موضوع: قطع
تاریخ جلسه : ۱۳۸۵/۹/۲۱
شماره جلسه : ۳۵
-
اشکال مرحوم اصفهانی بر مرحوم آخوند در اقسام قطع
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
-
جلسه ۹۰
-
جلسه ۹۱
-
جلسه ۹۲
-
جلسه ۹۳
-
جلسه ۹۴
-
جلسه ۹۵
-
جلسه ۹۶
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
ادامه اشکال محقق اصفهاني(ره) بر مرحوم آخوند
عرض كرديم مرحوم محقق اصفهانى قدس سره بر مرحوم آخوند اشکال ميکنند که اينكه میفرماييد قطع را گاه به عنوان صفة من الصفات در نظر ميگيريم ـقطع صفتىـ و در اين صورت، جنبه كاشفيت و طريقيت آن را الغا كنيم، يك معناى غير معقولى دارد؛ براى اينكه كاشفيت و طريقيت عين حقيقت قطع بوده و قابل انفكاك از آن نيست. به جهت طريقيت است که «القطع يكون قطعاً»؛ بنابراين، نمیتوان جهت کاشفيت و طريقيت قطع را إلغا کرد و فقط آن را به عنوان صفة من الصفات در نظر گرفت. ايشان در ادامه اشكال فرمودهاند: اصلاً ما نظيري در شرعيّات قطع صفتى كه جنبه كاشفيت در آن الغا شده باشد، نداريم.و اشاره میفرمايند به مثالهايى كه مرحوم شيخ در رسائل ذکر ميکنند، مبني بر آن که در نمازهاى دو ركعتى، و در ركعت اول و دوم ازنمازهاى سه ركعتى و چهار ركعتى، مصلّى بايد علم به رکعات داشته باشد؛ بنابراين، اگر شك داشته باشد که در رکعت اول نمازش است يا در رکعت دوم، نمازش را تمام كند و بعد از نماز يقين پيدا كند كه دو ركعت را خوانده است، فقها میفرمايند نمازش باطل است و اين که بعد از نماز يقين پيدا کند، كافى نيست؛ بلکه مصلّي بايد در حين نماز اين صفت قطع و يقين را دارا و واجد باشد. مرحوم اصفهانى میفرمايد: در همين موردي كه شيخ انصارى به عنوان قطع صفتى مثال زدند، باز همان جنبه كاشفيت و طريقيت مورد لحاظ است؛ و براي شارع اعلا درجه كاشفيت، موضوعيت دارد. حين الصلاة اينطور نيست كه بما أنّه صفة من الصفات، در ملاك دخالت داشته باشد و بايد اعلا درجه كاشفيت (يعني علم) را داشته باشد. و همينطور در مسأله شهادت كه شاهد بايد علم داشته باشد؛ آنجا هم ايشان فرمودهاند كه از باب كاشفيت است و از باب صفتيت نيست.
پاسخ اشکال مرحوم اصفهاني
به نظر ما اشكال مرحوم محقق اصفهانى قابل جواب است؛ به اين صورت که کسي در قطع صفتى نمیگويد كاشفيت را از آن سلب میكنيم و قطعى داريم كه كاشفيت ندارد. اگر در تصوير قطع صفتى میگفتيم قطع صفتى قطعى است كه به عنوان أنّه صفة من الصفات مطرح است و اصلاً جنبه كاشفيت ندارد، اين اشكال مرحوم محقق اصفهانى اشكال واردى بود؛ اما خود مرحوم آخوند و مرحوم شيخ میگويند: در قطع صفتى جنبه كاشفيت و طريقيت لحاظ نميشود، نه اين که وجود ندارد. روز گذشته عرض كرديم اين جهات، جهاتى است كه عقل آنها را تعليل میكند. كسى كه علم و قطع دارد، گاه عقل میگويد مولا و جاعل حكم میتواند حكم را به جهت صفتيتش براى او قرار دهد؛ در اينجا گفته نميشود که جهت كاشفيت ندارد؛ قطعى که داريم اصلاً طريقيت ندارد؛ بلکه كاشفيت و طريقيت دارد، اما لحاظ نشده است. بنابراين، اشكال مرحوم اصفهانى اشكال واردى نيست.اشکال محقق نائيني(ره) بر مرحوم آخوند
مرحوم محقق نائينى در صفحه 11 از جلد سوم فوائد الاصول میفرمايند: اين که شماي مرحوم آخوند قطع را به چهار صورت تقسيم کرديد، به نظر ما صحيح نيست؛ بلكه اقسام بايد اقسام ثلاثه باشد؛ زيرا، يك قسم از اين اقسام اربعه امكان عقلى ندارد، و آن جايى است كه قطع طريقي و تمام الموضوع باشد. ايشان ابتدا فرمودهاند «إشكالٌ»؛ ولي بعد فرمودهاند: «بل الظاهر أنّه لا يمكن..»