درس بعد

آیات الاحکام/ خمس

درس قبل

آیات الاحکام/ خمس

درس بعد

درس قبل

موضوع: خمس


تاریخ جلسه : ۱۳۸۶/۷/۳۰


شماره جلسه : ۲

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • فایده مترتب بر بحث آیات و احکام - شروع بحث خمس

دیگر جلسات


بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين

در بحث گذشته، نكاتي را بعنوان نكات مقدماتي بحث آيات الاحكام بيان كرديم.

به اين نكته رسيديم كه اگر كسي اين سوال را مطرح كند كه بر بحث از آيات الاحكام چه فايده‌اي مترتب مي‌شود؟
براي اينكه ما مستقلاً در مقام استنباط نمي‌توانيم فقط بر طبق مستفاد از يك‌ آيه، يا چند آيه به نتيجه برسيم تا به آيات شريفه ادله ديگر را ضميمه نكنيم، ما نمي‌توانيم يك نتيجه صحيحي را از احكام شرعي داشته باشيم.
نكته دوم اينكه ما رواياتي داريم از ائمه: مثل همان روايتي که ديروز خوانديم كه فرمود: «انما يعرف القرآن من خوطب به». آيا نمي توانيم بگوييم از اين روايات استفاده مي‌شود كه ما مستقلاً نمي‌توانيم از قرآن حكمي را استفاده كنيم اين دو نكته ي که بيان شد ما را به اين مسئله مي‌رساند كه چه فايده‌اي براي بحث از آيات الاحكام مترتب است؟
در بحث گذشته يك مقداري جواب از اين اشكال را عرض كرديم. گفتيم كه اولاً فقهاي ما وقتي به فقه مي‌رسند مجالي براي اينكه خصوصيات تمام آيات مربوط به آن موضوع را بررسي كنند نيست. معمولاً و همانطوري كه در فقه به مناسبت به قواعد فقهيه اشاره مي‌كنند در اصول به مناسبت به قواعد اصولي اشاره مي‌كنند. شما مي‌دانيد زماني بوده كه اصلاً بحث اصول جداي از بحث فقه نبوده، بزرگان در لابلاي مسائل فقهي به يكجا كه صيغه امر بود مي‌رسيدند و مي‌گفتند ظهور در وجوب دارد.
تا كم‌كم آمد مباحث اصولي مستقل شد. بنابراين، همانطوري كه ما در قواعد فقهيه، در قواعد اصوليه محتاج به اين هستيم كه بصورت مستقل بحث كنيم، درحاليكه فقيه به مجرد يك قاعده نمي‌تواند فتوا بدهد، ممكن است يك قاعده فقهيه روايات مخالف يا مخصصه‌اي داشته باشد. 

