موضوع: عام و خاص
تاریخ جلسه : ۱۳۸۵/۱/۳۰
شماره جلسه : ۴۰
چکیده درس
-
ثمرات بحث خطابات شفاهیه
دیگر جلسات
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
ثمرات بحث خطابات شفاهيه
مرحوم آخوند در انتهاي بحث خطابات شفاهيه، دو ثمره براي اين بحث عنوان ميکنند که هر کدام از آنها را تقريباً با يک قيد ميپذيرند. ثمره اول: اولين ثمره اين است که اگر گفتيم خطابات شفاهيه عموميت دارد و علاوه بر مشافهين، شامل غائبين و معدومين هم ميشود، ظواهر خطابات براي همه حجيت پيدا ميکند؛ اما اگر گفتيم خطابات شفاهيه فقط اختصاص به حاضرين در مجلس خطاب دارد، ظواهر خطابات براي معدومين و غائبين حجيت ندارد. در «يا أيها الذين آمنوا أوفوا بالعقود» اگر گفتيم اين خطاب شامل غائب و معدوم ميشود، همانطور که حاضر ميتواند به ظاهر اين خطاب تمسک کند، غائب و معدوم نيز ميتواند به ظاهر آن تمسک کند؛ اما اگر گفتيم خطاب فقط اختصاص به مشافهين دارد، غائبين و معدومين نميتوانند به ظاهر اين خطاب تمسک کنند. مرحوم آخوند در کفايه ميفرمايند: اين ثمره روي نظريه مرحوم ميرزاي قمي ميتواند صحيح باشد، اما طبق نظريه مشهور، ثمره صحيحي نيست.نزاع بين مرحوم ميرزاي قمي و مشهور اصوليها
نزاعي بين مرحوم ميرزاي قمي و مشهور اصوليين وجود دارد مبني بر اين که آيا خطابات قرآن و حجيت ظواهر فقط براي مقصودين بالإفهام است و کساني که مقصود متکلم براي افهام نبودند(غير مقصودين بالافهام) ظاهر کلام براي آنها حجيت ندارد؟. مرحوم ميرزاي قمي ميفرمايد: حجيت ظواهر ــ کلّ ظاهرٍ حجة ــ براي کسي است که مقصود بالافهام باشد، و براي غير مقصودين بالافهام حجيت ندارد. در مقابل ايشان، مشهور اصوليين دايره حجيت ظواهر را توسعه ميدهند و ميگويند حجيت ظواهر هم مقصودين بالافهام را ميگيرد و هم غير مقصودين بالافهام را.در اين ميان، مرحوم آخوند ميفرمايند: اگر نظريه ميرزا را قائل شديم، ثمرهاي که براي ما نحن فيه ذکر شده، ثمره صحيحي است؛ اما بر اساس نظريه مشهور که ميگويند حجيت ظواهر حجيت مطلقه است و اعم از مقصودين بالافهام و غير مقصودين بالافهام است، معنايش اين است که اگر خطابات شفاهي شامل غائبين و معدومين هم نشود و دايرهاش را منحصر به مشافهين کنيم، براي آنها حجيت دارد. پس، اگر ما نظريه مشهور را گفتيم، ديگر چه فرقي ميکند بگوييم خطابات شفاهي اختصاص به حاضرين دارد يا اختصاص ندارد؟ در هر دو صورت، اين آيات و ظواهر براي غير مقصود بالافهام حجيت دارد. نظر مرحوم آخوند: مرحوم آخوند ميفرمايند: اولاً، ما نظريه مرحوم ميرزا را قبول نداريم؛ و ثانياً، قائليم که حجيت ظواهر هم براي مقصود بالافهام است و هم غير مقصود بالافهام ــ که اين بحث را در جلد دوم کفايه در بحث ظواهر عنوان ميکنند ــ. نتيجه اين ميشود که مرحوم آخوند اين ثمره را بالکل منکر ميشوند.
