موضوع: عام و خاص
تاریخ جلسه : ۱۳۸۴/۱۲/۱۰
شماره جلسه : ۲۰
چکیده درس
-
چهار اشکال دیگر در کلام مرحوم عراقی
-
بحث اخلاقی: تمرین ذکر و یاد خدا در تمامی احوال
دیگر جلسات
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
اشکال سوم به کلام مرحوم محقق عراقي
برخي از اشکالاتي که متوجه فرمايش ايشان بود را ذکر کرديم؛ از ديگر اشکالات کلام ايشان آن است که در اول بحث عام و خاص اين بحث مطرح بود که عموم و استغراق از کجا فهميده ميشود؟ آيا اين عموم و استغراق مدلول ادات عموم است يا آن که اين استغراق را از اطلاق در مدخول استفاده ميکنيم؟ يعني وقتي مولا ميگويد «أکرم کل عالمٍ» ، بايد در «عالم» اصالة الاطلاق جاري کنيم و بگوييم با وجود اطلاق عالم، يک استغراق و عمومي را استفاده ميکنيم؛ که از اين مطلب تعبير ميشد به اين که ـــ کل عامٍ متوقفٌ علي الإطلاق ـــ هر عامي بر اطلاق توقف دارد و بدون اصالة الاطلاق اصلاً استغراق و عمومي نداريم. اين نزاع در اوائل بحث عام و خاص بيان شد و مرحوم آخوند خراساني و مرحوم محقق نائيني به اين نظر رسيدند که تا زماني که اصالة الاطلاق در مدخول ادات عموم جاري نشود، استغراق و عموم را استفاده نميکنيم؛ ما نيز ظاهراً در اين نزاع به همين نظريه رسيديم.با اين مقدمه، اشکال سوم به مرحوم محقق عراقي اين است که اگر استغراق را از ادوات عموم استفاده کنيم و بگوييم استغراق مدلول و جزء موضوع له ادات عموم است، براي بيان ايشان که بين عام و مطلق فرق گذاشتند و گفتند مخصص، در عام دائره موضوع را تضييق نميکند اما در مطلق، دايره موضوع تضييق ميشود، فرمايش مرحوم عراقي درست خواهد بود؛ اما بر اساس مبناي ديگر ـــ که عام محتاج به اصالة الاطلاق است، تا اطلاق را در مدخول ادات عموم جاري نکنيم، اصلاً به استغراق و عموم نميرسيم ـــ فرمايش ايشان وجهي ندارد؛ يعني طبق اين مبنا تقييد يعني تخصيص و فرقي بينشان نخواهد بود. اين نيز اشکال سومي است که بر مرحوم عراقي وارد است.
بياني ديگر از محقق عراقي
مرحوم عراقي ضمن مطالبشان، قبل از آن که اين تفصيل را مطرح کنند که تمسک به عام در شبهه مصداقيه ناشي از شبهه حکميه جايز است اما در شبهه مصداقيه ناشي از شبهه موضوعيه و اشتباه موضوعات خارجي، جايز نيست، بياني را ذکر کردهاند که طبق آن بايد بگوييم اساساً تمسک به عام در شبهه مصداقيه مطلقا جايز نيست. آن بيان اين است که حجيت هر کلامي متوقف بر ظهور تصديقي آن کلام است؛ و ظهور تصديقي در جايي است که متکلم در مقام افاده و استفاده باشد. در مقام افاده بودن نيز متوقف بر اين است که مقصود(يا به تعبير مرحوم عراقي، «مرام») خودش را با لفظ بخواهد تفهيم کند. و در هنگام تفهيم مقصود و مرام خود به مخاطب به وسيله الفاظ لازم است که به مقصودش توجه و التفات داشته باشد و التفات به مقصود با جهل به مقصود قابل جمع نيست.اگر يک موردي عنوان شبهه داشت(شبهه مصداقيه)؛ يعني نميدانيم که آيا متکلم التفات به اين مورد داشته يا نه؟ چون گفتيم حجيت متوقف بر ظهور تصديقي است و ظهور تصديقي نيز در جايي است که متکلم در مقام افاده است و ميخواهد مرام خودش را با لفظ بگويد و تفهيم کند؛ و اين نيز متوقف بر التفات به مرام است، بنابراين، آن چه را که نميدانيم متکلم به آن التفات دارد يا نه؟ ظهور تصديقي شامل او نميشود. نميتوانيم بگوييم که متکلم با «أکرم العلماء» مورد مشتبه و مشکوک را قصد کرده است؛ و در نتيجه، ظهور تصديقي کلام متکلم شامل اين مورد نميشود. در اين صورت، «أکرم العلماء» نسبت به اين مورد حجيت ندارد؛ يعني تمسک به عام در شبهه مصداقيه جايز نيست. ايشان ابتدا اين مطلب را ذکر ميکنند و بعد، آن تفصيل را بيان ميکنند که اگر شبهه مصداقيه ناشي از شبهه حکميه باشد، تمسک به عام جايز است؛ اما اگر شبهه مصداقيه ناشي از امور خارجيه باشد، تمسک به عام جايز نيست.
