موضوع: فروع علم اجمالی
تاریخ جلسه : ۱۳۹۰/۵/۱۹
شماره جلسه : ۲۴
-
يادآوري
-
مطلب اول: بررسي توهم جریان سه استصحاب
-
مناقشه بر نظريه محقق خویی
-
مناقشه بر نظريه مرحوم عراقي
-
مطلب دوم: آيا در فرض سوم سجده سهو واجب است يا خير؟
-
بررسي مبناي محقق خويي(ره) در قضای سجده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ و لعنة الله علي اعدائهم اجمعين من الان الي قيام يوم الدين
يادآوري1؛ بررسي فرض سوم صورت اول
عرض كرديم در فرضي كه مصلّي بعد از نماز، علم دارد به اينكه دو سجده از او فراموش شده، اما نميداند كه اين دو سجده از كدام يك از ركعات است؟
احتمال ميدهد هر دو سجدهي منسيه مربوط به ركعت اول و دوم باشد.
احتمال ميدهد يكي از اين دو سجدهي منسيه مربوط به ركعت اخيره باشد.
اينجا عرض كرديم طبق آن مبنايي كه پيش رفتيم بايد در اينجا بعد از نماز دو سجده را قضاء كند چون ما عرض كرديم حتّي در فرضي كه علم دارد كه اين سجده از ركعت اخيره است، يعني يكي از اين دو سجده از ركعت اخيره است، عرض كرديم سلام عنوان مخرج را دارد و ادلهي لزومِ قضاءِ سجدهي فراموش شده دلالت دارد بر اينكه بايد اين سجده را قضاء كند.
يادآوري2؛ مبناي مشهور در فرض سوم
در فرضي كه علم دارد كه اين سجده از ركعت اخيره است، آنجا مسئلهي قضا مطرح است، حالا اينجا كه شك دارد، نميداند از ركعت اخيره است يا غير اخيره، به طريق اولي مسئلهي قضاء مطرح ميشود. كما اينكه مرحوم سيد(ره) و مرحوم امام خميني(ره) هم همين مسئله را فرمودند.
يادآوري3؛ مبناي مرحوم عراقي(ره) و من تبع
ولي در مقابل، عرض كرديم مرحوم عراقي(ره) و مرحوم آقاي خوئي(ره) و من تبع اينها معتقدند كه مسئله صوري دارد و باز بايد بين منافي و عدم منافي تفصيل داد به اينکه:
در فرض منافي مسئلهي قضاء را قائل شدند اما در فرض عدم منافي به اين نتيجه رسيديم كه فرمودند: قاعدهي تجاوز غير جارية، للتعارض. اما استصحاب جريان دارد؛ يعني هم نسبت به ركعت اخيره و هم نسبت به ركعت غير اخيره، اينجا بايد استصحاب كرد.
نتيجه اين دو استصحاب، سه سجده است! كه در جلسه گذشته توضيح داديم؛ يعني روي مبناي مرحوم عراقي(ره) و مرحوم آقاي خوئي(ره) نتيجهي اين استصحابين اين است كه سه سجده را بايد بياورد؛ يكي عنوان رجوعي و تداركي دارد، دو تا عنوان قضائي دارد كه تا اينجا را ديروز عرض كرده بوديم، دو مطلب باقي ميماند.
مطلب اول: بررسي توهم جریان سه استصحاب
مرحوم محقق عراقي(ره) ميفرمايند: بعضيها توهم كردند در اينجا سه تا استصحاب جريان دارد؛ عبارت مرحوم عراقي(ره) در کتاب «روائع الامالي» اين است كه ميفرمايد: «و توهم أن مقتضى الاستصحاب قضاء الثلث الباقية غير السجدة الأخيرة مدفوع»؛ آري اين توهمي است كه مرحوم عراقي(ره) در اينجا ذكر كرده است.
عرض كرديم خود مرحوم آيت الله خوئي(ره) در شرح کتاب «العروة الوثقي» ميفرمايد: دو تا استصحاب جاري كنيم:
«استصحاب اول» نسبت به ركعت اخيره؛ بگوئيم كه در ركعت اخيره اين سجده را آورد يا نه؟ استصحاب ميگويد نياورده است.
