موضوع: خمس
تاریخ جلسه : ۱۳۸۶/۸/۲۸
شماره جلسه : ۱۷
-
بحث در سومین آیه مربوط به خمس آیه 267 سوره بقره
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
وقتى میخواهيد انفاق بكنيد از طيبات اين اموالى كه كسب كرديد. و مما اخرجنا باز آن طيبات بر سر اين هم در میآيد، از طيبات آنچه را كه ما اخراج كرديم، آنچه راكه از دل زمين براى شما خارج كرديم، از طيبات او انفاق كنيد، و بعد میفرمايد: ولا تَيَمَّموا الخَبيثَ مِنهُ تُنفِقونَ قصد نكنيد كه از خبيث و غير طيب آن انفاق بكنيد و حال آنكه ولَستُم بِاخِذيهِ خود شما اگر بيايند از مال غير طيب بخواهند به شما بدهند نميگيريد، شمايى كه دوستانتان اگر از مال غير طيب بخواهند به شما بدهند شما نمیگيريد خودتان هم اگر خواستيد به ديگران انفاق بكنيد از مال غير طيب ندهيد و لَستُم بِاخِذيهِ اِلّا اَن تُغمِضوا فيهِ مگر اينكه غمض عين بكنيد و اغماض بكنيد چشم پوشى كنيد، حالا اين تغمضوا راهم به اين معنا، معنا كردند كه حالا غمض عين كنيد، و خوب و بد را بگيريد يا به اين معنا كه يك مقدارى قيمت را كم میكنيم و يك مقدارى كم میگذاريم و جنس غير طيب را ميگيريم بشرط اينكه شما پولش را مقدارى كمتر بدهيد، اين اجمال معناى آيه شريفه است.
در مورد شأن نزول اين آيه چند نوع شأن نزول ذكر شده است، يكى اينكه افرادى كه قبل از اسلام اموال ربوى داشتند بعد كه اسلام آورند از همان اموال ربوى میخواستند انفاق كنند كه آيه نازل شد كه اَنفِقوا مِن طَيِّبتِ طيب را روى اين حساب بايد به معناى حلال گرفت، مال ربا حلال نيست و از آن مال شما انفاق نكنيد، شأن نزول دوم اين بود كه افراد كه میآمدند از درختان خرماى خودشان زكاة بدهند، میآمدند خرماهايى كه دانهها و هستههاى بلندى داشت و قليل اللحم بود و كم گوشت بود و خرماهاى نامرغوب را قاطى میكردند، با يك مقدار خرماى خوب و بعنوان زكاة میخواستند بپردازند، حالا در جاهاى ديگر قرآن هم ذكر شده است كه شأن نزول تعين ندارد ممكن است يك آيهاى چند شأن نزول داشته باشد وقتى منافاتى باهم نداشته باشد.
ميشود گفت يك آيه داراى چند شأن نزول است. در اين آيه شريفه كلمه امر واقع شده است، (انفقوا) ظهور در وجوب انفاق دارد، يك نكته اين است كه اولاً ما از آيه وجوب را میفهميم يانه؟ سه نظريه وجود دارد، برخى گفتهاند ما وجوب را میفهميم برخى گفتهاند دلالت بر صدقات مستحبه دارد آيه، و برخى هم گفتهاند نه قدر جامع بين وجوب و استحباب است. در اين تفسير فخر رازى در ذيل اين آيه شريفه ايشان میگويد در اين آيه انفقوا امر و ظاهر الامر للوجوب، بعد آن دو قول ديگر را هم میآيد بيان میكند كه برخى گفتهاند مراد صدقه مطلقه و مستحبه است و بعضى هم گفتهاند اين آيه معنى عامى دارد، هم واجب و هم مستحب هردو در اين آيه شريفه هستند. آن وقت اختلاف و نكته بعدى اين است، كه حال اگر قائل شديم به اينكه اين انفاق، انفاق واجب است، يا قائل شديم به اينكه اين انفاق، انفاق مستحب است، يا مطلق وجوب و استحباب آيا آيه مربوط به زكاة است، يعنى آيه شريفه زكاة را دارد دلالت میكند؟ مثلاً روى قول كسى كه میگويد اين انفاق واجب است بگوييم آيه زكاة واجب را دلالت ميكند.