اشکال چهارم کلام مرحوم عراقي
اشکال چهارم فرمايش ايشان مربوط به بحثي است که به عنوان ظهور تصديقي مطرح کردهاند. درست است که ما نيز قائليم تمسک به عام در شبهه مصداقيه جايز نيست، اما آيا بيان ايشان بيان درستي است يا نه؟ اين که بگوييم ظهور تصديقي شامل مورد مشتبه خارجي نميشود، بيان درستي نيست؛ زيرا، درست است که موضوع حجيت، ظهور تصديقي است و ظهور تصوري و مدلول تصوري، موضوع براي حجيت نيست؛ اما اين مطلب که بگوييم اين ظهور تصديقي، به مصاديق خارجيه هم ربط دارد که در کلام مرحوم عراقي چنين مطلبي آمده است،(ايشان ميفرمايد ظهور تصديقي در جايي است که متکلم در مقام افاده باشد؛ اين نيز متوقف بر آن است که مرامش را قصد کند؛ قصد مرام هم متوقف بر التفات به مرام است؛ بنابراين، چون مورد مشتبه خارج از دايره التفات است، تمسک به عام در آن جائز نيست.) صحيح نيست و ظهور تصديقي به هيچ عنوان به صغريات خارجي مربوط نيست.اگر مولا فرمود: «لله علي الناس حجّ البيت من استطاع إليه سبيلا» ، قبلاً هم ذکر کرديم ـــ و مطلب بسيار مهمي است ـــ که قضيه و کلام، اصلاً ربطي به عالم خارج ندارد؛ مدلول قضيه چيزي است که امور خارجيه از دايره آن خارجند. در تعريف قضيه حقيقيه ميگوييد: قضيهاي است که حکم در آن براي موضوعات مقدرة الوجود ثابت است؛ و متکلم کاري ندارد که اين موضوع در خارج موجود است يا نه؟. در ظهور تصديقي نيز ما هستيم و قضيه و کلام متکلم؛ ما هستيم و حکم و موضوع؛ و ممکن است که در زماني اصلاً موضوع قضيه در خارج وجود نداشته باشد؛ مثلاً مستطيع در خارج نباشد. بنابراين، متکلم کاري به عالم خارج ندارد تا ما بگوييم که آن مورد مشتبه خارجي را نميتواند قصد کند. و در نتيجه، اين بيان مرحوم عراقي بيان درستي نيست و هيچگاه نميتوانيم بگوييم که ارتباطي بين قضيه و صغري وجود دارد.
اشکال پنجم کلام مرحوم عراقي
اشکال پنجم مربوط به همين تفصيلي است که مرحوم عراقي در آخر کلام بيان ميکنند. با بياني که در اشکال چهارم ذکر نموديم، ميتوانيم جواب تفصيل ايشان را بدهيم. اين تفصيل مرحوم عراقي که ميفرمايد: تمسک به عام در شبهه مصداقيه ناشي از اشتباه امور خارجي جايز نيست، (مولا گفته «أکرم العلماء» بعد هم فرموده «لاتکرم الفساق من العلماء» ، در مورد زيد عالم به دليل آن که چند سالي از او دور بوديم، نميدانيم که فسقي دارد يا ندارد؟ ايشان ميگويد: نميشود به «أکرم العلماء» تمسک کرد.) روي همان دليلي است که ظهور تصديقي در اينجا اعتباري ندارد. اما اگر شبهه مصداقيه ناشي از اشتباه در حکم باشد،(مثالش اين بود که مولا ميگويد «أقيموا الصلاة» و بعد تخصيص ميزند که نماز در لباس نجس يا پوست نجس جايز نيست؛ حال، حيواني متولد از يک حيوان طاهر و نجس العين است و ما از جهت حکمي نميدانيم که اين حيوان اصلاً نجس است يا نه و نماز خواندن در آن صحيح است؟)مرحوم محقق عراقي فرمودهاند که در اينجا ميتوانيم به عام تمسک کنيم. با همان مطلبي که الآن گفتيم، جواب اين تفصيل را هم ميدهيم. به اين صورت: هنگامي که ميگوييم قضاياي حقيقيه اصلاً کاري به خارج ندارند و فقط حکم را بر موضوعي بار ميکنند؛ اما اين که آيا اين فرد مصداق موضوع است يا نيست؟ نفياً و ايجاباً هيچ دلالتي بر آن ندارد. بنابراين، وقتي ميگوييم مصاديق خارجي از دايره مدلول قضيه خارج است، ديگر فرقي بين اين دو فرض که بگوييم شبهه مصداقيه ناشي از امور خارجيه است يا ناشي از شبهه حکميه است، وجود نخواهد داشت.
