درس بعد

عام و خاص

درس قبل

عام و خاص

درس بعد

درس قبل

موضوع: عام و خاص


تاریخ جلسه : ۱۳۸۴/۹/۲۸


شماره جلسه : ۴

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • بیان مرحوم آخوند و امام و مرحوم خوئی در لفظ کل

دیگر جلسات



بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين


نظر مرحوم آخوند و نائيني

عرض کرديم مرحوم آخوند و مرحوم نائيني قائلند که در مدخول «کل» براي اثبات عموم احتياج داريم که مقدمات حکمت را در مدخول جاري کنيم. و نتيجه گرفتند هر عامي در دلالتش بر عموم، احتياج دارد به جريان مقدمات حکمت و نتيجه‌اش آن است که در تعارض بين عام و مطلق، عام مقدم بر مطلق نمي‌شود. طبق اين مبناي مرحوم آخوند و مرحوم نائيني، بايد بگوييم که هر کدام ظهور قوي‌تري دارند، آن مقدم مي شود.

مرحوم آخوند شاهدي را براي مدعاي خودشان ذکر کردند که اگر مدخول را مقيد به قيدي کنيم، اگر مولا از اول به جاي «أکرم کلّ رجلٍ» بگويد «أکرم کلّ رجل عالمٍ» ، حالا که گفته «أکرم کل رجل» اگر شک کنيم که آيا مولا اين قيد را اراده کرده است يا نه؟ راهي غير از اطلاق نداريم؛ بايد بگوييم در «رجل» مقدمات حکمت جاري است و بعد از آنکه اطلاق را محقق ساختيم، مي گوييم استغراق در اينجا معنا دارد. ايشان اين را شاهد مي گيرند بر اين که «کل» دلالت بر عموم مدخول ندارد و بلکه بر عموم ما يراد من المدخول دلالت دارد.


جواب آقاي خويي از فرمايش آخوند

در جواب از اين فرمايش آخوند، مرحوم آقاي خوئي در جلد پنجم «محاضرات»، در صفحه 160 فرموده است: در اين جهت که تقييد امکان دارد و با دلالت ادات بر عموم منافات ندارد، فرق نمي کند که بگوييم کلمه «کل» و ادات عموم، دلالت بر عموم مدخول دارند يا عموم ما يراد به؛ به عبارت ديگر، مي فرمايند: طبق هر دو نظريه، امکان تقييد وجود دارد و عدم منافات تقييد با دلالت ادات بر عموم، اثبات نمي کند که حتماً عموم بر ما يراد من المدخول وارد شده است، بلکه ما مي گوييم ادات، دلالت بر استغراق مدخول دارد؛ مدخول اگر جنس است، دلالت بر استغراق همه افراد جنس دارد؛ اگر نوع است، دلالت بر استغراق همه افراد نوع دارد؛ و اگر صنف است، دلالت بر استغراق همه افراد صنف دارد.


اشکال استاد به آقاي خويي(ره)

بيان ايشان به آن صورت که در کتاب «محاضرات» وجود دارد، به نظر مي رسد که بيان کافي نيست؛ يعني دو مرتبه تکرار يک مدعايي است. مرحوم آخوند مي فرمايد: ادعاي ما اين است که «کل» در صورتي دلالت بر استغراق مدخول دارد که اول اصالة الاطلاق را در مدخول جاري کنيم؛ شاهدش هم آن است که متکلم مي تواند قيد را از اول بياورد؛ و براي نفي قيد، راهي غير از اصالة الاطلاق نيست؛ پس از اجراي اصالة الاطلاق در مدخول، مي گوييم: «کل» دلالت بر استغراق ما يراد من المدخول دارد.

عرض ما اين است که اين جواب مرحوم آقاي خوئي از کلام مرحوم آخوند، جواب کافي نيست؛ ايشان مي فرمايد: «إن کان جنسا دلّت علي العموم في إطاره» ، مرحوم آخوند و نائيني مي فرمايند: از کجا مي‌فهميم که جنس است؟ بايد اصالة الاطلاق را جاري کنيم تا بفهميم جنس است. به نظر ما، هر چه دقت کردم در عبارت ايشان ـــ خودتان هم مراجعه بفرماييد ـــ محصلي از نظر جواب مرحوم آخوند در فرمايش مرحوم آقاي خوئي پيدا نکرديم.


جواب امام خميني از فرمايش آخوند

امام رضوان الله تعالي عليه در کتاب «مناهج» نسبت به اين اشکال جواب نداده‌اند، ولي در کتاب «معتمدالاصول» که تقريرات والد ما دام ظلّه از بحث اصول امام است، اين اشکال را جواب داده و مي فرمايند: ما اينجا از راه اصالة عدم الخطاء وارد مي شويم، نه از راه اصالة الاطلاق؛ به اين بيان که اگر در يک جا مثلاً ده نفر عالم باشد، متکلم بگويد «أکرم زيداً، أکرم بکراً و...» نُه نفرآنها را ذکر کند ولي نسبت به نفر دهم حرفي نزند، اينجا اگر بگوييد که شايد يادش رفته نسبت به نفر دهم حرف بزند، شايد خطا کرده باشد، اصلي به نام اصالة عدم الغفلة و اصالة عدم الخطاء را جاري مي کنيد.

