موضوع: مکاسب محرمه
تاریخ جلسه : ۱۳۸۵/۸/۲۹
شماره جلسه : ۲۳
-
بیع عصیر عنب
-
طهارت و نجاست عصير عنبى
-
عصير عنب از مصاديق خمر است يا خير؟
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
ادامه بحث مستثنيات اعيان نجسه در كلام شيخ(ره)
مرحوم شيخ فرمودند كه از اعيان نجسه چهار مورد استثنإ میشود و در اين چهار مورد بيعش جايز است. اولين مورد استثنا بيع «عبد كافر» بود، كه بحثش گذشت. مورد دوم «كلب الصيد» است. و كلب از اعيان نجسه است مع ذلك بيع كلب را استثناء میكنند و میفرمايند مانعى ندارد. در سال گذشته به مناسبتى كه به بحث كلب رسيديم بصورت كامل مباحث كلب و اقسام كلب را بيان نموديم و در اينجا مجدداً تكرار نمیكنيم. مورد سومى را كه از اعيان نجسه استثنا كردهاند، میفرمايند: «عصير عنب» است. آب انگور «اذا غلا و لم يذهب ثلثاه» اگر غليان پيدا كند و دو ثلث او نرفته باشد.مقدمه: راجع به عصير عنب يك بحث در اين است كه آيا عصير عنب خوردنش حرام است يانه؟ بحث دوم اين است كه آيا نجاست دارد يا ندارد؟ آيا طاهر است يا نجس است؟
و الاّ اگر صد دانه انگور را هم در غذا بياندازند، صد دانه كشمش را هم در غذا بياندازند، حتى فرض كنيد در يك آبى هم بياندازند و اين آب هم جوش بيايد اشكالى ندارد. بالاتر از اين، اگر اين انگورهاى درشتى كه وجود دارد قبل از اين كه آب او از انگور خارج بشود داخل در خودش، در يك ظرفى بگذارند، طورى اين را مهيا كنند كه اين آب داخل خودش غليان پيدا بكند، اينجا هم بعضى از فقهأ ترديد میكنند و میفرمايند هنوز عنوان عصير عنب برايش صدق نمیكند. عصير عنب آنجايى است كه آب انگور را از انگور جدا كنند، بعد از جدا كردن بگذارند بوسيلهى نار يا بوسيلهى ديگر غليان پيدا بكند، حالايى كه غليان پيدا كرد و قبل از آنى كه دو ثلث او از بين برود، در اين كه خوردن اين حرام است هيچ ترديدى وجود ندارد، هم اجماع در كار است و هم روايات متعدده در كار است. و فقها عامّه و خاصه قايل بر اين هستند كه اگر عصير عنب غليان پيدا كرد و دو ثلث او نرفته خوردن اين عصير حرام است.
طهارت و نجاست عصير عنبى:
امّا مسألهى طهارت و نجاست عصير عنب: مشهور بين متقدمين و متأخرين (كه قيد مشهور بين المتأخرين در كتاب مدارك و مفاتح، آمده است) قايل به نجاست هستند، بعضىها اين قيد (بين المتأخرين) را ذكر كردهاند، و بعضىها هم گفتهاند، مشهور قايل به نجاست عصير عنبى «اذا غلا و لم يذهب ثلثاه» هستند.
فرمايش مرحوم علامه(ره):
عصير عنب از مصاديق خمر است يا خير؟
در مانحن فيه دو روايت وجود دارد، از اين دو روايت استفاده میكنيم كه عصير عنب (اگر از مصاديق خمر باشد) عنوان نجاست را دارد، فرقى نمیكند كه غليان پيدا بكند يا نكند، فرقى نمیكند ذهاب ثلثين بشود يا نشود. خود روايت میگويد (عصير عنب) از مصاديق خمر است، آيا اين دو روايت همين كه عصير عنب را از مصاديق خمر قرار دادند و مسألهى غليان اصلاً در آن مطرح نيست؛ بگوييم اين از مصاديق خمر است، و عصير عنب را بگوييم نجس است، همانطورى كه میگوييم خمر نجس است، شما در خمر هيچ وقت مسأله غليان و عدم غليان را مطرح نمیكنيد، بگوييم عصير عنب به مقتضاى اين دو روايت از مصاديق خمر است و خمر هم نجس است، ديگر مسأله غليان و عدم غليان مطرح نباشد. اين دو روايت را بررسى كنيم آيا اين مدعا از اين دو روايت استفاده ميشود يا خير؟
بررسى روايات:
روايت اول:
وسائل الشيعه، جلد 25، صفحه 279، باب اوّل، ابواب اشربه محرمه، حديث 1، عنوان باب: «باب اقسام الخمر المحرمه» اقسام خمر حرام را بيان كرده است. روايت صحيحه است، محمد بن يعقوب، عن على بن ابراهيم، عن أبيه، عن محمد بن اسماعيل، عن الفضل بن شاذان، جميعاً عن ابن أبى عمير، عن عبدالرحمن بن حجاج، عن أبى عبدالله(ع) قال: - امام صادق(ع) فرمود: قال: رسول اللّه(ص) - الخمر من خمسة - خمر از پنج چيز است - العصير من الكرم - عصير انگور - و النقيع من الزبيب - زبيب كشمش، منتها عرب به آب انگور میگويد عصير، به زبيب میگويد نقیع - و البتع من العسل و المزر من الشعير و النبيذ من التمر - آنجايى كه از تمر و خرماست تعبير به نبيذ میكنند، حالا بحث چيست؟ بحث اين است روايت میگويد عصير من الكرم خمرٌ اينجا ديگر مسأله غليان مطرح نشده است؛ خود اين روايت میگويد: «العصير من الكرم» و میگويد: «الخمر من خمسة» حالا ولو در بين عقلا و در بين مردم خمر را فقط به عصير انگور مطرح بكنند و آنچه كه از انگور گرفته ميشود، اما میگوييم شارع توسعه داده است، در زبيب، در عسل، در خرما، در شعير، اينها را هم شارع میگويد عنوان خمر را دارند.
