موضوع: خمس
تاریخ جلسه : ۱۳۸۶/۸/۷
شماره جلسه : ۷
چکیده درس
-
احتمالات در کلمه ذی القربی
دیگر جلسات
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
ادامه بحث از ذي القربي
عرض كرديم كه در اين كلمه ذيالقربي در اين آيه شريفه مجموعا چهار احتمال وجود دارد و احتمالي كه فقهاي اماميه قريب به اتفاقشان پذيرفتهاند اين است كه مراد از ذيالقربي امام معصوم عليهالسلام است.
درمقابل افراد نادري از فقهاء مثل ابن جنيد و صدوق ره قائل شدهاند كه خصوص امام معصوم نيست و مراد اقرباي پيامبر است. گفتيم چون كلمه ذيالقربي عنوان مفرد را در اين آيه دارد و مفرد متعين است كه بر امام معصوم حمل بشود و اينكه برخي گفتهاند در قرآن كلمه ذيالقربي كثرة الاستعمال دارد در اقرباي پيامبر، خوب جواب داديم كثرة الاستعمال اگر بحدي برسد كه ديگر استعمالش در آن معنا نيازي به قرينه نداشته باشد ما همينطور عمل ميكنيم اما اگر آمديم گفتيم در جاهاي ديگر با قرينه استعمال شده حتي در اين آيه شريفه و اتي ذيالقربي حقه كه در قضيهاي است كه پيامبر صليالله عليه وآله وسلم فدك را بعد از نزول اين آيه شريفه به فاطمه سلاماللهعليها دادند باز قرينه وجود داشته ما اگر قرينهاي نداشته باشيم حمل بر مجموع اقربا نميكنيم، حمل بر غير امام نميكنيم فقط بايد حمل بر امام معصوم عليهالسلام مي شود.
حالا در اينجا وقتي به روايات مراجعه ميكنيم دو دسته روايات در اينجا موجود است، از برخي از روايات كه شايد كثيري از روايات است استفاده ميكنيم مراد از ذيالقربي امام است در بعضي ديگر ، از روايات هم استفاده ميشود كه بيشتر از يك نفر مراد است تعبير به اقربا در آن آمده، اين دو طايفهي روايات را هم بخوانيم ببينيم كه آيا بين دو تا منافاتي وجود دارد يا ندارد. اين روايات در كتابالخمس در جلد 9 وسائلالشيعه در باب اول از ابواب قسمة الخمس اين روايات آمده. اولين روايتي كه ميخوانيم حديث دوم اين باب است روايت موثقه عبدالله بن بكير است.
سعدبنعبدالله عن احمدبن حسن بن علي بن فضال عن ابيه عن عبدالله بن بكير كه راجع به سند شيخ طوسي به حسن بن علي بن فضال ما يك بحث مفصلي كرديم در قاعده الزام گفتيم كه بين شيخ طوسي و حسن بن علي بن فضال يك شخصي است كه توثيق ندارد و يك قاعدهاي در رجال است كه مبدء اين قاعده مرحوم اردبيلي در جامعالرباط است اين قاعده مورد پذيرش برخي از بزرگان رجالي است اما برخي ديگر اين را رد كردهاند از آن تعبير ميشود به تبديل سند. ما در بحث قاعده الزام مفصل راجع به اين مبنا صحبت كرديم. از راه تبديل سند، سند شيخ طوسي و حسن بن علي بن فضال درست ميشود.
علي اي حال روايت، روايت معتبر و موثقه است. عن احدهما عليهمالسلام في قولالله تعالي واعلموا انما غنمتم من شئٍ. يعني سائل گفته است اين آيه را توضيح بدهيد براي ما. قال: خمس الله للامام وخمس الرسول للامام و خمس ذويالقربي لقرابة الرسول الامام واليتامي آل الرسول و المساكين منهم و ابناءالسبيل منهم فلايخرج منهم الي غيرهم.
خوب شاهد اين است خمس ذيالقربي در اين آيه را فرموده اين هم مال امام است، يعني اين روايت ذيالقربي را ميگويد و خمس ذويالقربي لقرابة الرسول الامام، يعني للامام. اين روايت.
روايت دوم حديث ششم، كليني عن عدة من اصحابنا عن احمدبن محمد عن احمدبن محمدبن ابي نصر بزنطي عن الرضا عليهالسلام (راجع به عدهي كليني هم آقايان ميدانند عدهي كافي مرحوم كليني وقتي ميگويند عدة من اصحابنا غالباً مشخص است اين عدة من اصحابنا چه كساني هستند و افرادي موثقي هستند و يك موارد نادري دارد كه عدهي كليني روشن نيست) قال سئل عن قول الله عز وجل واعلموا انما غنمتم من شئٍ فأن لله خمسه و لرسول و لذيالقربي فقيل له فما كان لله فلمن هو، آني كه براي خداست الآن براي كه بايد باشد؟ فقال لرسول الله صليالله عليهوآله وسلم و ما كان لرسول الله فهو للامام(ع).
