موضوع: خمس
تاریخ جلسه : ۱۳۸۶/۸/۶
شماره جلسه : ۶
چکیده درس
-
احتمال دوم: معنای حصر در فان لله خمسه
دیگر جلسات
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
عرض كرديم كه در اين آيه شريفه ابتدائاً دو احتمال در ذهن ميآيد؛
احتمال اول اينكه آيه در مقام تقسيم سهام خمس است،" واعلموا أنما غنمتم من شيءٍ فأنّ لله خمسه و للرسول و لذيالقربي الي آخر ... در مقام تقسيم است،يعني خمس بايد به شش قسمت تقسيم شود.
احتمال دوم اين بود كه بگوييم چون در قسمت اول بجاي اينكه بگويد فأنّ خمسه لله، لله را مقدم كرده وفرموده فأنّ لله خمسه، از اين تقديم يك حصري را استفاده كنيم، و معناي حصر اين است كه خمس فقط براي خداست، فأنّ لله خمسه يعني خمس فقط از آن خداست، در طول خداوند رسول واقع شده و در طول رسول ذيالقربي واقع شده و هكذا، و از اين معناي دوم متفرع ميشود كه اصلاً اين آيه شريفه در مقام بيان اينكه خمس ملكي براي اشخاص باشد، نيست. بلكه بعنوان يك حق حكومت است، يعني چون خداوند برمردم حكومت دارد، اصالتاً و بالذات إن الحكم إلا لله ،حكم و حكومت براي خداست. بعد اين حكومت و ولايت به پيامبر و بعد هم به امام معصوم منتقل مي شود.
طبق احتمال اول خمس بر حسب ظاهر اين آيه شريفه ملكي براي اين شش گروه است، طبق احتمال دوم خمس ملك براي شخص نيست، ملك براي حكومت است، براي حاكم است و حاكم حتي نسبت به يتامي و مساكين و ابن سبيل هم بايد نظر بدهد. كه اين دواحتمال را ديروز توضيح داديم.
به نظر ما احتمال دوم، چند اشكال دارد:
اشكال اولش اين است كه اين احتمال محتاج به تقدير است، يعني وقتي ما ميگوييم للرسول، يعني من حيث الحكومت، لذيالقربي من حيث الحكومة، اگر ما بخواهيم معناي دوم را بگيريم اين نياز به تقدير دارد و تقدير نياز به قرينه دارد. اينكه اول فرموده فأن لله خمسه بجاي اينكه بگويد فأن خمسه لله آيا اين ميتواند قرينه باشد بر اين معناي دوم، ميتواند قرينه باشد براي مسئله ترتيب، اين معنا كه تقديم ما حقه التأخير يفيد الحصر، اگر در يكجا در يك كلام واحد باشد قابل قبول است اما اينجا بعد از فأن لله خمسه بلافاصله ميگويد و للرسول و لذيالقربي، يعني در خود آيه بلافاصله ديگران را هم ذكر ميكند، يعني خمس منحصر به خدا نيست.
ما اگر فقط يك آيه مستقل داشتيم فأن لله خمسه و بهمين اندازه كلام تمام ميشد و يك كلام مستقل بود، ما ميتوانستيم از اين كلام مستقل حصر استفاده کنيم، اما وقتي دنبالهاش ميگويد وللرسول و لذيالقربي، اينجا ديگر نميتوانيم بگوييم تقديم ما حقه التاخير يفيد الحصر.
ثانياً اين قاعدهي ادبي در جائي است كه ملاك ديگري براي تقديم نباشد. اما در اين آيه شريفه لقائل أن يقول كه اين که(لله)را مقدم داشته از باب تعظيم و اكرام است واگر ميگفت فأن خمسه لله باز هم مانعي نداشت اما (لله) را كه مقدم انداخته از باب تعظيم و اكرام است. خوب وقتي اين چنين است ديگر ما قاعده تقديم ما حقه التأخير را نميتوانيم اينجا پياده كنيم. پس تا اينجا ميگوييم براي مسئلهاي ترتيب ما هيچ قرينهاي نداريم وبر اين قرينه ادبي دو اشكال وارد كرديم.