روايت دوم: صحيحة است، وسائل الشيعه، جلد 25، ابواب اشربه محرمه باب 7 حديث 4. عنه، عن احمد بن محمّد، عن محمّد بن اسماعيل، عن يونس بن يعقوب، عن معاويه بن عمار، سألت أبا عبداللّه(ع) «عن الرجل من اهل المعرفة بالحق - از امام صادق سؤال كرده از مردى كه اهل معرفت به حق هست - (يعنى از خودمان و شيعه است) يأتينى بالبختج - بختج بمن میدهد، بختج چيست؟ بختج را میگويند: - العصير المطبوخ - عصيرى كه پخته شده است، يك شيعه میآيد بختج براى من میآورد - و يقول قد طبخ على الثلث - تا ثلث پخته شده است، يعنى دو ثلثش رفته است - قد طبخ على الثلث و أنا اعرف انه يشربه على النصف - و من مى شناسم اين آدم را، آدمى است كه وقتى به نصف رسيد میخورد خودش، - أ فأشربه بقوله - آيا حالا كه او به من میگويد - قد طبخ على الثلث - در حاليكه خودش آدمى است كه عملاً وقتى به نصف میرسد میخورد، آيا من حرف او را گوش كنم و به قول او عمل كنم؟ - فقال: - امام فرمود: - لا تشربه - اين روايت هم در كافى نقل شده است، هم مرحوم شيخ در كتاب تهذيب نقل كرده است. در بعضى از نسخ تهذيب دارد - خمر لا تشربه - يعنى اگر میدانى تا نصف است، يعنى هنوز ذهاب ثلثين نشده است، خمرٌ لا تشربه.
در بعضى از نسخ ديگر كلمه «خمرٌ» را ندارد، دارد «لا تشربه» اولاً اينجا يك بحثى كه ما هميشه داشتيم، كه اگر چنين مواردى باشد در يك نسخه يا در يك نقل، يك كلمه دارد، در نقل ديگر و در نسخه ى ديگر آن كلمه نيست. مرحوم كلينى كه نقل كرده است «خمرٌ» را نياورده است. شيخ كه در تهذيب نقل كرده است (آن هم در بعضى از نسخ تهذيب) كلمه «خمر» را آورده است. برخى از اين راه وارد میشوند كه چون مرحوم كلينى اضبط از مرحوم شيخ طوسى است، اين اضبطيت اقتضا میكند كه ما كلام كلينى را بگيريم.
اين حرف مناقشه دارد، براى اين كه اضبطيت اين عنوان معين را ندارد، چون اينها هردو آدم عادل هستند، هردويشان خبر عادل است و همين مقدار كافى است در اينكه هردو براى ما حجيت داشته باشد، اضبطيت نمیتواند در اينگونه موارد براى ما دخالت داشته باشد. بياييم از اين راه وارد بشويم و بگوييم: آن كسى كه كلمه «خمرٌ» را نياورده است، (مثل مرحوم كلينى) نفى هم نكرده است؛ و آن كسى كه كلمه «خمرٌ» را آورده با آن كسى كه كلمه خمر را نياورده اصلاً باهم منافاتى ندارد؛ براى اين كه راوى كه اين كلمه را نياورده نمى تواند نفى كند آن راويى كه اين كلمه را آورده است، نفى نمیكند. اين مقدارى كه خودش شنيده است دارد بيان میكند. اگر در يك جايى قرينه اى داشته باشيم كه آن راوى (كه اصطلاحاً راوى اقل و راوى اكثر میگوييم) آنى كه كلمه «خمرٌ» را نياورده است میشود راوى اقل، و آن كسى كه آورده میشود راوى اكثر.
اگر در يك جا قرينه داشته باشيم كه راوى اقل دارد نفى میكند، و می گويد: امام فقط همين را فرموده است، آن وقت در اينجا با آن راوى اكثر باهم تعارض پيدا میكنند و اين نفى میكند او را و نسبت به آن كلمه اعتبارى ندارد قول راوى اكثر. امّا آنجايى كه قرينه نداريم، بلكه راوى اقل نفى نمیكند آن اضافه را، آن اضافه در اينجا درست است.
و به نظر ما، ما نحن فيه از اين نمونه است، يعنى در اينجا راوى اقل فقط به همين اندازه است میگويد آنى را كه من شنيده ام، فرمود: «لاتشربه» ندارد كه «خمر لا تشربه» اگر در يك جا، مثل اين كه يك كسى از در وارد می شود و میگويد امروز حسن و حسين و على آمدند درس، ديگرى مى آيد مى گويد: حسن و حسين و على و محمد آمدند درس، اينجا قرينه وجود دارد كه آن اولى كه مى گويد فقط همان سه نفر آمدند، میخواهد بگويد: كسى ديگرى نيامده است؛ حالا كه قرينه وجود دارد بين قول او و قول دومى تعارض میشود. امّا آنجايى كه چنين قرينهاى نيست مثل مانحن فيه، اين سؤال كرده امام فرموده «لا تشربه»، امّا اين كه شايد كلمه «خمر» هم بوده امّا راوى مثلاً روى وضوحش فقط حكم را بيان كرده است در اينجا.
نظری ثبت نشده است .