خود فخر رازى میگويد: ظاهر آلاية يدل على وجوب الزكاة فى كل مال يكتسبه الانسان، هر مالى كه انسان بدست میآورد زكاة در او واجب است. فيدخل فيه زكاة التجارة، زكاة سرمايه را بايد داد، طبق اين معنا، زكاة ذهب و فضه را بايد داد و زكاة نعم انعام ثلاثه بقر، غنم و ابل لان ذلك مما يوصف بانه مكتسب تجارت ، ذهب و فضه انعام ثلاثه میشود، بگوييم اينها مكسوب هستند اينها مما يكتسب هستند و مكتسب هستند.
و يدل على وجوب الزكاة فى كل ما تنبته الارض دنبالهاش كه میگويد: «و مما اخرجنا لكم منالارض» هرچه از زمين رويانده میشود بگوييم زكاة در او واجب است. نكتهايكه اينجا ما داريم اين است كه كلمه انفاق اگر در لغت بمعناى زكاة بيايد، ما بايد آيه را حمل بر زكاة بكنيم، اگر بگوييم انفاق در اصطلاح قرآن مراد زكاة است بايد آيه را حمل بر زكاة بكنيم اما اگر ماگفتيم در لغت انفاق خصوص زكاة نيست، اگر گفتيم در قرآن انفاق براى خصوص زكاة نيست، يك اصطلاح قرآنى نيست، بلى ممكن است در فقه مسئله انفاق يا حتى كلمه صدقه بگوييم صدقه در فقه ظهور در زكاة واجبه دارد، اما در قرآن انفاق از كجا بگوييم ظهور در زكاة واجبه دارد؟
ما وقتى به لغت مراجعه میكنيم، انفاق بمعناى بذل المال فى سبيل الخير است، در لغت كلمه انفاق را انفق ماله يعنى بذل ماله فى سبيل الخير كلمه زكاة در معناى لغوى ما نداريم، اما در قرآن درست است، در قرآن در آيات زيادى انفاق را در همين زكاة استعمال كرده است، ولى منحصر به اين نيست، ما مواردى داريم در قرآن انفاق استعمال شده در غير زكاة هم استعمال شده است. مثلاً وسَلوا ما اَنفَقتُم اين ما انفقتم در اين آيه شريفه در آن مهرى استعمال شده است كه مرد به زن میدهد، آيه میفرمايد اگر زن مثلاً در پيش اهل رده باقى ماند، واسئلوا ما انفقتم آن مهرى كه به آنها داديد، از آنها بگيريد، و ليسئلوا ما انفقوا يا اين آيه شريفه «اَلَّذينَ يُنفِقونَ اَمولَهُم بِالَّيلِ والنَّهارِ سِرًّا وعَلانِيَةً فَلَهُم اَجرُهُم عِندَ رَبِّهِم ولا خَوفٌ عَلَيهِم ولا هُم يَحزَنون» (بقره: 2 / 274) كه در روايت ابن عباس نقل میكند كه اميرالمؤمنين (عليهالسلام) چهار درهم داشت، يك درهمش را ليل داد و يك درهمش را نهار داد و يك درهمش را هم سراً داد و يك درهم علانية داد ولى بحث، بحث زكاة نبوده، مطلق بذل مال فى سبيل الخير است.
میخواهم اين نكته را عرض بكنم ما باشيم و لغت، ما باشيم و استعمالات قرآنى انفاق اختصاص به زكاة ندارد، اينطور نيست كه هر آيهاى ديديم كلمه ينفقون دارد بگوييم اين ينفقون را بايد حمل بر زكاة كرد. اما فخر رازى بلا فاصله گفته اينجا اگر ظهور در امر باشد انفاق واجب همان زكاة است حمل بر زكاة كرده است. حالا ببينيم بعد از اين نكتهاى كه ما توضيح داديم كه كسى خيال نكند انفاق، ظهور روشنى در باب زكاة دارد و بگويد اين آيه اصلاً مربوط به زكاة است و ربطى به باب خمس ندارد، بعد از اين نكته ببينيم در اين كتب مربوط به آيات الاحكام اينجا چه احتمالاتى داده شده است.