نظر مرحوم نائيني
مرحوم نائيني قدس سره در جلد دوم کتاب «أجود التقريرات» صفحه 366 از اين ثمره دفاع کرده و ميفرمايند: اين ثمره، يک ثمره مهمي است و بر اين نزاع، اين ثمره مترتب ميشود. اولاً، ميگويند اينها دو نزاع هستند و ربطي به هم ندارند؛ نزاع اين که بگوييم آيا خطابات شفاهي اختصاص به حاضرين دارد و يا شامل غائب و معدوم هم ميشود؟ يک نزاع و يک بحث است؛ و اين که بگوييم ظواهر فقط براي مقصودين بالافهام حجيت دارد يا اعم از مقصود و غير مقصود است، نزاع ديگري است. همچنين ميفرمايند: تاريخ اين دو نزاع هم مؤيد ماست که نزاع اول از نظر تاريخي بر نزاع دوم قدمت دارد.نزاع دوم از زمان مرحوم ميرزاي قمي مطرح شده است؛ اما نزاع اول که آيا خطاب شفاهي فقط مختص به حاضر است يا اين که شامل غائب و معدوم هم ميشود؟ از قديم الايام بين اصوليين مطرح بوده است. سپس ميفرمايند: اگر گفتيم خطاب شفاهي شامل غائب و معدوم نميشود، معنايش اين است که اين خطاب براي غائب و معدوم حجيت ندارد؛ ميخواهد در بحث و نزاع ديگر قائل به نظريه مشهور شويم که ميگويند حجيت ظواهر و خطابات هم براي مقصود بالافهام است و هم غير آن و يا اين که قائل به نظريه مرحوم ميرزاي قمي شويم که ميگويد حجيت ظواهر مختص به مقصودين بالافهام است. مرحوم محقق نائيني حتي از مثل مرحوم آخوند که ميگويد اين ثمره فقط بر اساس نظر ميرزاي قمي درست است، خيلي تعجب ميکنند.
نظر استاد
نکتهاي در اينجا وجود دارد که اگر به آن دقت کنيم به طور کلي اين ثمره منتفي ميشود؛ و آن نکته اين است که اگر گفتيم خطابات شفاهي براي غائب و معدوم حجيت ندارد، اين راه روشن و مسلم است که بگوييم هذا الخطاب کان حجةًً للحاضر، اين خطاب براي حاضر که حجت بود؛ بعد به وسيله قاعده اشتراک آن را براي ديگران هم ثابت کنيم. در نتيجه، ديگر اصلاً ثمره اي براي اين نزاع طبق اين بيان وجود ندارد؛ چه قائل به مقاله ميرزا شويم و چه نشويم. اگر گفتيم اين خطاب براي خود حاضر که حجت بوده است؛ هماکنون اگر شک کنيم که آيا اين خطاب ظهور در وجوب دارد يا نه؟خود را جاي حاضر ميگذاريم، ميگوييم: اگر در آن زمان جاي حاضر بوديم، اين خطاب براي حاضر ظهور در وجوب داشت، اکنون نيز ميگوييم: «هذا الخطاب کان ظاهراً في الوجوب للحاضر» ، و بعد هم به قاعده اشتراک اين وجوب را براي ديگران تثبيت ميکنيم. به عبارت ديگر، براساس قول به اين که خطابات شفاهي هم براي حاضر حجت است و هم براي غائب هيچ بحثي وجود ندارد، همه ميتوانند به ظاهر خطاب تمسک کنند؛ و فقط بحث روي قول به اختصاص است که با اين نکتهاي که عرض شد، غائبين و معدومين نيز ميتوانند به خطابات تمسک کنند.
لذا، اگر اين بيان را بگوييم، ديگر نه براي کلام ميرزا و نه کلام مرحوم آخوند مجالي باقي ميماند. مطلب ديگر اين است که ما نيز فرمايش مرحوم نائيني مبني بر اين که اين ثمره ارتباطي به نزاع مشهور و ميرزاي قمي ندارد، قبول داريم و نزاع در اينجا با نزاع بين ميرزا و مشهور فرق ميکند و ربطي به هم ندارد. لکن با بياني که عرض کرديم نه حرف مرحوم نائيني را ميپذيريم و نه حرف مرحوم آخوند را و به کلي منکر ثمره ميشويم و بر اين نزاع ثمرهاي مترتب نيست. ثمره دوم: اين است که اگر بگوييم خطابات شفاهيه مختص به حاضرين است، غائب و معدوم نميتواند به اصالة الاطلاق تمسک کند؛ اما اگر گفتيم خطابات شفاهيه همانطور که شامل حاضرين است، شامل معدومين نيز ميشود، غائبين و معدومين عند الشک في قيدٍ من القيود وشرطٍ من الشروط، ميتوانند به اصالة الاطلاق تمسک کنند.
