موضوع: فروع علم اجمالی
تاریخ جلسه : ۱۳۹۰/۵/۱۸
شماره جلسه : ۲۳
-
يادآوري
-
بررسي فرض سوم از صورت اول
-
دو مبناي کلي در فرض سوم
-
تفصيل در صورت انجام منافي يا عدم آن در فرض سوم
-
بررسي احتمال جريان قاعده تجاوز و استصحاب در صورت عدم انجام منافي
-
بررسي دو مطلب: 1. نيت سجده هاي فوت شده 2. تعداد سجده سهو واجب شده
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ و لعنة الله علي اعدائهم اجمعين من الان الي قيام يوم الدين
يادآوري؛ بررسي فروض سه گانه صورت اول
بحث به فرض سوم رسيد و البته پيرامون دو فرض قبل عرض کرديم که:
«فرض اول»: آنجايي است كه مصلي علم دارد به اينكه اين دو سجدهاي كه از دو ركعت فراموش شده مربوط به غير ركعت اخيره است.
«فرض دوم»: آنجايي است كه علم دارد يكي از اين دو سجده مربوط به ركعت اخيره است.
به هر حال حكم اين دو فرض را بيان كرديم و بحثش را گذرانديم.
بررسي فرض سوم از صورت اول
حالا فرض سوم اين است كه اگر مصلّي، سلام نماز را داد و بعد از اينكه نمازش تمام شد اجمالاً ميداند دو سجده از او فراموش شده، اما نميداند كه اين دو سجده از ركعتان، ركعتين اولتين است يا اخيرتين است؟ ميگويد ميدانم در اين نمازي كه از من صادر شد در دو ركعت در هر كدام، يك سجدهي فراموش شده دارم و احتمال ميدهد كه اين دو ركعت در غير اخيره باشد و احتمال ميدهد كه يكي از اينها در اخيره باشد.
دو مبناي کلي در فرض سوم
روي آن نتيجهاي كه ما به تبع مرحوم امام خميني و به تبع مرحوم سيّد يزدي(ره) در کتاب «العروة الوثقي» به آن رسيديم فرقي نميكند؛ چون در آن دو مورد وقتي ما گفتيم اگر سجدتين من الاوّلتين باشد يا من الأخيرتين باشد، بايد دو تا سجده را بعد از نماز بعنوان القضاء انجام بدهد، در اين فرض سوم هم مسئله همينطور است و چه اين سجدتين من الأوّلتين باشد و چه من الأخيرتين باشد بايد قضاء كند و لذا مرحوم سيّد(ره) در کتاب «العروة الوثقي» ج2، ص: 60 ميفرمايد: «و كذا إن لم يدر أنهما من أي الركعات بعد العلم بأنهما من الركعتين» كه اين سجدتين از كدام ركعات بوده؟ امام خميني هم همينطور در «تحرير الوسيله» دارند.
اما بايد بحث را ببريم روي مبناي مرحوم محقق عراقي(ره)، مرحوم آقاي بروجردي(ره)، مرحوم آقاي خوئي(ره) كه اينها فرمودند اگر اين سجدهي فراموش شده از ركعت اخيره باشد، اينجا «يجب الرجوع و التدارك». اينها فرمودند اگر كسي نمازش تمام شد و فهميد در ركعت اخيره يك سجده را نياورده، اينجا «يجب الرجوع و التدارك»، يعني برگردد يك سجده انجام بدهد، دو مرتبه يك تشهد و يك سلام بدهد كه اين ديگر عنوان رجوع را دارد، عنوان اداء را دارد، و روي مبناي اين بزرگان انجام اين سجده، ديگر عنوان قضاء را ندارد.
پس اين مسئلهي صورت شك، روي مبناي سيد(ره) و امام خميني(ره) و من تبع ايشان، اصلاً موضوعي ندارد و مسئله روشن است، اما روي مبناي اين بزرگان است كه مسئله يك مقداري پيچيده ميشود كه حالا عرض ميكنيم وجه پيچيدگياش چيست؟
روي مبناي امام خميني(ره) و مرحوم سيّد(ره) و آنچه ما هم به آن رسيديم
همين است، اينجايي كه نمازش تمام ميشود و نميداند اين دو سجدهي
فراموش شده از كدام ركعت از اين ركعات نماز بوده، احتمال ميدهد از اخيره
باشد و احتمال هم ميدهد از غير اخيره باشد، بايد دو تا سجده را قضاءً
انجام بدهد.
