درس بعد

تنبیهات استصحاب(استصحاب تعليقي)

درس قبل

تنبیهات استصحاب(استصحاب تعليقي)

درس بعد

درس قبل

موضوع: تنبیهات استصحاب (تنبيه پنجم تا دهم)


تاریخ جلسه : ۱۳۹۳/۷/۹


شماره جلسه : ۱۴

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • خلاصه ای از مباحث جلسه‌ی قبل

  • مبنای مرحوم آخوند خراسانی در باب حقیقت حکم

  • بيانات حضرت آيت الله حاج شيخ محمد جواد فاضل لنکراني(دامت برکاته)

  • پيرامون شخصيت امام محمد باقر(عليه‌‌السلام)ـ در درس خارج اصول 9/7/93

دیگر جلسات



بسم الله الرّحمن الرّحيم

الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين



خلاصه ای از مباحث جلسه ی قبل
عرض کردیم که در حقیقت حکم، مبانی مختلفی وجود دارد و این مبانی در مباحث مختلف علم اصول آثار مختلفی را دارد؛ از جمله در همین بحث استصحاب تعلیقی است. در برخی از کتب آمد که انکار استصحاب تعلیقی که مرحوم محقق نائینی(اعلی الله مقامه الشریف) دارد روی مبنای مشهور در باب حقیقت حکم است. مشهور حقیقت حکم را عبارت از بعث و زجر می‌دانند. یعنی مراحل ملاک، علم به ملاک و انشاء حقیقت حکم نیست. آن مرحله‌ای که به مرحله‌ی بعث و زجر می‌رسد آن عنوان حقیقت حکم را دارد.

مبنای مرحوم آخوند خراسانی در باب حقیقت حکم
همین جا این سؤال هست که باید ببینیم مرحوم آخوند خراسانی(قدس سره) که استصحاب تعلیقی را پذیرفتند، آیا مبنای ایشان در باب حقیقت حکم با مبنای مشهور مخالف است؟ یعنی مثلاً بگوئیم مرحوم آخوند حقیقت حکم را همان مرحله‌ی انشاء می‌داند یا نه؟

از برخی عبارات مرحوم آخوند در کفایه استفاده می‌شود که حقیقت حکم همان مرحله‌ی انشاء است. چرا که همان گونه که می دانید، مرحوم آخوند حکم را دارای چهار مرحله می‌داند؛ ملاک، علم به ملاک، انشاء و مرحله‌ی فعلیّت.

سپس مرحله ی فعلیت را دو مرحله می‌کند: 1. فعلی من جمیع الجهات 2. فعلی من بعض الجهات که با    مرحله ی تنجز یکی است.

از طرفی دیگر صاحب کتاب منتقی فرمودند نظریه‌ی مرحوم نائینی در مورد انکار استصحاب تعلیقی، مبتنی بر این نظریه‌ی مشهور در باب حقیقت حکم است که عبارت از بعث و زجر باشد. البته در مقابلش دو نظریه‌ی دیگر هم بیان کردند که این نظریه‌ی مشهور خودش دو شاخه می‌شود.

1. دیدگاه مشهور این است که بین جعل و مجعول تفکیک نمی‌کنند و می‌گویند جعل در یک زمان و مجعول در زمان دیگر نمی آید بلکه جعل و مجعول مثل ایجاب و وجوب است و تأخّر زمانی بین جعل و مجعول معنا ندارد.

2. در مقابل مرحوم نائینی فرمود: که تأخر زمانی هست و مجعول تا مادامی که موضوع فعلیّت پیدا نکرده است، اصلاً محقق نمی‌شود. این تفکیک بین جعل و مجعول مربوط به کلمات مرحوم نائینی است.

پس خود این نظریه که حقیقت حکم عبارت از بعث و زجر است خودش دو شاخه می‌شود یکی راجع به جعل و مجعول است یعنی کسانی که جعل و مجعول را در یک زمان می‌دانند یکی کسانی که جعل و مجعول را جدا می‌دانند.

