موضوع: اجزاء
تاریخ جلسه : ۱۳۷۹
شماره جلسه : ۹
-
خلاصه مطالب گذشته
-
تحقيق امام(ره) در مسئله
-
فرق بين تبديل امتثال و امتثال بعد از امتثال
-
محال بودن تبديل امتثال به امتثال به معناي بقاء امر بعد از امتثال
-
اتيان مصداق دوم براي رسيدن به غرض بيشتر
-
نظر استاد محترم
-
نقد و بررسی نکتهای در کلام مرحوم اصفهاني(ره)
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
الحمدلله رب العالمين و صلى الله على سيدنا محمد و آله الطاهرين
خلاصه مطالب گذشته
فرمايش مرحوم محقق اصفهاني(اعلي الله مقامه شريف) و تحقيقي را که ايشان ارائه دادهاند ملاحظه فرموديد، که آن نظري که در متن کتاب نهاية الدرايه بيان کردهاند، با آن نظري که در حاشيه دادهاند، يک مقداري مرتبط هست، در متن به صورت کلي فرمودهاند: تبديل امتثال به امتثال عقلاً محال است و امکان ندارد، اما در حاشيه فروضي را ذکر کرده و در يک فرض تبديل امتثال به امتثال را از نظر عقلي و ثبوتي جايز دانستهاند.ايشان در حاشيه در اين فرض که ملاک امتثال را حصول غرض مولا بدانيم و ثانياً مراد از اين غرض غرضي باشد که قائم به فعل مولاست و ثالثاً مسئلهي ملازمه در کار باشد، يعني خداوند مکلف را به اتيان نماز تکليف کند، منتهي نه هر حصهاي از نماز، بلکه آن حصهاي مراد خداوند هست، که ملازم با حصول غرض خداوند هم باشد، ولو به نحو ملازمت اتفاقيه، که در اينجا مرحوم اصفهاني(ره) فرموده: حال اگر کسي نماز را خواند و شک کرد که آيا آن حصهي ملازمه با حصول غرض محقق شده يا نه؟ ميتواند مجدداً امتثال کند.
(سؤال و پاسخ استاد محترم) در متن نهاية الدرايه ايشان تصريح کرده که عقلاً تبديل امتثال به امتثال محال است و ديگر تفصيلي نداده که مدار امتثال را موافقت امر بدانيم و يا حصول غرض، بلکه اين حرفها و فرمايشات را در حاشيه ذکر کردهاند که بين متن و حاشيه اين اختلاف وجود دارد و عرض کردم که اين حاشيه، يک حاشيهي توضيحي نيست، در فرمايش خودشان که اينطور نبوده، که مثلا يک عبارتي در نهاية الدرايه مشکل بوده و ايشان خواسته توضيح بدهد.
راجع به منظومهي حاجي سبزواري گفتهاند که: يک کسي اين اشکال را ميکرد و ميگفت که: حاجي سبزواري فلسفه را به نظم و شعر درآورده و ديد که کسي اين مطالب را نفهميده و لذا بعد همان اشعار خودش را شرح کرده و به عنوان شرح منظومه توضيح داده، اما در اينجا مرحوم اصفهاني(ره) در مقام توضيح نيست.
(سؤال و پاسخ استاد محترم) درست است آنها هم عنوان مأموربه دارد، اما آنچه که مطلوب مولا هست، آن حصه ملازم است، البته اين نکته را عرض کنيم که ايشان اصلاً شايد ملتزم شود به اينکه اينها اصلاً مأموربه هم نيست، يعني در اين فرض سوم، اگر گفتيم که: آنچه که واجد است، نماز ملازم با حصول غرض مولاست، که اگر غرض مولا حاصل نشود، اين مأموربه هم نيست و واجب هم نيست، آن وقت نکته اين است که پس چرا ميگوييم: تبديل امتثال به امتثال، اصلاً عنوان تبديل امتثال به امتثال نيست، که اگر اجازه بدهيد عرض ميکنيم.
تحقيق امام(ره) در مسئله
در اين فرمايش مرحوم اصفهاني(ره) اشکالاتي وارد است، که ما تحقيق امام(ره) در مسئله را عرض ميکنيم و بعد از اين تحقيق، اشکالاتي هم که به فرمايش ايشان وارد است روشن ميشود.اما قبل از اين بيان فرمايش امام(ره) بيان اين نکته مهم اين است که چرا ايشان مدار امتثال را روي حصول غرض برده، در حالي که مدار امتثال غير از موافقت امر چيز ديگري نيست و امتثال از نظر عقلي، يعني همين که انسان امر مولا را موافقت کند و همين که ماتيبه با مأموربه موافق باشد، حال در اينجا غرض واقع شود يا نه؟ که اين را بعد از فرمايش امام(ره) بيشتر توضيح ميدهيم.