تفصيل در صورت انجام منافي يا عدم آن در فرض سوم
حالا ميآئيم روي مبناي اين بزرگان، باز مسئله را بايد دو صورت كنيم، كما اينكه قبلاً هم اين تفصيل را مرحوم محقق عراقي(ره) و ديگران دادهاند، چون باز ما عرض كرديم، روي مبناي سيّد(ره) و امام خميني(ره)، فرقي نميكند منافي انجام داده باشد يا منافي انجام نداده باشد! اما روي مبناي عراقي(ره) و من تبع، بين اين دو صورت فرق ميكند.
«فرض اول» در صورت انجام منافي
فرض اول اين است كه بگوئيم منافي انجام داده، در ذهن شريفتان هست كه اين بزرگان فرمودند: وقتي منافي انجام بگيرد اين منافي كاشف از اين است كه سلام عنوان مخرجيّت را دارد و در نتيجه در فرضي كه منافي انجام شده باشد، اينها هم ميفرمايند بايد دو تا سجده را قضاءً انجام بدهد، چون وقتي منافي آمده، آن سلام مخرج است، وقتي هم سلام مخرج است ديگر نماز تمام شده و چيزي باقي نمانده و بايد آن دو سجده را قضاءً انجام بدهد.
مرحوم آقاي خوئي(ره) هم به همين اكتفا فرمودند كه اين بايد دو تا سجده قضاءً انجام بدهد ولي مرحوم محقق عراقي(ره) علاوه بر اينكه اين مطلب را فرمودند يك مطلب علمي هم در اينجا دارند و آن اين است كه ايشان ميفرمايد: در فرضي كه منافي انجام شده باشد، قاعده تجاوز نسبت به ركعتين اخيرتين جريان پيدا ميكند، وقتي منافي انجام شده باشد اين قاعدهي تجاوز نسبت به اين دو ركعت اخيره، يعني از ركعت سوم حالا وارد ركعت چهارم شده و شك ميكند و الآن شك ميكنيم كه سجده را انجام داده يا نه؟ قاعده تجاوز ميگويد: «سجدتَ»، در ركعت چهارم هم الآن كه منافي انجام شده شك ميكند كه آيا سجدهي اخيرهي ركعت چهارم انجام شده يا نه؟ قاعدهي تجاوز ميگويد: «سجدتَ»، منتها بحث اين است كه اگر قاعدهي تجاوز نسبت به ركعتين اخيرتين جريان دارد، چرا نسبت به ركعتين اوّلتين جريان نداشته باشد؟
«فرض دوم» در صورت عدم منافي
إنما الكلام و البحث، در آنجايي كه منافي انجام نداده باشد؛ حرفي كه آقايان دارند ميگويند جريان قاعدهي تجاوز نسبت به ركعتين اخيرتين «معارضٌ بمثله»، ميگوئيم اگر شما بخواهيد بگوئيد در ركعتين اخيرتين قاعدهي تجاوز جاري است، ما هم ميگوئيم در ركعتين اوّلتين قاعده تجاوز جاري باشد، قاعده تجاوز ميگويد: «إِذَا شَكَكْتَ فِي شَيْءٍ وَ دَخَلْتَ فِي غَيْرِهِ فَشَكُّكَ لَيْسَ بِشَيْءٍ»
در اين ترديدي نيست كه در فرضي که منافي آورده نشود و مصلي سلام نماز را داد و هنوز حدث يا استدباري براي او حاصل نشده و علم اجمالي دارد به اينكه دو سجده از دو ركعت در تمام اين نماز از او فوت شده، بگوئيم قاعدهي تجاوز را «بالنسبة إلي ركعتين الأخيرتين» جاري كنيم؛ بلا فاصله جواب ميدهيم كه «بالنسبة إلي ركعتين الأولتين» هم بايد جاري شود و تعارض بين اينها به وجود ميآيد، وقتي كه تعارض به وجود آمد: «اذا تعارضا، تساقطا»
