درس بعد

مكاسب محرمه/اعيان نجسه

درس قبل

مكاسب محرمه/اعيان نجسه

درس بعد

درس قبل

موضوع: مکاسب محرمه


تاریخ جلسه : ۱۳۸۵/۶/۲۵


شماره جلسه : ۵

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • ادله قائلین به عدم جواز شرب خمر در صورت اضطرار

  • نقد فرمايش صاحب جواهر (قده)

دیگر جلسات


بسم الله الرّحمن الرّحيم

الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين

استعمال خمر براى اضطرار يا تداوى

عرض كرديم كه فتواى متقدمين از فقها بر اين است كه شرب خمر حتى در صورت اضطرار و حتى به عنوان تداوى هم جايز نيست. اما متأخرين قائل هستند به شرب خمر در صورتى كه كسى مضطر است مانعى ندارد و در صورت تداوى - آن هم در فرض انحصار- اشكالى ندارد. گرچه جاى اصلى اين بحث در كتاب أطعمه و أشربه است، اما به لحاظ اين كه يك مطلبى است كه مورد ابتلا است و الان در جامعه ما برخى از اطبا گاهى اوقات براى مريض بعنوان تداوى، خمر را تجويز مى كنند، مراجع در فتوايشان مرقوم مى فرمايند در صورتى كه اضطرار باشد مانعى ندارد آنرا مطرح كرديم ارتباطش هم به بحث مانحن فيه از اين جهت است كه در مانحن فيه اگر قايل شديم كه در صورت اضطرار يا در صورت تداوى جايز است، معنايش اين است كه در اين صور ماليت دارد، وقتى ماليت داشت معامله روى اينها اشكالى ندارد و صحيح است. و اگر آمديم گفتيم در فرض اضطرار و در فرض تداوى هم جايز نيست، معنايش اين است كه حتى در اين صورت هم اگر معامله روى آن انجام بگيرد، معامله باطل و حرام است. حالا ابتدا ما مسأله اضطرار را مطرح مى كنيم.


«بررسى صورت اضطرار» ادله قائلين به عدم جواز شرب خمر در صورت اضطرار  

كسانى كه قايل هستند به اين كه شرب خمر حتى در صورت اضطرار هم جايز نيست، اينها مجموعاً سه دليل در كلماتشان وجود دارد.

دليل اول: 
خبر ابى بصير بود، كه ما آن را قبلاً خوانديم، در همان باب 20، از ابواب اشربه محرمه، باب عدم جواز التداوى بشئ من الخمر حديث 13، كه كه در سند روايت اشكالاتى وجود دارد; از جمله اشكالاتش اين است كه در آن «على بن ابى حمزه» است، منتها در على بن ابى حمزه بطائنى» تحقيق بر اين است كه رواياتى كه در زمانى كه مستقيم المذهب بوده داشته، آن روايات معتبر است، خصوصيات على بن ابى حمزه بطائنى را در كتب رجال مفصل بيان كرده اند و على اىّ حال قابليت اعتماد دارد، منتها غير از على بن ابى حمزه بطائنى، «محمد بن عمر» در روايت است كه مشترك و است توثيق ندارد، احمد بن فضل هم هست كه او هم واقفى است.

اما آنچه كه مشكله را حل مى كند اين است كه قدما بر طبق اين روايت فتوا داده اند و مبناى رجالى ما هم اين است كه عمل مشهور جابر ضعف سند هست، لذا اين روايت را از اين راه درست مى كنيم و لو اشكالاتى هم در سند آن  وجود دارد كه مرحوم صاحب جواهر بخاطر همين وجود اشكالات مى گويد في «خبر ابى بصير» و نمى گويد «موثقه»، «صحيحه» لذا از اين راه كه قدما عمل كردند ما مى توانيم اين اشكالات را حل كنيم.