اشكال ديگر براي اصل احتمال ترتيب اين است كه ترتيب خلاف ظاهر است، ظاهر آيه این است كه اينها در عرض يكديگرند، ظاهر آيه درطول هم بودن نيست، ما اگر بخواهيم از ترتيب درطول هم بودن را استفاده بكنيم اين بر خلاف ظاهر آيه است، بنابراين اولا همانطوري كه ظاهر آيه شريفه است وثانيا همانطوريكه كثيري از فقها بلكه قريب به اتفاق فقها مسئله تقسيم را در آيه مطرح كردهاند.
ثالثاً سراغ مفسرين عامه و علماي عامه که برويم آنها هم مسئله تقسيم را مطرح كردهاند و رابعاً رواياتي كه در ذيل اين آيه شريفه آمده تماماً مؤيد مسئله تقسيم است،پس احتمال ترتيب منتفي است. آيه ميگويد خمس را بايد شش قسمت كرد، نه از آيه طوليت استفاده ميشود، نه از آيه استفاده ميشود اين خمس منحصر به خدا بعنوان حاكم مطلق است، نه بعنوان اينكه بگوييم خمس حق الحكومة يا حق العماره است.
عرض كردم در آياتالاحكام نميتوان نتيجه نهايي را اظهار كرد، ما باشيم و آيه شريفه از آيه شريفه تقسيم استفاده ميشود.
حالا بعضي از نظرات علماي عامه را هم بيان مي كنيم. ابوحنيفه گفته است كه درست است آيه ميگويد خمس براي خدا و رسول و ذيالقربي است، اين سه تا كه الآن موضوع ندارد، رسول كه از دنيا رفته،سهم خدا هم که براي رسول بوده پس سهم خدا و رسول کنار ميرود، ذيالقرباي رسول هم كه ازدنيارفته، پس آيه فقط نسبت به اين سه تاي آخري معنا دارد ولي اصل مسئله تقسيم را ابوحنيفه قائل است.
شافعيه، آنها هم اصل مسئله تقسيم را پذيرفتهاند منتهي همانطوري كه مشهور اماميه ميگويند تقسيم به شش قسم است، بعضي از همين علماي اماميه ميگويند تقسيم به پنج قسم است براي اينكه مي گويند سهم خدا مربوط به رسول است ،شافعيه هم همين پنج قسم را قائل شده اند. تنها گروهي که در بين اهل سنت آمده و گفته اند تقسيم خمس مربوط به نظر امام مسلمين است مالكيه هستند، مالكيه اصلاً ظاهر آيه را بطور كلي كنار گذاشته وگفته است كه خمس بايد با اجتهاد و رأي و نظر امام مسلمين تقسيم شود.
امام يك مقداري در اقرباي پيامبر صرف ميكند و بقيه را بايد در مصالح عمومي تقسيم كند. پس ببينيد از نظر علماي عامه در اصل مسئله تقسيم حرفي نيست. در مجمعالبيان و در كنزالعرفان وقتي مسئله تقسيم را بيان ميكند آن رابه اماميه نسبت ميدهدو ميگويد انّه مذهب اصحابنا.
پس روشن شد كه ما نميتوانيم احتمال دوم را در اينجا اخذ كنيم. قبل از اينكه مطلب ديگر را هم بيان كنيم در تكميل مطلب اول اگر در ذهن آقايان باشد يك نزاعي در بحث خمس وجود دارد كه آيا خمس عنوان اشاعه دارد، يا عنوان كلي فيالذمّه است، يا عنوان كلي في المعين است كه قاعدتاً در بحث خمس ملاحظه كرديد اين يك نزاع معروف بين فقها است.
