موضوع: خمس
تاریخ جلسه : ۱۳۸۶/۹/۵
شماره جلسه : ۲۱
-
بررسی اینکه آیه 41 ناسخ آیه اول، و آیه اول ناسخ آیه 69میباشد
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
اين دو مطلب در بعضى از تفاسير و كلمات وجود دارد كه آيه و اعلموا انما غنمتم ناسخ آيه اولى است. و همچنين آيه اولى قل الانفال لله و الرسول ناسخ آيه فكلوا مما غنمتم حلال طيباً هست ببينيم آيا اينها درست است يانه؟ در بحث ديروز عرض كرديم كه دو قرينه داريم كه آيه دوم ناسخ آيه اولى نيست، و بيان كرديم مراد از آيه اولى اين قل الانفال گفتيم جمع محلى بهلام است افاده عموم هم دارد، در قرآن اين مورد يسئلونك زياد استعمال شده است اكثرش هم در همين سوره مباركه بقره است. ما شايد مواردى را كه بررسى كرديم در همين سوره مباركه بقره میشود گفت كه در غالب موارد مردم از پيامبر راجع به يك چيزى سؤال كردند جوابى كه آمده يك جواب عمومتر كلىتر و سيعتر از آن مورد سؤال است در همين سوره مباركه بقره شما اين موارد را میتوانيد ببينيد كه حالا لازم نيست يكى يكى اينها را ما بررسى بكنيم.
ده، پانزده مورد در همين سوره مباركه بقره كلمه يسألونك دارد، و يسألونك عن المحيض قل هو اينجا چون باز او را میخواهد بگويد آورده هو، فاعتزلوا النساء - يسألونك ما ذا ينفقون يا رسول الله از تو سؤال میكنند كه چه انفاق كنند؟ قل ما انفقتم من خير حالا آن ما ذا ينفقون شايد در ذهنشان يك چيزهاى خيلى كم هم بوده است اما در جواب میفرمايد ما انفقتم من خير فللوالدين و للاقربين و اليتمى - يسألونك عن الخمر و الميسر قل فيهما اينجاى كه تغييرى نمیكند همان ضمير را میآورد اينجا مثل يسألونك عن الاهله قل هى همان را آورده است - يسألونك عن الميسر قل فيهما همان را آورده است، وَيَسْأَلُونَكَ عَنْ الْمَحِيضِ قُلْ هُوَ أَذىً للناس اين مواردى كه يسألونك آمده اينها مختلف است در اينجا ولو اينكه كسانى كه قرينه سياق را قايل هستند قرينه سياق اين است كه بگوييم اين دو انفال يكى است يسألونك عن الانفال قل الانفال انفال دوم با انفال اول با قرينه سياق يكى است لكن عرض كرديم كه تكرار حتماً درش يك نكتهاى وجود دارد، نكتهاش هم اين است كه خداوند به عنوان ضابطه كلى دارد جميع انفال را بيان میكند.