«استصحاب دوم» نسبت به رکعت غير اخيره؛ آن وقت در غير اخيره عرض كرديم چون دو احتمال وجود دارد، احتمال ميدهيم كه هر دو سجده از غير اخيره فوت شده باشد، يعني يكي از دو سجده منسيه مربوط به ركعت دوم و يكي ديگر از آنها نيز مربوط به رکعت سوم است يا يكي از دو سجده منسيه مربوط به رکعت اول و يكي ديگر از آنها نيز مربوط به رکعت دوم است.
آن وقت نتيجه اين ميشود كه ما وقتي ميگوئيم استصحاب ميكنيم در غير اخيره سجده آورده نشده، يعني باز آنجا هم برگشتش به دو استصحاب است، در رکعت دوم شك ميكنيم سجده آورده شده يا نه؟ استصحاب عدم إتيانش را ميكنيم، در رکعت سوم شك ميكنيم آورده شده يا نه؟ استصحاب عدم إتيانش را ميكنيم.
بنابراين مرحوم آيت الله خوئي(ره) ملتزم شدند به اينكه مقتضاي اين دو استصحابين كه باز عرض ميكنم آن غير اخيره، خودش در حقيقت دو استصحاب است، چون فرض ما اين است كه علم دارد به دو سجدهي فراموش شده، احتمال ميدهد اين دو سجده مال غير اخيره باشد؛ كما اينكه احتمال ميدهد يكي از آنها براي اخيره باشد، ايشان فرمود: هر سه استصحاب در حقيقت جريان دارد و مقتضاي اينها آوردنِ سه تا سجده است، يكي به عنوان رجوعي و دو تا به عنوان قضائي.
راه حل محقق خویی برای جلوگیری از جریان سه استصحاب
محقق خويي(ره) در ادامه ميفرمايند: البته يك راهي وجود دارد براي احتياط كه يكي را بعد از نماز به عنوان «ما في الذمه» بياورند، -نه قصد رجوع كند و نه قصد قضاء- و يكي هم «بعنوان القضاء».
اشکال مرحوم عراقی بر محقق خویی
فرمايشي كه مرحوم عراقي(ره) دارد اين است كه ميفرمايد: اصلاً نبايد توهم قضاء سه سجده در اينجا مطرح شود. و در نتيجه ايشان جريان استصحاب در زائد بر دو تا را درست نميداند و فرمايششان اين است كه ميفرمايند: اين اصول عمليه يك اصول تعبّديّه است كه در ظرفي كه ما شك داريم، جريان پيدا ميكند؛ براي اينكه يك اثر تعبّدي بار شود. در جايي كه نسبت به يك اثر ما يقين به وجود يا يقين به عدم داريم، اينجا ديگر مجالي براي اين اصول تعبّديه نيست، در اينجا از اين شخص، دو سجده فراموش شده؛ حالا اگر بيائيم زائد بر اين دو را با استصحاب بگوئيم سه تا سجده بر اين واجب است، اينجا يقين داريم كه يكي از اين سجدهها اضافه است؛ و اينجا يقين داريم يكي از اين استصحابها بيخود جاري ميشود، چون ميگوئيم علت استصحاب اين است که مسئله وجوب القضاء را كه يك عنوان تعبّدي است بر اين استصحاب بار ميكنيم، يقين داريم كه دو تا سجده بر ما بيشتر لازم نيست بياوريم.
حالا اگر آمد استصحاب طوري جاري شد كه با استصحاب بايد سه سجده بياوريم يا «إن شئت قل»، با اين استصحاب چهار تا سجده بياوريم، ميگويئم شك ميكنيم ركعت اول آورديم يا نه؟ استصحاب ميگويد نياوردي، ركعت دوم آورديم يا نه؟ استصحاب ميگويد نياوردي، ركعت سوم هم استصحاب ميگويد نياوردي، ركعت چهارم هم استصحاب ميگويد نياوردي، يعني با اين چهار تا استصحاب بايد چهار سجده آورده شود، در حالي كه ما يقين داريم از اين شخص دو سجده فراموش شده، اين براي ما علم ميآورد به اينكه از اين چهار تا استصحاب دوتاي آن بيخود است و اثر تعبدي وجوب القضاء بر آن بار نميشود.