خوب اگر ما گفتيم كه آيه دلالت بر تقسيم دارد اين نزاع معنا دارد و ميگوييم سهم امام (عليهالسلام) در اموال مردم آيا بنحو اشاعه است يابنحو كلي في المعين يا بنحو كلي فيالذمه است. اما اگر گفتيم اين خمس بعنوان حقالحكومه است، آنوقت ديگر مساله اشاعه يا مسئله كلي فيالمعين تصويرش مقداري مشكل ميشود، و نميتوانيم درست تصويرش كنيم. بنابراين اينها همه قرينه است بر اينكه آيه در مقام تقسيم است.
برخي مثل زمخشري در كشاف اصلاً كلمه (لله) را به معناي قربة الي الله معنا كردهاند و گفتهاند فأنّ لله خمسه تقسيم از للرسولً شروع ميشود، لله را به معناي قصد قربت معنا كردهاند و اين به نظر ما هم بر خلاف ظاهر آيه است و هم بر خلاف رواياتي است كه در بعضي از آنها آمده است كه وقتي يك غنيمتي را خدمت پيامبر (صليالله عليهو آله) ميآوردند حضرت يك قبضهاي را بعنوان سهم الله بر ميداشتند و براي خصوص كعبه هم صرف ميكردند.
بنابراين، اينكه ما بگوييم (لله)دراين آيه عنوان قربة اليالله را دارد همانطور كه در كلام زمخشري در كشاف آمده، اين هم حرف درستي نيست.
حالا ميخواهيم درمورد كلمه ذيالقربي بحث کنيم. فان لله خمسه و للرسول و لذيالقربي، در کلمه ذيالقربي چندين احتمال وجود دارد: يك احتمال اين است كه تمام اقرباي پيامبر را شامل ميشود ، دوم ذيالقربي فقط اقرباي منتسب به هاشم را شامل ميشوديعني آنهايي كه از راه عبدالمطلب به هاشم بن عبدمناف برسند، سوم این است كه بگوييم ذيالقربي در اين آيه شريفه فقط خصوص امام معصوم (عليهالسلام) است، چهارم ذيالقربي يعني ذيالقرباي آن كسي كه بايد خمس را بپردازد. آن كسي كه ميخواهد خمس را بپردازد يك سهم را براي خدا، يك سهم را براي رسول خدا و يك سهم را هم براي ذيالقرباي خودش ،بقيه را هم براي يتامي و مساكين و اينها مصرف كند.
مجموعاً چهار احتمال در اين كلمه ذيالقربي داده ميشود، مشهور بين فقهاي اماميه اين است كه مراد ازذيالقربي امام معصوم (عليهالسلام) است. در ميان فقها ابن جنيد و ابن بابويه مرحوم صدوق در المقنعه و در من لايحضره الفقيه گفته اند ذيالقربي همه اقرباي منسوب به هاشمند نه خصوص امام معصوم (عليهالسلام). در كلمات مفسرين هم عبارات مختلفي ذكر شده است. مرحوم علامه طباطبائي هم اقربا را ذكر كردهاند و هم فرمودهاند روايات معتبري داريم كه مراد امام معصوم (عليهالسلام) است.
حالا ما ميخواهيم ببينيم كه ما باشيم و آيه شريفه با قطع نظر از روايات ،از آيه چه استفاده اي ميشود. اگر ما گفتيم مراد امام است آنوقت همين نتيجهاي ميشود كه الآن هم فقهاعملا انجام ميدهند، خمس را سه قسمت ميكنند، يك قسمت سهم امام عليهالسلام، قسمت دوم سهم سادات. از كجاي آيه استفاده ميشود، سهم خدا براي رسول است، سهم خدا و رسول براي امام است، اگر گفتيم ذيالقربي يعني امام يعني امام سه تا سهم دارد،دو سهمش بالوراثة است و يك سهمش بالاصالة است.
