موضوع: قطع
تاریخ جلسه : ۱۳۸۵/۱۰/۲۵
شماره جلسه : ۴۱
-
منظور از احراز در احراز الواقع چیست ؟ اشکال و جواب آن
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
-
جلسه ۹۰
-
جلسه ۹۱
-
جلسه ۹۲
-
جلسه ۹۳
-
جلسه ۹۴
-
جلسه ۹۵
-
جلسه ۹۶
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
عرض كرديم مرحوم محقق نائينى فرمودند حجيت امارات از باب كاشفيت و محرزيت است؛ و به تعبير ديگر، امارات فى حد أنفسها داراي كاشفيت ناقصه هستند و شارع با حجت قراردادن امارات، اين كاشفيت را تتميم كرده است. نتيجه اين كه وقتى اماره حجت شد و گفتيم حجيت امارات طبق مبناى كاشفيت است، كسى كه براى او اماره قائم میشود، واقع براى او احراز میشود؛ و همين بيان كافى است كه بگوييم اماره جاى قطع موضوعى كشفى مینشيند.
در قطع موضوعى كشفى، دو عنوان داريم: يكى واقع و ديگري علم به واقع؛ و به تعبير مرحوم نائينى يكى واقع است و ديگري احراز الواقع. كسى كه قطع موضوعى كشفى براى او حاصل است، واقع برايش محرز و معلوم است؛ وقتى میگوييم دليل امارات از باب كاشفيت، اماره را معتبر میكند، معنايش اين است كه با اماره واقع محرز میشود.حال، در قطع موضوعى كشفى احراز الواقع (علم به واقع) ميخواهيم که با اماره احراز واقع محقق شده است؛ پس، سرّ اين كه مرحوم نائينى قائل به اين است كه اماره جانشين قطع موضوعى كشفى ميشود، همين است كه اماره میآيد واقع را براى كسى كه اماره در نزد او قائم شده، احراز میكند؛ و ما در قطع موضوعى كشفى احراز واقع لازم داريم.
اشکال
اينجا اين اشكال را مطرح میكنند كه اگر كسى بگويد درست است كه در قطع موضوعى كشفى، واقع و احراز الواقع را داريم، اما احرازى كه در آنجاست چه احراز وعلمى است؟ پاسخ اين است که احراز و علم در آنجا وجدانى است؛ وقتى مولا میگويد «إذا قطعت بوجوب صلاة الجمعة»، منظور از «قطعت» قطع و علم وجدانى است؛ با اماره واقع براى ما محرز میشود، اما احراز واقعى كه از راه اماره براى ما حاصل میشود، احراز تعبدى است و وجداني نيست. آن وقت اشكال مستشكل اين است كه شما به چه دليلى میگوييد اين احراز تعبدى جاى احراز وجدانى مینشيند؟ ما در قطع موضوعى كشفى احراز وجدانى واقع را لازم داريم، در حالي که دليل حجيت اماره که واقع را براى ما كشف و احراز میكند، تعبدي است؛ چه دليلى داريم كه احراز تعبدى جاى احراز وجدانى مينشيند؟پاسخ مرحوم نائيني از اشکال
مرحوم نائينى در جواب از اين سؤال، سه پاسخ دادهاند؛ و ميفرمايند: جواب اول و دوم ما درست نيست و فقط پاسخ سوم درست است.جواب اولشان اين است كه از نظر لغوى بگوييم «علم» يعنى احراز؛ اين كلمه «وجدانى» از كجا ميآيد؟ علم يعنى مطلق احراز؛ حالا تا ماداميكه اماره نباشد، تنها راه احراز و تنها مصداق آن احراز وجدانى است، اما بعد كه اماره آمد، يك مصداق دومى هم براى احراز درست میشود به نام احراز تعبدى. ايشان میفرمايد: در اين صورت، اين بحث، يك بحث لغوى میشود كه بگوييم علم به معناى كلى احراز است و به معناى احراز واجدانى نيست.