خوب اينكه ميگويد فهو للامام معنايش اين است كه اين ذيالقربي در اين آيه مراد امام است اين نكته را عرض كنيم آيه در اينگونه روايات امام در مقام بيان تفسير آيه است در مقام بيان تأويل آيه است خوب ما در قرآن آياتي را داريم كه ائمه عليهمالسلام يك عنوان كلي را فقط منطبق بر خودشان كردهاند، مثلاً كلمه اولوالامر را ما وقتي به لغت مراجعه ميكنيم يعني هر كسي كه عهده دارد امر اداره مردم و حكومت است اما در روايات ائمه منحصر كردهاند اولوالامر را به وجود مبارك خودشان. در بعضي از روايات در مقام تطبيق يا تأويل يا تفسيرند اما در اين آيه هم همينطور است اينجا امام عليهالسلام يا در آن روايات قبل ذيالقربي را دارد معناي واقعياش را ذكر ميكند يا اينكه تعبيرش را ذكر ميكند.
ظاهر این است كه در مقام بيان همان معناي واقعياش است كه ذيالقربي يعني امام جاهاي ديگر اگر بر غير امام استعمال شده با قرينه استعمال شده خوب اين هم روايت بعد. در خود آيه اين سه قسمت را واعلموا انما غنمتم من شئٍ فأن لله خمسه ولرسول و لذيالقربي اين سه تا لام دارد امام مساكين و يتامي و ابن السبيل لام ندارد پس ذيالقربي لام دارد آنوقت ذيالقربي چون مفرد است جمعش ذويالقربي است، آيه كه نگفته ولذيالقربي گفته ذيالقربي اينكه مفرد آورده در حاليكه بعدش را جمع آورده يتامي قرينه سياق ميگويد اين مثل الله و مثل رسول مفرد است خوب حالا كه مفرد است اصلاً حالا قرينه سياق هم نباشد خود ذيالقربي لفظش مفرد است اگر بخواهيم حمل بر جمع و اكثر من واقع كنيم نياز به قرينه داريم در آيات ديگر قرينه داريم ولي اينجا چه قرينهاي داريم آن يك نفر امام معصوم عليهالسلام است چون غير امام كه معنا ندارد باشد.
روايت سوم روايت هفتم همين باب است. و كليني عن عليبن ابراهيم عن ابيه عن حماد بن عيسي عن ابراهيم بن عثمان عن سليمان بن قيس الهلالي قال خطب اميرالمؤمين عليهالسلام و ذكر خطبة طويل يقول فيها نحن والله عنا بذيالقربي الذي قرن الله بنفسه وبرسوله اميرالمؤمنين فرموده والله خداوند از ذيالقربي ما را اراده فرموده فقال فالله ولرسول ولذيالقربي فينا خاصه الي عن قال و لم يجعل لنا في سهم الصدقه نصيباً در سهم زكات ، زكات براي ما حرام است اكرم الله رسوله واكرمنا اهلالبيت عن يطعمنا من اوصاف الناس فكذب الله و كذب رسوله وجاهدوا كتاب الله عن ناطق بحول حقنا.
روايت هشتم را بخوانيم كه مرسله حمادبن عيسي است، در اين مرسله حمادبن عيسي كه روايت هشتم اين باب است ميگويد الخمس من خمسة اشياء بيان ميكند تا ميرسد به اينجا ويقسم بينهم الخمس علي ستة اسهم سهم لله وسهم لرسولالله و سهم لذيالقربي و سهم لليتامي وسهم للمساكين و سهم لابناءالسبيل بعد ميگويد فسهمالله و سهم رسول الله لاوليالامر من بعد رسولالله وراثتاً وله ثلاثة اسهم سهم وراثتاً و سهم مقسوم له من الله. اين روايت ولو اينكه مرسله است از امام كاظم عليهالسلام هم است اما در اين روايت ديگر تصريح دارد كه سه سهم به امام معصوم عليهالسلام ميرسد، دوتا مال خدا و رسول است كه از آن دوتا هم تعبير ميكند به وراثتاً (ما وقتي آن احتمال ترتيب را در آيه شريفه مورد مناقشه قرار داديم كه گفتيم روي قول ترتيب اين است كه از آيه ميخواهند استفاده كنند كه خمس بعنوان حقالحكومه است.