در نتيجه مي گوئيم نيمي از خمس مربوط به امام (عليهالسلام)است و آن نيم ديگر هم مربوط به يتامي و مساكين و ابن سبيل وقرينه داريم بر اينكه مراداز يتامي از اقرباي پيامبر است، مساكين از اقرباي پيامبر و ابن سبيل هم از اقرباي پيامبر، يعني سادات. حالا بحث در اين است كه اين ذيالقربي كه مشهور آمدهاند گفتهاند مراد امام است آيا اين با معناي ذيالقربي سازگاري دارد يانه؟
اينجا چند نظريه وجود دارد. يك نظريه این است كه ذيالقربي مفرد است، جمعش ميشود ذويالقربي، ذيالقربي لفظٌ مفردٌ علي ظاهره ما بايد ظاهرش را بگيريم. ظاهرش این است كه يك نفر است، وقتي ميگوييم ذيالقربي مفرد است يعني يك نفر. خوب اين يك نفر كيست؟ ما يا بايد بگوييم امام (عليهالسلام) است يا بايد يك نفر غير از امام عليهالسلام را بگوييم، از اين دوحال كه خارج نيست، وقتي ميگوييم ذيالقربي مفرد است، پس بايد يك نفر باشد. يقين داريم که غير از امام معصوم نميتواند مراد باشد پس تعين پيدا ميكند كه آن يكنفر امام معصوم (عليهالسلام) است.
بله ما در قرآن ذيالقربي را در موارد ديگر داريم، ممكن است در جمع هم استعمال شده باشد، اما درآنجا ما قرينه داريم، ولي وقتي كه ما قرينه نداشتيم، ذيالقربي را بايد بر همين ظاهر خودش حمل كنيم. عرض كردم اين نظريه، نظريه تمام علماي اماميه است الاّ ابن جنيد و ابن بابويه، اين دو نفر فقط قائلند مراد از ذيالقربي يك نفر نيست و مراداقربا است. حالا ميگوييم كه اگر مراد اقربا شد آنوقت فرقش با آن يتامي و مساكين و ابن سبيل چه ميشود. اينجا مرحوم محقق فرموده ذيالقربي مراد امام است دليلش هم اين است كه اين يك لفظ مفردي است و مفرد را ما بايد بر همان ظاهر خودش حمل كنيم.
إن قلت، ابن سبيل هم مفرد است، جمعش هم ابناء السبيل است در حاليكه ما در همين آيه ابن سبيل را حمل بر جنس ميكنيم، ميگوييم ابن سبيل كسي است كه در راه مانده ،بنحو كلي و مطلق. خوب چه اشكالي دارد بگوييم ذيالقربي درست است از نظر ادبي مفرد است اما مفردي است كه اريد بهالجنس ومعناي جنسي ازآن اراده شده است. جواب این است كه بله در ابن سبيل ما نميتوانيم واحد را اراده كنيم، خوب اگر خداوند ميفرمود ابنسبيل، ابنسبيل يك واحد غير معين را اراده ميكرد، اينجا تكليف محقق نميشد.
اگر بگوييم ابنسبيل نفر غير معين است، نميشود. ابنسبيل يك نفر معين هم نميتواند داشته باشد، چارهاي نداريم ابنسبيل ما را بر معناي جنسي حمل کنيم اما در ذيالقربي ما مي توانيم بر يك نفر معين حمل كنيم، بعبارتٍ اخري، هم ذيالقربي مفرد است هم ابنسبيل، اگر هر كدام را در درجه اول بر معناي مفرد بتوانيم حمل كنيم بايد حمل كنيم و اگر نتوانستيم بايد بر معناي جنسي حمل كنيم. در ذيالقربي حمل بر معناي مفرد ممكن است چون فردش معين است، آن هم وصيّ پيامبر، امام (عليهالسلام) است، اما در ابن سبيل حملش بر فرد معين امكان ندارد.