 در بحث اجتماع امر و نهي به اين نتيجه رسيديد كه اجتماع امر و نهي جايز است، ممكن است، ثمره‌اش را هم اين بيان مي‌كنند كه نماز در دار غصبي صحيح است.
اما فقيه به مجرد اين نمي‌تواند فتوا بدهد، بايد بعد از اينكه اين بحث تمام شد روايات مربوطه در باب صلوة را ببيند، تا از آن روايات چه استفاده‌اي مي‌شود. لذا شما ببينيد مرحوم سيد يزدي كه يك رساله اي هم در بحث اجتماع امر و نهي دارد، مع ذلك با اينكه در آنجا اجتماعي شده، قائل به اين است كه اجتماع امر ونهي جايز است، مع ذلك فتوا مي‌دهد نماز در دار غصبي باطل است.
بزرگان ديگري مانند مرحوم آقاي بروجردي و همچنين والد راحل ما رضوان ‌ا... تعالي عليهما در باب اجتماع همه جوازي هستند. اما در مقام فتوا روايات خاصه‌ ديگري وجود دارد كه از آن استفاده مي‌شود نماز در دار غصبي باطل است. پس مي‌گوييم همانطوري كه از بحث از قواعد، از بحث مسائل اصولي، فقيه به مجرد آن نمي‌تواند فتوا بدهد، اين هم روشن است از بحث آيات‌الاحكام فقيه به مجرد يك آيه نمي‌تواند به نظر قطعي ونهايي برسد. اما اين معنايش اين نيست كه بحث از آيات الاحكام بصورت مستقل مطرح نشود، هذا اولاً. ثانياً مي‌آييم سراغ آن جهت ديگري كه اشكال بود.
اساساً آيا بدون روايات ما مي‌توانيم سراغ قرآن برويم يا نه؟ آيا بدون روايات فهم قرآن براي ما ممكن است يا ممكن نيست؟ آيا اين روايت زيد شحّام كه ديروز خوانديم «انما يعرف القرآن من خوطب به» كه به قتاده امام باقر چنين چيزي فرمود، يا در بعضي از روايات دارد ائمه ما: نسبت به فقهاي از اهل سنت قسم ياد مي‌كردند كه «و ما ورثك من كتاب الله حرفا » بگوييم اين «انما يعرف القرآن من خوطب به» منحصر مي‌كند فهم قرآن را براي يك عده‌ي معين كه ائمه معصومين: هستند.
آيا معنايش اين است كه پس ما هر آيه‌اي را، چه محكمات چه متشابهات، هر آيه‌اي را بخواهيم بفهميم، بگوييم ما نمي‌توانيم از آيه چيزي بفهميم، بايد برويم ببينيم از امام معصوم: در مورد اين آيه چه چيزي وجود دارد، اگر روايتي و حديثي باشد ما مي‌گوييم خوب حالا با اين روايت آيه را مي‌فهميم اگر روايتي نبود بگوييم تمام آيات براي ما قابل فهم نيست و در نتيجه ما نمي‌توانيم هيچ ظاهري از آيات شريفه را اخذ كنيم.

