درس بعد

أمارات _قطع

درس قبل

أمارات _قطع

درس بعد

درس قبل

موضوع: قطع


تاریخ جلسه : ۱۳۸۵/۹/۱۴


شماره جلسه : ۳۰

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • اشکال و جواب در تنبیه دوم _ تنبیه سوم از تنبیهات تجری

دیگر جلسات



بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين

عرض كرديم در صورتي که عمل شخص متجرّي مطابق با واقع درآيد و معصيت باشد، چنين نيست که دو عقاب بر عمل او مترتب شود؛ بر خلاف نظر مرحوم امام‌ رضوان‌الله‌عليه که ايشان معتقدند در اينجا دو منشأ و سبب از براي معصيت وجود دارد و در نتيجه شخص متجرّي دو عقاب مي‌شود. در اشکال بر نظر ايشان، بيان کرديم، در مورد کسي که مرتکب معصيت مي‌شود، ارتکاز متشرّعه بر اين است که يک عقاب دارد؛ در اينجا نيز ما بايد منشأ اول(نيّت) را بگوئيم که در منشأ دوم(فعل معصيت) اندکاک پيدا مي‌کند؛ و از آن به تداخل موضوعي يا تداخل در سبب تعبير مي‌شود؛ و در بحث ديروز بالاخره به اين نتيجه رسيديم که در اين بحث فقط يک عقاب وجود دارد و نه دو عقاب.


اشکال و جواب

بعضى از آقايان فرمودند: اگر چنين است و عقاب واحد وجود دارد، پس با اين روايت که مي‌گويد: «الراضى بفعل قوم كالداخل معهم فيه، علي کلّ داخل في الباطل إثمان: إثم للعمل و إثم للرضا» چه مي‌کنيد؟ ظاهر روايت اين است كه كسى كه راضي به عصيان ديگران است و مرتكب گناه می‌‌شود، دو عقاب دارد؛ آيا اين روايت نمي‌تواند مؤيّد فرمايش امام (ره) كه امام فرمودند در هر معصيتى دو منشأ براى عقوبت وجود دارد، باشد؟اين نکته را نيز روز گذشته عرض کرديم که درست است ما از بحث تجرّي شروع كرديم، اما ريشه اين بحث، به اين مطلب برمى‌‌گردد كه آيا در هر معصيتى دو عقاب وجود دارد ـ يك عقاب به خاطر همان نيّتى كه شخص بر مخالفت با شارع دارد؛ و عقاب دوم نيز به اين دليل که مرتکب فعل حرام شده است ـ؟دو پاسخ به اين اشکال داده مي‌شود:

1) اين روايت داراي معارض است؛ رواياتي که دلالت مي‌کند بر اين که شارع مقدّس بر خود نيّت معصيت عقابي را مترتب نمي‌کند، به عنوان معارض اين روايت قرار مي‌گيرد.

2) پاسخ دوم که نکته مهمي است و عمده در جواب است، اين است که در اين روايت مي‌گويد رضايت به عمل گناه ديگران عقاب دارد، و رضايت غير از نيّت فعل است و با مسأله نيّت فرق دارد. معناي «الراضى...» اين است شخص از عمل ديگران اطلاع پيدا مي‌کند و به آن رضايت مي‌دهد، و بر حسب اين روايت، مانند اين است که خود شخص دارد آن عمل را انجام مي‌دهد و در نتيجه عقاب دارد؛ به عنوان مثال، اگر کسي در جمعي که شراب مي‌خورند، نشسته است و راضي است که ديگران معصيت خدا مي‌کنند، خودش هم ليواني را برمي‌دارد و شراب مي‌خورد، و يا هر عمل حرام ديگري که باشد مثل دزديع قتل و ...؛ در اينجا دو منشأ براي عقاب وجود دارد؛ اما در تجرّي، شخص در خلوت نشسته و نيّت مي‌کند که فعل حرام انجام دهد و هيچ اطلاع و رضايتي وجود ندارد.بنابراين، بين مسأله الراضى و نيّت خيلى فرق است؛ آنچه كه ما می‌‌‌‌گوييم اين است كه ارتكاز متشرّعه بر اين است که كسى كه معصيت انجام می‌‌دهد، فقط داراي يک عقاب است؛ و اتفاقاً در مسأله رضايت، ارتكاز متشرّعه عكس است، و متشرّعه قائل است که در اينجا رضايت داراي عقوبت است. نتيجه اين مي‌شود که روايت «الراضي بفعل قوم .....» لا تصلح لتأييد ما ذهب إليه الإمام الخميني(ره).