مرحوم صاحب كتاب مسالك الافهام فاضل جواد در جلد دوم در صفحه 26 ايشان اينطور بيان میكند: و المشهور بين الاصحاب - قبلش البته نقل میكند كه در مورد اين انفاق اختلاف است - قيل هو امر بالنفقة بالزكاة الواجبة - منتها اين را بعنوان قيل نقل میكند و قيل هو فى الصدقة المتطوع بها - بعضىها گفتند صدقه مستحبى است، قيل احتمال سوم اين المراد به الانفاق فى سبيل الخير و اعمال البر على العموم ، انفاق در سبيل خير بنحو عموم است، و يدخل فيه النفقة الواجبة و المتطوع بها . سه احتمال را ذكر میكند، بعد اين جمله را دارد: و المشهور بين الاصحاب ان المراد بها الاشارة الى وجوب اخراج الخمس من الامور المذكورة - مشهور بين فقهاء ما اين است كه اين آيه اصلاً مربوط به خمس است، «انفقوا من طيبات ما كسبتم»، ما كسبتم يعنى هرچه كسب میكنيد، هرچه كه بدست میآوريد، يكى اين «و مما اخرجنا لكم من الارض مما اخرجنا»، معادن را دلالت دارد، گنج را دلالت دارد، ثمار را دلالت دارد، درختان را دلالت دارد اينها را دلالت دارد، يعنى آيه مجموعاً تمام تجارات معادن، زراعات همه اينها را شامل میشود.
طبق اينكه صاحب مسالك الافهام بيان كرده مشهور بين فقهاء اماميه اين است كه اين آيه شريفه مربوط به وجوب اخراج خمس از اين امور مذكوره است. و يراد بالمخرج من الارض ما يعم المعادن و الكنوز - آنچه كه شامل معادن و كنوز میشود و نحوها مما يجب فيه الخمس فكذا فى المعطوف عليه كارباح التجارات و الصناعات و الزراعات بعد میفرمايد «و يكون ذلك على الاجمال» بصورت مجمل در اين آيه شريه میفرمايد اخراج خمس از ما كسبتم و از مخرج من الارض لازم است.
هم از ما كسبتم و هم از مخرج من الارض از معادن و از گنجها، منتها بعد كه خود صاحب مسالك اين را نقل میكند، كه نتيجه اين میشود اهل سنت اين آيه را بردند در باب زكاة، حالا يا بنحو وجوبى يا بنحو صدقه مستحب يا اعم از واجب و مستحب. اما عرض كرديم كه كجاى آيه قرينه بر زكاة درش وجوب دارد؟ اگر بخواهيد بفرماييد كلمه انفاق، انفاق را معنا كرديم نه از نظر لغوى و نه از نظر قرآنى اختصاص به زكاة ندارد، انفاق يك لفظى است هم در زكاة استعمال میشود هم در خمس استعمال میشود.
اين كلام صاحب مسالك بود، ولو خود صاحب مسالك میفرمايد مشهور فقهاء اماميه كه عجيب اين است ما وقتى به فقه و به كتاب الخمس میرسيم چون اهل سنت كتاب الخمس ندارند آنها در بحث زكاة دو سه يا چند روايت مربوط بله خمس نقل میكنند، و رد میشوند ولى ما در خمس كتاب الخمس اين مقدار كتابهاى فقهى را كه میبينيم، يك آيه فقط مربوط به خمس ذكر میكنند، در حاليكه اينجا صاحب مسالك نسبت داده به مشهور از فقهاء اماميه، كه مشهور اين آيه را گفتهاند مربوط به خمس است، منتها بنحو اجمال خصوصيات تفصيلىاش از جاى ديگر بايد فهميده بشود. مرحوم اردبيلى در زبدة البيان، دو احتمال داده است. فرموده: يحتمل ان يكون اشارة الى وجوب اخراج ما يجب فى الزكاة احتمال دارد كه اين اشاره به اخراج آنى كه زكاة درش واجب است باشد، آن وقت گفته: و يكون المكتسب عبارة عن المال التى يجب فيه الزكاة من النقدين و المواشى ؛ فرموده آيه را بگوييم مربوط به زكاة است ما كسبتم دوتا مصداق دارد، يكى نقدين است و يكى مواشى، بقر و ابل و غنم چرا؟
چون نقدين و مواشى باكسب و عمل بدست میآيد انسان بايد زحمت بكشد تا تحصيل بكند. فيحتمل ان يكون اشارة الى وجوب اخراج ما يجب فى الزكاة ؛ اين احتمال اول. احتمال دوم فرمودهاند و الخمس من جميع ما يكتسب بگوييم انفقوا من طيبات ما كسبتم يعنى هرچه شما كسب میكنيد بايد خمسش را بپردازيد، بايد انفاق كنيد آن هم از طيباتش را بپردازيد، بعد يك احتمال ديگرى هم دارد كه آيه هم دلالت بر زكات داشته باشد و هم خمس هردو، بگوييم آيه شريفه دلالت دارد بر اينكه هم در زكاة هم در خمس هم در ما كسبتم هم در مما اخرجنا لكم من الارض اين هم احتمالش داده میشود على سبيل الاجمال.