آيا معناي «انما يعرف القرآن من خوطب به» اين است؟ اين اشكال را چطور بايد جواب بدهيم؟ اين اشكالي است كه اخباري‌ها مطرح كرده‌اند، براي اثبات عدم حجيت ظواهر. و عرض مي‌كنم كه در همين جا، بمناسبت اينكه در آيات‌الاحكام كسي نمي‌تواند غور كند، حالا جاي معيني هم شايد ذكر نشده‌ اما توهمش مي‌شود. اينجا چندين جواب از اين اشكال وجود دارد. اولين جواب اين است كه لازمه اين معنا براي اين حديث «انما يعرف القرآن من خوطب به» را اگر اينطوري معنا كرديم، كه هر آيه‌اي را برويد ببينيد امام معصوم: چه معنايي كرده، طبق همان عمل كنيد.
اگر تفسيري بود فبها، نبود، بگوييم مجمل است. اين معنا نتيجه‌اش اين است كه تمام آيات قرآن مي‌شود متشابه. براي اين است كه بگوييم هيچ آيه‌اي براي ما معناي روشني ندارد، برويم سراغ روايات. درحاليكه اين بر خلاف صريح قرآن است، كه قرآن آيات را دو دسته كرده است، محكم و متشابه. اگر «انما يعرف» را اينطوري معنا كنيم، آنوقت نتيجه‌اش اين است كه تمام آيات شريفه بشود متشابه، و اين بر خلاف قرآن است. ثانياً باز با آياتي كه در قرآن امر به تدبر كرده ‌منافات دارد، «افلا يتدبرون القرآن» .
اين مؤاخذه مي‌كند و مذمت مي‌كند كه چرا مردم، حالا نه اينكه خطاب به علما باشد، همين مردم معمولي، چرا در قرآن تدبر نمي‌كنند؟ يعني اين قرآن، كتابي ‌است كه مردم معمولي هم مي‌توانند در حد فكر خودشان استفاده كنند، پس با اين هم منافات دارد. ثالثاً خود ائمه: فرموده‌اند اگر رواياتي از ما به شما رسيد عرضه كنيد بر قرآن، آنكه مخالف با قرآن است كنار بگذاريد، اين فرع بر اين است كه ما از آيات شريفه بتوانيم يك معنايي را بفهميم، بعد كه فهميديم بگوييم اين حديث با اين معنا منافات دارد.
اگر ما گفتيم از آيات قرآن ما هيچ چيز نمي‌فهميم، برويم سراغ روايات، آنوقت اينگونه روايات كه ائمه فرموده‌اند: روايات ما را عرضه كنيد بر قرآن آنكه مخالف با قرآن است كنار بگذاريد، چگونه قابل توجيه است؟ اشكال چهارمي كه نسبت به همين روايات ما مي‌توانيم بيان كنيم، اين است كه ما در بحث قاعده لاحرج اين روايت عبدالاعلي مولي‌آل سام را مفصل مورد بحث قرار داديم، فقها هم مورد بحث قرار داده‌‌اند. از امام سوال مي‌كند شخصي خورده زمين انگشت پاي او زخم شده حالا براي وضو چه كند؟
حضرت فرموده‌اند: از جبيره استفاده كند، بعد در ذيلش يك بيان كلي دارد فرموده‌اند: «انما يعرف هذا و اشبائه من كتاب ا...». اين موارد از قرآن استفاده مي‌شود يعني چه؟ يعني در قرآن يك قواعد كلي، مثل «ما جعل عليكم في‌الدين من حرج» داريم، نيازي نبود به من امام مراجعه كنيد، اگر خودتان دقت مي‌كرديد، از خود همين آيه مي‌توانيد استفاده كنيد.
