موضوع: مکاسب محرمه
تاریخ جلسه : ۱۳۸۵/۱۱/۲۱
شماره جلسه : ۴۴
-
بررسی تعبدی بودن استصباح تحت السماء
-
نقد امام (ره) بر تعبدي بودن
-
نتيجه بررسي مرسله با روايات مطلق
-
مراد امام (ره) از استحباب
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
فرمايش شيخ انصاري(ره) در ارتباط با مرسله
عرض كرديم كه مرحوم شيخ انصارى(اعلى الله مقامه الشريف) فرمودند كه ما اگر مرسله كه شيخ طوسى(ره) در كتاب مبسوط را بپذيريم و ضعف سند آن را از راه موافقت مشهور يا اجماع جبران كنيم - اين طور نيست كه بگوييم اين روايت بتواند آن روايات مطلقه كثيره اي كه دلالت دارد بر اين كه مطلق استصباح صحيح و جايز است را تقيید بزند، بلكه - ما در اينجا يا بايد بر استحباب حمل كنيم بر استحباب، يعنى بگوييم استصباح تحت السماء استحباب دارد، و يا بگوييم اين مرسله يك حكم ارشادى که است. که ارشاد میكند به اين كه تحت السقف نباشد چون موجب تنجيس سقف میشود. اين فرمايش مرحوم شيخ است. و عرض كرديم كه امام(رضوان الله عليه) هم همين را پذيرفتهاند.نقد استاد بر شيخ(ره) و امام(ره)
بررسي تعبدي بودن استصباح تحت السماء
نكته دومى كه در اينجا بايد توجه شود اين است كه برخى از فقهاء مثل مرحوم ابن ادريس(ره) در سرائر كه عبارت ايشان را خوانديم، و مرحوم محقق(ره) در كتاب شرايع فرمودهاند كه قيد «تحت السماء»، يك تعبد محض است، يعنى اين كه بگوييم در روايات آمده كه استصباح تحت السماء باشد و تحت السقف نباشد، اين يك امر تعبدى محض است. اگرگفتيم تعبدى محض است، يعنى ديگر نجاست در آن ندارد، امام(ع) ما را متعبد كرده كه حال که مي خواهيد از اين دهن متنجس براى چراغ و استصباح استفاده كنيد، بايد تحت السماء باشد و تحت السقف نباشد.فرمايش محقق خوئي(ره) پيرامون تقييد با مرسله
تقييد روايات مطلق کثيره با يک روايت مقيده
آيا اگر ما بيست روايت مطلق داريم، و يك روايت مقيد داريم، اين روايت مقيد هم سندش درست است، آيا اين يك روايت میتواند اين بيست عدد را تقييد بزند يانه؟ اگر يك روايت مطلق داريم يك روايت مقيد، هردو هم صحيح است و هردو هم سندش حجيت دارد، اين روايت مقيد او را تقيد میزند. مثلا اگر 100 روايت بگوييم داريم و اينقدر زياد است كه ما يقين به صدور اينها پيدا كرديم، 100 روايت مطلق داريم و در ميان اين روايات، يك روايت مقيد است اينجا مرحوم شيخ(قده) مىفرمايد چون اين روايات مطلقه در مقام بيان است، اين روايت مقيد نمیتواند تقييد بزند.نقد فرمايش شيخ(ره)
اينجا اشكال اين است اولاً اگر در مقام بيان نباشدكه نوبت به اطلاق نمیرسد، بايد در مقام بيان باشد تا اطلاق درست شود بعد از اين كه اطلاقش حجيت داشت نوبت به تقييد برسد و الا اگر اصلاً در مقام بيان نباشد اطلاقى نداريم تا بخواهيد تقييد بزنيد.لذا اينجا حق با مرحوم آقاى خوئى است؛ كه فرقى نمیكند اگر در يك جا روايات مطلقه زياد بود، اين زياد بودن سبب نمیشود كه بگوييم اين يك روايت مطلق نمیتواند آن را تقييد بزند. شاهد خيلى خوبى كه هست اين است كه آيات قرآن که قطعى الصدور است؛ اگر روايات مطلقه زياد شد اين كثرت روايات براى ما قطع به صدور میآورد و تازه میشود مثل آيه قرآن كه ما قطع به صدورش داريم. اما همين آيه كه ما قطع به صدورش داريم، اصوليين قايل هستند كه با خبر واحد میشود آنرا تقييد زد. لذا اين بيان كه مرحوم شيخ فرموده شيخ فرموده «اين روايات مطلقه چون متظافر است اباى از تقييد دارد»، به نظر میرسد كه اين حرف درستى نيست.