، يعنى براي اين قسم، قائل به استحالهى عقلى هستند. بيانشان اين است: اگر بگوئيم قطعى طريقى است، يعني آنچه مورد لحاظ قرار ميگيرد، واقع است. آنچه كه مورد لحاظ و توجه استقلالى قرار ميگيرد، ذوالطريق است و قطع طريق به آن واقع و ذوالطريق است؛ اما اگر قطع را تمام الموضوع قرار دهيم، معنايش اين است که ما كارى به واقع نداريم؛ تمام الموضوع يعنى آن چيزى كه فقط و فقط در حكم دخالت دارد، خود قطع است؛ چه اين قطع با واقع مطابقت کند و چه مطابقت نکند.بنابراين، لازمه اين حرف که بگوئيم قطعي طريقي و تمام الموضوع است، اين ميشود که که قطع هم لحاظ آلي شود و هم لحاظ استقلالي؛ لازمهاش اين است که واقع هم مورد توجه قرار بگيرد و هم مورد غفلت واقع شود؛ جمع بين دو لحاظ متنافي است و اين امكان ندارد. از كلمات مرحوم محقق خوئى در مصباح الاصول استفاده میشود كه ايشان تسليم فرمايش استادشان مرحوم نائينى شده و نظر استادشان را پذيرفتهاند؛ اما برخى ديگر از اعاظم و بزرگان مثل امام رضوان الله عليه و برخى ديگر، به مرحوم محقق نائينى اشكال كردهاند كه اشكال واردى هم هست.
اشکال نظر مرحوم ميرزاي نائيني
اشكال مرحوم نائيني اين است كه در اينجا بين المقامين خلط شده است؛ در اينجا كه میخواهييم بگوئيم جاعل، قطعى را هم تمام الموضوع و هم طريقي قرار دهد، بين مقام جعل از يك طرف و بين مقام قاطع كه قطع پيدا كرده است از طرف ديگر خلط شده است؛ امكان ندارد که بگوئيم شخصي که قطع دارد، به قطع خودش به عنوان تمام الموضوع نگاه كند؛ اما كسى كه به عنوان جاعل است، میتواند بگويد قطعى كه تو پيدا كردهاى، من اين قطع را به عنوان تمام الموضوع و به عنوان طريقى قرار میدهم. در جايى كه خود قاطع قطعش طريق الى الواقع است، قاطع نمیتواند به اين قطع به لحاظ استقلالى نظر كند، اما جاعل میتواند همين قطع را استقلالاً لحاظ كند و آن را تمامالموضوع قرار دهد.مانند کسي است که با عينک به صفحهاى نگاه میكند، اين شخص عينك را به عنوان ابزاري براي نگاه کردن به کتاب قرار داده است؛ و به عبارت ديگر، عينک در اينجا طريقيت دارد. شخص در اينجا از عينك غفلت میكند و اصلاً لحاظ استقلالى نسبت به آن ندارد؛ اما كسى كه نظارت و حكم میكند، میتواند بگويد همين عينكى را كه تو به لحاظ آلى آن را در نظر گرفتهاى، من استقلالاً آن را مورد لحاظ قرار میدهم. بنابراين، به نظر جاعل چنين جعلي و جمعي امكان دارد و در نتيجه اجتماع متنافيين لازم نمیآيد.
اشکال مرحوم آقاي خوئي به آخوند(ره)
مرحوم آقاى خوئى قدس سره نيز در مصباح الاصول اشكالى به مرحوم آخوند دارند. مرحوم آخوند در بيان قطع صفتى فرمودند: «صفة للقاطع أو صفة للمقطوع به»؛ اشکال مرحوم آقاي خوئي اين است كه ما نميتوانيم «صفة للمقطوع به» را بپذيريم؛ چرا که جمع بين اين كه قطعى صفتى باشد و صفة للمقطوع به هم باشد، جمع بين متنافيين است و امکان ندارد.در توضيح فرمودهاند: اگر گفتيم قطع صفتى است، منظور اين است که ما اصلاً كارى به واقع نداريم؛ يعنى فقط جنبه صفتى بودنش را در نظر میگيريم؛ اما اگر گفتيم «صفة للمقطوع به» است، در اينجا مقطوعٌبه را يا بايد معلوم بالعرض بگيريد و يا معلوم بالذات؛ اگر معلوم بالذات باشد، همان صورت ذهنيه است؛ هنگامي که در ذهنتان زيدِ قائم را تصوير میكنيد، صورت ذهنيه پيدا میكنيد و علم به آن داريد؛ همين میشود معلوم بالذات؛ و علم، هميشه به اين معلوم بالذات تعلق پيدا میكند. در اينجا، خارج، معلوم بالعرض میشود.ايشان میفرمايد: شما كه میگوئيد «صفة للمقطوع به»، اگر مقطوعبه را معلوم بالذات گرفتيد، اين بر میگردد به صفة للقاطع، و ديگر تفاوتي نيست که بخواهيد دو چيز را بيان کنيد. اما اگر مقطوعبه را معلوم بالعرض بگيريد، در اين صورت بايد قطع طريق الى الواقع باشد و بايد واقع را در اينجا لحاظ كنيم؛ و بنابراين، ديگر نمیتوانيم جنبه صفتى بودنش را لحاظ كنيم.