بنايراين ما وقتي روايات را بررسي مي‌كنيم، مي‌بينيم كه ائمه(ع) بنايشان براين بوده كه اصحابشان را ارجاع بدهند به كتاب ا... . بنايشان بر اين بوده كه به اصحابشان بيان كنند حتي در خصوص مسائل فقهي، كه اين روايت مولي‌آل‌سام در مورد وضو هست بنايشان بر اين بوده كه بيان كنند كه ما يك قواعد كلي مثل «ما جعل عليكم في‌الدين من حرج» داريم، كه ازش يك قاعده‌اي براي فقه استفاده مي‌شود.
يا در آن روايتي كه زراره از امام باقر(ع) سوال مي‌كند: كه «من اين علمت أن المسح ببعض الرأس» از كجاي قرآن فهميديد كه مسح ببعض رأس هست؟ حضرت فرمود: «لمكان الباء». پس ببينيد! اينها تماماً قرائن روشني است خود اينكه ما محكم و متشابه داريم، خود اينكه امر به تدبر در قرآن شده، خود ارجاع اصحاب توسط ائمه به اين قواعد كلي، خود اينكه روايات را بايد ببينيم روايات مخالف قرآن نباشد؛ اينها قرينه خيلي روشن و واضحي است، كه ما مي‌توانيم ابتدائاً هم برويم سراغ آيات قرآن، و ما مي‌فهميم آياتي كه در باب آيات‌الاحكام هست مي‌توانيم يك نتيجه‌گيري از اينها كنيم.
ممکن است سؤال بفرمائيد بالاخره اين روايت زيد شحام را چه معنايي كنيم؛ «انما يعرف القرآن من خوطب به»؛ جواب اين است كه اين يعرف به قرينه آن عبارت قبلي كه حضرت فرمود: «بلغني انك تفسر القرآن» اين يعرف به معناي يفسر است اين يعرف معنايش اين نيست كه حتي ظاهر قرآن را هم ائمه فقط مي‌فهمند، ظاهر قرآن را همه مي‌فهمند؛ «كتب عليكم الصيام كما كتب علي‌ الذين من قبلكم » همه مي‌فهمند و اساساً اين نكته را بايد باز عرض كنيم كسانيكه مي‌خواهند مثل اخباري‌ها بگويند ظاهر قرآن حجيت ندارد، اينها الآن بايد بگويند اعتبار ندارد، والاّ آنوقتي كه اين آيات شريفه نازل شده، مگر القاء به عرف معمولي مردم نشده، يعني وقتي پيامبر اين آيه «كتب عليكم الصيام» را خوانده‌اند، هيچ كس هيچ چيزي ازآن نفهميده؟
مسلم است كه فهميده‌اند، ولذا در تاريخ داريم كه يك عده‌اي از يهودي‌ها مسلمان شده‌ بودند وقتي ديدند اين آيه «ولله علي الناس حج البيت من استطاع » نازل شد، اينها نمي‌خواستند بروند حج، و دوباره از اسلام برگشتند. معلوم مي‌شود كه مردم اينها را مي‌فهميده‌اند، ظواهر آيات براي مردم كاملاً روشن بوده، پس اين انما يعرف به معناي انما يفسر، تفسير يك معنايي غير از ظاهر آيه است، كشف باطن آيه و كشف الحجاب عن الآيه كشف الستر عن الآيه برايش مي‌گويند تفسير. بله تفسيرقرآن، بطون قرآن حقائق و تأويلات قرآن را فقط ائمه معصومين: مي‌فهمند، اما ظواهر را همه مي‌فهمند، چه مجتهد چه غير مجتهد، ظواهر را همه مي‌فهمند.