اينجا دقت كنيد اين ما كسبتم و مما اخرجنا لكم من الارض مما اخرجنا لكم من الارض اگر شامل معادن و شامل گنج بشود، خود اهل سنت هم در معادن خوانديم فتاواى مذاهب اربعه را آورديم و ذكر كرديم، در معادن همهشان میگويند خمس وجود دارد، يعنى گفتيم اهل سنت با اينكه میگويند آيه غنيمت غنتم مربوط به غنائم جنگى است، اما بر حسب بعضى از رواياتى كه از پيامبر (صليالله عليه وآله) رسيده، گفتهاند در معادن و همچنين در ركاز، ركاز همان دفينهاى است كه اشياء ارزنده بدست خود انسان در زير خاك قرار داده میشود، گفتهاند خمس درش وجود دارد، ما اين مما اخرجنا لكم من الارض يك ظهور روشنى دارد، در معادن و ركاز و اينها خود آنها هم در اينها قائل به خمس هستند، آيه نمیگويد الان خمس يا زكاة، اگر زكاة هم باشد نمیفهميم يك دهم بايد داد يا يك بيستم بايد داد چقدر بايد داد، اگر بگوييم دلالت بر انفاق غير زكاتى دارد میگوييم خصوصياتش را ازجاى ديگر ما بايد بفهميم كه اين خمسش به چه نحوى است و چگونه بايد پرداخت بشود، شرايطش را از ادله ديگر بايد استفاده كرد.
ولى نكته اين است ما در آيه قرينه بر خصوص زكاة نداريم، پس يا بايد حمل كنيم بر خمس اصلاً به قرينه مما اخرجنا لكم من الارض، و همچنين ما در باب مال التجارة در فقه بين فقهاء عامه و خاصه اختلاف است در آن مالى كه انسان بوسيله او تجارت سرمايه میكند ، اهل سنت مشهورشان قايل هستند به اينكه مال التجارة درش زكاة واجب است، علماى اماميه قائل هستند در اينكه در مال التجارة زكاة مستحب است، خيلى خوب ما بياييم اين ما كسبتم را به مال التجارة معنا بكنيم، ما كسبتم اعم از مال التجارة است خصوص مال التجارة هم نيست كه ما بگوييم آيه دلالت بر وجوب زكاة مال التجارة دارد، ما كسبتم آنچه كه بدست میآوريد از طلا و از نقره از مواشى از ساير مكسوباتى كه بدست شما میرسد هر فايدهاى، اصلاً ما كسبتم هر فايدهاى كه بدست انسان بيايد شامل میشود.
و اگر استفاده كرديم اين آيه ظهور در خمس دارد و گفتيم ما كسبتم شامل همه فوائد میشود، آن وقت شامل جوایز و هدايا شامل هم اينها هم میشود. و اگر هم يقين نداشته باشيم كه شامل اينها نمیشود، اما اقلاً يك احتمالى هست و جا براى احتياط در اين جا هست. ما يا بايد بگوييم آيه مربوط به خصوص زكاة است يك، يا بگوييم مربوط به خصوص خمس است دو، يا اعم از خمس و زكاة است آنچه كه الان میخواهيم بيان كنيم اين است كه قرينه بر اينكه اين آيه مربوط به خصوص زكاة است نداريم، بخواهيد كلمه انفاق را بگوييد جواب داديم، در كجاى آيه باز قرينه ديگر وجود دارد بر خصوص زكاة نداريم، اما ما كسبتم هم شامل زكاة میشود و هم شامل خمس، مما اخرجنا لكم من الارض اگر اينرا آمديم گفتيم مربوط به معادن و ركاز و مربوط به معادن و گنج است در معادن و گنج كه هم عامه و هم خاصه قايل به خمس هستند اين هم پس نمیتواند قرينه باشد بر اينكه اين مراد زكاة است برخى مثل خود فخر رازى يا ديگران كه آيه را حمل بر خصوص زكاة كردند آمدند آن نه چيزى كه زكاة به آن تعلق پيدا میكند گفتهاند ذهب و فضه و اغنام ثلاثهاش در ما كسبتم، و آن غلات اربعه در مما اخرجنا لكم من الارض است .
در اينجا اين احتمال كه ما بگوييم مراد از مما اخرجنا لكم اين هست كه مقصود خصوص غلاة اربعه باشد حالا اين اجمالى در اين آيه شريفه اين آيه را آقايان دقت كنند با اين احتمالاتى كه داده شده است نتيجه را فردا عرض میكنيم.
والسلام عليكم و رحمة الله وبركاته.
نظری ثبت نشده است .