مي‌فرمايند: در اينجا نيز همين طور است؛ در اينجا، ادات، دلالت بر عموم مدخول دارد؛ اگر متکلم از کلمه «رجل» مي‌خواست «رجل عالم» را اراده کند ولي فراموش کرده و يا خطا کرده است، با اصالة عدم الغفلة و اصالة عدم الخطاء، اين احتمال را کنار مي‌زنيم و در نتيجه، نيازي به اجراي مقدمات حکمت نداريم. در مقدمات حکمت، بايد بگوييم متکلم در مقام بيان است و قرينه بر خلاف ندارد، بعد بگوييم اين دلالت بر اطلاق دارد. نيازي نيست که بگوييم در «رجل» اصالة الاطلاق جاري شود و بعد، بگوييم که «کل» دلالت بر استغراق مي‌کند؛ بلکه با اصالة عدم الخطاء يا اصالة عدم الغفلة مي‌توانيم مسأله را حل کنيم.

به عبارت ديگر، در جائي که متکلم مي‌گويد: «أکرم جميع العلماء» ، اگر احتمال دهيد که متکلم قصد داشت بگويد: «أکرم جميع الناس»، ولي گفت: «أکرم جميع العلماء »، آيا در اينجا نيز از اصالة الاطلاق استفاده مي‌کنيد؟ يا از اصالة عدم الخطاء و الغفلة؟ مسلّماً در اينجا از اصالة عدم الخطاء که يک اصل عقلايي و جاري در محاورات عقلاييه است، استفاده مي‌کنيد. بنابراين، خلاصه فرمايش امام اين شد که ايشان مي‌فرمايند: ما چطور در ساير کلمات اصالة عدم الخطاء و الغفله را جاري مي‌کنيم، در اينجا نيز را جاري مي‌کنيم و مي گوييم «کل» دلالت بر عموم مدخول دارد.


اشکال استاد به جواب امام(ره)

بايد گفت که در اينجا اگر منشأ شک ما خطا و احتمال خطا باشد، اصالة عدم الخطاء جاري مي‌شود؛ اما منشأ شک ما، احتمال اعتبار يک قيدي است؛ يعني احتمال مي دهيم متکلم که گفته «أکرم کل رجل» ، مقصود واقعي‌اش از «رجل»، رجل عالم است؛ اينجا براي رفع اين احتمال، غير از اصالة الاطلاق چه چيز ديگري داريم؟ جايي که يقين داريم متکلم قيدي را ذکر نکرده است ولي احتمال مي‌دهيم اراده واقعي‌اش از «رجل»، رجل عالم باشد، بايد اصالة الاطلاق جاري شود. پس، راهي غير از اصالة الاطلاق نداريم. لذا، فرمايش امامرضوان الله عليه نيز با اين اشکال مواجه است.


نظر استاد در مسأله

اگر دقت کنيم، حق با مرحوم نائيني و مرحوم آخوند است. در جواب از اشکال لغويتي که امام و مرحوم آقاي خوئي مطرح کردند که اگر بگوييم به اصالة الاطلاق نياز داريم، وجود اين ادات کالعدم است و لغويت پيش مي‌آيد. مي‌گوييم: جواب را از خود شما ياد گرفتيم؛ هر دو بزرگوار نظرشان اين است که مطلق دلالت بر اصل طبيعت دارد و کاري به افراد ندارد؛ وقتي مي گوييم «أکرم کل رجل» ، اول مي گوييم مقصود طبيعت رجوليت است، بلافرق بين عالم و غير عالم؛ و «کل» مي گويد فرد فرد از اين طبيعت مراد است و ديگر لغويت لازم نمي‌آيد. ما با اصالة الاطلاق مي‌گوييم طبيعت مراد است و با ادات هم مي گوييم افراد اين طبيعت تماماً مراد متکلم است. ولي عرض کردم که در اصالة الاطلاق بايد ابتدا اثبات کنيم که متکلم در مقام بيان است؛ در حالي که اصالة عدم الخطاء نيازي به اين مقدمه ندارد. اين تتمه مطلب قبل، تا دنباله مطلب. والسلام.

برچسب ها :

مرحوم خوئی عام و خاص عام دلالت کل بر عموم دلالت کل بر استغراق ما یراد من المدخول توقف دلالت عام بر عموم بر مقدمات حکمت دلالت کل بر استغراق عموم مدخول اصاله عدم خطا در متکلم دلالت مطلق بر اصل طبیعت اجرای اصاله الاطلاق برای احراز بودن متکلم در مقام بیان

نظری ثبت نشده است .