حالا ممكن است بعد از اينكه آيه را مقداري دنبال كرديم اين مطلب را مجدداً مورد بحث قرار بدهيم و چه بسا بعضي روايات را بعنوان تاييد ميشود قرار داد اما اين روايت كاملاً نفي ميكند) ميگويد سهم خدا و سهم رسول وراثتاً مال امام معصوم است نه بعنوان الحكومه نه بعنوان الامامه وراثتاً يك سهم هم مال خود امام است كه مقسوم له است وسهم مقسوم له من الله خوب اين روايات كه بر طبق اينها فقهاي ما قريب به اتفاق هم فتوا هم دادهاند نتيجهاش اين است كه ذيالقربي يعني امام معصوم عليهالسلام. اما ابن جنيد و ابن بابويه به بعضي از روايات ديگر تمسك كردهاند.
در همين باب اول، اولين روايت محمدبن الحسن باسناده عن سعد بن عبدالله عن محمدبن عبدالجبار عن سفان بن اليحيي عن عبدالله بن مسكان عن زكريابن مالك الجوفي عن ابيعبدالله عليهالسلام انه سئله عن قول الله عزوجل واعلموا انما غنمتم از امام سوال كردهاند ؟اين آيه چيست ؟از نظر تقسيم، فقال: اما خمس الله عزوجل فالرسول يضعه في سبيل الله خمسي كه سهم خداست براي رسول است و رسول في سبيل الله بايد مصرف كند، واما خمس الرسول فلاقرابه آنكه سهم رسول است بايد براي اقرابش صرف شود و خمس ذويالقربي فهم اقرباه در اين روايت زكريابن مالك جوفي ذيالقربي را تفسير ميكند به فهم اقرباه پس معلوم ميشود مراد يك نفر نيست. آنوقت در دنباله روايت دارد واليتامي يتامي اهلبيته فجعل يعني جعل الله هذه الاربعه اسهم فيهم اما المساكين وابنالسبيل فقد عرفته عنا لا نأكل الصدقه ولا تحل لنا فهي للمساكين و ابناءالسبيل.
خوب اين روايت را چگونه ما بياييم با آن روايت قبلي جمع كنيم. احاديث ديگري كه مؤيد اين حديث است را هم بيان كنيم. حديث ديگري است از محمد بن مسلم عن احدهما قال سئلته عن قول الله عزوجل واعلموا انما غنمتم قال هم قرابة رسول الله فسئلته پس اين ذيالقربي را معنا كرده هم به قرابة رسول الله بعد سوال كرده منهم اليتامي والمساكين وابنالسبيل اين سه گروه ديگر از همين قرابة پيامبرند قال نعم. عرض كرديم اگر ذيالقربي را جمع معنا نكنيم، آن بقيه باز قرينه داريم بر اينكه قرابة پيامبرند اگر ذيالقربي را جمع معنا كرديم يك مشكله ديگر داريم اين است كه بين اين ذويالقربي و آن بقيه چه فرقي موجود است، يتامي و مساكين و ابن سبيل، چون در آن بقيه آنجا ديگر اختلافي بين علماي اماميه وجود ندارد كه مراد يتامي از اهلبيت است يتامي از ذويالقربي است.
الآن سوال اين است كه بين اين روايات كه بصورت جمع آمده وآن روايات كه فرموده ذيالقربي يعني امام است فكيف الجمع بينها، بنظر ما جمعش خيلي روشن است، وجهش اين است كه در زمان خود اميرالمؤمنين عليهالسلام يا آنجايي كه نسبت به خود امام انسان در نظر ميگيرد مفرد ميآيد اما چون وقتي ميگوييم براي امام است يعني اميرالمؤمنين بعد جانشين اميرالمؤمنين بعد همينطور به ائمه بعدي برسد، پس اين رواياتي كه جمع بسته ميشود اگر ميگويد هم يعني ائمه نه ساير اقربا اين هم به اعتبار اين است كه خود ائمه ميشوند متعدد اين اولاً.
ثانياً در بعضي از اين روايات احتمال تقيه وجود دارد همين طوايت زكريا ابن مالك الجعفي در ذيلش دارد انّا لا نأكل الصدقه يعني دارد واما المساكين وابن السبيل فقد عرفة انّا لاناكل الصدقه ولا تحل لنا فهي يعني صدقه للمساكين وابنا السبيل است خوب در حاليكه ما مسلم ميدانيم كه مساكين و ابناءالسبيل از قرابة پيامبر داخل در همين اقسام خمس است بدون هيچ ترديدي حالا ذكر اين شايد از باب تقيه باشد احتمال تقيه در اين روايت داده شده.