پس، صفتى بودن اگر بخواهد لحاظ شود، بايد جنبه واقع را لحاظ نكنيم؛ و از آن طرف، اگر بخواهد صفة للمقطوعبه باشد، بايد واقع را در اينجا لحاظ كنيم؛ لذا، میفرمايد: اين میشود جمع بين صفتيت و واقعيت که ممکن نيست. به نظر، اين اشكال، اشكال واردى است؛ و ما هر چه تأمل كرديم براي قطع صفتى، معنايي غير از «صفة للقاطع» وجود ندارد؛ و لازمه معناى «صفة للمقطوعبه» نيز جمع بين قطع صفتى و طريقى ميشود که امکان ندارد.
ذکر يک نکته
آخرين نكتهاى كه در اينجا عرض میكنيم، اين است: معناي اين که ميگوئيم قطع يا طريقي است و يا موضوعي، اين نيست كه اگر قطع در هر خطابى ذکر شود، قطع، قطع موضوعي خواهد بود؛ قطع موضوعى يعنى قطعى كه در ملاك حكم دخيل است؛ اما نه اين که در هر دليل و خطابي که شارع مقدس کلمه قطع و مرادفات آن را بيان کند، حتماً آن قطع، موضوعي است.اين را براى اين عرض میكنيم كه برخى ازبزرگان مثل مرحوم محقق همدانى در كتاب مصباح الفقيه ، و به تبع ايشان امام رضوان الله عليه ، در مورد آيه صوم كه میفرمايد «كلوا و اشربوا حتى يتبين لكم الخيط الابيض من الخيط الاسود»، آيه دلالت برزمان شروع امساك دارد؛ چه زمانى امساك بايد شروع شود، و چه زماني فجر محقق میشود؟ اين بزرگان میفرمايند: در آيه شريفه آمده است: «حتى يتبيّن» و «يتبيّن» يعنى شما قطع پيدا كنيد؛ لذا، قطع در اين آيه شريفه موضوعى است و نتيجه میگيرند در شبهاى مهتابى که نور مهتاب شديد است، و خيط أبيض از خيط أسود به زودى روشن نمیشود، بايد يک ربع يا بيست دقيقه صبر كنند تا تبين حاصل شود. اصلاً منشأ فتوايى كه امام يا مرحوم حاج آقا رضا همدانى دارند که در شبهاى مقمّره، احتياط اين است كه مقداري صبر كنند، براى اين است كه روى كلمه «يتبيّن» بيشتر تكيه كرده و آن را قطع موضوعى قرار دادهاند. البته اين يك بحث مفصلى دارد که در جاي خود بايد بيان شود.
ما فقط ميخواستيم بگوئيم که به صرف ذکر شدن کلمه قطع و مرادفات آن در يک دليل، نمیتوانيم بگوئيم كه اين قطع، قطع موضوعى است؛ بلكه قطع موضوعى بايد در ملاك حكم دخالت داشته باشد و صرف آمدن در لسان دليل، كافى نيست. بعد از بيان اقسام قطع و بررسي اشکالات ذکر شده، بحث بعدي اين است که آيا امارات و اصول عمليه قائم مقام قطع ـ همه اقسام آن ـ میشوند يا نه؟ لکن از آنجا که ما به حج مشرّف ميشويم، إنشاءالله بعد از بازگشت، بحث را ادامه خواهيم داد.إنشاءالله از طرف آقايان نايب الزياره هم خواهيم بود؛ سالهاى گذشته هم كه مشرّف میشديم، به آقايان عرض میكرديم يك طواف از جانب همه آقايان انجام میدهيم که خداوند ثوابش را براى يكايك شما ثبت كند. و من تقاضايم اين است كه آقايان در اين مدت اشتغال به بحث داشته باشند و از درس و بحث جدا نشوند. و ما إنشاءالله روز يك شنبه (17 ديماه) كه يك روز مانده به عيد غدير، بحث را شروع میكنيم و تا قبل از ماه محرّم، چند جلسهاي مطالب را بيان ميکنيم؛ إنشاءالله.
نظری ثبت نشده است .