و عرض كرديم ما اگر اين طور آيه را معنا بكنيم، آنچه كه در روايات بعنوان مصداق انفال بيان شده است اينها تعبدى نيست، عنوان تعبد را ندارد، يعنى زمين موات، زمين خربه، اشجار، جنگلها بيابانها ارث من لا وارث له اينها همه از نظر لغوى مصداق براى انفال است نفل يعنى زياده، انفال يعنى زوايد تمام اينها عرفاً عنوان زوايد را دارد تعبدى هم در كار نيست اگر ما آمديم آيه اينطورى معنا كرديم آن وقت مورد آيه كه مورد غنايم جنگ است آن هم يك مورد از همين مصاديق همين انفال است حالا سؤال اين است كه آيه را وقتى اينطور معنا كرديم اين آيه با آيه و اعلموا انما غنمتم اينها بينشان مخالفت و تضادى وجود دارد تا بگوييم آيه دوم ناسخ آيه اولى است؟
میگوييم خير، آيه اولى میگويد انفال تمامش ملك اصلى اش براى خدا و رسول است، ولى آن آيه میگويد حالا اگر رسول يا خدا چيزى را بعنوان غنيمت به شما دادند، پنج قسمت بكنيد چهار قسمتش را برداريد و يك قسمتش را دومرتبه بعنوان خمس يك مصارف ديگرى دارد، به بيان ديگر اين آيه میگويد تصرف در انفال و اختيارش كلاً باخدا و رسول است حالا با خدا خدا هم توسط رسول انجام میدهد تصرف انفال با خدا و رسول است يعنى اگر جنگ بدر شد غنايم را اول بايد رسول خدا تقسيم بكند میدهد به مجاهدين حالا كه داد به مجاهدين اينها كه شد غنمتم الان كه صدق میكند كه اينها غنيمت را گرفتند دوباره آيه آمده كه هر چيزى كه گرفتى چهار قسمتش را خودتان برداريد و بار يك قسمتش را براى عنوان خمس براى مصارف معين قرار بدهيد، چه اختلاف بين دو آيه است تا ما بگوييم آيه دوم ناسخ آيه اول است، آيه اول میگويد امر تصرف در انفال بيد الرسول است، بيد خدا و رسول استو لذا در شأن نزول اين آيه چند شأن نزول خوانديم، مجاهدين بينشان اختلاف شد آنهايى كه رفته بودند جلو و جنگيده بودند و غنايمى را بدست آوردند، بين آنهاو آنهايى كه كنار خيمه پيامبر مراقبت كردند از پيامبر اختلاف شد، آنها میگفتند غنايم همهاش مال ماست اينها میگفتند نه ما هم سهمى داريم بينشان تشاجر شد آمدند خدمت پيامبر يسألونك عن الانفال تو هم جواب بده كه تصرف در اينها تمام دراختيار رسول خداست، قبل از اينكه رسول خدا نظر بدهد كسى نمیتواند در اينجا چيزى بردارد آن وقت بعد از آنى آن وقت اينجا معنايش اين است تمام اختيار تام انفال كه يكى از مصاديقش غنايم است با خدا و رسول است.
پيامبر بعد تقسيم فرمودند بالسويه بين مجاهدين بين مجاهدين و قائمين فرق نگذاشتند آن اصحابى كه در جنگ بودند و نبودند بينشان فرق نگذاشتند وقتى كه آنها گرفتند آيه نازل شد و اعلموا انما غنمتم من شىء فان لله خمسه از آنچه كه گرفتيد باز يك پنجمش را بعنوان خمس جدا كنيد بنابر اين اين دوتا آيه هيچ اختلافى بينشان وجود ندارد تا ما بگوييم آيه دوم ناسخ براى آيه اولى هست.
بعضى از اهل سنت اينها آمدند گفتند انفال بمعناى مطلق الغنائم نيست، گفتهاند انفال يعنى آن وعدههاى اضافه كه پيامبر صلوات الله عليه دادند فرمودند هر كسى برود يك نفر را بكشد اينقدر به او میدهم و دو نفر را اسير كند اين قدر به او میدهم اين ميشود تنفيذ يك چيز زايد بر آن غنائمى كه معمولاً بدست میآيد آن وقت گفتند براى اينكه بشود آيه اول انفال و آيه 41 جمع بشود و آيه 41 ناسخ آيه اولى نباشد بگوييم اين دو آيه اختلاف موضوعى بينشان هست انفال مطلق غنائم مراد نيست، انفال يعنى آن زوايدى كه پيامبر وعده داده بودند، آيه رااينطور معنا میكنند بعد میگويد اين آيه باآيه اعلموا انما غنمتم اختلاف موضوعى دارد، اختلاف موضوعى كه شد ديگر ناسخ و منسوخ معنا ندارد.