و اما روايت: «عن ابى عبدالله قال: المضطر لا يشرب الخمر- امام صادق(ع) فرمود: مضطر شرب خمر نمى كند - خبر در مقام انشأ است - فانها لا تزيده الا شرا صاحب جواهر(ره) وقتى اين روايت را نقل مى كند مى گويد فانها لا يزيده الا عطشأ اما متن روايت شرا است و لانه ان شربها قتلته فلا يشرب منها قطرة مورد اين روايت، مضطر است. امام(ع) مى فرمايد مضطر نبايد شرب خمر كند، حتى يك قطره از آن را هم نبايد شرب كند.

دليل دوم:

در بحث تداوى برخى از فقها مثل مرحوم شيخ طوسى ادعاى اجماع كرده است. و شهيد ثانى و فاضل هندى به مشهور نسبت داده است كه در صورت انحصار دارو به خمر، باز تداوى به خمر جايز نيست. حال بگوييم اگر در صورت انحصار جايز نيست، اضطرار هم يكى از مصاديق انحصار است، يا انحصار هم يكى از مصاديق اضطرار است. به عبارت اخرى دليل دوم را مى خواهيم مفهوم اولويت قرار دهيم، به اين بيان بگوييم اگر تداوى در صورت انحصار بوسيله خمر جايز نباشد، در صورت اضطرار به طريق اولى جايز نيست.

نقد دليل دوم:
اين دليل دوم ولو صاحب جواهر(عليه الرحمه) بعنوان اولويت اين را عنوان كرده است، اما اولويتى در كار نيست، چرا كه تداوى در صورت انحصاريكى از مصاديق اضطرار است.

دليل سوم: دليل سوم آن نكته اى بود كه ما از روايات شريفه استظهار كرديم، و گفتيم در سه آيه از آيات شريفه قرآن، مسأله اضطرار را شارع متعرض شده و فرموده براى مضطر مانعى ندارد، اما هرسه موردش يا راجع به ميته است، يا دم است و يا لحم خنزير است اما هيچكدام از آن سه مورد  مسأله خمر وجود ندارد. بلكه آن آيه اى كه مى فرمايد «إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَيْسِرُ وَالْأَنصَابُ وَالْأَزْلَامُ رِجْسٌ مِّنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ» ، آنجا اصلاً مسأله اضطرار را مطرح نكرده است كه توضيح داديم.

نقد دليل سوم:

اما اين دليل سوم يك استظهارى است كه فقط ما از آيه شريفه مى توانيم استفاده كنيم، و اگر ما باشيم و خود قرآن، معلوم نيست كه بتوانيم اين مطلب را استفاده كنيم. بله اكنون كه اين روايات دست فقيه آمده است كه مضطر حق شرب خمر را ندارد، مى گوييم پس معلوم مى شود در اين آيات هم با عنايات به اين جهت بوده است، و الا بدون روايات به اين زودى نمى توانيم از آيات استفاده كنيم.

تنها دليل معتبر:

پس به نظر ما در ميان اين ادله ثلاثه تنها دليلى كه معتبر است بر اين كه مضطر نبايد شرب خمر كند، روايت است، حديث 13 و همچنين حديث 12، در حديث 12 كه صدوق از فضل بن شاذان نقل كرده است، كه در جلسه گذشته گفتيم سند صدوق به فضل بن شاذان اشكال دارد ولى جواب اين است كه باز قدما بر طبق اين روايت عمل كردند و بر طبق اين روايت فتوا داده اند.

سؤال و جواب : 

فتواى قدما بر اين است كه مضطر حق ندارد شرب خمر كند، شما بفرماييد از كجا مى گوييد فقها به استناد به اين روايات فتوا داده اند؟ جواب اين است كه ما در باب مضطر دو يا سه تا روايت بيشتر نداريم همه اينها هم ضعيف السند است پس معلوم مى شود فقها و قدماى از فقها بر طبق همين ها فتوا داده اند، راه ديگرى براى فتوا دادن نبوده است.