بحث دیگر این است که اولاً آخوند که قائل به استصحاب تعلیقی شده آیا مرحوم آخوند هم در حقیقت حکم همین نظریه‌ی مشهور را دارد یا اینکه نه؟ مرحوم آخوند در حقیقت حکم، حقیقت حکم را همان انشاء می‌داند و نه بعث و زجر که بعث و زجر مرحله‌ی فعلی است. آن مقداری که در ذهنم هست این را خود آقایان در این دو سه روز آینده تتبع بفرمائید ببینید مرحوم آخوند حقیقت حکم را چه می‌داند؟

اساساً حالا این مطلب که ما بگوئیم انکار استصحاب تعلیقی روی مبنای مشهور است، این اگر بخواهد فقط در مقابل نظریه‌ی مرحوم عراقی باشد عیبی ندارد، غیر از آن بخواهد باشد یک مقدار جای تأمل دارد.

نظریه‌ی مرحوم محقق اصفهانی را هم دیروز عرض کردیم ولی باز هم یک مقدار توضیح لازم دارد و هم نظریه‌ی مرحوم آقای خوئی را باید بگوئیم که مختار ما از قدیم الایام همین بود در باب حقیقت حکم، این را ان شاء الله بعد عرض خواهیم کرد.


بيانات حضرت آيت الله حاج شيخ محمد جواد فاضل لنکراني(دامت برکاته)
پيرامون شخصيت امام محمد باقر(عليه‌‌السلام)ـ در درس خارج اصول 9/7/93

ايام شهادت امام باقر(علیه السلام) است؛ هريک از امامان به سهم خود يک نحوه تأثيرگذاري خاص راجع به اسلام، تشيع و جامعه بشري داشته‌‌اند.

جهت معرفت بيشتر و شناخت عظمت امام باقر(علیه السلام)، به اين نکته مي‌‌پردازيم که تأثيرگذاري آن حضرت در دوران امامت‌شان چه بوده است؟

بشارت به ولادت امام باقر(عليه السلام) توسط رسول خدا(صلي الله عليه و آله)
به اجمال مي‌توان گفت: اولاً در عظمت امام باقر(علیه السلام) همين بس، که رسول خدا(ص) در زمان حيات شريف‌شان به جابر بن عبدالله انصاري بشارت ملاقات امام باقر(علیه السلام) را دادند و به جابر فرمودند: «تَلْقَى رَجُلًا مِنْ وُلْدِي يُقَالُ لَهُ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْن ِ يَهَبُ اللهُ لَهُ النُّورَ وَ الْحِكْمَةَ فَأَقْرِئْهُ مِنِّي السَّلَام‌‌‌‌»(كافي 1: 390)، تو با مردي از ذريه‌ي من ملاقات مي‌کني که نامش محمد بن علي بن الحسين است، که خداي تبارک و تعالي نور و حکمت را به او عنايت فرموده‌ است، سلام مرا به او برسان.

آن وقت خود امام باقر(علیه السلام) جريان اين ملاقات را چنين نقل مي‌فرمايد: در مجلسي همراه پدرم امام سجاد(علیه السلام) بودم در آن مجلس جابر دست مرا بوسيد در حالي که سنّ کمي داشتم.-گاهي اوقات بعضي سؤال مي‌کنند آيا تقبيل يد و دستبوسي مشروعيت دارد يا نه؟ از اين روايت استفاده مي‌شود که مانعي ندارد.- حضرت مي‌فرمايد «فقبّل يدي ثم أهوى الى رجلي فاجتذبتها منه»؛ جابر خواست روي پاهاي من بيفتد من مانع شدم و نگذاشتم و خودم را از اين کار دور کردم.

مبارزه با رهبران منحرف
همچنين قتاده که از فقهاي بصره بوده و در زمان خودش عظمتي داشته، روزي خدمت امام باقر(ع) مي‌رسد، حضرت از او سؤال مي‌کنند که تو فقيه بصره هستي؟ عرض مي‌کند بله. من فقيه بصره هستم. بعد حضرت مي‌فرمايد: «وَيْحَكَ يَا قَتَادَةُ إِنَّ اللهَ جَلَّ وَ عَزَّ خَلَقَ خَلْقاً مِنْ خَلْقِهِ فَجَعَلَهُمْ حُجَجاً عَلَى خَلْقِهِ»(کافی، ج6 ،256)؛واي بر تو، براي چه عنوان فقيه را بر خودت اطلاق مي‌کني؟ فقهاء (منظور ائمه طاهرين(عليهم السلام) است) گروه خاصي از بندگان خدا هستند که حجّت خدا بر ساير مردم هستند. اينها عنوان فقيه را دارند، تو چطور جرأت مي‌کني براي خود عنوان فقيه قرار دهي. فقيه يعني کسي که آشناي به دين است، کسي که آشناي به کتاب خداست.