بعضيها اين احتمال را دادند كه بيائيم قاعده تجاوز را نسبت به ركعتين اخيرتين جاري كنيم، جوابش روشن است كه اين نسبت به ركعتين اوّلتين هم جاري است، شما ركعت دوم را شك ميكنيد ميگوئيد: «ليس بشيءٍ»، نسبت به ركعت اولي هم شك ميكنيد ميگوئيد «ليس بشيءٍ»، با قطع نظر از اينكه حالا شما يك علم اجمالي داريد و با قطع نظر از اين علم اجمالي، اصلاً جريان قاعدهي تجاوز در ركعتين اخيرتين با مثل خودش معارض است، يعني اگر كسي بگويد در اطراف علم اجمالي اصول عمليّه و اين قواعد جريان دارد، شما در اصول خواندهايد؛ بعضيها قائلند در اطراف علم اجمالي، اصول عمليه مثل استصحاب جريان دارد و علم اجمالي مانعيّت از جريان ندارد ولو مشهور قائلند به اينكه علم اجمالي مانعيّت از جريان دارد، در اينجا بگوئيم حالا با قطع نظر از آن اختلاف كه آيا علم اجمالي مانعيّت دارد يا نه؟ يعني اگر هم كسي بگويد علم اجمالي مانعيّت ندارد، جواب اين است كه جريان قاعدهي تجاوز در ركعتين اخيرتين معارض با مثل خودش هست، يعني معارض با جريان قاعدهي تجاوز در ركعتين اوّلتين است. در اينجايي كه منافي انجام نشده باشد اين تعارض را همهي آقايان گفتهاند.
تبيين نظر محقق عراقي(ره) در صورت انجام منافي در فرض سوم
اضافهاي كه مرحوم عراقي(ره) دارد اين است كه در كتاب «روائع الامالي» صفحه 11 ميفرمايد: آنجايي كه منافي صادر شد، يعني بعد از تشهّد و سلام يك حدث و استدبار حاصل شد، ادعاي ايشان اين است كه اينجا جريان قاعدهي تجاوز در ركعتين اخيرتين بلا معارض است، زيرا عبارت ايشان این است كه ميفرمايند: «فلا شبهة في أن قاعدة التجاوز في الأخيرتين جاريةٌ بلا معارض» ميگوئيم چرا؟ مگر در ركعتين اولتين الآن شك وجود ندارد؟ ايشان ميفرمايد: «للجزم بعدم وقوع السجدتين في الأولَيَين على وفق أمرهما»، ميفرمايد: الآن كه منافي آمده، ما يقين داريم در ركعتين اوّلتين سجده بر وفق امري كه خدا فرموده محقق نشده! سجده به عنوان مأمورٌ به محقق نشده، چرا؟ چون از دو حال خارج نيست؛
«احتمال اول»: «لأنّه بينما لم يؤت بهما»، يك احتمال این است كه در ركعتين اوّلتين اصلاً نياورده باشد؛
«احتمال دوم»: اين است كه و «بينما أتي بهما»؛ اين هم به درد نميخورد چون اگر در ركعتين اوّلتين آورده باشد نتيجه اين است كه اين سجدهي فوت شده از ركعتين اخيرتين ميشود و اگر از ركعتين اخيرتين باشد تشهّد و سلام في غير محلّهما است و اگر «في غير محلّهما» باشد منافي در اثناء نماز است و اگر منافي در اثناء نماز باشد نماز باطل است.
دوباره عرض ميکنم، ايشان ميفرمايد: «للجزم بعدم وقوع السجدتين في الاولَيَين علي وفق أمرهما»، يعني الآن كه اين منافي انجام شده، همهي بدبختيها و مشكلات را اين منافي درست ميكند، حالا كه بعد از نماز اين منافي آمده، ما يك يقيني داريم كه در ركعتين اوليين اين سجده بر وفق آن امر متعلّق به سجده، اتيان نشده، چون از دو حال بيرون نيست:
يا اصلاً سجده را نياورده و -جزم داريم به يكي از اين دو تا كه يا نياورده- يا اگر آورده به درد نميخورد، چرا؟ چون اگر آورده، نتيجه اين ميشود كه اين سجدتين از اخيرتين فوت شود، اگر از اخيرتين فوت شود، قبلاً گفتيم مبناي عراقي(ره) اين بود كه اگر سجده از ركعت اخيره باشد سلام «في غير محلّه» است و سلام «في غير محلّه» است؛ يعني هنوز در حال نماز است، پس اگر منافي را آورد منافي كجا آورده شده؟ در اثناء نماز. اگر منافي در اثناء نماز آورده شده باشد، نماز باطل است. محقق عراقي(ره) ميفرمايد: «بينما لم يؤت بهما و بينما أتي بهما المستلزم لفوت الأخيرتين المستتبع لوقوع المنافي في الصلاة فتبطل من الأول»، نماز از اول باطل است.