بنابراين بهترين بيان همان بيان اول است كه بگوييم ائمه ميشود متعدد.حالا آيا ميشود مسئله مطلق و مقيد را در اينجا مطرح كرد؟ در يك روايت مثل اين روايت محمدبن مسلم دارد هم قرابهرسول الله در آن روايت يا روايات ديگر آمده معنا كرده كه اين ذيالقربي يعني امام. آيا غير از آن راه اول كه خود ما عرض كرديم اينجا بحث مطلق و مقيد ميشود مطرح بشود، بگوييم اين قرابة رسول الله مطلق است مقيدش امام معصوم عليهالسلام.
يعني اول مثل اينكه بيايد بگويد علما، بعد قيد بشود به علماي معصوم كه علماي معصوم همان امام معصوم عليهالسلام است. اين هم بعيد نيست حالا اگر بخواهيم از راه مطلق و مقيد هم در اينجا وارد بشويم اشكالي ندارد. پس ما سه مطلب در جمع بين اين دو طائفه روايات ذكر كرديم. پس تا اينجا معلوم شد اين مال امام معصوم عليهالسلام است ذيالقربي يعني امام معصوم.
آن وقت به علماي شيعه كه ميآيند ذيالقربي را امام معنا ميكنند هم بر حسب معناي لغوي و هر بر حسب روايات چندين اشكال در اينجا مطرح است، اولين اشكال اين است كه در زمان نزول اين آيه شريفه امام وجود نداشته، شايد عمدهترين اشكالات هم همين اشكال باشد در زمان نزول اين آيه شريفه در زمان پيامبر كه ما امام نداشتيم اگر ذيالقربي را جمع معنا كنيم خوب خاندان پيامبر در زمان نزول آيه بودهاند اما در زمان نزول آيه اميرالمؤمنين عليهالسلام بعنوان امام كه نبوده چگونه از اين اشكال ما ميتوانيم جواب بدهيم.
اينجا دو جواب ما ميتوانيم از اين اشكال بدهيم،
جواب اول اين است كه همانطوري كه قبلاً گفتيم آيات شريفه قرآن آن، آياتي كه در مقام اعطاي ضابطه كليه است بعنوان يك قضيه حقيقيه مطرح است در قضاياي حقيقيه وجود موضوع در حين نزول آيه يا در حين تكلم متكلم لازم نيست قضاياي حقيقيه غير از قضاياي خارجيه است، شما اگر يك قضيهاي را بعنوان قضيهي خارجيه بخواهيد مطرح كنيد، در قضاياي خارجيه وجود موضوع مسلم است كه لازم است بايد موضوع در خارج موجود باشد اما وقتي ميخواهيد بعنوان يك قضيهي حقيقيه مطرح كنيد به اصطلاح بزرگان اصول در قضاياي حقيقيه موضوع مقدرة الوجود است مفروضة الوجود است اعم از است اينكه باشد يا در آينده موجود بشود.
شبيه اينكه در آيه حج اگر شارع ميفرمود لله عليالناس حج البيت من استطاع آيا لازم است در حين نزول آيه مستطيع باشد؟ نه. شارع يك قانون شرعي خودش را بيان ميكند ولو سالهاي بعد يك مستطيع پيدا موجود بشود، لزومي ندارد در حين نزول آن موضوع محققة الوجود باشد اينجا هم همينطور است لازم نيست در حين نزول آيه امام باشد ولو بعد از رسول خدا شخصي بعنوان وصي رسول خدا باشد همين مقدار كافي است بله اگر تا قيامت اين مصداق پيدا نكند اين لغو است اگر بگوييم تا قيامت ذيالقربي كه امام است مثلاً مصداق ندارد خوب اين درست نيست اما ميگوييم در حين نزول لازم نيست بعدش اگر امام باشد كافي است. اين اولاً.
جواب دوم اين است كه ما همانطوري كه ميگوييم سهم خدا براي رسول است سهم رسول هم براي امام است وقتي خداوند يك سهمي براي امام قرار داده عكسش هم ميشود يعني سهمي كه براي امام است آن هم براي نبي است، همانطوريكه در حال حيات امام نبود نبي سهم نبي براي امام است عكسش است در حال حيات نبي و نبود امام سهم امام هم براي نبي است يعني نبي در زمان نزول آيه خمس را سه قسمتش را در اختيار خودش قرار ميداده يك قسمت را بعنوان آنچه براي خداوند تبار و تعالي است يك قسمت را بعنوان شخص مبارك خودش و يك قسمت هم بعنوان امام عليهالسلام بقيه را هم بين يتامي و مساكين و ابنالسبيل تقسيم بكند.
والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته.
نظری ثبت نشده است .