فرق بين تبديل امتثال و امتثال بعد از امتثال
امام(رضوان الله تعالي عليه)(مناهج، جلد اول، صفحهي 305) در ابتدا مقدمهاي را ذکر کرده و فرموده: دو بحث در اينجا وجود دارد؛ يک بحث تبديل امتثال به امتثال است، يعني مکلف امتثالي را انجام دهد و بعد امر باقي بماند، که بعد از بقاء امر مکلّف بايد امتثال دومي را انجام دهد، معناي تبديل امتثال به امتثال اين است که امتثال دوم بعد از امتثال اول باشد و بعد از امتثال اول امر باقي باشد.بحث دوم اين است که اگر مکلف مصداقي از مأموربه را اتيان کرد، ميخواهيم ببينيم که حالا مصداق دوم را ميتواند اتيان کند يا نه؟
حال بين اين دو بحث چه فرقي وجود دارد؟ فرق مهم بين اين دو بحث اين است که در مسئلهي تبديل امتثال به امتثال، امتثال اول که محقق شد، بايد بگوييم: امر باقي است و ميخواهيم ببينيم که حال مکلف امتثال دوم را، به عنوان اينکه اين امر باقي است ميتواند انجام بدهد يا نه؟ اما در بحث دوم، بحث از بقاء امر نيست، بلکه در بحث دوم مکلف آمده و مصداقي از نماز را آورده و امتثال هم واقع و امر هم ساقط شده، اما ميخواهيم ببينيم که آيا ميتواند يک مصداق دومي را بياورد يا نه؟ و آيا آوردن يک نماز دوم مشروعيت دارد يا نه؟
ايشان فرموده: در اين دو بحث، مقداري در بين کلمات اعلام خلط شده، که بايد اين دو را از يک ديگر تفکيک کنيم.
محال بودن تبديل امتثال به امتثال به معناي بقاء امر بعد از امتثال
ايشان فرموده: قائلين به تبديل امتثال به امتثال، مثل مرحوم آخوند(ره)، اگر مرادشان همين بحث اول باشد، به نظر ما محال است که امتثال اول محقق شود و امر باقي باشد، تا بگوييم: به برکت اين بقاء امر امتثال دوم محقق شده يا ميشود، چون لازمهي اين حرف بقاء معلول بلا علت است، امر معلول آن غرضي است که در فعل است و مکلف هم در عالم خارج اين فعل را آورده و غرض حاصل شده، لذا وقتي که غرض حاصل شده، اگر امر بخواهد باقي بماند، معناي بقاي امر، بقاء معلول بلا علت است و از جهت عقلي نميشود معلول بلا علت باقي بماند و اين محال است.پس اگر مرادشان از تبديل امتثال به امتثال اين باشد، حکم ميکنيم به اينکه اين عقلاً محال است و ثبوتاً ممتنع است.
(سؤال و پاسخ استاد محترم) عبارت مرحوم آخوند(ره) يک مقداري اضطراب هم دارد، مرحوم آخوند(ره) فرموده: بعد از اينکه امتثال اول واقع شد، اگر بگوييم که: امر باقي است، که به اين معنا تصريح ميکند که بگوييم: هنوز امر باقي است، چون آن غرض اقصي حاصل نشده است، که امام(ره) فرموده: اگر بگوييم که: امر باقي است، معلول بلا علت ميشود و امر معلول آن غرضي است که در همين فعل مکلف موجود شده است و وقتي هم فعل آمد، غرض قائم به اين فعل هم آمده و ديگر بقاء امر، بقاء بلا علت ميشود.