ما در بحث آيات الاحكام دنبال اين هستيم ببينيم، از ظواهر اين آيات شريفه چه استفاده‌اي مي‌شود. اين نكاتي بود كه ما در بحث ديروز و امروز بعنوان مقدمه بيان كرديم. آن مقداري كه مربوط به ظاهر آيات است تفسير نيست آن مقداري كه از ظاهر خارج مي‌شود. ما حق نداريم بايد يك روايتي، يك دليلي از روايات برايش باشد، اگر نباشد ازمصاديق تفسير به رأي است. چون اين بحث هم در كفايه و هم در رسائل بوده، منتها ما به مناسبت

در اينجا به اين نكات اشاره كرديم.

عرض كرديم كه در بحث آيات الاحكام اهل سنت به ترتيب سور قرآن آيات احكام را مورد بحث قرار مي‌دهند، علماي شيعه به ترتيب ابواب فقهي مورد بحث قرار مي‌دهند. گاهي برخي در بر خي از نوشته‌ها با عنوان موضوعي كه يك موضوع ممكن است هم مربوط به باب صلواة بشود، مربوط به باب ذكوة بشود، موضوعات عامه به اين عنوان قرار مي‌دهند، بنا بر اين شد كه ما به نحو اولويت‌بندي بحث را از آيه خمس شروع كنيم، مخصوصاً با توجه به اينكه نسبت به اين آيه در همين ماههاي اخير، يك نوشته‌جات مسموم، جاهلانه و دور از واقع زياد نوشته‌ شده و بين شيعه در ايام حج، در ايام عمره، اينها را توزيع مي‌كنند، اشكالاتي مي‌كنند كه اين آيه اصلاً ربطي به ربح تجارت ندارد، و به چه ملاكي علماي شما از شما خمس ربح تجارات شما را اخذ مي‌كنند.


در مورد خمس و آنچه كه مرتبط با خمس است حدود شش آيه در قرآن وجود دارد، كه مهمترين آنها يكي آيه 41 سوره انفال است، دوم 267 بقره است، سوم 26 بني‌اسرائيل است، چهارم آيه 90 از سوره نحل، پنجم آيه اول سوره انفال و ششم آيه هفتم از سوره حشر است. اينها بعضي‌هايش در انفال است در فيء است. و مناسبت و ارتباط با بحث خمس هم دارد، كه نكاتش را عرض مي‌كنيم.
اولين آيه كه آيه 41 سوره انفال است «واعلموا انما غنمتم من شيءٍ فأن  لله  خمسه ولرسول ولذي‌القربي واليتامي والمساكين و ابن السبيل إن كنتم آمنتم بالله و ما انزلنا علي عبدنا يوم الفرقان يوم التقي الجمعان ان الله علي كل شيء قدير». در اينجا در چهار مطلب ما بايد بحث بكنيم.
اولين مطلب اين است كه مراد از غنيمت چيست، «انما غنمتم» مراد چيست؟
دومين مطلب مستحقين اين خمس چه کساني هستند، که آيه شريفه شش گروه را بعنوان مستحقين خمس ذكر كرده است.
سوم اينكه خمس از نظر كميت چگونه تقسيم مي‌شود؟
چهارم از نظر كيفيت چگونه بايد لحاظ بشود؟
در اين چهار مطلب ما حول اين آيه شريف بايد صحبت كنيم. اما مطلب اول كه مراد از غنيمت چيست ما وقتي به لغت مراجعه مي‌كنيم از لغت استفاده مي‌شود، غنيمت مطلق فائده است. هر فائده‌اي را كه انسان بدست مي‌آورد و در اين معناي لغوي بين فريقين اختلافي وجود ندارد، هم از شيعه و هم از اهل تسنن وقتي سوال مي‌كنيم كه غنيمت معناي لغوي‌اش چيست؟
مي‌گويند يعني مطلق فائده، لكن شيعه مي‌گويد ما آيه را حمل مي‌كنيم بر همين معناي لغوي عام و مي‌آييم از اين« انما غنمتم » استفاده مي‌كنيم، كه خمس در هر فائده‌اي وجود دارد و استفاده مي‌كنيم، كه در معادن، در غنائم جنگي، در آنچه كه با غوص از درياها استخراج مي‌شود، در كنز و گنج و در ارباح تجارات و صناعات و زراعات، همه يعني همه آنچه كه در باب خمس مي‌گويند، كه اكثر مواردش البته هست؛ يكي‌اش حالا آن زميني كه ذمي از مسلمان مي‌خرد نيست؛ اما در اكثر اين مواردي كه متعلق خمس است ما از همين كلمه غنمتم استفاده مي‌كنيم، براي اينكه معناي لغوي‌اش عام است.