در روايت ديگري ذکر شده که امام باقر(ع) از او سؤال کردند بر چه اساس فتوا مي‌دهي؟ گفت از کتاب خدا. امام باقر(ع) به او فرمود: «مَا وَرَّثَكَ اللهُ مِنْ كِتَابِهِ حَرْفاً»(وسائل الشيعة، ج‌‌27، ص: 48)-تعبير خيلي عجيبي است! فرمود تو از کتاب خدا يک حرف نمي‌فهمي. فرمودند فقيهان گروه خاصي هستند که حجّت خدا بر ساير مردم هستند.

ملاحظه بفرماييد امام باقر(ع) از امامان معصوم(ع)، که فقيه واقعي هستند، با چه تعابيري ياد مي‌کنند، «أَوْتَادٌ فِي أَرْضِهِ قُوَّامٌ بِأَمْرِهِ نُجَبَاءُ فِي عِلْمِهِ اصْطَفَاهُمْ قَبْلَ خَلْقِهِ أَظِلَّةً عَنْ يَمِينِ عَرْشِه‌‌»؛ امام باقر(ع) چيزي فرمود که اصلاً قتاده قدرت تکلّم پيدا نکرد. بر حسب نقل، آن روز قتاده چهل مسئله را آماده کرده بود که از امام باقر(ع) سؤال کند. وقتي که با اين سؤال و جواب مواجه شد که حضرت فرمود مگر تو فقيهي؟ و آن عبارات را راجع به فقهاي واقعي فرمودند، قتاده خاموش شد.

بعد قتاده اين جمله را گفت «وَ اللهِ لَقَدْ جَلَسْتُ بَيْنَ يَدَيِ الْفُقَهَاءِ وَ قُدَّامَ ابْنِ عَبَّاسٍ فَمَا اضْطَرَبَ قَلْبِي قُدَّامَ وَاحِدٍ مِنْهُمْ مَا اضْطَرَبَ قُدَّامَك‌‌»؛ به امام باقر(ع) عرض کرد: من تا حالا با فقهاي زيادي مثل ابن عباس نشست و برخاست داشتم، در برابر هيچيک از آنان قلبم اين چنين مضطرب نگرديد که الآن در محضر شما مضطرب هستم. فهميد که يک نورانيت خاص، يک عنايت و ويژگي خاصي در امام باقر(ع) هست.

مبارزه با انحراف و بدعت در سيره ی امام باقر(عليه السلام)
در مورد امام باقر(ع) چند نکته را به نحو اجمال عرض مي‌کنم.
يک نکته؛ مقابله‌ي امام باقر(ع) با انحرافات است که البته اين در زمان هر امامي کم و بيش بوده و اساساً يکي از فلسفه‌هاي عميق امامت، به عنوان حجّت خدا بر خلق و به عنوان حافظ دين خدا، اين است که در هر زماني مراقب افکار امت باشند و با انحرافات مقابله کنند. يکي از تفاوت‌هاي بارز بين امام و غير امام همين است. حکّام جور که براي قدرت طلبي و مطامع دنيوي و حيواني سراغ حکومت مي‌آيند، دنبال اين مسائل نيستند.

حتي بسياري از کساني هم که مدعي دينداري‌اند اصلاً خودشان انحراف ايجاد مي‌کنند. حال در طول زمانها چه کسي بايد باشد که بتواند تشخيص دهد انحراف چيست و جلوي انحرافات را بگيرد؟ اين وظيفه امامان معصوم(ع) در زمان حضور و نائبان آنها در زمان غيبت است. اين نکته‌ي خيلي مهمي است.