ادله قائلين به جواز شرب خمر در صورت اضطرار :
و اما كسانى كه قايل هستند كه مضطر مى تواند شرب خمر كند; صاحب جواهر(قده) اين نظريه را دارد، ايشان مى فرمايد اگر كسى مضطر به شرب خمر شد مى تواند شرب خمر كند. فقهاى متأخر هم غالباً اين فتوا را دارند. اينها چهار دليل مجموعاً دارند، اگر همه ادله را رد كرديم، ما مى مانيم و همان روايات در باب مضطر، كه  بايد نظر دهيم كه مضطر حق شرب خمر ندارد. اما اگر از بعضى اين ادله تمام بود آن وقت بايد ببينيم چه كنيم و چه راهى را از نظر اجتهادى در پيش بگيريم؟

دليل اول :
صاحب جواهر مى فرمايد اين فتوا يعنى جواز شرب خمر در صورت اضطرار، «مطابق لاصول المذهب و قواعد المذهب» . اصول و قواعد مذهب چيست؟ اشاره كردند مى فرمايد در مذهب ما حفظ نفس واجب است، حالا اگر در يك جا شخص براى حفظ نفس فرض كنيم كه بايد يك جرعه اى را بنوشد، اينجا حفظ نفس چون واجب است، اين هم مى شود مقدمه واجب، و چه بسا بر او نه تنها حرام نيست بلكه واجب هم هست كه استفاده كند.

از اصول مذهب ما قاعده لا حرج و لا ضرر است ايشان مى فرمايد : اضطرار يعنى حرج، الان يك شخصى مضطر به شرب خمر است يعنى ترك شرب خمر براى او حرجى است، قاعده لا حرج  اين حرمت را بر مى دارد. فقها عمدتاً لا حرج را در واجبات آورده اند، ماه رمضان مى رسد كسى كه روزه برايش واجب است روزه گرفتن براى او حرجى است، فتوا مى دهند كه لا حرج وجوب را بر مى دارد، يا اگر كسى وجوب حج حرجى شد وجوب مرتفع مى شود، خلاصه غالباً فقها قاعده لا حرج را در باب واجبات ذكر كرده اند.

در حاليكه به نظر ما - كه بحث لا حرج را مفصل مطرح كرديم و به صورت كتاب نيز چاپ شده است - آنجا يك تنبيهى را در تنبيهات قاعده لا حرج آورديم و گفتيم كه لا حرج در باب محرمات نيز جريان دارد و ما در آنجا شواهدى را از فقه ذكر كرديم. اتفاقاً يكى از اين شواهد كه آنجا ذكر نكرديم، اينكه صاحب جواهر(قده) در اينجا به قاعده لا حرج تمسك مى كند كه اگر كسى اضطرار به شرب خمر پيداكرد، حرمت شرب خمر از او برداشته مى شود.

نقد دليل اول:

اين دليل اول اشكال كبروى ندارد، بله لاحرج به نظر ما هم در محرمات جريان دارد، اما به چه ملاكى؟ يك ملاك، بحث دقيقى دارد كه ما در آن كتاب متعرض شديم. لا حرج در محرمات هم جريان دارد. ولى اشكال، اشكال صغروى است، يعنى در رواياتى كه در باره شرب خمر وارد شده است ائمه از اين واقعيت پرده برداشتند «لانها لا تزيد الا شرا»، «لانها لا تزيد الا عطشا»، «لانه ان شربها قتلته» پس اصلاً طبيب خيال مى كند كه اگر اين يك جرعه را بنوشد نجات پيدا مى كند، بلكه تسريع در قتل او به وجود مى آورد.

دليل دوم:
صاحب جواهر(قده) مى فرمايد: ما يك روايت داريم، روايت مفضل بن عمر، و محمد بن عبدالله و محمد بن عذافر، ولو در عبارت جواهر دارد كه «و خبر مفضل بن عمر ، و خبرى محمد بن عبدالله و محمد بن عذافر»، يعنى ما باشيم و عبارت صاحب جواهر، فكر مى كنيم در اينجا سه روايت است، ولى در واقع يك روايت است، شايد هفت ، هشت سند دارد، در يك سندش مفضل بن عمر است، در سند ديگرش محمد بن عبدالله است و در يك سندش عبدالله بن عذافر است. اين روايت را در جلد 24 وسائل الشيعه، ابواب اطعمة المحرمه، باب يك، صفحه 99، حديث اول عنوان كرده است.