مرحوم آقاي خوئي(ره) متعرض اين نشدند ولي ايشان هم علي القاعده همين را بايد قائل بشوند؛ كساني كه مبنايشان اين است كه سجده اگر از ركعت اخيره فوت شده باشد، نماز هنوز تمام نشده و سلام «في غير محلّه» است، اينها ميگويند: اگر منافي انجام شود، قاعده تجاوز در ركعتين اخيرتين جريان دارد بلا معارضٍ. و در نتيجه حتما بايد بعنوان القضاء بيايد اين دو سجده را انجام بدهد.
مناقشه بر نظر محقق عراقي(ره) از منظر مختار
اما قبلاً كه ما اين فرمايش مرحوم عراقي(ره) را قبول نكرديم و عرض كرديم آن چند تا روايتي كه بود، مثل صحيحه فضل بن شاذان، حَكم بن حُكيم و بعضي از رواياتي كه قبلاً خوانديم، از آنها استفاده كرديم سلام در ركعت اخيره، مخرج نماز است، وقتي مخرج باشد ديگر بين منافي و عدم منافي هم فرقي نيست و در نتيجه طبق اين بياني كه ما داريم، قاعده تجاوز در ركعتين اخيرتين اگر بخواهد جاري بشود معارضٌ بمثله. حالا اين را عرض كرديم فقط اين نكتهاي است كه مرحوم عراقي(ره) فرموده.
بررسي احتمال جريان قاعده تجاوز يا استصحاب در صورت عدم انجام منافي
حالا ذهن شريفتان را متمركز كنيد در جايي كه منافي نيامده! در اينجا دو احتمال وجود دارد:
«احتمال اول»: اينكه گفتيم قاعدهي تجاوز را «بالنسبة إلي الركعتين الأخيرتين» جاري كنيم، جواب: اين معارض است يعني معارضٌ بمثله است، ميگوئيم اگر شما بگوئيد قاعده تجاوز ميگويد در ركعت اخيره «سجدتَ»، در ركعت سوم «سجدتَ»، در اول و دوم هم قاعده تجاوز جاري ميشود و ميگويد «سجدتَ»، پس اين بايد كنار برود.
«احتمال دوم»: اين است كه پناه ببريم به استصحاب، نماز تمام شده، منافي آورده نشده، شك ميكنيم آيا اين دو سجدهي فراموش شده، از اخيره است يا غير الأخيره است؟ نسبت به هر دو استصحاب جاري ميكنيم، شك ميكنيم در غير اخيره، غير اخيره ركعت سوم را ميگيرد و ركعت دوم و اولي را هم ميگيرد، غير اخيره سجده فراموش شده يا نه؟ سجده آورده شده يا نه؟ استصحاب كنيم عدم اتيانش را، اين يك. نسبت به اخيره شك ميكنيم كه آيا سجده آورده شده يا نه؟ استصحاب ميكنيم عدم الإتيان را.
بررسي دو مطلب: 1. نيت سجده هاي فوت شده 2. تعداد سجده سهو واجب شده
بررسي مطلب اول:
مقتضاي اين دو تا استصحاب؛ آن طوري كه مرحوم آقاي خوئي(ره) در «موسوعة الإمام الخوئي»، ج19، ص: 115 هم تصريح كردند «و مقتضي العمل بالاستصحابين وجوب الرجوع و تدارك السجدة و إعادة التشهد و السلام».
