موضوع: مکاسب محرمه
تاریخ جلسه : ۱۳۸۵/۹/۱۹
شماره جلسه : ۳۴
-
بررسی ادله قاعده غرور
-
تذکرات استاد
-
نظر استاد در استدلال به روايات
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
بررسي قاعده غرور
عرض كرديم كه اگر ما از اين روايات بيع دهن متنجس استفاده كرديم كه اعلام به مشترى واجب هست آن هم به وجوب نفسى، آن وقت خود همين روايات دهن متنجس، يكى از ادله قاعده حرمت تغرير میشود. در فقه در دوجا بحث غرور مطرح است؛يكى در بحث معاملات مطرح است، که در مكاسب خوانديد كه «المغرور يرجع الى من غره»، که اگر در يك معاملهاى كسى فريب ديگرى را خورد و مال ديگرى را خريد و بعد معلوم شد كه اين مال شخص ديگرى است، اين به آن كسى كه غار است و او را فريب داده بايد مراجعه كند، كه از آن به قاعده غرور تعبير میكنند. در قاعده غرور بحث متمركز در حكم وضعى است يعنى اين كسى كه فريب خورده، بايد رجوع كند و آن ضررى كه به او وارد شده است را از شخص غار بگيرد.
مورد دوم در همين بحث است و آن بحث متمركز در حكم تكليفى است. يعنى در فقه دو قاعد غرور داريم. اينجا بحث در اين است كه آيا فريب دادن كسى كه جاهل است كه اين آب نجس است و ما يك ليوان آب نجس به او بدهيم كه بخورد، يا جاهل است كه اين مايع خمر و حرام است، يك ليوان خمر به او بدهيم، اگر كسى جاهل به حكم يا جاهل به موضوع باشد آيا تغرير و فريب دادن او جايز است يا حرام است؟ كه بحث در حرمت تكليفيه است. اينجا اگر گفتيم فروش روغنى كه نجس شده به مشترى بدون اعلام جايز نيست و اعلام واجب است، اگر اين را از روايات استفاده كرديم، خود همين يكى از ادله قاعده غرور میشود. يعنى يكى از ادله اي كه دلالت مي کند تغرير جاهل به موضوع حرام است، همان روايات دهن متنجس است.
بررسي ادله اين قاعده
مرحوم شيخ در كتاب مكاسب فرمودهاند كه اين قاعده تغرير، روايات و ادله ديگرى هم دارد و چون اين مطلب، مطلب مهمى هم هست، همان رواياتى كه شيخ اشاره كردند را با دقت بيشتر میخوانيم، امّا ببينيم آيا از اين روايات، اين قاعده استفاده میشود يانه؟دليل اول
اگر اين روايات را هم نداشته باشيم و ما باشيم و همين روايات دهن متنجس، كه میگويد «بعه و بينه لمن اشتراه ليستصبح به»، خود همين روايات براى ما كافى است كه بگوييم تغرير حرام است. حالا روايات ديگر را ببينيم آيا دلالت دارد يا ندارد؟دليل دوم شيخ(قده)
تذکرات استاد
گرچه اين روايت در مورد افتاء است، لکن در مورد بيان احكام هم همين ملاك وجود دارد، از انسان يك حكمى طبق نظر يك مجتهدى میپرسند، انسان همينطور بدون علم يا احتمالى يا ظنى يک چيزي بيان كند، اين درست نيست. ما گاهى اوقات از مراجع تقليد بزرگوارمان سؤال میكنيم كه نظرتان در اين مسأله چيست؟ میفرمايند من الان يادم نيست و بايد مراجعه كنم كه آنجا چه نوشته است، وقتى تحقيق كرديم به چه نتيجهاى رسيديم.ما در مورد مراجع از گذشته ها و از آنهايى هم كه الان در قيد حيات هستند زياد اين را سراغ داريم، اما نوبت به من طلبه ضعيف كه ميرسد، هر مسألهاى را كه بپرسند گويا عيبمان مىآيد كه بگوييم «بلد نيستيم»، «نمىدانيم»، بلا فاصله يك جوابى را میدهيم و اصلاً هيچ توجه نمىكنيم كه اين چه آثارى دارد.
بالاخره اين هم افتاء است كه در خود روايت است و با توجه به ملاك میگوييم درباب فتوا هم همين طور است که اگر كسى بدون علم فتوايي را بيان كند همين ملاك را دارد . - برادران عزيز دقت کنيد شما در مسير اجتهاد هستيد، و ان شاء الله خداوند اين عنايت را به شما میكند و میتوانيد بالاخره به مرحلهاى برسيد كه فتوا دهيد، اما اينقدر مسأله فتوى دادن مشكل است كه به اين جهاتش بايد خيلى توجه كنيد، آن مرحلهى كه انسان گويا يك چراغى و نورى درون او روشن میشود، در يك مسأله، همه ادله را در يك نگاه میتواند ببيند، تمام مبانى را میتواند استحضار داشته باشد، مبانى اصولى، مبانى فقهى، قواعد فقهى، آيات الاحكام، رجال و همه اينها را و در يك آن احساس میكند قدرت دارد که حق را از ميان اينها بيرون بياورد. اين اجتهاد واقعي است.