بررسى سند اول :
بعضى از سندهاى اين حديث را اشاره كنم، كلينى عن عدة من اصحابنا، عن سهل بن زياد -، كه سهل بن زياد هم اختلافي است و  ما در بحث اجتهاد و تقليد اثبات كرديم و نظرما اين شد كه روايات سهل معتبر است - عن على بن ابراهيم كه موثقه است - عن أبيه، «أبيه»، - ابراهيم بن هاشم است. ابراهيم بن هاشم از كسانى است كه بيشترين روايت را در كتب روائى ما دارد.  در مورد ابراهيم بن هاشم روايات مادحه و رواياتى كه ابراهيم را ذم كرده وجود دارد، اما در جاى خودش وقتى تحقيق كنيد روايات  مادحه ترجيح دارد سيد ابن طاووس توثيقش كرده است «و ادعى الاتفاق على وثاقته» بر وثاقت او ادعاى اجماع كرده است.

علامه هم در كتاب خودش فرموده «و الارجح قبول قوله» مورد قبول است. بنابر اين مورد وثوق است شما على المبنا اينجا بپذيريد. جميعاً عن عمرو بن عثمان ، عمرو بن عثمان مشترك است، آن هم منصرف به ثقفى عضدى بزاز است كه ثقه است، عن محمد بن عبدالله ، محمد بن عبدالله هم مشترك است - گاهى اوقات يك راوى را مى گويند مشترك است بين چند نفر براى اين كه تشخيص بدهيم چه كسى است بايد دو طرف را ببينيم يكى شيخ او را ببينيم كه از چه كسى نقل مى كند - يكى ببينيم چه كسى از او نقل مى كند، گفته اند محمد بن عبداللهى كه عمرو بن عثمان از او نقل مى كند محمد بن عبدالله بن مهران است كه نجاشى گفته غالى، كذاب، فاسد المذهب و الحديث است.

عن بعض اصحابنا، كه باز ارسال دارد، عن ابى عبدالله(ع). اين سند را ملاحظه فرموديد كه اشكالات متعدد دارد. برخى اشكالات مبنايى است; سهل بن زياد را بعضى قبول ندارند، ابراهيم بن هاشم را بعضى قبول ندارند، خود محمد بن عبدالله مورد است، بحث عن بعض اصحابنا هم كه مسأله ارسال را مى آورد كه حديث مى شود مرسل. صاحب جواهر كه آنجا نوشته است محمد بن عبدالله، همين سندى بود كه الان خوانديم.

بررسى سند دوم:
باز مى فرمايد خبر مفضل بن عمر; كلينى عن عدة من اصحابنا، عن احمد بن محمد بن خالد، كه احمد بن محمد بن خالد برقى است و معتبر است، عن محمد بن مسلم ، كه معتبر است، عن عبدالرحمن بن سالم ، عبدالرحمن بن سالم توثيق ندارد و فقط نجاشى در رجالش گفته است له كتاب شيخ طوسى هم كه گفته است او از اصحاب امام صادق(ع) است - گاهى اوقات در كتب رجال راوى را ذكر مى كنند توثيقش نمى كنند مى گويند له كتاب ،

