعت دوم «السَّلَامُ عَلَيْنَا وَ عَلَى عِبَادِ اللَّهِ الصَّالِحِينَ» را ميخواندند، لذا امام(ع) در اين روايت نظر به ردّ عامه دارد كه سلام انصراف است يعني همانجا كه گفت: «السَّلَامُ عَلَيْنَا وَ عَلَى عِبَادِ اللَّهِ الصَّالِحِينَ» نمازش تمام ميشود و مخرج از نماز است.
نظری ثبت نشده است .