جواب دوم: فرمودهاند: از راه تنقيح مناط وارد شويم و بگوييم آنچه كه ملاك است، احراز است. در قطع موضوعى كشفى احراز واقع را داريم، اما آنچه كه دخالت دارد، خود احراز است و اين احراز با دليل اماره هم درست میشود. اين جواب هم درست نيست؛ براى اين كه وقتى مولا گفت «إذا قطعت» اين علم وجدانى و احراز وجدانى است؛ حال، از كجا علم پيدا كنيم كه ملاك فقط اصل احراز است؟
جواب سوم: اما جوابى كه میپذيرند و بيان میكنند که درست است، اين است که میفرمايند: ما بگوييم امارات و اصول عمليه بر واقعيات، حكومت دارند؛ نه به اين معنا كه در واقع تصرفى بکنند و حکومت واقعيه (توسعه و يا تضييق در واقع) داشته باشند، بلكه يك حكومت ظاهريه است. میگوييم حكومت ظاهريه يعنى چه؟ مرحوم نائينى میفرمايند: در قطع موضوعى كشفى، دو جزء داريم، يكى واقع است که میگوييم قطع كشف از واقع بكند؛ و يكى هم عنوان موضوعى است كه از اين موضوعى تعبير به احراز میكنند. ايشان ميگويد: ما قائل هستيم كه ادله امارات و اصول عمليه هيچ تصرفى در واقع نمیكنند؛ بلکه ميآيند در احراز توسعه ايجاد ميکنند؛ يعنى اگر اماره را نداشتيم، ما بوديم و اين دليلى كه میگويد «إذا قطعت بوجوب صلاة الجمعة»، میگفتيم اين احراز، بايد احراز وجدانى باشد، اما حال كه شارع اماره و اصول عمليه را حجت قرار داد، اين دليل حجيت میآيد توسعهٔ در احراز ايجاد میكند.
يا به تعبير ديگر، دليل حجيت اماره میآيد در طريق به واقع توسعه ايجاد میكند؛ میگويد تاکنون فكر میكرديد كه احراز واقع فقط به احراز وجدانى است، اما الآن بدانيد احراز تعبدى را نيز شامل میشود. لذا، میفرمايند: ما از اين تعبير میكنيم به حكومت ظاهريه؛ معناي حكومت ظاهريه اين است كه اماره در خود واقع نه توسعه ايجاد میكند و نه تضيق؛ اصلاً صلاحيت تصرف در واقع را ندارد؛ بلکه فقط در طريق به واقع و احراز واقع تصرف ميکند و میگويد احراز اعم است از احراز تعبدى و احراز وجدانى. بنابراين، مرحوم نائينى با اين بيان اثبات ميکنند كه اماره جاى قطع موضوعى كشفى مینشيند.
سپس میفرمايند: اگر اثبات كرديم كه دليل حجيت اماره جاى قطع موضوعى كشفى مینشيند، ديگر به طريق اولى جاى قطع طريقى محض مینشيند؛ لکن به جاي قطع موضوعى وصفى نمینشيند، براى اين كه قطع موضوعى وصفى كسائر الموضوعات است؛ همانطور كه هيچ موضوعى جاى موضوع ديگر نمینشيند، اماره نيز بجاى قطع موضوعى وصفى نمیتواند بنشيند. اين خلاصه فرمايش مرحوم نائينى؛ در انتهاي کلام نيز ميگويند: البته اين نكته را هم بگوييم که آن مقدارى كه از شريعت اطلاع داريم، در فقه يك مورد كه بگوييم قطع موضوعى وصفى است، نداريم؛ و امثلهاى كه مرحوم شيخ انصارى در رسائل براى قطع موضوعى وصفى ذكر كردهاند، تماماً عنوان طريقى دارند و هيچکدام قطع موضوعى وصفى نيستند.
بيان مرحوم محقق عراقي
مرحوم محقق عراقى در حاشيه بر فوائد الاصول، ــ مرحوم محقق عراقى همزمان با مرحوم محقق نائينى بودهاند؛ معلوم ميشود كه ايشان اصول مرحوم نائينى را ديده و بر آن حاشيه هم زده است ــ يك حاشيه مفصلى در اين مسأله دارند که خلاصهاش اين است كه ما اصلاً چيزى به نام حكومت ظاهرى نداريم، و اين از اصطلاحاتى است كه ايشان درست كرده است؛ و يكى دو بار میفرمايند: آنچه كه ايشان در اينجا بيان كرده، «لا محصل له»؛ سپس شروع میكنند به اشکال کردن بر مرحوم نائيني که يکي از آنها اين است که اينها جعل اصطلاح است؛ و بقيه اشکالات. امام رضوان الله عليه نيز در اصولشان فرمودهاند: مرحوم نائينى در اين بحث دليل نياورده است. بنابراين، ما بايد هم كلام مرحوم عراقى را ذكر كنيم و هم اشارهاى داشته باشيم به فرمايش امام رضوان الله عليه، که إنشاء الله بعد از دهه محرم اين را بيان خواهيم کرد. إن شاء الله روز يكشنبه كه مصادف با پانزدهم ماه محرم و بهمن است، اگر حيات و توفيقى بود خدمت آقايان میرسيم. و صلى اللّه على سيدنا محمد و آله الطاهرين.
نظری ثبت نشده است .