بررسي تعبدي بودن استصباح تحت اسماء
بر فرضى كه ما اين مطلب را کنار بگذاريم، آيا اين قيدى كه در اينجا هست كه حتماً تحت السماء باشد و تحت السقف نباشد، يك امر تعبدى است يانه؟ عرض كرديم ابن ادريس(ره) و محقق(قده) میگويند تعبدى است. مرحوم آقاى خوئى(قده) هم میفرمايند اگر اين روايت مرسله صلاحيت براى تقييد روايات مطلقه را داشته باشد، اين میشود يك قيد تعبدى محض، يعنى ما نمی دانيم علتش چيست؟ امام(ع) به ما فرموده اگر بخواهيد از دهن متنجس براى استصباح استفاده كنيد اين تحت آسمان باشد و تحت السقف نباشد.نقد امام(ره) بر تعبدي بودن
امام(رضوان الله عليه) در كتاب مكاسب محرمه با اين مطلب شديداً مخالفت كردهاند و فرمودهاند اگر ما بخواهيم بگوئيم اين روايت مرسله تعبد محض است، اين نه با فهم عرف مناسبت دارد و نه با قرينه مناسبت حكم و موضوع. - قرينه مناسبت حكم و موضوع اين است كه شارع اين قيد تحت السماء را بخاطر چه آورده است؟ بخاطر اين كه روغن نجس شده است، اگر اين روغن نجس نشده بود شارع اين قيد را نمیآورد، پس معلوم مي شود كه مسأله تحت السماء براى اين است كه ما گرفتار نجاست نشويم - .مىگوييم شارع فرموده «البول نجس»، ولي بخارش را نمیگويد. پس دليل اول اين است كه خود آن موضوع نجاست بر اين دود و بر اين بخار اطلاق نمیشود. دليل دوم اين است اگر چيزى بخواهد نجس باشد ما نياز به دليل داريم، براى دهن متنجس دليل داريم كه خودش نجاست پيدا كرده است، براى دخانش چه دليلى داريم؟ براي بول دليل داريم كه نجس است، اما براى بخارش دليل نداريم. دليل سوم اين است که كسى در اينجا استصحاب جارى كند و بگويد اين دودى كه از اين متنجس بلند شده، دود مال همين دهن است، اين بخار مال همين بول است.
قبلاً كه به صورت بول بوده نجس بوده حالا هم بصورت بخار شده، نجاست را استصحاب كنيم. بگوييم استصحاب نجاست جريان ندارد، براى اينكه موضوع تغيير پيدا كرده است، و تمام اينها كه کنار میرود، اصالة الطهارة جارى است؛ ما شك میكنيم آيا اين دودى كه از دهن متنجس بلند شد يا بخارى كه از بول تصاعد پيدا كرد، آيا نجس است يانه؟ اصالة الطهارة میگويد اين پاك است.
پس خود دود، خود دخان، من حيث هو دخان، نجس نيست، اگر شما دستتان را هم روى اين دهن متنجس كه آب شده و بعنوان سراج استفاده میكنيد بگيريد، دستتان پاك است تا چه رسد به سقف و اينها. پس از يكطرف گفتيم فهم عرف و قرينه مناسبت حكم و موضوع میگويد اين كه امام(ع) فرموده تحت السماء باشد و تحت السقف نباشد، اين تعبد محض نيست. از يك طرف دليل روشن داريم. با اين چهار بيانى كه ذكر كرديم روشن شد كه اين دخان و بخار، نجس نيست.