اهل سنت هم تصريح دارند، مي‌گويند ما هم قبول داريم معناي لغوي غنيمت عام است، كه حالا در كتب لغت، انظارشان را بيان مي‌كنيم. آنها هم مي‌گويند قبول داريم، غنمت از لحاظ معناي لغوي عام است. مثلاً صاحب المنار در جلد دهم در صفحه 3 تصريح دارد كه غنيمت در لغت به چيزي گفته‌ مي‌شود كه فايده‌اي است كه بدون مشقت به دست انسان برسد.
در تفسير الجامع لأحكام القرآن قرطبي كه شايد مهمترين كتاب آيات القرآن اهل سنت همين تفسير باشد، ايشان هم در آنجا در جلد هشتم، در صفحه يك گفته از نظر لغت عام است، ولي حرفي كه اينها دارند مي‌گويند اين آيه شريفه در سياق آيات جهاد واقع شده،آيات قبلش مربوط به آيات جهاد است و آيات بعدش هم مربوط به آيات جهاد است اين «انما غنمتم» به قرينه سياق ما حمل مي‌كنيم، در خصوص غنائم جنگي.
مطلب دوم اينكه در كلمات قرطبي آمده، قرطبي مي‌گويد كلمه غنيمت در عرف شرع و متشرعه در غنمائم جنگي استعمال مي‌شود. پس برخي از اينها خواسته‌اند به قرينه سياق تمسك كنند و برخي‌ خواسته‌اند به عرف شرع و متشرعه تمسك كنند. پس ببينيد نكته مهم اين است چون اگر ما با اهل سنت اختلافمان در اصل معناي لغوي بود كار خيلي مشكلتر مي‌شد ما وقتي به كتب خودمان و به كتب عامه مراجعه مي‌كنيم همه قبول دارند، از نظر لغت، غنم به معناي مطلق است.
ببينيد يكي از كتابهاي لغتي كه بسيار مورد اعتناي بزرگان عامه و خاصه است كتاب العين خليل فراهيدي است، و خيلي هم قديمي است. ايشان نوشته است «الغَنَم» يا «الغُنْم الفوز بالشيء في غير مشقتٍ»؛ يك چيزي را انسان بلامشقت بدست بياورد، حتي بعضي از فقهايي كه مي گويند در هديه و در جايزه خمس وجود دارد، از لحاظ لغوي مي‌گويند بر همه اينها غنيمت صدق مي‌كند. يعني مي‌گويند از آيه استفاده مي‌شود در اينها هم خمس وجود دارد، چون معناي غنيمت بدست آوردن يك چيزي بلا مشتقتٍ است.
لسان العرب هم همينطور معنا كرده، در قاموس المحيط هم همينطور معنا كرده، در تاج‌العروس هم همينطور معنا كرده. ببينيد در اين چهار كتاب لغت همه يكجور معنا كرده‌اند بدون هيچ اختلافي. در دو كتاب ديگر لغت است كه يكي مصباح المنير فيّومي است، آنجا گفته است «الغُنم بالغُرم» همان قاعده‌اي كه داريم «من كان له الغنم فعليه الغرم» گفته عين مقابلٌ به، غنيمت در مقابل غرامت، كه مثلاً حالا اين نكته را هم مي‌توانيم بگوييم، غرامت يك چيزي است كه انسان بايد بالاخره به زحمت، اگر انسان را جريمه كنند، بخواهد يك غرامتي بپردازد، ديه‌اي بدهد، اينها براي انسان زحمت دارد، نمي‌خواهد بدهد. از او عن مشقّتٍ مي‌گيرند، ازش به قهرٍ و غلبةٍ شايد بگيرند. غنيمت نه، چيزي كه همينطوري بدست انسان بيايد.
بعد گفته «فكانما أن المالك يختص به ولايشارك فيه احد»؛ احدي درش مشاركت ندارد و مربوط به خود گيرنده است. در اين مصباح المنير اضافه‌اي كه بر آن چهاركتاب ديگر دارد اين است كه «فكانما انّ المالك يختص به» يعني در غنيمت فائده‌اي است كه مختص به خود انسان است، اگر يك چيزي بالاشتراك براي پنج نفر قرار دادند، ديگر غنيمت صدق نمي‌كند؛ «ولن يشاركه فيه احدٌ». ابن فارس در المقاييس، آنجا ايشان گفته «افادة شيء لم يملك من قبله».
چيزي كه انسان بدست بياورد كه قبلاً مالك نبوده، در آن چهار كتاب ديگر غنيمت بدست آوردن يك چيزي بدون مشقت بود،آيا در اين دو كتاب لغت مي‌خواهد براي غنيمت خصوصيتي را ذكر بكند و در بعضي از تعابير فقها آمده كه غنيمت آن چيزي است كه من دون انتظارٍ و توقعٍ بدست انسان برسد.
به نظر ما اين تعبير، تعبير درستي نيست. اينكه در مصباح المنير دارد «فكانما أن المالك يختص به» اين نمي‌خواهد در اينجا قيدي را ذكر كند، آنچه كه ابن فارس هم آورده افادة شيء لم يملك من قبله اين هم نمي‌خواهد قيدي را عنوان كند، يعني يك چيزي كه قبلاً مال او نبوده حالا شده مالش، بهمين اندازه.
اما نمي‌خواهد احتراز كند با اين قيد از قيود ديگري و اگر در كلام بعضي از فقها آمده كه، غنيمت، آن چيزي است كه انسان انتظارش را نداشته، بدست او رسيده. بنظر ما اين هم با هيچكدام از اين كتب لغت مطابقت ندارد. در كتب لغت دارد «الفوز بالشيء بِلا مشقتٍ»؛ آنوقت سوال در اينجا اين است، كه اگر ما غنيمت را اينطور معنا مي‌كنيم، در مورد خود اين آيه شريفه كه مربوط به جهاد بوده، آنچه كه افراد به دست آورده‌اند، اينكه بلا مشقتٍ نبوده، در مورد خود اين آيه شريفه، ما چگونه مسئله را مطرح كنيم؟
فخر رازي در جلد 15 صفحه 124 گفته «مادخلت في يد المسلمين من اموال المشركين علي سبيل القهر بالخيل والركاب»؛ آنچه كه در دست مسلمانان از اموال مشركين مي‌آيد، بالخيل والركاب، به سبيل قهر و غلبه.
آيا ما غنيمت را در آيه اينطور معنا كنيم، يا نه؟ اين نكته‌اي است كه نياز به توضيح دارد و إن شاء الله فردا عرض مي‌كنم.



برچسب ها :

آیات الاحکام فایده بحث از آیات الحکام فایده بحث از آیات الاحکام انما يعرف القرآن من خوطب به معنای انما يعرف القرآن من خوطب به اشکالات معنای انما يعرف القرآن من خوطب به امر به تدبر در قرآن ترتیب اهل سنت در بیان آیات الاحکام ترتیب علمای شیعه در بیان آیات الاحکام آیات مربوط به خمس معنای لغوی غنیمت غنیمت در کتب لغوی

نظری ثبت نشده است .