موضوع: قطع
تاریخ جلسه : ۱۳۸۶/۱/۱۴
شماره جلسه : ۵۹
-
آیاحجیت قطع به صورت مطلق است؟ حجیت قطع قطّاع ودلیل آخوند و نظر شیخ.
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
-
جلسه ۹۰
-
جلسه ۹۱
-
جلسه ۹۲
-
جلسه ۹۳
-
جلسه ۹۴
-
جلسه ۹۵
-
جلسه ۹۶
بسم الله الرّحمن الرّحيم
امر ششم از مقدمات قطع: بحث حجيت قطع به صورت مطلق
امر ديگرى كه مرحوم آخوند در بحث مقدمات قطع به عنوان امر سادس بيان فرمودهاند، اين بحث است كه آيا حجيت قطع به صورت مطلق است؟ يعنى قطع از هر سبب، براى هر شخص و در هر موردى که حاصل شود، حجت است يا اين كه حجيت قطع اختصاص دارد به موردي كه قطع از يك سبب متعارف و براى شخص متعارف حاصل شود؟
در اينجا مجموعاً دو بحث مطرح میشود:بحث اول معروف است به بحث قطع قطاع؛ كه آيا قطع قطاع حجيت دارد يا ندارد؟ در اين بحث، مسأله مربوط میشود به حصول قطع از يك سبب غيرمتعارف و براى شخص غير متعارف.
بحث دوم نزاع معروف بين اصوليين و اخباريين است؛ كه اخبارىها قائل هستند فقط قطع حاصل از كتاب و سنت حجيت دارد. ما بايد اين دو بحث را در اين امر ششم بررسى كنيم.
بحث اول: حجيت قطع قطاع
اما بحث اول، ظاهراً از زمان مرحوم كاشف الغطاء اين بحث شروع شده است؛ چون ايشان اولين كسى است كه در کتاب کشف الغطاء تصريح دارد قطع قطاع حجيت ندارد، و قطاع نبايد به قطع خودش اعتنا كند. اين مطلب زمينه شد که علماي بعد از ايشان، اين بحث را مطرح كنند كه آيا قطع قطاع حجيت دارد يا ندارد؟ ابتدا لازم است که قطاع را معنا كنيم.قطاع به معناى كثير القطع نيست. اگر بخواهيم معناى لغوى قطاع را بيان كنيم، قطاع صيغه مبالغه است؛ پس، قطاع يعنى من كثر قطعه . همچنين به معناى سريع القطع هم نيست؛ اينطور نيست كه بگوييم قطاع يعنى كسى كه زود براى او قطع حاصل میشود؛ بلكه قطاع كسى است كه از يك سببى كه در نزد متعارف مردم و براى آنها قطع حاصل نمیشود، از آن سبب براى اين شخص قطع حاصل شود. مثلاً براى متعارف مردم خواب سببيت قطع ندارد؛ بنابراين، اگر كسى در اثر يك خواب، ـ چه خودش ببيند و چه ديگران ببينند ـ قطع پيدا کند، قطاع نام دارد؛ هرچند که فقط يکبار براي او قطع حاصل شود. بنابراين، قطاع به معناى كثير القطع و همچنين سريع القطع نيست.
اما اين که به معناي كثير القطع نيست که مطلب روشن شد؛ و هكذا به معناى سريع القطع هم نيست؛ براى اين كه افرادى را داريم كه در اثر خبرويت و زكاوت زود قطع پيدا ميكنند، مثلاً ممكن است طبيب حاذقى تا به شخصى نگاه كند، قطع پيدا كند كه اين شخص مريض است، ولي نوع مردم که او را نگاه میكنند، اصلاً به مريضي او قطع پيدا نمیكنند؛ اما آن شخص به خاطر زكاوتى كه دارد، زود قطع پيدا ميكند كه اين آدم، مريض است. يعنى ممكن است كسى در اثر امارات و قرائنى كه در اختيار دارد، بلافاصله يقين و قطع پيدا كند.بنابراين، زود قطع پيدا كردن، بدين معنا نيست كه بگوييم اين شخص قطاع است. بلکه قطاع يعنى كسى كه از يك سببى قطع پيدا ميكند به طورى كه اگر اين سبب را به متعارف مردم بدهند، براى آنها قطع حاصل نمیشود. پس، نه به معناى كثير القطع است و نه به معناى سريع القطع؛ هرچند که طبيعي است چنين شخصي هم كثير القطع میشود و هم سريع القطع.
بيان و دليل مرحوم آخوند در بحث حجيت قطع قطاع
بعد از آن که معناي قطاع روشن شد، مرحوم آخوند در كفايه فرمودهاند، قطع حجيت دارد ولو براى كسى كه قطاع است؛ يعنى قطع قطاع براى خودش حجيت دارد. دليلشان اين است که عقل حاكم به حجيت در باب قطع است و قطع را حتى براى قطاع منجز و معذّر میداند؛ و اگر اين شخص با قطع خودش مخالفت كند، او را مستحق مؤاخذه و عقاب میداند؛ چون میگوييم القطع حجة عقلاً . ما وقتى به عقل مراجعه میكنيم، عقل ميگويد همانطور كه قطع غيرقطاع منجزيت و معذريت دارد، قطع قطاع نيز منجزيت و معذّريت دارد.