اولين مطلب اين است كه شما نسبت به اخيره، عدم اتيان سجده را استصحاب ميكنيد، پس نتيجه اين ميشود كه بايد رجوع كني و اين سجده را تدارك ببيني، دوباره تشهد بخواني و سلام بدهي. بعد ميفرمايند: «ثمّ قضاءها»، اين سجدهي اخيره را هم باز شما بايد قضاء كنيد، «مضافاً إلى قضاء السجدة الأُولى كما مرّ. فبالنتيجة يأتي بثلاث سَجَدات، إحداها رجوعاً و ثِنتان قضاءاً»، ايشان ميفرمايند: مقتضاي اين دو استصحاب اين است كه شما سه تا سجده بايد بياوريد. يكي سجدهي رجوعي و تداركي است، شما اگر نسبت به ركعت اخيره استصحاب كرديد، استصحاب ميگويد در ركعت اخيره سجده را نياوردي پس بايد يك سجده رجوعاً انجام بدهيد.
اما نسبت به غير اخيره هم دو مورد داريد، احتمال ميدهيد كه در غير اخيره يكيش در ركعت سوم و يكيش هم در ركعت دوم باشد، و اساساً احتمال ميدهيد كه اصلاً از اول اين دو سجدهاي كه فراموش شده باشد در غير اخيره باشد يعني در دو ركعت، پس بايد به خاطر آنها دو تا قضاء انجام بدهيد.
پس نتيجه اين ميشود مقتضاي استصحابين این است كه يك سجده، رجوعي و تداركي است و دو تا سجده قضائي است.
مناقشه بر مقتضي استصحابين
شما بفرماييد اينكه «زيادة الأصل علي الفرع» شد، اين آقا ميگويد من يقين دارم دو سجده از من فراموش شده، چطور الآن بايد به مقتضاي استصحابين سه تا سجده انجام بشود؟
رد مناقشه
ميگوئيم مقتضاي قاعده و دليل همين است. شما يك احتمال ميدهيد كه اين دو تا سجده مربوط به غير اخيره باشد، پس بايد دو تا سجدهي قضايي انجام بدهيد، استصحاب ميگويد شما در ركعت اول نياوردي و در ركعت دوم هم نياوردي، نگوئيد پس بيائيد سه تا استصحاب در غير اخيره جاري كنيد، چون فرض ما اين است كه دو سجده فراموش شده، اين دو سجده:
يا بين آن سه ركعت است، اگر بين آن سه ركعت است استصحاب ميگويد بايد دو تا قضاء انجام بدهي.
يا يكي از آنها مربوط به اخيره است و يكي ديگر مربوط به آن سه ركعت است. پس استصحاب ميگويد يكي را هم بايد رجوعي و تداركي انجام بدهي.
پس مقتضاي دليل و جريان استصحاب اين است كه ميفرمايند بايد سه تا سجده انجام بدهي، يك سجده رجوعي و دو سجده قضايي.
نظر محقق خويي(ره) در نيت دو سجده فوت شده پس از جريان استصحابين
اما ميفرمايند اينجا يك نكتهاي وجود دارد و آن نكته اقتضا ميكند كه ما بگوئيم مصلّي اگر دو سجده هم انجام داد كافي است و آن نكته اين است كه مصلي لازم نيست اين سجدهاي كه انجام ميدهد نيّت رجوع يا قضاء را كند، بلكه الآن نمازش تمام شده، ميگويد: در اين چهار ركعت دو تا سجده از دو ركعت از من فوت شده، احتمال ميدهد يكي از آنها مربوط به اخيره و ديگري مربوط به غير اخيره باشد، احتمال ميدهد هر دوي آنها مربوط به غير اخيره باشد، اين راهش اين است كه بعد از نماز يك سجده «ما في الذمة» انجام بدهد، يعني ديگر نه نيّت رجوع كند و نه نيّت قضاء كند، بلکه به عنوان «ما في الذمة» بخواند، چون نيّت خصوص رجوع و خصوص اداء و قضاء لازم نيست، پس يك سجده را «ما في الذمة» انجام ميدهد و يك سجده ديگر را هم «بنية القضاء» انجام دهد، و پس از اين در اينجا يقين پيدا ميكند به اينكه آنچه بر ذمهاش بوده انجام ميشود. فرمودهاند مانعي ندارد ولو مقتضاي استصحابين سه تا سجده است، اما بمقتضاي امتثال و چون در مقام امتثال يكي از آنها را ميتواند «ما في الذمة» انجام بدهد و يكي ديگر را به نيت قضاء، پس مانعي ندارد به اين نحو عمل كند و بيايد دو تا سجده بعد از نماز انجام بدهد، يكي را «به نيت ما في الذمة» و ديگري را «به نيت قضاء». اين مطلب اولي كه اين آقايان مطرح ميكنند كه اينجا ملاحظه فرموديد به چه نيتهايي بايد اين سجدهها را انجام بدهند.