فقط بر دو تا اثر تعبّدي بار ميشود، نسبت به همان دو تا، حالا لازم نيست بدانيم كداميك از اينهاست! چون لازم نيست ما بعد از نماز بگوئيم من سجدهي فراموش شدهي ركعت دوم را ميخواهم قضاء كنم، آنجايي كه اگر كسي نمازش تمام شد يقين دارد يك سجده از او قضاء شده اما نميداند در كدام ركعت است، يك سجده را ميآورد، و لازم نيست «من الركعة الأخيره يا من الركعة الثالثة يا من الرکعة الثانية» باشد، هيچ يك از اين عناوين لازم نيست آورده شود.
در ما نحن فيه هم مرحوم محقق عراقي(ره) ميفرمايند: اينجا و لو به حسب ظاهر مجراي براي چهار استصحاب است اما چون يقين دارد كه دو تا سجده بيشتر از او فوت نشده، دو تا وجوب القضاء، دو تا وجوب سجده بر او بيشتر نيست، پس يقين پيدا ميكنيم دو تا از اين استصحابها بيخود است بايد آن را كنار بگذارد.
مناقشه بر نظريه محقق خويي
بالأخره اينكه ما بگوئيم زائد بر اين بايد سه تا سجده بر او واجب شود، درست نيست؛ حالا ميخواهيم اين را عرض كنيم كه حق با مرحوم محقق عراقي(ره) است، اصلاً در اينجا چون مرحوم آقاي خوئي(ره) قبول ميكنند كه به حسب صناعت علمي و صناعت اجتهادي سه تا سجده بر اين شخص واجب است، اين را اول قبول ميكنند، منتهي ميگويند چون يك راه وجود دارد براي اينكه اين سه تا سجده آورده شود و آن اينكه يكي را «بقصد الجامع» بياورد، جامع بين سجدهي رجوعي تداركي و سجدهي قضائي. ما عرض ميكنيم چرا شما از اول وجوب سه تا سجده را ميپذيريد؟!
راهي كه مرحوم آقاي خوئي(ره) طي كرده اين است كه بالأخره غير از آن سجدهي قضايي اولي كه حالا به علم وجداني ميداند يكي از آنها مربوط به غير ركعة الأخيره است؛ به مقتضاي دو استصحاب ميگويند دو سجده بر اين شخص واجب است؛ يكي ميگويد از اخيره آورده نشده پس رجوع واجب است و يك استصحاب هم ميگويد از غير اخيره آورده نشده پس قضاء واجب است.
در حالي كه اين فرمايشي كه مرحوم محقق عراقي(ره) دارد اينجا هم جريان دارد؛ اگر در يك جا كسي دو سجده از او فراموش شده، ما يك راه اجتهادي را طي كنيم كه بگوئيم سه تا سجده واجب است بياوريم، يقين داريم يكي از آنها اضافه است، حالا كه يقين داريم يكي از آنها اضافه است آنكه با علم وجداني است مربوط به غير ركعت اخيره است بايد قضاء شود، پس يكي از آن دو تا استصحاب درست نيست و يقين داريم باطل است.
خلاصه حرف آقاي خوئي(ره) اين شد كه ميگويد الآن اين كسي كه نمازش تمام شده احتمال ميدهد سجده مال ركعت اخيره باشد، استصحاب ميكند عدم اتيان در ركعت اخيره را، اين يك. و احتمال ميدهد مربوط به غير ركعت اخيره باشد باز عدم اتيان در غير ركعت اخيره را استصحاب ميكند، اين دو تا استصحاب. و چون ميداند يكي از اين سجدهها مال غير ركعت اخيره است يكي هم به اعتبار او بايد قضاء كند! يعني عرض ما و تعليقهي ما بر فرمايش آقاي خوئي(ره) اين است كه ايشان اول يك راهي را طي كردند كه نتيجهاش این است كه سه تا سجده بر اين آدم واجب است!؟ ما اول بايد فرمايش مرحوم خوئي(ره) را حل كنيم؛ ميگوئيم شما يك راهي را طي كرديد كه نتيجهاش اين است كه سه سجده بر اين آدم واجب است!!! در حالي كه اين شخص ميداند آنچه از او فوت شده دو سجده است.