اگر يك دُرى با اشياء مختلف مخلوط شده است، آن كسى كه دُر شناس است وقتى يك دستى در داخل اين اشياء كند، میتواند بفهمد كدام دُر است و او را بيرون بياورد، در فتوا، انسان وقتى میتواند فتوا بدهد كه اصلاً واقع را میبيند، وقتى روايات و آيات و ادله را جلوى خودش گذاشته واقع را میبيند كه حرمت است، اينجا میتواند فتوا دهد. اما ماداميكه به اين مرحله نرسيده مبادا انسان خودش را فريب دهد، بگويد من ده سال است درس خارج میخوانم، من میتوانم و میفهمم اين واجب است يا حرام، بدون اينكه خودش چنان احساسى كند.
باز اين تعبير را عرض میكنم انسان در فتوا به حدى بايد برسد كه واقعاً نسبت به آنچه كه بيان میكند يک آرامشي دارد، يعنى برايش خيلى روشن است، آنجايى هم كه انسان نمیتواند به فتوا برسد بايد احتياط كند. اينكه بزرگان ما اهل احتياط هم بودند، يك جهتش همين است-. لذا اين «من افتى الناس بغير علم و لا هدى من الله لعنته ملائكة الرحمة و ملائكة العذاب» يك اثرش همين است. و امّا اثر دومش «و لحقه وزر من عمل بفتياه» گناه آن كسى كه به فتواى او عمل كرده هم گردن آن مفتى است. آن مفتى كه يك فتوايى را بدون علم مي دهد، گناه آن كسى كه به اين فتوا عمل كرده بر ذمه او واقع میشود.
استدلال به روايت براي قاعده غرور
حالا بحث اين است كه از كجاى اين روايت بر مانحن فيه استفاده كنيم. در اين روايت هم براى مباشر- آن كسى كه عمل به فتوى كرده و يك مفسده واقعيه را انجام داده است - اثبات وزر شده است و هم براى مفتى. شاهد در آن قسمت دوم است «و لحقه وزر من عمل بفتياه» يعنى گناه تمام كسانى كه به اين فتوا عمل میكنند به گردن مفتى است. چرا به گردن او است؟ از باب اين كه او تغرير كرده و اين افراد را فريب داده است، يك حكم غير واقعى را بعنوان حكم الله بيان كرده است. پس بگوييم اين روايت بر مدعا دلالت دارد خود مرحوم شيخ اين را در مكاسب آورده اند.فرمايش مرحوم امام(رض) در استدلال به اين روايت
امام(رضوان الله عليه) در كتاب مكاسب محرمه در صفحه 147 فرمودهاند؛ به نظرما اين روايت دلالت بر قاعده (غرور در مانحن فيه) ندارد، چرا؟ تعبيرشان اين است: «لاحتمال ان يكون المراد بها الطعن على من أفتي بالقياس و الاستحسان و عمل الناس بفتياه مع علمهم بذلك»، احتمال دارد كه امام باقر(ع) اشاره و رد مي کند بر كسى كه بر طبق قياس و استحسان فتوا میدهد و مردم هم میدانند كه اين بر طبق قياس و استحسان فتوا میدهد، با اين حال مردم به اين فتوا عمل میكنند، هم مردم گرفتار وزر و گناه هستند و هم اين مفتى كه يك فتوايى را بر طبق قياس و استحسان داده است.تأييد استاد بر فرمايش مرحوم امام(ره)
و يك مؤيدى كه براى فرمايش امام(رض) عرض میكنيم ولو اين كه درمكاسب امام(ره) هم نيامده، اين است كه زمان صدور اين روايت در چه زمانى بوده است؟ زمان صدور روايت زمان امام باقر(ع) بوده است. زمانى بوده كه فقهاء عامه كارشان اين بوده كه طبق قياس و استحسان فتوا میدادند و سنىها هم میدانستند كه اينها روى قياس و استحسان فتوا میدهند. پس هم آنهايي كه به فتوا عمل کردند مشمول وزر و و بال هستند و هم علماي آنها كه بر طبق قياس و استحسان فتوا دادند، كه دليل بر اعتبار اين نداريم. وزر آن عاملين هم برگردن اين مفتى است. اين اشكالى كه مرحوم امام(ره) در اينجا دارند، بعد فرمودهاند اين روايت طبق اين بيانى كه ما گفتيم، نظير آن رواياتى است كه مي فرمايد «من سن سنة حسنه فله اجر من عمل بها و من سن سنة سيئة فله وزر من عمل بها».احتمال دوم امام(ره) در روايت