بنابراين برخي از فقها و برخي از كتبي كه در آياتالاحكام است اينچنين بيان كرده اند: صاحب كتاب قلائد الدرر كه روز اول هم عرض كردم از كتابهاي بسيار نفيس آيات الاحكام است، ابتدا مطرح كرده ظاهر اراده جنس است و بعد در دنباله گفته است كه ما قبول داريم ذيالقربي به حسب وضع لغوي همان معناي مفردي را دارد و لكن ما وقتي قرآن را ببينيم به لحاظ كثرة الاستعمال، ذيالقربي در قرآن در معناي جنس استعمال شده اين كلمه ذيالقربي يا ذويالقربي يا خود قربي حدود 15 مورد در قرآن استعمال شده، در موارد متعددي استعمال شده، مثلاً در سوره بقره آيه 177 آمده "ليس البرّ أن تولّو وجوهكم قبل المشرق والمغرب و لكن البرّ من آمن بالله واليوم الآخر والملائكة والکتاب والنبيين و آتيالمال علي حبه ذويالقربي" اينجا بصورت جمعي آمده كه نميتواند شاهد ما باشد اما در آيه 83 از همين سوره مباركه بقره آمده" و اذ اخذنا ميثاق بني اسرائيل لا تعبدون الاالله وبالوالدين احسانا و ذيالقربي" خوب اينجا ذيالقربي خصوص يك نفر نيست اين يك مورد. در سوره مباركه نساء آيه 8 آمده اولو القربي آمده كه باز شاهد ما نيست.
در آيه 36 آمده "واعبدوا الله و لا تشركوا به شيئا و بالوالدين احساناً و و بذيالقربي" خوب اينجا هم بر يك نفر استعمال نشده است. تا اينجا اين دو مورد كه ذيالقربي در جنس استعمال شده براي اينكه هم قبلش و هم بعدش مفرد نيست، قبلش دارد وبالوالدين بعد ميگويد ذيالقربي و بعدش هم ميگويد يتامي، خوب ما هم قبول داريم، ما هم به صاحب قلائد عرض ميكنيم هر جا قرينه قائم شد ذيالقربي را حمل بر جنس ميكنيم که در اين دو مورد ما قرينه داريم.
مورد ديگر سوره مباركه مائده آيه شريفه 106 است، در اين ولو كان ذاقربي دارد "فيقسمان بالله ان ارتبتم لا نشتري به ثمنا ولو كان ذا قربي" كه به نظر ميرسد اينجا اصلاً در مفرد استعمال شده و در جمع استعمال نشده است.
مورد ديگر سوره انعام آيه 152 است، آنجا هم ولو كان ذا قربي دارد" ولا تقربوا مال اليتيم الا بالتي هي احسن حتي يبلغ اشده وافوا الكيل والميزان بالقسط لا نكلف نفساً الا وسعها و اذا قلتم فاعدلوا ولو كان ذا قربي" موارد ديگري هم ميخواهيد يادداشت بفرمائيد: سوره انفال آيه 41، سوره توبه آيه 113، سوره نحل آيه 90 ،سوره اسراء آيه 26 ،سوره نور آيه 22،سوره روم آيه 38 ،سوره فاطر آيه 18 ،سوره شوري آيه 23 وسوره حشر آيه 7 كه همان آيه سوره انفال است.
ما به صاحب قلائد ميگوييم، هر جا با قرينه در جنس استعمال بشود مانعي ندارد، البته اين را در اصول خواندهايم اگر يك لفظي در يك معنايي كثرت استعمال پيدا كرد بدون قرينه حمل برآن معنامي شود، خوب اينجا در يك مورد ديگر هم كه استعمال بشود ميگوييم در همان معنايي است كه كثيراً ما استعمال شده اما اگر در 100 مورد استعمال شده در 80 مورد با قرينه در يك معنايي استعمال شده هيچ اصولي نميگويد كه در ان موارد ديگر هم كه قرينه نداريم بر همان معنايي كه كثيراً ما استعمال شده بايد استعمال كنيم.
بنابراين روي قاعده خود لغت و روي قواعد اصولي با قطع نظر از روايات چون در خود آيه لام بر سر اين سهتا تكرار شده: الله، الرسول و ذيالقربي، وحدت سياق هم اقتضا ميكند كه اين ذيالقربي مفرد باشد و جمع نباشد.
آن وقت اگر ما گفتيم مراد از ذيالقربي امام(عليهالسلام) است، اينجا وقتي ما كلمات را بررسي كنيم حدود 5 اشکال مطرح ميشود.
والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته.
نظری ثبت نشده است .