بيان مرحوم شيخ انصاري
مرحوم شيخ انصارى اعلى الله مقامه الشريف در كتاب رسائل، در مقام جواب از مرحوم كاشفالغطاء برآمدهاند؛ ايشان شقوقى را براى كلام كاشفالغطاء ذكر كرده، و فرمودهاند: اينكه شما میگوييد قطع قطاع حجيت ندارد، آيا مرادتان در مواردى است كه قطع عنوان قطع موضوعى دارد؟، يعنى اگر در يك دليلى، قطع در موضوع حكمى واقع شد، به عنوان مثال: مولا گفت إذا قطعت بزوال الشمس فتصدّق، بگوييد اين بيان انصراف دارد به قطع غيرقطاع و شامل قطع قطاع نمیشود. مرحوم شيخ میفرمايد: اين حرف درستى است؛ اگر مقصود مرحوم كاشفالغطاء از عدم حجيت قطع قطاع، عدم حجيت در چنين موردى باشد، مانعى ندارد.
اما اگر مقصود ايشان از عدم حجيت، در قطع طريقى باشد، ما وقتى میگوييم القطع حجة عقلاً ، اين قطع كه در موضوع اين قضيه واقع شده است، آيا قطع موضوعى است يا طريقى؟ جواب اين است که قطع طريقى است. عقل میگويد قطع طريقى حجيت دارد. مرحوم شيخ به مرحوم كاشفالغطاء میفرمايد: اگر مقصودتان از عدم حجيت قطع قطاع، در قطع طريقى باشد، سه احتمال وجود دارد: يك احتمال اين است كه بگوييد مقصود ما اين است كه اگر قطاع قطعى پيدا كرد و مخالف با واقع بود، مجزي نيست؛ مثلاً اگر قطاع قطع پيدا كرد كه دعا عند رؤيت الهلال واجب نيست، و بعدأ معلوم شد كه دعا عند رؤيت الهلال واجب است، اينجا ديگر مجزي نخواهد بود.
مرحوم شيخ ميفرمايند: اگر مقصود از عدم حجيت، عدم الاجزاء باشد، حرف درستى است؛ منتها میفرمايند: ما در بحث اجزاء، اصل اولى را عدم الاجزاء میدانيم و اين اختصاص به قطاع ندارد؛ در موارد ديگر هم اگر كشف خلاف شد، آنجا هم قائل به عدم الاجزاء هستيم. احتمال دوم اين که مراد شما از عدم حجيت اين باشد كه قطاع را آگاه كنيم بر اين كه بيجهت قطع پيدا كرده است؛ او را آگاه كنيم بر اين كه غير عادى و مريض است، آدم طبيعى و سالم نيست.مىفرمايند: بگوييم خداوند از تو اراده واقع نكرده است إن الله لا يريد منك الواقع ، تا بلكه تنبه پيدا كند به مقدمات قطعش و بفهمد كه اين اسباب براى نوع مردم قطعآور نيست؛ و او نيز بيخود قطع پيدا كرده است. مرحوم شيخ میفرمايند: اگر مقصود كاشفالغطاء وجوب الردع عن القطع باشد، بايد كاري کرد كه اين شخص اصلاً قطع پيدا نكند و از قطع خودش دست بكشد؛ و اين هم مطلب درستى است. در امور مهمه و امورى كه مربوط به اعراض و نفوس و اموال است، بر ما واجب است كه اين كار را انجام دهيم، ولي در امور غير مهم که مثلاً قطع به نجاست چيزي پيدا کرده است، براى ما چه وجوبى دارد كه به او بگوييم و او را از قطعش ردع كنيم.
مرحوم شيخ در ادامه می فرمايد: اين احتمال هم مربوط به قطاع نيست؛ در آدمهاى متعارف نيز اگر ديديم که کسي اشتباهاً قطع پيدا كرده است، بايد با او مخالفت كنيم و او را از قطعش ردع و منع كنيم. اما احتمال سوم، اين كه شما میگوييد قطع قطاع در قطع طريقى حجيت ندارد، معنايش اين است که اين آدم با وضعى كه دارد ـ قاطع و عالم است ـ بگوييم كه قطعش كالعدم است و حكم شاك را دارد؛ حکم شاک که جريان اصول عمليه است، در مورد او جريان دارد. مرحوم شيخ میفرمايد: اين حرف قابل قبول نيست. امكان ندارد به كسى كه قاطع است، فى حال القطع، بگوييم تو احكام شاك را بر خودت جارى كن.
فى حال القطع مع كونه قاطعاً لا يمكن اجراء احكام الشاك. لذا، مرحوم شيخ به مرحوم كاشفالغطاء مجموعاً میفرمايد: اگر مرادتان از اين قطع، قطع موضوعى است، فهو حق للانصراف ؛ يعنى اگر قطعى در موضوع دليلى واقع شد، انصراف دارد به قطع حاصل از اسباب متعارفه و شامل قطع قطاع نمیشود. و اگر مقصودتان قطع طريقى است، در قطع طريقى هم سه احتمال وجود دارد که دو احتمال مورد قبول است و کلام كاشفالغطاء حق است، ولي احتمال سوم كه بگوييم فى حال كونه قاطعاً احكام شاك برايش بار شود، قابل قبول نيست.خلاصه كلام مرحوم شيخ انصارى در رد مرحوم كاشفالغطاء همين بود كه عرض كرديم؛ اينجا يك نكتهاى راجع به كلام شيخ وجود دارد که آن را بعداً عرض میكنيم. اما نکته ديگري که بايد به آن توجه شود، اين است که ما كه در بحث حجيت قطع، حجيت را ذاتي قطع نمیدانيم، ـ (كسانى كه میگويند حجيت قطع ذاتى است، در اينجا میگويند قطع هر جا آمد، حجيت هم همراهش هست) ـ و يا کساني که حجيت قطع را از احكام عقليه میدانند و میگويند عقل حكم میكند که قطع حجت است، مثل مرحوم آخوند، آيا عقل مطلقا حكم میكند يا فقط در بعضى موارد حکم ميکند؟ اينها را تأمل بفرماييد تا فردا ان شاء الله.
نظری ثبت نشده است .