مثل اين كه از يك طلبه اى از ما سؤال كنند ما مى گوييم طلبة محصل، اما توثيقى براى او وارد نشده است، آن وقت باز مبنا اين است كه برخى ها قايل هستند به اين كه عدم قدح كافي است، همين مقدار كه راجع به يك راوى قدحى ذكر نشده باشد كافي است - عن مفضل بن عمر، او از كسانى است كه حديث معروف توحيد مفضل كه راويش هم همين مفضل معروف است ، نجاشى گفته فاسد المذهب و مضطرب الرواية است لا يأبى به، شيخ طوسى گفته له وصيته يرويها و از اصحاب و رجال امام صادق و امام كاظم(ع) است، ابن غضائرى شديداً تضعيفش كرده و گفته «ضعيف متهافت مرتفع القول»، شيخ مفيد توثيقش كرده است، باز شيخ طوسى در كتاب غيبت، مفضل بن عمر را از جمله ممدوحين ذكر كرده است، كشى هم روايات داله بر جلالت و عظمت و اين كه در پيش امام صادق خيلى معتبر بوده را نقل كرده است و اين است كه مرحوم خوئى(ره) در كتاب معجم رجال الحديث، جلد 18، صفحه 304، روايات مادحه را ترجيح داده است و بالاخره نظر شريفشان اين شده است كه ايشان ثقه است. پس در اين سند عبدالرحمن بن سالم است كه توثيق نشده است و مفضل بن عمر هم كه محل اختلاف است.

بررسى سند سوم :
يك سند ديگر هست كه صدوق به اسناد خودش از محمد بن عذافر،  عن أبيه ، «أبيه» عذافر بن عيسى است، عن ابى جعفر(ع). در اولين بررسى بايد ببينيم طريق صدوق به محمد بن عذافر چيست؟ طريق صدوق به محمد بن عذافر صحيح است و خود بن عذافر هم موثق است، منتها مشكل در پدر او است، هم نجاشى و هم شيخ طوسى هيچكدام توثيقش نكرده اند، راجع به او توثيقى وجود ندارد.

نتيجه بررسى سند روايات:
نتيجه اين است كه صاحب جواهر(قده) آمده فرموده خبر مفضل و خبر محمد بن عبدالله و خبر بن عذافر، اولاً شما ملاحظه فرموديد كه اين سه تا خبر نيست و يك روايت است. ثانياً ملاحظه فرموديد در تمام سندهاى اينها اشكال وجود. دارد، اين از نظر سند.

بررسى دلالت روايت :
 و اما دلالت روايت; مفضل بن عمر مى گويد: قال قلت لابى عبدالله(ع) ، به امام صادق(ع) عرض كردم اخبرنى جعلنى الله فداك لم حرم الله الخمر و المية و الدم و لحم الخنزير - خدا چرا خمر و ميته و دم و لحم خنزير را حرام كرده است؟ - از رواياتى است كه بسيار خوب است، تمام حكمت هايى كه چرا خوردن خون حرام است، و چرا خوردن ميته حرام است و چرا خوردن لحم خنزير حرام است -

قال: ان الله تبارك و تعالى لم يحرم ذلك على عباده و احل لهم ما سواه من رغبة منه فيما حرم عليهم و لا زهد فيما احل لهم، اين كنايه است، مى فرمايد خداوند آنچه را كه حرام كرده است و آنچه را كه حلال كرده است اينطورى نبوده است كه ديده مردم به اين ميل دارند جلوى ميلشان را بگيرد و كه همينطورى آنها را حرام كند و اينها را حلال كند، و لكنه خلق الخلق فعلم ما تقوم به ابدانهم ، -خلق را خلق كرد و علم دارد كه بدنهاى اينها به چه قائم است و به چه اتكا دارد، و ما يصلحهم، چه چيز اينها را اصلاح مى كند، فاحله لهم و اباح تفضلاً منه عليهم به لمصلحتهم و علم ما يضرهم فنهاهم عنه ، آنچه را كه مصلحتشان است حلال كرده است و آنچه را كه ضرر دارد نفى كرده است، و حرمه عليهم ثم اباحه للمضطر ، شاهد صاحب جواهر اين كلمه است كه اينجا امام(ع) مى فرمايد: خدا آنچه را كه حرام كرده است حرام است، اما همان كه حرام است «أباحه للمضطر» براى مضطر مباح است. در اينهايى كه شمرده ميته است، خمر است، دم است، لحم خنزير است. شاهد بحث ما خمر است.