در ميان ائمه‌ي ساير مذاهب، کدام يک از آنها را سراغ داريد که در زمان خودشان يک فتنه يا انحراف عقيدتي و بدعتي را تشخيص داده و با آن مقابله کرده باشند؟ البته آن بدعتي که بر اساس مباني ديني بدعت باشد، نه آنکه روي کج‌فکري‌ها و جهالت‌هاي خودشان، خيلي از مسلمات ديني را بدعت بنامند. همچنانکه ابن تيميه کارش به جايي رسيد که رفتنِ زيارت قبر رسول خدا(ص) را بدعت دانست. اين روي کج فکري است.

اما آن کسي که شاخص دقيق تشخيص بدعت از غير بدعت، فتنه از غير فتنه است، فقط امام معصوم(ع) است.

اين تشخيص و مقابله در زندگي امام باقر(ع) وجود داشته است. افرادي در زمان امام باقر(ع) ادعاي علم غيب مي‌کردند، مثل مغيرة بن سعيد عجلي، کسي که در حضور امام باقر(ع) با گستاخي و بي‌حيايي فراوان به ايشان عرض مي‌کرده «إني أعلم الغيب»، شايد منظورش اين بوده که اتفاقاتي که طي چند روز آينده مي‌افتد، تا يک حدّي خبر دارم.

حال برخورد امام باقر(ع) چگونه بوده است؟ حضرت نسبت به اين فرد که ادعاي علم غيب کرد، با لحني تند او را از آن مجلس بيرون کردند و در ميان مردم مورد لعن قرار دادند.

در زمان ما هم افرادي وجود دارند که مدعي‌ هستند. ادعاها و پيشگويي‌هايي مي‌کنند، کِي فلان قضيه اتفاق مي‌افتد؟ اين کار با سيره‌ي ائمه طاهرين(ع) و سيره‌ي امام باقر(ع) سازگاري ندارد و ما طلبه‌ها بايد با اين مسائل مقابله کنيم.

اکنون در جامعه‌ي ما چه بسيار کتاب‌هايي پر از قضايايي است که هيچ اساس ندارد و يک عده‌اي که فقط به فکر منافع مادي و اقتصادي خود هستند، اين کتب را در تيراژ وسيعي منتشر کرده و به أنحاء و أقسام روش‌هاي موجود براي فروش آن متوسل مي‌شوند. براي ترويج يک قضيه دروغ و بي اساس، ادعاهايي که هيچ اساسي ندارد. اما برخورد امام باقر(ع) با مغيره که فقط ادعاي علم غيب مي‌کرد و مي‌گفت من مي‌دانم فلان آدم چه روزي خواهد مُرد، و از اين قبيل ادعاها، آنچنان بود.

توصيه به اعتدال در کلام امام باقر (عليه السلام)
امام باقر(عليه السلام) در يکی از توصيه‌‌ها که به شيعان دارند، تعبير خيلی جامعی می‌‌فرمايند:
حُمَيْدُ بْنُ زِيَادٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَمَاعَةَ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ أَبَانٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(ع) قَالَ: «يَا مَعْشَرَ الشِّيعَةِ شِيعَةِ آلِ مُحَمَّدٍ كُونُوا النُّمْرُقَةَ الْوُسْطَى يَرْجِعُ إِلَيْكُمُ الْغَالِي وَ يَلْحَقُ بِكُمُ التَّالِي فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ مِنَ الْأَنْصَارِ يُقَالُ لَهُ سَعْدٌ جُعِلْتُ فِدَاكَ مَا الْغَالِي قَالَ قَوْمٌ يَقُولُونَ فِينَا مَا لَا نَقُولُهُ فِي أَنْفُسِنَا فَلَيْسَ أُولَئِكَ مِنَّا وَ لَسْنَا مِنْهُمْ قَالَ فَمَا التَّالِي قَالَ الْمُرْتَادُ يُرِيدُ الْخَيْرَ يُبَلِّغُهُ الْخَيْرَ يُؤْجَرُ عَلَيْهِ»؛(کافی ج2 ،76)