بررسي مطلب دوم: مصلي چند سجده سهو بايد انجام دهد؟
اما مطلب دومي كه در اينجا هست اين است كه در اينجا بر اين شخص، چند تا سجدهي سهو واجب است؟
روي آن مبنايي كه سيّد(ره) و مرحوم امام خميني(ره) داشتند، ميگفتند دو تا سجده فراموش شده، دو تا سجدهي سهو انجام ميدهد، «سجدتي السهو مرتين»،
اما اينجا روي مبناي آقايان ربّما يتوهّم كه چند تا سجدهي سهو بايد انجام بدهد؟ چهار تا بايد انجام دهد. چرا؟ چون:
«سجده سهو اول»: براي سجدهي اولي فراموش شده يك سجدهي سهو بايد انجام دهد.
«سجده سهو دوم»: براي سجدهي ثانيه فراموش شده، يك سجدهي سهو بايد انجام دهد.
«سجده سهو سوم»: سومي كجاست؟ سوميش اين است كه اگر اين شخص سجدهاي از ركعت اخيرهاش فراموش شده باشد اين تشهّد و سلام «في غير محلّه» است، وقتي «في غير محلّه» است يك سجده سهو بايد براي تشهد انجام بدهد.
«سجده سهو چهارم»: يك سجده سهو هم بايد براي سلام انجام بدهد، روي مبناي اينكه ما بگوئيم «لكل زيادةٍ و نقيصة» بايد سجده سهو انجام بشود، الآن دو تا زياده اينجا آورده، يكي تشهد است و ديگري سلام است. حالا اگر تشهّدش را هم خيلي كاري نداشته باشيم، يك سجدهي سهو براي خصوص سلام بايد انجام داده شود، اين به حسب بدوي است.
بررسي يک اشکال
اينجا «لقائل ان يقول» كه آقا نسبت به ركعت اخيره وقتي شك ميكند سجده را در آن انجام داده يا نه؟ استصحاب ميگويد سجده را انجام نداديد اما تا همين اندازه استصحاب كاربرد دارد! استصحاب اثبات نميكند كه اين سلام «علي وصف الزيادة» واقع شده، استصحاب ميگويد شما فقط سجده را انجام نداديد، شما آنجايي كه يقين داريد در ركعت اخيره سجده را انجام نداديد، يقين پيدا ميكنيد كه اين تشهد و سلام «في غير محلّه» است و بايد سجده سهو برايش انجام داد. اما اينجا كه با استصحاب ميگوئيد شما سجده را انجام نداديد استصحاب چون يك اصل تعبّدي است و اصول عمليه مثبتاتش حجّت نيست، استصحاب ميگويد آنچه گردن تو است يك سجده براي ركعت اخيره است، اما اين استصحاب اثبات نميكند كه اين سلام «في غير محلّه» است، وقتي اثبات نكرد نميتواند اثبات كند اين سلام زائد است و در نتيجه يک سجدهي سهو ديگر براي اين سلام لازم نداريم. بايد براي همان دو سجدهي فراموش شده سجدهي سهو را انجام بدهيم.
دو مطلب اينجا باقي مانده كه مسئله تمام شود، يكي را مرحوم آقاي خوئي(ره) دارند كه ميفرمايند ما يك مبنايي داريم كه طبق آن مبنا بايد يك سجده سهو اضافه غير از آن دو سجدهي سهو انجام شود، يك كلامي هم مرحوم محقق عراقي(ره) در «روائع الامالي» دارند كه ان شاء الله فردا عرض ميكنيم.
وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ و السلام عليکم و رحمة الله و برکاته
نظری ثبت نشده است .