مقصود امام(ع) از اين روايت
پس اينجا مقصود امام(ع) چه بوده؟ يك بيان اين است كه بگوييم امام(ع) ارشاد میكند به اين عنوان كه گاهى اوقات در اثر حرارت، بعضى از اجزاء دهن متنجس تصاعد پيدا میكند اگر ما يقين داريم آنچه كه تصاعد مي کند دود است، اين معنايش اين است كه آن دهن به اين دود استحاله پيدا كرده است، اگر اجزاى اين دهن همراه اين دود بالا میآيد اين اجزايش نجس است. امام(ع) میخواهند اين را بفرمايند که چون احتمال داردبعضى از اجزاى دهن متنجس تصاعد پيدا كند و بالا بيايد، اينجا احتياط كنيد. امام(ع) میخواهد ارشاد كند كه تحت السقف استصباح نكنيد چون نجس میشود و الا خود تنجيس سقف هم مانعى ندارد، بلکه از آنجا که اگر بعضى از اجزاى دهن بالا بيايد، ممكن است در بينى و صورت شما قرار گيرد، لذا ارشاد میكنند که اين کار را نکنيد.ما عرض كرديم از روايت نمیشود استحباب را استفاده كرد، فوقش اين است كه ما از روايت ناهيه، يا كراهت را استفاده كنيم و يا بگوييم ارشاد به اين است كه اين كار انجام نشود. مجموعاً ما وقتى اين روايات را با اين مرسله روى هم بگذاريم و بگوييم يقين داريم که امام(ع) درمقام تعبد محض نيست، و بگوييم دليلي براي نجاست دخان من حيث هو دخان نداريم، میگوييم كه چون ممكن است وقتى كه اين دهن متنجس براى استصباح استفاده میشود اجزايي از اين دهن متصاعد مي شود - اجزاء هم اگر اجزاى صغيره و غيرقابل اعتنا باشد، باز آن هم كالعدم است، اما اجزاى معتد به مثل اينکه يك ساعت میخواهد اين روشن باشد - اينجا امام(ع) ارشاد میكند به اين كه احتياط كنيد و از اين كار اجتناب بكنيد.
نتيجه بررسي مرسله با روايات مطلق
تذکر يک مطلب
اين نكته را عرض كنم که اگر كسى جمع مرحوم شيخ را پذيرفت - البته شيخ هم اشاره به ارشاد میكند اما آن جمع اولش كه مسأله استحباب است را ما رد كرديم و گفتيم اگر هم بخواهيم جمع كنيم بايد حمل بر كراهت كنيم، نه استحباب - حالا اگر كسى آن جمع را پذيرفت آيا اين با قول به ارشاد، سازگاى دارد؟ خير. بعبارة اخرى؛ جمع ملازمه دارد با اينكه ما بگوييم تعبد محض است. اگر ما قايل شديم به اينكه استصباح تحت السماء استحباب دارد اما تحت السقف نه، اين میشود تعبد محض، لذا نمي توان جمع بين اين دو مطلب کرد، كه از يك طرف استحباب را بپذيريم از يك طرف هم بگوييم تعبد نيست، اين يك نكته.مراد امام(ره) از استحباب
نكته دوم در كلمات برخى ازبزرگان اينطور آمده كه امام(رضوان الله عليه) مقصودشان از استحباب، استحباب طريقى است، نه استحباب نفسى. و مراد از استحباب طريقى يعنى «استحباب الاحتياط» كه احتياط خودش يك امر طريقى است. مقصود اين است که بگوييم مراد ازاستحباب، استحباب نفسى نيست بلکه يك امر طريقى است به نظر ما اين برداشت، برداشت درستى نيست ؛ بله اگر ما حمل بر ارشاد كرديم، ارشاد به احتياط، آن میشود يك حسن احتياط عقلى، و شرعى هم نيست. استحباب الاحتياط كه ما بخواهيم عنوان شرعى به آن بدهيم، نه ازكلمات شيخ(ره) استفاده میشود و نه از كلمات مرحوم امام استفاده میشود.نتيجه بحث
نظری ثبت نشده است .