اشکال ششم کلام مرحوم عراقي
آخرين اشکال اين است که مرحوم عراقي ادعايي کردند مبني بر آن که در بين اصوليين تمسک به مطلق در شبهه مصداقيه مقيّد، محل خلاف نيست؛ اما تمسک به عام در شبهه مصداقيه مخصص محل بحث و نزاع است. ايشان اجماع را دليل گرفتهاند بر اين که بگوييم مخصص موضوع عام را تقييد نميکند؛ اما مقيِّد موضوع مطلق را تقييد ميکند. اشکال اين است که اولاً اين تسالم و اجماعي که ايشان ادعا کردهاند، درست نيست و وجهي ندارد؛ بلکه نزاعي که در تمسک به عام در شبهه مصداقيه وجود دارد، در تمسک به مطلق در شبهه مصداقيه مقيد نيز وجود دارد. کساني که تمسک به عام در شبهه مصداقيه مخصص را جايز ميدانند، تمسک به مطلق در شبهه مصداقيه مقيد را هم بايد جايز بدانند؛ چون همان دليلي که اينجا ميآورند، بعينه در آنجا نيز جريان دارد و فرقي بين اين دو نيست.تا اينجا، سه بيان و سه دليل از قائلين به جواز تمسک به عام در شبهه مصداقيه را بيان کرديم و ملاحظه فرموديد که هر سه دليل آنان مخدوش است. اما چون روز چهارشنبه است، چند نکتهاي را عرض کنيم؛ هرچند ميخواستم بيشتر صحبت کنم؛ اما چون در اين هفته دو سه روز تعطيل بود، ديدم نميشود بحث درسي را امروز کمتر مطرح کنيم.
بحث اخلاقي: تمرین ذکر و یاد خدا در تمامی احوال
يکي از نکاتي که ما طلبهها بايد به آن اهميت دهيم، مسأله ذکر الله است. يکي از مصاديق روشن ذکر خدا، ذکر لساني و زباني است که نبايد از آن غافل باشيم؛ چون مدخلي است براي اين که قلب انسان رنگ ذاکريت پيدا کند؛ تا ذکر زباني نباشد، قلب انسان و باطن انسان نميتواند ذاکر واقعي باشد. اما نکتهاي که بايد به آن توجه کنيم اين است که هر چند که حدي براي ذکر نيست؛ يعني اگر انسان دائماً در ذکر خدا هم باشد، باز نميتوانيم بگوييم که اين بس است و ديگر نيازي به ادامه نيست؛ بلکه ذکر داراي مراحل و مراتبي است. حتي بعضي از بزرگان و عرفا مراتب ذکر را به بعد از موت و عالم برزخ نيز تسرّي دادهاند و شايد به قيامت هم تسرّي داده باشند که من نميخواهم وارد آن جهاتش شوم.
آن چه که بايد توجه کنيم اين است که اگر فکر گناهي در ذهنمان وارد شد، حتي بالاتر اگر نعوذ بالله کسي گناه کرد، از زماني که گناه ميکند تا زماني که توجه پيدا ميکند، چقدر فاصله ميشود؟ در افراد مختلف متفاوت است؛ برخي افراد تا آخر عمر هم متوجه نميشوند؛ بعضيها يک سال به آخر عمر برميگردند. تعريفي که از مؤمن در روايات آمده آن است که تا گناهي را مرتکب ميشود، بعد از گناه به ياد خدا ميافتد، استغفار ميکند و برميگردد و نادم ميشود. من ميخواهم يک مرحله بالاترش را بگويم که لااقل بايد در ذهن خود ما باشد و آن اين که واقعاً اگر فکر گناه در ذهن انسان خطور کرد، و حتي اگر يک فکر شيطاني خطور کرد، خودمان را محک بزنيم که چه کردهايم؟ از عناويني که به عنوان ذکر خدا هر روز تکرار ميشود، نماز است، اگر بخواهيم ببينيم که اين تا چه ميزان تأثيرگذار بوده است؟ بايد خود را محک بزنيم. انسان گاهي اوقات در ذهن خودش فکر ميکند که يک مالي را چگونه بدست آورد؟
و يا يک مقامي را به چه صورتي بدست آورد؟ بايد در اين امور خودمان را محک بزنيم که آن زماني که فکر شيطاني در ذهن انسان وارد ميشود با زماني که ذکر و ياد خدا ميآيد و آدم را منصرف ميکند، چه مقدار فاصله است؟. ذکر خدا بايد در اين مرحله باشد که بلافاصله انسان به ياد خدا بيافتد و پشيمان گردد. ذکر خدا بايد به حدي برسد که بر قلب و بر وجود انسان حکومت کند. افسار قلب و نفس انسان را بدست بگيرد و نگذارد که انسان سقوط کند؛ اين ميشود مرحله عالي ذکر خدا. اعمال ما بايد به گونهاي باشد که تمام کارهايمان به خاطر رضاي خدا باشد؛ اگر کسي با انسان حرف ميزند، هنر اين است که به خاطر خدا گوش کند.