تنبيه سوم در بحث تجرّي

آخرين بحث در باب تجرّي اين است که چه ثمره‌‌اى ـ غير از مسأله عقاب ـ بر بحث تجرّي مترتب است؟ مرحوم محقّق عراقى ثمره‌‌اى را ذكر مي‌کنند مبني بر آن که اگر در باب تجرّي قائل شويم فعل متجرّي‌به قبيح است، در باب عبادات که اماره‌‌اى بر حرمت عبادتي قائم می‌‌شود اما مصادف با واقع نيست، ديگر کسي نمي‌تواند آن عبادت و فعل را به رجاء مطلوبيت انجام دهد؛ مثلاً اگر اماره بر حرمت صوم يوم العيد قائم شود و فرض هم اين است که اين اماره با واقع مطابقت ندارد، در صورتي که شخصي بگويد من می‌‌خواهم با اين اماره مخالفت كنم و به رجاء مطلوبيت، روزه بگيرم، و تجرّياً اين عمل را بجا مي‌آورد، عمل او ديگر مطلوبيت ندارد.

مرحوم عراقى فرموده است: اگر در باب تجرّي قائل شديم كه فعل متجرّيٰبه قبيح است، هر چند که اماره مخالف با واقع بوده و حرمت ذاتى ندارد، اما با تجرّي عمل شخص قبيح شده و قابليّت تقرّب ندارد و او نمی‌‌تواند اين عمل را به قصد رجاء انجام دهد؛ اما طبق مبناى شيخ انصارى كه فرمود: تجرّي مجرّد يك خبث باطنى و سوء سريره است و فعل خارجى قبحى پيدا نمی‌‌كند، و همچنين طبق مبناى مرحوم آخوند خراسانى كه فرمود: عزم بر معصيت است كه يك فعل نفسانى است و نه فعل خارجى، فعل خارجى به هيچ عنوان اتصاف به قبح پيدا نمی‌‌كند و اين قابليّت وجود دارد که مكلّف آن را به رجاء مطلوبيّت انجام دهد.


اشکال ثمره فوق

اين ثمره به نظر ما باطل بوده و صحيح نيست؛ براى اين كه اين ثمره فقط در باب عبادات مطرح مي‌شود و در ديگر ابواب فقهي مثل معاملات، اين بحث جريان و معنا ندارد. در باب عبادات، ما قائل هستيم فعلى كه می‌‌خواهد مقرّب باشد، بايد دو خصوصيت در آن وجود داشته باشد؛ اول آن که بايد خالى از قبح فعلى باشد؛ فعل ذاتاً قبيح نباشد؛ و دوم آن که بايد خالى از قبح فاعلى باشد؛ در مورد صلاة كه قبح فعلى ندارد، اگر كسى قبح فاعلى داشته باشد، اصلاً قصد قربت از او تمشّى نمی‌‌شود. شخصي هست که باطن او آلوده شده و اصلاً قدرت بر اين كه قصد تقرّب كند را ندارد، در اينجا مقرّبيت وجود نخواهد داشت. اين يك نكته مهمى است؛ چون قصد تقرّب مراتب بسيار فراوانى دارد و گاه انشان به حدّي مي‌رسد که ممكن است قدرت بر قصد تقرّب نداشته باشد. بنابراين، فعلى می‌‌تواند مقرّب إلى الله باشد كه هم قبح فعلى نداشته باشد و هم قبح فاعلى نداشته باشد؛ اما درباب تجرّي، بالاخره قبح فاعلى موجود است. اين هم آخرين بحث در تجرّي.

 مرحوم آخوند در بحث تجرّي نيز همانند بحث طلب و اراده، مطالبى را فرموده است كه اراده خودش اختيارى نيست؛ بعد مسأله اين می‌‌شود که پس ثواب و عقاب چطور مطرح مى‌‌‌‌شود؟ و آخر الامر هم منتهى می‌‌شود به اين كه اگر كسى سؤال كند كه «لم إختار الكافر الكفر؟»، مثل اين است كه سؤال كنيد «لم يكون الحمار حيوان ناهقاً»؛ همانطور كه سؤال از ذاتيات نبايد بشود، اينجا هم نمي‌توان چنين مطلبي را گفت. خلاصه، ايشان عنوان را بر گردانده به اين كه ذاتى است و يك اشكال بسيار مهم و فاحشى در فرمايشات مرحوم آخوند وجود دارد. بهترين كسى هم كه در اينجا به ميدان مرحوم آخوند آمده و حق مطلب را تا حدّى كه مناسب با مباحث علم اصول است، مطرح فرموده، امام‌ رضوان‌الله‌عليه است. ما در بحث طلب و اراده اين بحث را مفصّل گفتيم، اينجا هم نكاتى وجود دارد كه شايد دو جلسه طول بکشد؛ اين بحث را نيز مطرح مي‌کنيم که مباحث تجرّي را کامل کرده باشيم و إنشاء‌الله بعد از اتمام اين بحث وارد مسأله و بحث بعد مي‌شويم.

برچسب ها :

غیر اختیاری بودن اراده امارات قطع تجرّی تعدد عقاب در در موارد مصادفت تجرّي با معصيت واقعيه ارتکاز متشرعه بر عدم تعدد عقاب در موارد مصادفت تجرّی با معصیت واقعیه قبح ذاتی فعل متجرّی به قابلیت تقرّب فعل خارجی متجرّی به لزوم عدم قبحِ فعلیِ فعل برای قابلیت تقرّب آن لزوم عدم قبح فاعلی فعل برای قابلیت تقرّ‌ب آن

نظری ثبت نشده است .