امام(ع) مي‌‌فرمايد: شما شيعيان آل محمد(ص) بايد نمرقه‌ي وسطي باشيد -نمرقه، تکيه‌گاه مياني است- آن کسي که جلو رفته محلق به شما شود و آن کسي که غلو مي‌کند، به سوي شما بازگردد.
يکي از اساسي‌ترين کارهايي که امام باقر(ع) و ساير ائمه ما مي‌کردند مبارزه‌ي با غلو است. در زمان امام باقر(ع) افرادي نسبت به حضرت اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب(ع) غلو مي‌کردند، حضرت تصريح فرموده است که «لَا تَضَعُوا عَلِيّاً دُونَ مَا وَضَعَهُ اللهُ وَ لَا تَرْفَعُوا عَلِيّاً فَوْقَ مَا رَفَعَهُ اللهُ‌‌»(امالی شیخ صدوق 216) اميرالمؤمنين را کمتر از آنچه خدا قرار داده قرار ندهيد، خدا او را حجت خودش و وصي بلا فصل رسول خدا(ص) قرار داده با آن مقاماتي که در جاي خودش مشخص است، از طرف ديگر او را بالاتر از آنچه که خدا بالا برده شما بالا نبريد. يعني آن حدّ واقعي‌اش را بيان کنيد. نمرقه‌ي وسطي باشيد. يعني تجاوز از حدّ و غلو نکنيد.

مثلا در مورد ائمه‌ي معصومين(عليهم السلام) هيچ کس نبايد بگويد مستقلاً در عالم تکوين دخالت مي‌کنند، ما ولايت تکويني ائمه(ع) را قبول داريم، اما ولايت آنها به اذن الله تبارک و تعالي است. هيچ فقيه و عالمي از علماي شيعه نداريم که بگويد ما ولايت تکويني ائمه(ع) را بالاستقلال قبول داريم.
اهل‌سنت يا وهابي‌ها روي جهالت يا عناد و دشمني که با شيعه دارند اين نسبت‌هاي ناروا را به شيعه مي‌زنند، در حاليکه ما نسبت به ائمه اطهار(ع) ولايت تکويني آنها، علم آنها به ماکان و مايکون و... را قبول داريم، منتها به اذن الله. اين وُسطَي بودن، همان اعتدال و روش معتدلانه‌اي است که در سيره‌ي ائمه معصومين(ع) نسبت به آن خيلي تأکيد شده است.

در اعتقادات ما اعتدال داشته باشيم نه غلو کنيم و نه کمتر، در اخلاقيات اعتدال داشته باشيم، در اقتصاد اعتدال داشته باشيم، در همه امور ما بايد نمرقه‌ي وسطي باشيم.

پس امام به عنوان يک ذره‌بين مراقب انحرافات و بدعت‌ها است و اين نمونه‌اي از سيره امام باقر(ع) در مخالفت با اهل غلوّ و بدعت است.

در اين آيه شريفه‌ي «هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِاْلأَخْسَرينَ أَعْمالاً الَّذينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ هُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعًا» در روايتي امام باقر(ع) در مورد آنها که خسارت‌بارترين عمل را دارند مي‌فرمايد «هم النصاري و القصيصون و الرهبان و اهل الشبهات و الاهوي من اهل القبلة» زيانکارترين افراد علماي مسيحيت هستند که نگذاشتند جمع زيادي از مردم سراغ حق بيايند و کتمان کردند آنچه در انجيل بود و نگذاشتند مسيحيان اسلام را بپذيرند.

اهميت نشر فرهنگ اهل بيت(عليهم‌‌السلام) در کلام امام باقر(عليه‌‌السلام)
نکته‌‌ی بعد که برای ما مهم است، مطلبي است که سعد اسکافی نقل می‌‌کند. سعد به امام باقر(ع) عرض کرد «إِنِّي أَجْلِسُ فَأَقُصُّ وَ أَذْكُرُ حَقَّكُمْ وَ فَضْلَكُمْ!»، من در مجلسي مي‌نشينم و راجع به فضل شما و حقّ شما حرف مي‌زنم. حالا اين درسهاي ما، مجالس روضه ما و هر جايي که راجع به حقّ اهل‌بيت(عليهم السلام) صحبت شود، از مصاديق اين روايت است. حضرت فرمود «وددتُ أن علي کلّ ثلاثين ذراعاً قاصاً مثلک»(رجال الكشي - إختيار معرفة الرجال، 215) مي‌فرمايد من دوست دارم در فاصله هر سي ذراع کسي نشسته باشد و مثل تو مشغول تکلّم باشد.