پس نتيجه اين است كه بگوئيم مبناي عراقي(ره) اين است كه شما اگر در يك جا دو تا استصحاب جاري است و يقين داريد يكي از آنها بيخود است بايد يكي را كنار بگذاريد، يك جا سه تا استصحاب جاري است و يقين داريد دو تاي آن بيخود است از كجا يقين داريد؟ ميگوئيد اصول عمليه در جايي است كه شما ميخواهيد متعبّد به يك حكم شرعي شويد، اگر آن حكم براي شما معلوم الوجود يا معلوم العدم است، ديگر استصحاب فايده ندارد، اصل عملي فايده ندارد، ميگوئيم اينجايي كه دو تا سجده فراموش شده يقيناً بيش از دو تا بر او لازم نيست! پس چرا به حسب صناعت اجتهادي بگوئيم سه تا واجب است؟!!! پس يكي از آنها بيخود است. در ما نحن فيه نماز چهار ركعتي است، دو سجده را ميداند فراموش شده، ميگوئيم قاعده و همه چيز ميگويد اين دو تا بيشتر نبايد قضا كند، دو تا بيشتر نبايد بياورد، حالا بعنوان القضاء را نميگوئيم، اما راهي كه مرحوم آقاي خوئي(ره) طي كردند، در اين راه آنچه كه بر اين واجب است سه سجده است!؟، منتها ايشان بعداً ميفرمايند دو تا را با يك عنوان جامع و به عنوان «ما في الذمه» درست ميكنيم كه همين جا داخل پرانتز عرض كنم اساساً در بين فقها در اينكه آيا خود عنوان ما في الذمه يك نيّت صحيحي است يا نه اختلاف وجود دارد، بعضيها اين را قبول ندارند كه به عنوان «ما في الذمه» آورده شود صحيح است، ايشان يك راه اينطوري درست ميكند.
عرض ما این است كه چرا از اول يك راهي را طي كرديد كه سه تا واجب باشد؟ و ما الآن با قطع نظر از قاعده اشتغال ميخواهيم بگوئيم.
مناقشه بر نظریه مرحوم عراقي(ره)
مرحوم عراقي(ره) در ذيل كلامشان ميفرمايند: كسي نيايد توهّم كند كه مقتضاي استصحاب قضاء سه تا سجده است، غير سجدهي اخيره كه آن بايد تدارك ديده شود، براي اينكه ما ميدانيم كه از اين شخص دو سجده بيشتر فوت نشده اگر استصحاب زائد بر دو سجده را بخواهيم اثبات كنيم اين درست نيست و اثر شرعي ندارد، چون جزم به عدم داريم.
همين اشكال را ميگوئيم در فرض قبل هم بر خود شما وارد است. نتيجه اين است كه هم مرحوم آقاي خوئي و هم مرحوم عراقي، اينها مسئلهي سه تا سجده را «بحسب القاعدة» ميپذيرند. اشكال این است كه شما چرا سه تا سجده را پذيرفتيد؟
اشكال را هم ما خودمان از ذيل كلام مرحوم عراقي(ره) در «روائع الامالي» ص 12 ياد گرفتيم يعني ايشان تصريح كرده، البته مطلبي است كه در رسائل زياد تذكر داده شده ولي ايشان خيلي هم با آب و تاب ميفرمايند: «و لتكن هذه القاعدة في ذكرك في كل مورد يرد عليك من الأصول الموضوعية مع العلم التفصيلي بعدم ترتب أزيد من أثر واحد أو اثنين على المشكوكات الزائدة عن مقدار الأثر المعلوم»، يعني هر جا با اصول تعبديّه مثل استصحاب يك اثري زائد بر مقدار معلوم اثبات شد به درد نميخورد. شما ميدانيد يك سجده از شما فوت شده، استصحاب ميگويد چهار تا، سه تاي آن بيخود است. ميدانيد دو تا فوت شده و استصحاب ميگويد سه تا، که يكي از آنها بيخود است. ميگوئيم خودتان در ذيل اين تصريح را داريد، در آنجا هم بگوئيد يكي را يقين دارد از غير اخيره است كه بايد قضاء كند، يكي هم مردد بين الأخيره و غير الأخيره است كه باز يكي برايش واجب است، اينجا نميتوانيم بگوئيم دو تا استصحاب جاري ميكنيم، يكي براي اخيره و يكي براي غير اخيره. طبق نظر اينها اگر اين سجده واقعاً از ركعت اخيره باشد ميشود تدارك و اگر از غير ركعت اخيره باشد ميشود قضاء.