واقعاً اين مرحله، يک مرحله خيلي مشکلي هم ميباشد؛ در خانواده، در زندگي، در اجتماع، که عمر انسان ميگذرد ببيند که در اين اوقات و ساعتهاي سپري شده چه مقدار و چند ساعت و ثانيهاش به ياد خدا بوده است. اين خيلي مشکل است و نياز به تمرين زياد و توصل و تضرع زياد دارد؛ تا خدا هم نخواهد کسي نميتواند ذاکر باشد؛ اينگونه نيست که ذکر يک امر اختياري باشد، بلکه خدا بايد محبت خودش را آنچنان در دل انسان قرار دهد که حتي هنگامي که ميخواهد بخوابد با ذکر بخوابد و زماني هم که از خواب بلند شد، در حال ذکر گفتن بلند شود. در حالات بعضي از بزرگان اين است که در حالت خواب هم اذکارشان را ادامه ميدادند و برايشان کمالاتي هم ايجاد ميشد.
بياييم واقعاً روي اين مسأله تمرين کنيم؛ هيچ کس به غير از ائمه معصومين(ع) نيست که بگويد فکر گناه نميکند؛ از معصومين که جدا شويم همه، جوان به يک نحو، پيرمرد هم به يک نحوي فکر ميکند؛ يا فکر مقام ميکند، يا فکر دنيا ميکند ويا.... بالاخره افکار شيطاني، وسوسه شيطاني براي انسان ايجاد ميشود. شيطان بي کار نيست و دائماً به کار خودش ادامه ميدهد، خسته هم نميشود؛ ما هستيم که بايد خودمان را آماده کرده باشيم تا در مقابل او ايستادگي کنيم. اگر انسان بتواند موفق به اين کار شود و آن را در درون خودش پياده کند، آثار خيلي زيادي دارد. يکي از آثارش اين است که در جايي که انسان ميخواهد حرف بزند، کسي که در حال ذکر است و وجودش را ياد خدا گرفته است، اصلاً به خودش اجازه نميدهد که سراغ امور ديگران و امور دنيوي برود.
ببيند زيد چه ميکند؟ عمرو چه کرده است؟ خانهاش چه جوري است؟ ماشينش چه جوري است؟ و... اينها همه فکر شيطاني است. پرداختن به امور ديگران جز اين که انسان ضعيف، حقير و بيچاره ميخواهد بيچارگي خودش را از اين راه جبران کند. انسان بايد از اوقاتش خوب استفاده کند، اين که من الآن به ياد خدا باشم، خدا يک نوري را در درون انسان قرار ميدهد که ميتواند سير آسمان و زمين کند، هم در دنيا و هم در آخرت. بزرگان از علماي ما چنين بودند؛ هنگامي که انسان زندگيشان را ميخواند، اين را به وضوح در مييابد. اولاً آنهايي که اهل ذکرند، حالتشان يک حالتي است که نميگذارند ديگران متوجه شوند که آنان مشغول ذکر خدا هستند. کسي که بخواهد ظاهر سازي کند، خودش را بيچاره ميکند؛ دارد ريا ميکند.
ولي ما بياييم خودمان را عادت بدهيم؛ واقعاً دو تا طلبه که نشستيم، تا زماني که بحث علمي و بحث فقهي، اصولي و قرآني است، اينها همه ذکر خداست. اما وقتي که اين بحثها تمام شد، باز مطالب ضروري آنها هم خيلي خوب است. آدم بحث کند که امروز چه بساط و بلايي سر اسلام در دنيا ميخواهند بياورند؟ اينها هم خيلي خوب است؛ اما زائد بر اينها چه صورتي دارد؟ واقعاً عرض ميکنم خودمان را تمرين دهيم که اين حرفهايي که ميزنيم، چه مقدارش لازم بود و چه مقدارش لازم نبود. وقت گذشت، خداوند همه ما را از ذاکرين واقعي قرار دهد؛ إنشاءالله. والسلام.
نظری ثبت نشده است .