موضوع: اجزاء
تاریخ جلسه : ۱۳۷۹
شماره جلسه : ۱۲
-
بررسي دلالت روايت ابو بصير
-
فروض متصور در نماز دوم
-
نظر استاد محترم در اشکال بر مدعاي آخوند(ره)
-
اشکال دوم بر مدعاي آخوند(ره)
-
اشکال سوم بر مدعاي آخوند(ره)
-
حمل روايت ابو بصير بر تقيه
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
الحمدلله رب العالمين و صلى الله على سيدنا محمد و آله الطاهرين
بررسي دلالت روايت ابو بصير
بحث در اين بود که آيا استدلال به روايت ابو بصير براي مسئله تبديل امتثال به امتثال صحيح است يا نه؟ در بحث ديروز سند روايت را عرض کرديم که در آن سهل بن زياد واقع شده و قرائن داله بر وثاقت سهل بيش از قرائن و شواهد بر تضعيف او هست و ميتوان به روايت او اعتماد کرد. حال که مسئله سند تمام شد، بحث در اين است که دلالت اين روايت به چه نحوي است.در روايت آمده که کسي به نحو فرادي نماز خواند و بعد جماعتي منعقد شد، که حضرت ميفرمايند: جماعت را هم با اينها بخوان، «فَقَالَ صَلِّ مَعَهُمْ يَخْتَارُ اللَّهُ أَحَبَّهُمَا إِلَيْهِ»، محبوبترين اين دو نماز در نزد خدا، مختار خداوند است. حال آيا اين تعبير «يَخْتَارُ اللَّهُ أَحَبَّهُمَا إِلَيْهِ»، دلالت بر مدعاي مرحوم آخوند(ره) دارد يا نه؟ يعني دلالت بر اين دارد که هم عمل اول امتثال است و هم عمل دوم، که هر دو عنوان امتثال را داشته باشند، لکن خداوند أحب را اختيار ميکند و اگر چنين دلالتي در آن باشد، در اينجا مدعاي مرحوم آخوند(ره) ثابت ميشود، يعني ميتوانيم بگوييم: روايت بر تبديل امتثال به امتثال و امتثال بعد الإمتثال دلالت دارد و اين نه تنها جايز است، بلکه صحيح و بالاتر از صحيح مطلوبيت بيشتري هم براي خداوند دارد.
اما انصاف اين است که اين روايت دلالت بر اين معنا ندارد، مطلبي را کثيري از بزرگان در اينجا بيان کردهاند و آن اين است که اين نماز دوم ديگر به قصد امتثال همان امر اول نيست، بلکه نماز دوم به قصد امتثال امر دومي است که به استحباب جماعت تعلق پيدا کرده است.
فرض اين است که نماز دوم نماز جماعت است و اين شخص قبلاً نمازش را فرادي خوانده و حال در جماعت شرکت ميکند و همان نماز را ميخواند، که اين نماز دوم عنوان موافقت با امر استحبابي متعلق به جماعت را دارد.
بنابراين اصلاً از موضوع بحث تبديل امتثال به امتثال خارج ميشود، چون عرض کرديم که در تبديل امتثال به امتثال بايد عمل دوم به قصد همان امر وجوبي متعلق به عمل اول انجام شود، در حالي که در اينجا عمل دوم به قصد امر استحبابي متعلق به جماعت واقع ميشود.
در نتيجه دو حکم و موضوع داريم و دو نوع اطاعت مطرح است که اصلاً ربطي به بحث تبديل امتثال به امتثال ندارد، که عرض کردم اين مطلب را کثيري از بزرگان از اصوليين در جواب از مرحوم آخوند(ره) بيان کردند.
(سؤال و پاسخ استاد محترم) استحباب هم امر دارد، هم امر وجوبي و هم امر استحبابي قابل امتثال است، منتهي امتثال امر وجوبي عقلاً لازم است، اما امتثال امر استحبابي عقلاً لازم نيست و رجهان دارد. وقتي يک عمل استحبابي را انجام ميدهيد، الآن به عنوان يک فرد ممتثل نسبت به دستور رجحاني مولا شناخته ميشويد، که اين مسلم است، و لذا ميگوييم: در اينجا اين عمل دوم به عنوان امتثال امر استحبابي متعلق به جماعت است و در اين صورت ديگر از بحث تبديل امتثال به امتثال خارج است.
استحباب يک عنوان زائد بر عمل است و نه عنوان غير عمل، يعني در عمل دوم همان عمل اول انجام ميشود، البته با يک اضافه و خصوصيت، که چون همان عمل اول با يک خصوصيت زائده است ميگوييم: خداوند هر کدام را خواست اختيار ميکند.