سپس فرمودهاند «و يحتمل بعيداً المراد التشديد على المفتى المذكور» احتمال دومى كه امام(ره) در اين روايت دادهاند اين است كه امام(ع) نمیخواهند بفرمايند كسى كه فتواى باطل داد و آن مردمى كه میآيند به اين فتوا عمل میكنند آن مردم هم گناه کرده اند. آن مردم كه جاهل هستند، آنها چه گناهى كردهاند؟ میخواهند اشاره كنند به اينكه آنقدر وزر اين فتوا زياد است كه وزر کسي که به فتواي او عمل کرده هم به گردن او است، نه اين كه بخواهيم بگوييم حتماً کسي که به فتواي او عمل کرده، او هم گناه كرده است، نه، او جاهل است.الان در جامعه ما يك كسى يك فتوايي بدهد، مردم هم روى عدالت و روى جهات ديگر از فتواى او تبعيت كنند، اگر خدايى نكرده بدون علم اين فتوا را بدهد، مردمى كه به اين فتوا عمل میكنند آنها كه گناهى نكرده اند. اين كه امام باقر(ع) میفرمايند «لحقه وزر من عمل بفتياه»، اين كنايه از تشديد وزر بر مفتى است. میفرمايند مثل اين است كه بگوييم كسى كه اين كار را بكند وزر اولين و آخرين بر ذمه او میآيد، اين هم به همين وزان میماند. پس اين هم احتمال دوم در معناى حديث، كه طبق اين احتمال دوم هم باز اين روايت، بقاعده غرور (باز تكرار میكنم که اين غرور را با غرور در باب معاملات اشتباه نكنيد، تغرير الجاهل بالحكم او الموضوع، با قاعده غرور و تغرير) ارتباطى ندارد.
عدم دلالت روايت بر قاعده
در آخرين مرحله فرموده اند «و لو سلمت دلالتها على ان من افتى كذلك، عليه وزر عامل الفتیاه» اگر بپذيريم كه اين روايت دلالت بر اين دارد كه اگر كسى عامل باشد، وزر عامل هم بر ذمه مفتى میآيد، فرمودهاند «مع ذلك لا تدل على القاعده» باز ربطى به قاعده تغرير ندارد، چرا؟ «لان فتياه من التزم الناس بالعمل بقوله عقلاً و شرعاً سبب لوقوعهم فى الحرام وليس ذلك من حيث التغرير»، فرمودهاند كه فتواى كسى كه مردم خودشان ملتزم شدهاند كه عمل كنند به قول او اين فتوا سبب میشود كه اينها وقوع در حرام پيدا میكنند، اين فتوا ازحيث تغرير نيست، تغرير معنايش اين است كه كسى بخواهد ديگرى را فريب دهد و او را در يك حرامى بياندازد.خلاصه بررسي روايت
مرحوم شيخ در مكاسب، اين روايت «افتى الناس بغير علم» را يكى از ادله قاعده تغرير قرار داده است. مرحوم آقاى خوئى هم در كتاب مصباح الفقاهة گويا اين را پذيرفتهاند، عده ديگرى هم پذيرفتهاند. در مقابل ايشان، امام(رضوان الله تعالى عليه) سه احتمال در اين روايات دادند و میفرمايند طبق هيچكدام از اين احتمالات، اين روايت ربطى به قاعده تغرير ندارد.نظر استاد در استدلال به روايات
به نظر ما حق با امام(رض) هست، اين روايات اصلاً ارتباطى به قاعده تغرير ندارد، اولاً اين «من افتى الناس بغير علم و لاهدى من الله» فرقى نمیكند مردمى باشد كه به اين عمل كنند يا نباشد. اين نكته بسيار مهمى است، اين كه میگوييم افتاء براى غير مجتهد حرام است - كه ما در بحث اجتهاد و تقليد، اين روايات را مفصل مطرح كرديم - حالا اگر كسى مجتهد نيست و فتوا داد، اما كسى هم به اين فتوا عمل نكرد باز هم حرام است، براى اينكه اين افتراء على الله است، اگر كسى نمیداند اين حلال است ميگويد حلال است، نمیداند حرام است، پس میگويد حرام است اين خودش مصداق بارز افتراء على الله است و اين «لحقه وزر من علم بفتياه».نقدي بر فرمايش مرحوم امام(رض)
امام(رضوان الله عليه) طبق آن احتمال اول، اين روايت را اختصاص دادند به اين كه كسى روى قاعده قياس و اينها فتوا دهد. ما عرض میكنيم نه، دائرهاش توسعه دارد، اگر من بدانم اين مرجع يا اين مجتهد در اين مورد، من غير علم فتوا داده است، و به آن عمل كنم، روايت اين را میگويد که هم من خودم گرفتار وزر هستم و هم وزر من بر ذمه آن مجتهد است. پس اولا ً بحث منحصر به قياس و استحسان و اينها نيست. ثانيا ً بحث در آنجايى هم نيست كه كسى به اين فتوا عمل كند، روايت میگويد كسى كه فتوا داد، چه كسى عمل كند يا نكند افتراء على اللّه است، فتواي بدون علم ، افترا على الله و حرام است.
نظری ثبت نشده است .