از اطلاق اين روايت «ثم اباحه للمضطر» استفاده مى كنيم كه براى مضطر مباح است. در ادامه روايت فرموده كسى كه ميته بخورد موجب ضعف بدنش مى شود، موجب لاغرى جسمش مى شود، منقطع النسل مى شود. كسى كه خون مى خورد بوى دهانش بسيار بد مى شود، قساوت براى او به وجود مى آورد، زرد مى شود، رأفت و رحمتش كم مى شود، كسى كه خون مى خورد حتى «لا يؤمن ان يقتل ولده و والديه» - به اين حالت تبديل مى شود - «و لا يؤمن على حميمه». كسى كه لحم خنزير مى خورد، مى فرمايد اين خنزير چون مسوخ است، از قومى است كه مسخ شده است و همان حالات براى اين شخص به وجود مى آيد.راجع به خمر هم آثارش را ذكر كرده است. حالاشاهد استدلال ما اين است، يعنى صاحب جواهر به «ثم اباحه للمضطر» استدلال كرده است .

نقد فرمايش صاحب جواهر(قده)
:
اولاً عبارت جواهر اين است «من التصريح بجواز تناول الخمر للمضطر» مى فرمايد توى اين روايت امام صادق(ع) تصريح فرموده كه مضطر مى تواند شرب خمر كند. سؤال ما از شما اين است كه آيا توى اين روايت تصريح شده است؟ اطلاق است مى فرمايد «ثم اباحه للمضطر» كجاى آن تصريح شده است كه خمر را مضطر مى تواند بخورد؟ اطلاق وجود دارد اين اولاً. سؤال سائل از اين چهار مورد است امام(ع) مى فرمايد مفضل تو فكر مى كنى خدا كه يك چيزى را حرام كرده و يك چيزى ديگرى را حلال كرده است همينطورى است؟ هرچيزى را كه حرام كرده است بخاطر مفسده و ضررش است. و بعد مى فرمايد يعنى «كل محرم اباحه للمضطر» پس جواب روى چهارتا نيست، بلكه روى كل محرمات است، امام(ع) بصورت كلى مى فرمايد «اباحه للمضطر» حالا كه بصورت كلى مى فرمايد، اين اطلاق دارد و ديگر تصريحى در خصوص اين كه خمر براى مضطر جايز است وجود ندارد ما چه مى خواهيم بگوييم؟

ما مى خواهيم اين را بگوييم آن دوتا روايتى كه در خصوص خمر است «المضطر لا يشرب الخمر» و فقهإ بر طبق آن فتوا داده اند و لو سند آن ضعيف است، اما بايد بپذيريم و به صاحب جواهر عرض كنيم كه آن دو روايت، مقيِّد اين روايت مى شود. بله اگر توى اين روايت آمده بود «يجوز للمضطر شرب الخمر» تازه مى گفتيم حالا اين روايت با آن روايت تعارض پيدا مى كند، تازه مى فهميديم كه حالا از جهت اجتهادى بايد چه كنيم؟ اما نوبت به تعارض نمى رسد، بلكه آن دو روايت، مقيد اين روايت مى شود.  بحث در ادله كسانى است كه مى گويند شرب خمر براى مضطر جايز است. تا اينجا دو دليل خوانديم، دو دليل ديگرش باقى مانده است.


و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین.



برچسب ها :

استعمال خمر براى تداوى استعمال خمر براى اضطرار فتواى متقدمين در شرب خمر در صورت اضطرار فتواى متاخرین در شرب خمر در صورت اضطرار ادله قائلين به عدم جواز شرب خمر در صورت اضطرار ادله قائلين به جواز شرب خمر در صورت اضطرار کفایت عدم قدح در توثیق راوی روایت مفضل بن عمر در مورد اباحه خمر برای مضطر استدلال صاحب جواهر بر جواز شرب خمر برای مضطر

نظری ثبت نشده است .