(سؤال و پاسخ استاد محترم) اشتباه شما اين است که فکر ميکنيد که فقط امر استحبابي دارد، عمل دوم في الواقع هم امر وجوبي نسبت به اصل صلاة دارد و هم امر استحبابي، منتهي اين عمل دوم را به چه نيتي انجام ميدهيد؟ بحث الآن همين است که آيا عمل دوم را به نيت امر وجوبي متعلق به عمل اول انجام ميدهيد و يا به نيت امر استحبابي؟ مشهور يعني بعد از مرحوم آخوند(ره) گفتهاند: اين عمل دوم به نيت امر استحبابي متعلق به جماعت است، و لذا قبلاً هم عرض کرديم که امام(ره) هم تصريح کردهاند که اين عمل دوم بايد به نيت استحباب باشد و مشهور از فقهاء از متأخرين فتوا دادهاند که اين عمل دوم را بايد به نيت استحباب انجام دهد، که اگر به نيت استحباب بود، ديگر امتثال همان امر لزومي اول نيست.
فروض متصور در نماز دوم
اين عمل دوم را که انجام ميدهيد، چند فرض در آن متصور است؛ فرض اول اين است که مثلاً دو رکعت نماز صبح واجب ميخوانيد و بعد دو رکعت نماز مستحبي ميخوانيد، که در اينجا ميگوييم: اول واجب را انجام داديم و بعد مستحب را انجام داديم، پس اين نماز دومي که مستحب است، اصلاً ربطي به آن نماز واجب ندارد، که اين از محل بحث خارج است، يعني کسي نميگويد: کسي که نمازش را فرادي خوانده و بعد که نماز جماعت منعقد شد، نماز جماعت را به عنوان امر استحبابي محض بخواند، به طوري که مرتبط به آن نماز نباشد، براي اين که اگر مرتبط به آن نباشد، ديگر «يَخْتَارُ اللَّهُ أَحَبَّهُمَا إِلَيْهِ» معنا ندارد.لذا اين قطعاً از مورد روايت خارج است، يعني اگر دو نماز؛ چه واجبين و چه مستحبين و چه مختلفين؛ يکي واجب و يکي مستحب، هيچ ربطي به هم نداشته باشند، در اينجا مقايسه و اينکه خدا اهم را اختيار ميکند معنا ندارد.
فرض دوم اين است که نماز فرادايش را که به نيت امتثال امر وجوبي خوانده، نماز جماعتش را هم به همان نيت بخواند، يعني نماز جماعت را هم به نيت امر وجوبي ميخواند، که اگر اين تصحيح شد، تبديل امتثال به امتثال ميشود و علي الظاهر مثل مرحوم آخوند(ره) بايد قائل باشند که اين نماز جماعتي که بعد ميخواهد بخواند، بايد به نيت وجوب بخواند.
فرض سوم اين است که نماز اول را به صورت فرادي خوانده و حال نماز دوم را در عين اينکه مصداق براي طبيعت صلاتي است، که در امر اول بوده، يک اضافهاي هم دارد و جمع بين اين دو خصوصيت است، يعني در نماز دوم؛ هم عملش به عنوان مصداق واجب واقع ميشود و هم اينکه به نيت امتثال امر استحبابي است، که بايد دقت کنيم که در کيفيت جمع بين اين دو عنوان عمل ميکنيم.
فرمايش مرحوم آخوند(ره) فقط در فرضي است که عمل دوم به عنوان امتثال آن امر باشد و هيچ اضافهاي هم نداشته باشد، يعني فرمايش مرحوم آخوند(ره) در فرضي است که به شرط لا از اضافه باشد.
(سؤال و پاسخ استاد محترم) غرض اقصي در ملاک است و نه در امتثال، يعني در عمل دوم نيت غرض اقصي را نميکنيد، بلکه ميگوييد که: يک عمل دومي انجام ميدهم، لعل که آن غرض اقصي حاصل شود، و الا غرض اقصي در اختيار شما نيست که بخواهيد نيت کنيد.
طبق فرمايش مرحوم آخوند(ره) عمل دوم در فرضي است که عين همان نحوهاي که در عمل اول بوده انجام دهيد، اگر اين باشد که تبديل امتثال به امتثال ميشود، اما اگر بخواهد عمل دوم، عين همان عمل اول باشد، بايد در عمل دوم هم به نيت امتثال امر لزومي اول، به شرط لا باشد، يعني اصلاً نبايد چيز ديگري مطرح شود که اگر اين باشد، تبديل امتثال به امتثال ميشود.
اما اگر ما گفتيم که: عمل دوم همان خصوصيت عمل اول را دارد، يعني همان طور که عمل اول مصداق براي آن طبيعت مأموربه است، عمل دوم هم مصداق بر آن است، منتهي در عمل دوم مصداق دوم را به نيت آن امر نميآوريم، بلکه مصداق دوم را به نيت امر استحبابي ميآوريم.