اما خود مرحوم آقاي خوئي(ره) فرمودند: نيّت رجوع يا نيّت قضاء لازم نيست، بعد ميگويد حالا احتياطاً تشهد و سلام هم بخواند، لازم نيست كه بگوئيم دو تا استصحاب جاري شود كه يكيش اثبات كند سجدهي تداركي را، نه! يك سجده را انجام ميدهد، منتهي چون احتمال ميدهد اين سجده از ركعت اخيره باشد احتياطاً يك تشهد و سلام هم روي نظر آقايان ميخواند، چرا دو استصحاب آنجا جاري شود، پس اين خلاصهي عرض ما.
اشکال وارد بر نظريه مرحوم عراقي و محقق خويي
اشكال ما هم بر مرحوم عراقی و هم بر مرحوم آقاي خوئي(ره) است، ما در اول بحث ميخواستيم يك فرقي بگذاريم بين كلام عراقي(ره) و مرحوم خوئي(ره)، اما عبارت تصريح دارد كه هر دو بزرگوار يك نظر را دارند، اشكال بر هر دو وارد ميشود و خلاصه اين شد كه چرا شما ميآئيد غير از مسئلهي ركعت اخيره و يا غير از آن سجدهاي كه يقين دارد از غير ركعت اخيره است ميآئيد دو تا استصحاب در اينجا جاري ميكنيد؟ يك استصحاب بيشتر جريان ندارد آن هم به اعتراف كلامي كه خودتان بيان كرديد.
شما نمازت تمام شده، ميداني دو تا سجده از اين چهار ركعت فوت شده، احتمال ميدهي اين دو تا سجده در غير ركعت اخيره باشد، احتمال ميدهي مال ركعت اخيره باشد، ميآئيد در ركعت اخيره شك ميكنيد! اما اين دو احتمال قدر جامعش اين است كه يقيناً يكي از آنها مربوط به غير اخيره است، ميآئيد ميگوئيد اين سجده احتمال دارد مال ركعت اخيره باشد، عدم اتيان سجده در ركعت اخيره را استصحاب ميكنيد، اين يك استصحاب. احتمال ميدهيد اصلاً هر دوي آن مال غير ركعت اخيره باشد، يعني عدم اتيان را در غير اخيره استصحاب ميكنيد، پس دو استصحاب داريد: «استصحاب عدم الاتيان في الأخيرة» و «استصحاب عدم الإتيان في غير الأخيرة». پس دو احتمال است، اول اينكه اين دو سجده مربوط به غير ركعت چهارم است، اين يك. احتمال دوم كه يكيش مربوط به چهارم است و يكيش غير چهارم. نتيجه اين دو احتمال اين است كه شما يقين داريد يكي از اين سجدهها مربوط به رکعت غير چهارم است.
مطلب دوم: آيا در فرض سوم سجده سهو واجب است يا خير؟
مطلب بعدي كه باز اين آقايان دارند اين است كه اينجا آيا سجده سهو واجب است يا نه؟ دو احتمال وجود دارد:
«احتمال اول»: اگر احتمال بدهيم اين سجده منسيه مربوط به ركعت اخيره نباشد تشهّد و سلام «في موضعه» واقع شده، روي قول اين آقايان، دو سجده قضاء را بايد انجام بدهد و اگر گفتيم اين تشهّد و سلام في موضعه واقع شده، ديگر اضافهاي هم انجام نداده تا بخواهد براي تشهّد و سلام سجده سهو انجام بدهد.
اما:
«احتمال دوم»: اگر احتمال بدهيم كه اين سجده فراموش شده يكي از آنها مربوط به اين ركعت اخيره است روي قول مرحوم عراقي(ره) و مرحوم آقاي خوئي(ره) و مرحوم آقاي بروجردي(ره) نمازش هنوز تمام نشده، سلام و تشهّد را داده و اين سلام و تشهّد «في غير موضعه» واقع شده. پس بگوئيم اينجا بايد سجده سهو انجام شود.
بررسي يک سؤال:
سؤال اين است؛ آيا براي تشهّد و سلام روي قول عراقي(ره) و مرحوم آقاي خوئي(ره) و من تبع اينها، سجدهي سهو لازم است يا نه؟
جواب:
خير، چرا؟ چون موضوع سجده سهو در جايي است كه ما احراز كنيم اين تشهد و سلام اضافه بوده، الآن هم ما نميدانيم اين سجده فراموش شده از اخيره است يا غير اخيره، اگر از اخيره باشد تشهد و سلام اضافه است، اما اگر از غير اخيره باشد تشهد و سلام في موضعهما واقع شده.