اتيان مصداق دوم براي رسيدن به غرض بيشتر
اما در قسمت دوم بحث فرموده: اين را قبول داريم که اگر مکلف مصداقي از مأموربه را انجام داد، امتثال واقع شده و امر هم ساقط ميشود، اما اگر بخواهد مصداق دومي را براي حصول غرض مولا انجام دهد، که بيشتر غرض مولا را محقق ميکند، در اينجا عيبي ندارد.البته باز قيدي زده و فرموده: در اينجا که ميگوييم: عمل دوم اشکالي ندارد، در صورتي است که عمل اول علت تامه براي حصول غرض مولا باز نباشد و لذا اگر مکلف عمل اول را انجام داد، مثلا نمازش را با همهي شرايط و خصوصيات و حضور قلب و تمام خصوصياتي که براي آن ممکن بوده انجام داد و يقين دارد که ديگر هر غرضي که مولا از اين نماز داشته محقق شده، در اين صورت عمل و مصداق اول علت تامه براي حصول غرض مولا است و لذا نميتواند مصداق دوم را انجام دهد و لذا مصداق دوم مشروع نيست.
اما در جايي که احتمال ميدهد که تمام اغراض مولا حاصل نشده و بگويد: با عمل دوم غرض مولا را بيشتر تحصيل ميکنم، در اين صورت اشکالي ندارد.
اما اينکه در بحث اول فرموده: امتثال دوم محال است و در اين بحث فرموده: عمل دوم اشکالي ندارد، براي اين است که وقتي به عقل مراجعه ميکنيم، عقل حکم به لزوم تحصيل غرض مولا ميکند، ولو اينکه امري هم در ميان نباشد، مثلا اگر عبد ببيند که بچهي مولا دارد غرق ميشود و از بين ميرود، در اينجا ولو مولا براي نجات دادن اين بچه امري نکرده، اما بر اين عبد لازم است که اين عمل را انجام بدهد، براي اينکه غرض مولا حاصل شود و براي لزوم تحصيل غرض نياز به امر نداريم.
در اينجا هم همين طور است، براي اينکه عملي را انجام داده و نمازرا خوانده و يا در سال اول حجش را رفته، حال نميداند که آيا غرض مولا را درست انجام داده يا نه؟ لذا مصداق دومي را به اين عنوان که به غرض مولا وفا کند انجام ميدهد، که فرموده: از نظر عقلي هيچ اشکالي بر او متوجه نيست.
در مورد بحث هم بعضي از اصوليين به آن تصريح کردهاند که اين در جايي است که يقين دارد که با عمل اول غرض اقصي حاصل نشده است، لذا در جايي که يقين دارد که با عمل اول غرض اقصي حاصل شده، در آنجا همه حتي خود آخوند(ره) هم فرموده: که تبديل امتثال به امتثال معنا ندارد.
لذا فرض بحث در جايي است که يا شک دارد و يا يقين دارد به اينکه غرض اقصي حاصل نشده، که در اينجا ميخواهيم ببينيم که آيا عمل دوم درست است يا نه؟
(سؤال و پاسخ استاد محترم) در اينجا امتثال اول محقق شده و اگر عبد نماز دوم را نخواند، در قيامت وي را عقاب نميکنند، منتهي اگر عمل دوم انجام شد، در اينجا يک تعبير خاصي آورده و فرموده: وقتي عمل دوم انجام شد، ديگر به آن امتثال نميگوييم، بلکه خداوند از باب عنايت اجري به او ميدهد، از باب اينکه اين عبد انساني است که نسبت به معبودش مطيع است و لذا عنايتاً اجر اضافهاي به خاطر اين عمل دوم به او ميدهد.
فرض بحث اول و دوم را خوب دقت کنيد که در بحث اول قائل به بقاء امر بعد از امتثال اول هستيم، اما در بحث دوم قائل به عدم بقاء امريم، که وقتي اين مصداق را آورد ديگر امري نيست، ولذا بنا بر چه ملاکي عمل دوم را ميخواهد انجام دهد؟ لذا سراغ عقل ميرويم که ميگويد: تحصيل غرض مولا لازم است، ولو امري از طرف مولا نباشد، اما حتي خود ايشان هم تصريح کرده که مصداق دوم، اسمش امتثال نيست، چون ديگر امري وجود ندارد و اين مصداق دوم را به اميد اينکه خداوند و مولا به او عنايت زائدهاي داشته باشد انجام ميدهد و انجام هم نداد بحثي ندارد، اما ديگر در اينجا عنوان امتثال نيست.