و حتى بالاتر بعضى از فقهايشان گفتند كه ما از اين آيه انفال استفاده میكنيم كه پيامبر میتواند خلف وعده كند، امام حاكم جامعه اگر يك وعدهاى داد وفاى به آن وعده واجب نيست چون پیامبر اول وعده داد بود اگر كسى يك اسير بياورد اينقدر دو اسير بياورد اين قدر اما بعداً كه بين اينها مشاجره شد پيامبر على السويه بين اينها تقسيم كردهاند، شما ببينيد فاصله بين آن معناى كه ما عرض كرديم با اين معناى كه اهل سنت ميگويند از كجا تا به كجاست و چه لوازمى را میخواهند مترتب بكنند از اين آيه میخواهند استفاده كنند كه خلف وعده از پيامبر مانعى ندارد، آيه میگويد كه سر غنائم بدر مشاجره شد آنهايى كه بودند با آنهايى كه نبودند، آنهايى كه در ميدان بودند و با آنهايى كه عقب بودند جو آنهابا سعد بن معاذ پير مردها بينشان اختلاف شد آمدند خدمت پيامبر، آيه نازل شد تا خدا و رسول تصميم نگيرد ملك احدى نيست، بعد هم پيامبر بالسويه بين همه تقسيم فرمودند.
بعد كه تقسيم كردند آيه 41 آمد، آيه 41 آمد كه حالا ازآنهايى كه براى شما داديم ولو بالسويه پيامبر تقسيم كرده بود، از آنهايى كه داديم حالا خمسش را بپردازيد، و اعلموا انما غنمتم غنمتم كى صدق میكند بعد اخذ الغنيمة اگر جنگ شده باشد پيامبر هنوز غنائم را تقسيم نكرده باشد صدق غنمتم نمیكند اينجا غنمتم يعنى بعد از اخذ غنيمت حالا خمسش را بپردازيد. آن وقت ببينيد چقدر ترتيب آيا ترتيب منطقى است بعد كه خمسش را داديد آيه 69 میفرمايد فكلوا مما غنمتم حلالاً طيبا، حالايى كه خمسش را داديد آن مقدار آن چهار پنجمى كه در اختيارتان هست اين ديگر حلال طيب براى خودتان هست، پس طبق اين بيانى كه ما كرديم نه آيه ى 41 ناسخ اول است، و نه آيه اولى ناسخ آيه 69 است برخى اينطور میگويند، میگويند در آيه 69 دارد فكلوا مما غنمتم حلالاً طيبا ظهور در اين دارد كه غنائم ملك مجاهدين است آيه اولى كه آمد قل الانفال لله و الرسول اين ملكيت را لغو كرد، دارد خدا اول فرمود غنايم مال مجاهدين است بعد فرمود نه بعد ناسخ براى آن واقع شد.
به نظر ما اين حرف حرف درستى نيست ترتيب آيه اين است اول در قضيه بدر يسألونك عن الانفال است، خدا میفرمايد اختيار اين انفال كه انفال يك مصداقش غنائم بدر است در اختيار خدا و رسول است رسول الله تقسيم كردند دادند به مجاهدين بعد از تقسيم و اعلموا انما غنمتم آمده، كه خمسش را جدا كرده است خمس را جدا كردند آيه 69 فكلوا مما غنمتم حلالا طيبا بنابر اين هيچ بحث نسخى در ميان اين سه آيه اصلاً مطرح نيست.