بررسي يک اشکال:
اگر بگوئيد آقا مگر شما استصحاب نميكنيد؟ استصحاب ميگويد سجده در ركعت اخيره آورده نشده، پس حالا كه آورده نشده تشهد و سلام في غير محلّهماست، پس تشهد و سلام زائد ميشود.
جواب:
جواب اين است كه درست است استصحاب ميگويد شما در ركعت اخيره يك سجده نياوردي، اما استصحاب خيلي زور ندارد، و اثبات نميكند كه اين تشهد و سلام زائدٌ، اگر بخواهد اين را اثبات كند ميشود اصل مثبت و اصل مثبت يعني اصول عمليّه مثبتاتش حجّيت ندارد.
بررسي مبناي محقق خويي(ره) در قضای سجده
فقط مرحوم آقاي خوئي(ره) اينجا از آقاي عراقي(ره) جدا ميشود، مرحوم آقاي خوئي(ره) ميفرمايد:
ما يك مبنايي داريم و آن اين است كه اگر كسي نمازش تمام شد و يادش افتاد يك سجده نياورده، چه اين سجده اخيره باشد و چه غير اخيره! آن سجدهاي را كه دارد قضاء ميكند مخرج از نماز است، ايشان ميفرمايند قضاء سجدهي منسيّه حقيقتاً جزء نماز است و در نتيجه اگر كسي نمازش تمام شد و فهميد يك سجده را نياورده، اگر اخلال عمدي ورزيد، ميفرمايند نمازش باطل ميشود.
مشهور اين را قبول ندارند و ميگويند اگر كسي نمازش تمام شد و فهميد يك سجده هم نياورده، اگر اخلال عمدي هم ورزيد معصيت كرده ولي نمازش باطل نيست! اما آقاي خوئي ميفرمايند نمازش باطل است و اخلال عمدي اين است كه مثلاً استدبار کند. يعني بعد از صلاة و قبل از قضاء عمداً استدبار كند، روي مبناي آقاي خوئي(ره) اين نماز كلاً باطل ميشود، روي مبناي مشهور باطل نميشود، مشهور ميگويند اين قضاء سجده، جزء نماز نيست.
نتيجه کلام محقق خويي(ره)
حالا نتيجه چه ميشود؟ ايشان ميفرمايد روي مبناي ما كه اين سجده جزء نماز است، حالا اين قضاء سجده را انجام ميدهد، قضاء سجده را كه انجام ميدهد يك تشهّد و سلام احتياطي هم بايد انجام بدهد.
روي مبناي ايشان، در نتيجه علم اجمالي پيدا ميكند يا آن سلام اولي كه آورد زائد است و يا اين سلام احتياطي كه آورده زائد است. يكي از اينها زائد است؛ از اين رو بايد براي احد السلامين يكي از اين دو تا سلام، يعني يا سلامي كه قبلاً آورده و يا سلامي كه الآن به عنوان الاحتياط آورده، یک سجده سهو به جاي آورد؛
عبارت ايشان را خواستيد ببينيد در همان جلد نوزدهم صفحه 115 است، اين مبنايي است كه ايشان در اينجا دارد، ميفرمايند روي اين مبنا علم اجمالي پيدا ميكند يكي از اين سلامها زائد است، يا سلامي كه اول آورده و يا سلامي كه به عنوان احتياط بعداً ميخواهد بياورد. بنابراين ميفرمايند بايد سجده سهو انجام دهد «إذن يجب عليه سجود السهو لأحد السلامين المعلوم زيادته إجمالاً». يك سجده سهو هم براي تشهد بايد انجام بدهد «بناءً على وجوبه لكلّ زيادة و نقيصة».
اين مبنايي است كه ايشان هم متفرد در اين مبناست، حالا من كسي را سراغ ندارم كه اين مبنا را از ايشان قبول كرده باشد، همه ميگويند اين سجده منسيه هر عنواني را كه دارد جزء نماز نيست و اخلال عمدي به او هم موجب بطلان نماز نميشود.
وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ و السلام عليکم و رحمة الله و برکاته
نظری ثبت نشده است .