(سؤال و پاسخ استاد محترم) اين يک بحث اثباتي است که بحث مفصلي هم دارد که به اين ميرسيم، که بعضي مثل مرحوم آخوند(ره) گفتهاند: اين هم از قبيل قسم اول، يعني تبديل الامتثال بالامتثال است، اما امام(ره) فرموده: اين نماز فرادايي که خوانده و بعد هم نماز جماعت ميخواند، از قبيل قسم دوم است و اصلاً تبديل امتثال به امتثال نيست، البته بحث ديگري هم که وجود دارد اين است که آخوند(ره) بنا بر اين مبنا فرموده: کسي که مثلا نماز فرادا خوانده و بعد جماعتي منعقد شده، نماز جماعت را بايد به نيت وجوب بخواند، امام(ره) فرموده: بايد به نيت استحباب بخواند و شاهدي هم از فتاواي فقهاء آورده که بايد به نيت استحباب بخواند، که اين بحث اثباتي است که بعدا به آن ميرسيم.
نظر استاد محترم
حال مقداري ذهن خود را از اين مباني و فرمايشات خالي کنيم، آنچه در مسئله مشکل ايجاد کرده، همين لفظ امتثال است، يعني اگر آخوند(ره) هم ميگفت: آوردن يک مصداقي بعد از مصداق، شايد اين همه اشکالات به ايشان وارد نميشد، لذا اصلاً بحث را اينگونه بيان کنيم که اگر کسي عملي را انجام داده و صدق امتثال هم بر آن ميکند، ميخواهيم ببينيم که آيا عمل دومي را ميتواند انجام دهد يا نه؟در اينجا اصلاً بحث اين نيست که اسم عمل دوم را امتثال بگذاريم، که بگوييد: در امتثال بايد يک امري باشد. عمده دعوي و نزاع ها در اين است که از اول الفاظي را در ميان ميآورد و همين الفاظ دست و پاي انسان را ميبندد.
لذا ميخواهم عرض کنم که اين توجهي که امام(ره) بيان کرده بسيار دقيق و ظريف است، يعني اصلاً ظاهر کلمات بزرگان همان فرض اول است، که امتثالي انجام شده و بگوييم که: امر ثابت نشده، حال بگوييم که: امتثال دوم انجام شود، که آيا اين عقلاً امکان دارد يا نه؟
پس واقع بحث مطلب دوم است و دنبال اين نيستيم که اسم عمل دوم را امتثال بگذاريم يا نگذاريم، بلکه ميخواهيم ببينيم که آيا اگر کسي عملي را انجام دا،د بعد بين خودش و خدا بگويد که: شايد در اين عمل نقصاني باشد ولذا مصداق دومي را انجام ميدهم، آيا اين امکان دارد يا نه؟
به نظر ما همان طور که امام(ره) در اين فرض بيان کرده، بايد بگوييم که: امکان دارد و اگر مراد از تبديل امتثال به امتثال اين باشد، اين نه تنها عقلاً ممکن است، بلکه از نظر عقل مطلوبيت هم دارد و در واقع چيزي شبيه باب احتياط ميشود که عقل ميگويد: براي اينکه موافقت تامه با مولي بکنيد، بايد احتياط داشته باشيد.
اما اگر مراد از تبديل امتثال به امتثال مطلب اول باشد، امام(ره) اشکال کردهاند که امر بلا علة ميشود و اين اشکال درست است.
اشکال ديگري هم ما عرض ميکنيم که اگر بنا باشد به امتثال اول امر ساقط نشود، به امتثال دوم هم نبايد ساقط شود، به امتثال سوم هم نبايد ساقط شود، چون بالأخره چه موقع ميتوانيد يقين صد در صد پيدا کنيد به اينکه غرض مولا حاصل شده است؟ و اين اصلاً يک لغويتي در پي دارد که نه به عمل دوم و نه سوم و نه چهارم، که به هيچ کدام از اينها امر نبايد ساقط شود.
آقاي خوئي(ره) هم فرموده: که عقلاً محال است و اصفهاني(ره)(در متن نهايه) و مرحوم محقق عراقي(ره) و عده کثيري از اعلام و بزرگان، حتي از اصوليين حي، عدهي زيادي ميگويند که: تبديل امتثال به امتثال عقلاً محال است، چون فرض بحث روي همين است که بر عبارت آخوند(ره) تکيه کردند که فرموده: بعد از امتثال بگوييم: هنوز امر باقي است، که البته اگر در کفايه را خوب دقت کنيد، ايشان فرموده: امر به ملاک و حقيقتش باقي است، که آيا خواسته بگويد که: امر به خطابش باقي نيست، اما به ملاکش باقي است، مراد ايشان از اين به ملاک و به حقيقت چيست؟ بايد مقداري دقت شود.