از اين بيان ما يك خدشهاى در فرمايش مرحوم علامه طباطبايى رض ظاهر میشود، ايشان در كتاب الميزان فرمودند كه منشأ اين سؤال، نظر شريف ايشان اين است فرمودند اين كه دارد يسألونك عن الانفال و بعد در ذيل آيه دارد فاتقوا الله و اصلحوا ذات البينكم اين ظهور در اين دارد كه در بين مجاهدين يك مشاجرهاى بود چون دارد فاتقوا الله دست از اختلاف برداريد و اصلحوا ذات البينكم يعنى میخواهد بفرمايند الا اگر شأن نزولهاى كه در اين دو سه شأن نزولى كه خوانديم مطرح نشده بود خودمان از سياق آيات میفهميديم كه يك اختلافى بين مجاهدين بوده منتها میفرمايند مجاهدين در ذهن شان بنحو اجمال ملكيت غنائم بوده میدانستند مجاهد، میدانستند آن كسى كه دارد مقاتله میكند يك سهمى از غنيمت دارد اما نمیدانستند كه كيفيت ملكيت چطور است آيا بالتقسيم باشد بالسويه باشد همه میبرد، گروه خاصى میبرد، ايشان میخواهند بفرمايند اين آيه شريفه فكلوا مما غنمتم قبل از آيه يسألونك عن الانفال بوده میفرمايد اينها طبق اين آيه فكلوا مما غنمتم میدانستند كه مجاهدين مالكون للغنائم اما مقدار ملكيت كيفيت ملكيت اينها را نمیدانستند نمیدانستند آمدند خدمت پيامبر يسألونك عن الانفال قل الانفال لله و الرسول و میفرمايند اين آيه تبين تفسير آيه 69 همين سوره انفال است،
به نظر ما اين چند اشكال دارد اشكال اول اين است كه فكلوا مما غنمتم حلالاً طيبا او حرف آخر آخر است يعنى بعد از اينكه اين مراحل تمام شده بعد از اينكه تخميسش هم شده است میفرمايد فكلوا، فكلوا ديگر فرع بر اين است كه اينها مالك هستند، ديگر هيچ شبهه اى وجود ندارد و لذا میفرمايند حلالاً طيبا مرحوم علامه میگويند فكلوا را چه معنا كنند میفرمايند اين كنايه از اصل تصرف است، چطور میشود ما اين آيه را بگوييم كنايه از اصل تصرف است اما باز مالك نشده باشند؟
قيد حلالاً طيبا هم دارد باز هم بگوييم مالك هم نشدهاند اينها اين خيلى مشكل است اين اولاً، و ثانياً پس ببينيد طبق بيان شريف ايشان بايد فكلوا را حمل بر اصل جواز تصرف اجمالى بكنيم، اما حمل بر ملكيت نمیشود كرد، خلاف ظاهر بيشتر از ظاهر بالاتر از ظاهر در اين آيه شريفه است میگويد فكلوا مما غنمتم حلالا طيبا، دوم میفرمايند آيه اولى تفسير اين اجمال است، آيه اولى كى تفسير اين اجمال است؟ آيه اولى میفرمايد امر غنايم بدست خدا و رسول است اما اينها بايد چكار بكنند چقدر بدست اينها میرسد كى اينها را بيان كرده آيه اولى؟ لذا نظر شريف مرحوم علامه اين است اول اين آيه 69 بوده مجاهدين طبق اين آيه 69 میدانستند يك سهمى از غنايم دارند اما مقدارش را نمیدانستند رفتند خدمت پيامبر، پيامبر آيه نازل شد كه قل الانفال لله و الرسول ما عرض مان اين است چرااينطورى بيان میفرماييد به همان نحوى كه خود ترتيب آيات اينجا آمده اول آيه يك است و بعد آيه 41 است و بعد آيه 69 و هيچ بحجث نسخى بين هيچ كدام از اين سه آيه نيست و اين كلامى را كه ايشان میفرمايند اين دو اشكالى كه ما كرديم، يك اشكال اين است كه آيه فكلوا ظهور روشنى در ملكيت تامه دارد، خصوصاً عرض كردم وقتى كه میگويد غنمتم يعنى اخذت الغنيمه ما گرفتيم غنيمت را.
همين ترتيب آيات هم مؤيد عرض ماست حالا شما فرمايش آقاى طباطبايى را ببينيد به نظر ما اين دو اشكال براى ايشان وارد است.
نظری ثبت نشده است .