نظر مرحوم آخوند: مرحوم آخوند ميفرمايند: ما اين ثمره را در همه قيود نميتوانيم بپذيريم؛ و بيان ميکنند که ما دو نوع قيد داريم: يک قيدي که لايتطرق فيه الفقدان ؛ ديگر، قيدي که يتطرّق فيه الفقدان . يعني: قيدي وجود دارد که نميتوانيم بگوييم بعضي از حاضرين در زمان خطاب داراي اين قيدند و برخي ديگر آن را ندارند؛ يا يک نفر از حاضرين در بعضي از شرائط، اين قيد را داشته باشد و در بعضي از شرايط، آن را نداشته باشد. «لايتطرق فيه الفقدان» يعني همه واجد اين قيد بودند. مرحوم آخوند ميفرمايند: قيودي که احتمال فقدان در آنها راه ندارد، اين ثمره براي اينگونه موارد مورد قبول است. مثال اين قيد، قيد حضور معصوم عليه السلام است؛ آيه ميفرمايد: «يا أيها الذين آمنوا اذا نودي للصلاة من يوم الجمعة»، در زمان نزول آيه حاضرين تماماً واجد اين قيد بودند؛ يعني همهشان مدرک زمان معصومند و در آن زمان نميشود گفت که شخصي وجود داشته است که زمان معصوم را درک نکرده است؛ بلکه همه زمان پيامبر(ص) را درک کردهاند به عنوان المعصوم؛ حال ما در اين زمان شک ميکنيم آيا نماز جمعه که در زمان حضور معصوم واجب بوده، براي ما هم واجب است يا نه؟
ميفرمايند: در اين قيد، اين نزاع ثمره دارد؛ که اگر گفتيم خطاب اختصاص به مشافهين دارد، ما نميتوانيم به اطلاق اين آيه تمسک کنيم و بگوييم نماز جمعه بر ما نيز واجب است؛ اما اگر گفتيم خطاب اعم است، ما هم ميتوانيم در اينجا به اصالة الاطلاق تمسک کنيم و بگوييم وجوب نماز جمعه هم شامل کساني است که زمان معصوم را درک کردهاند و هم کساني که زمان معصوم را درک نکردهاند. در مورد قيد ديگر که يتطرق فيه الفقدان مثل قيد عالم؛ زماني که شک ميکنيم نماز جمعه براي آنهايي که عالمند واجب است يا اعم از عالم و جاهل است؟ در آن زمان بعضي از افراد عالم بودند و بعضي جاهل، آخوند ميفرمايد: اين قيودي که يتطرق فيه الفقدان ــ بعضي آن را دارند و بعضي ندارند ــ ثمره در چنين قيودي معنا ندارد.
و اين قيود اگر اعتبار داشت، همراه با دليلي که اصل واجب را ذکر ميکند، مولا بايد آن را ذکر ميکرد. بنابراين، در قسم دوم از قيود، قيودي که فقدان در آنها راه دارد، اين ثمره ترتب ندارد و حکم (يعني همان يا أيها الذين آمنوا) براي همه ثابت است؛ چه قائل به اختصاص خطاب به مشافهين شويم و چه قائل به تعميم شويم. اگر قائل به تعميم شديم، اصلاً بحثي ندارد و اگر قائل به اختصاص خطاب به مشافهين شديم، اصالة الاطلاق را نسبت به مشافهين جاري ميکنيم و سپس به وسيله قاعده اشتراک آن را براي خودمان اثبات ميکنيم. نظر استاد: ظاهرش اين است که کلام آخوند در اينجا، کلام متيني است و مقداري که ما دقت کرديم، ديديم ايرادي بر آن وارد نيست. والسلام.
نظری ثبت نشده است .