امروز حل همه‌ي مشکلات بر حول محور امامت است که واقعاً براي مشکلات جهان امروز و دنياي اسلام هيچ راه حل ديگري غير از اين وجود ندارد و بايد همه مذاهب اسلامي بر حول محور امامت گرد آيند.

آقاي تاج الدين هلالي و آقاي کريمه که از علماي الازهر هستند و به قم آمده بودند در هر دو ديدار از ايشان پرسيدم براي حل مشکل اين تکفيري‌ها و داعشي‌ها، اين قضايايي که امروز بلاي جان مسلمين شده چه راه حلّي داريد؟ بعد از جوابي که دادند من گفتم راه حلّش فقط اين است که اهل‌بيت(عليهم السلام) را محور قرار دهيم.

گفتم البته تکفيري‌ها اين حرف‌ها را از علماي سلف شما ياد گرفته‌‌اند. هر روزي يک چيزي را مصداق کفر قرار مي‌دهند و يک بخشي از مسلمين را از دايره‌ي اسلام خارج مي‌کنند و کافر مي‌‌نامند، در حالي که ضابطه‌ي کفر در اختيار من و شما نيست. ضابطه‌ي کفر را بايد خود شارع و مبين دين بيان کرده باشد.

امروز مي‌گويند اگر در تلفن همراه قرآن خوانده شود کفر است، تو که جاهل به دين هستي، چه حقي داري که بگوئي اين کفر است. از خواب برمي‌خيزند مي‌گويند امروز نگاه کردن به فلان ديوار، کفر است، امروز زدن فلان حرف، کفر است. خوشبختانه مردم و مسلمين فهميده‌اند که اينها روي هوا و هوس اين فتاوا را صادر مي‌کنند.

امروزه روشن شده از زماني که وهابيت به وجود آمد و به مثل ابن تيميه‌ها پر و بال دادند براي اين بود که در دين بدعت به وجود آورند، ضابطه‌هاي جعلي درست کنند و هر روز يک کسي را به اسم دين به راحتي به قتل رسانند. بايد به اهل‌بيت توجه داشته باشيم، بايد مقامات واقعي اهل‌بيت را براي مردم بيان کنيم، بايد کلمات و حقايق آنها را بيان کنيم. البته نبايد بگذاريم اختلاف ايجاد شود.

ما اينقدر مطالب از ائمه‌ي طاهرين(ع) داريم که يک روايتش ممکن است يک کشوري را مستبصر کند و به هدايت برساند.

مناظره‌هايي که امام باقر(ع) با مسيحيان، با هشام بن عبد الملک، حتّي با رئيس خوارج زمان خودش داشته، ما را موظف مي‌کند که در زمان خودمان هر طلبه و هر گروهي با ساير مذاهب بنشينيم و مناظره کنيم، هر کدام از اينها را که بيان کنيم بيان مقامات آنهاست.

راجع به صيحه‌اي که آن قصيص از کثرت علم امام باقر(ع) زد شنيده‌ايد. آن قصيص که در شام خيلي هم محترم بود، چند تا سؤال از امام باقر کرد امام آن چنان به او جواب دادند که رو کرد به مسيحي‌ها و گفت لا تسألوني، ديگر از من سؤال نکنيد هر چه مي‌خواهيد از اين آقا سؤال کنيد و عده‌ي زيادي در همان مجلس از مسيحيت به اسلام گرويدند. ما بيائيم اينها را ذکر کنيم، امروز يکي از وظايف اصلي ما اين است که حقيقت امامت، فضايل ائمه معصومين(ع)، کلمات و حقايق آنها را هر چه بيشتر براي نسل امروز بيان کنيم.

رشد جامعه در گرو اين هست، اميدوارم که ان شاء الله خداي تبارک و تعالي کشور و نظام مقدس ما را، مسئولين ما را، حوزه‌هاي علميه ما را، مراجع معظم، رهبري معظم انقلاب(دامت برکاتهم) را و همه‌ي خدمتگزاران به اسلام را در اين کشور و غير اين کشور، به برکت ائمه طاهرين(ع) خصوصاً امام باقر(ع) مؤيد و موفق بفرمايد.

 
وصلّی الله علی محمد و آله الطاهرین

برچسب ها :


نظری ثبت نشده است .