اما اگر ما بحث را روي واقع ببريم که مصداقي از تکليف را انجام دادم و يقين هم دارم که ذمهي من بريء شده و اگر عملي انجام ندهم، در قيامت عقاب نميشوم، اما بين خودم و وجدانم ميگويم: ميخواهم عمل و مصداق دومي انجام دهم، که اين مصداق غرض مولا را بيشتر محقق ميکند، آيا اين ممکن است يا نه؟ که به نظر ما نه تنها ممکن است، بلکه مطلوب هم هست.
اما همانطور که امام(ره) هم بيان کرده، در اين فرض دوم مسئلهي امتثال معنا ندارد و عمل دوم صدق به امتثال نميکند، چون امتثال در جايي است که امري باشد که آن را امتثال کنيم، اما در اينجا فرض اين است که امري نيست و صدق تبديل هم نميکند.
(سؤال و پاسخ استاد محترم) در اين مسائل بحث ما، بحث عقلي است و در باب اطاعت و عدم اطاعت مولا، تنها ميداندار عقل است و عقل حاکم است و بايد ببينيم که عقل چه ميگويد؟ حال اگر عملي را انجام دادي و موافقت با امر مولا کردي، آيا عقل ميگويد: ديگر حق نداري عمل دوم را انجام دهي و اگر به عقل بگوييم: با عمل دوم غرض مولا را بيشتر استيفاء ميکنم، عقل ميگويد که: نميتواني انجام دهي؟ از نظر عقل هيچ استحالهاي ندارد، بلکه نه تنها از نظر عقل مطلوبيت دارد، که رجحان هم دارد، چون مصداقي از مصاديق باب احتياط ميشود.
(سؤال و پاسخ استاد محترم) اصلاً فرض اين است که عمل دوم خصوصيت زائدهاي دارد، که غرض مولا را بيشتر تحصيل ميکند، که اين از نظر عقلي هيچ اشکالي ندارد.
نقد و بررسی نکتهای در کلام مرحوم اصفهاني(ره)
نکتهاي راجع به فرمايش مرحوم اصفهاني(ره) عرض کنيم که ايشان از اينجا شروع کرده که مدار امتثال به اين است که موافقت با امر باشد يا موجب حصول غرض باشد و بعد بنا بر هر دو فرض بحث کردهاند. اما ادعاي ما در اينجا نسبت به اين فرمايش اين است که اصلاً مدار امتثال غير از موافقت امر چيز ديگري نيست، و لذا اگر مولا امري کرد و اصلاً غرضش را ندانيم، اگر با اين امر موافقت کرديم، اين امتثال هست.اما معناي روشني براي اينکه بگوييم: امتثال به ملاک حصول غرض است، حال چه غرض قائم به فعل و چه غرض قائم به مولا، پيدا نکرديم.
اگر بگوييد که: در اين مثال که بچهي مولا غرق ميشود و عبد او را نجات ميدهد، که اگر نجات ندهد استحقاق مزمت دارد چه ميگوييد؟ که بحث امتثال هم در آن نيست، بلکه بحث در اين است که در رابطهي بين اين عبد و مولا، عبد اين حق مولويت را حس ميکند، که حقوقي که مولا بر وي دارد را رعايت ميکند، مثل احترامي که نسبت به مولا ميگذارد، که مولا امر نکرده که هر روز صبح در را باز کن و به من سلام کن و دست من را ببوس، اما عبد هر روز صبح دست مولا را ميبوسد، که اين براي رعاية حق مولويت مولي است و بين امتثال و رعايت حق مولا خيلي فرق است.
اما اينکه بگوييم: امتثال اصلاً در باب غرض ميآيد صحيح نيست و از همينجا به مرحوم آخوند(ره) هم اشکال وارد است که ايشان عمل دوم را براي تحصيل غرض اوفي، مصداق امتثال قرار داده، اما اين عنوان امتثال را ندارد.
پس در تحقيق مسئله در يک هفته گذشته تمام مباني آقايان در باب تبديل امتثال به امتثال را عرض کرديم و هر چه حرف بود گفتيم، حال شايد حرفهايي باشد که ضرورتي نداشته باشد و خودتان مراجعه بفرماييد.
هذا تمام الکلام بحسب مقام ثبوت و حال مقام اثبات آن رواياتي است که مرحوم آخوند(ره) براي تبديل امتثال به امتثال آورده، که اين را مراجعه بفرماييد و ببينيد که اثري از باب تبديل امتثال به امتثال هست، يا از همين باب دومي است که امروز بيان کرديم.
نظری ثبت نشده است .