نظر استاد محترم در اشکال بر مدعاي آخوند(ره)
نظير مطلبي که از فرمايش امام(ره) نقل کرديم و همان را هم اختيار کرديم که در اين روايات صلاة جماعت، عمل دوم امتثال امر اول نيست، براي اينکه امر اول به عمل اول تمام شده و ساقط ميشود، اما عمل دوم مصداق ديگري براي طبيعت مأموربه است. مثلا اين که دو رکعت نماز صبح ميخوانيد و دو رکعت هم به نيت الإستحباب ميخوانيد، که اين دو رکعت دومي که به نيت استحباب ميخوانيد، مصداق آن طبيعت مأموربه نيست، اما اين نماز جماعت دوم دو خصوصيت دارد؛ يکي اينکه مصداق دوم براي آن طبيعت است و شما به نيت آن امر متعلق به طبيعت انجام نميدهيد، بلکه به نيت امر استحبابي انجام ميدهيد.(سؤال و پاسخ استاد محترم) امر وجوبي متعلق به طبيعت صلاة است، اما الآن که نماز را خوانديد، آيا اين نماز مصداقي از اين طبيعت مأموربه هست يا نه؟ اگر نماز دوم را خوانديد، اين نماز دوم هم يک مصداق دوم از همان طبيعت مأموربه است. قبلاً هم عرض کرده و گفتيم که: مسئلهي امتثال بعد الإمتثال در جايي است که بعد از امتثال اول بگوييم که: امر باقي است و لذا عمل دوم را هم به نيت همان امر اول انجام ميدهيم که اين امتثال بعد الإمتثال ميشود، اما در اينجا ميگوييم که: کسي نماز فرادييش را خوانده، اين مصداق براي طبيعت مأموربه وجوبي هست و بلا إشکال امر به آن هم ساقط ميشود، اما مصداق دوم را قبلاً از راه غرض و نه امر درست کرديم.
اينکه گفتيم: اگر به عقل مراجعه کنيم ميگويد: اگر مولا امري کرد و امرش را اتيان کرديد، يقين داريد که امر مولا از ذمه شما ساقط شده، اما ميتوانيد بگوييد که: مصداق ديگري ميآورم که شايد اين مصداق اوفا به غرض مولا باشد، که آوردن مصداق دوم متوقف بر امر نيست، که اينها را قبلاً حل کرديم، يعني در مقام ثبوت وقتي که گفتيم: تبديل امتثال به امتثال نميشود، مگر به اين نحو که اسم اين را هم نميشود تبديل امتثال به امتثال گذاشت، بلکه اسم اين را ميشود اضافه کردن مصداق دوم بعد از مصداق اول گذاشت، که اين مصداق دوم نياز به امر ندارد و همين صرف غرض مولا کافي است.
بنا بر اين حساب عرض کرديم که ثبوتاً اصلاً لازم نيست که جماعت هم باشد، بلکه مثلاً نمازم را خواندم، دوباره نماز دومي انجام ميدهم و در آن ميگويم: اين را به عنوان اينکه شايد غرض مولا را بيشتر تحصيل کنم و يقين هم دارم که امر متعلق به نماز اول ساقط شده است انجام ميدهم.
بنابراين در اينجا هم ميگوييم که: اين روايات صلات جماعت، آن مقداري که دلالت دارد اين است مصداق دومي را بياوريم، لذا عمل دوم بي ارتباط به عمل اول نيست و اين هم مصداقي از همان طبيعت کليه صلاتي است که مأموربه بوده است، لذا با نماز اول يقيناً امر وجوبي ساقط شده و اين مصداق دوم را، آن مقداري که مسلم است اينکه به نيت استحباب و امر استحبابي متعلق به جماعت بياوريم.
(سؤال و پاسخ استاد محترم) اين فرمايش نتيجهاش اين است که يک امر وجوبي به خود صلاة داريم و يک امر استحبابي به جماعت، که اين را نميتوانيم بگوييم که: همان امر است، بلکه يک امر وجوبي به اصل صلات داريم و يک امر استحبابي به اينکه جماعت هم برقرار شود که بايد نيت استحباب کنيد، که طبق اين بيان بايد نيت استحباب بکنيد، يعني در نماز دوم ـ حال جماعت يک مثال است ـ خصوصيت زائدهاي هست که ميخواهيد آن خصوصيت زائده را انجام دهيد.
ببينيد «أَحَبَّهُمَا إِلَيْهِ» را مشهور اين گونه بيان کرده و مرحوم آخوند(ره) هم اين طور بيان ميکند که مشهور ميگويند: «أَحَبَّهُمَا إِلَيْهِ» يعني اشاره به نماز جماعت دارد، چون جماعت أحب صلاتين در نزد خداست، اين تعبيري است که خداوند يا ائمه نخواستند به صورت مطلق جماعت را اختيار کنند، بلکه فرمودند: «أحبهما» که همين جماعت باشد.
(سؤال و پاسخ استاد محترم) جواب اين را عرض کرديم که دو نوع مستحب و واجب؛ يکي مثل اينکه دو رکعت نماز صبح بخواند و بعد هم دو رکعت مستحبي که هيچ ارتباطي با هم ندارد، اما در مستحب و واجبي که مستحب مصداقيت براي واجب هم دارد، ميتواند تعبير «أحبهما» در آن بکار رود و اين امر استحبابي با وجود مصداقيت اين عمل براي واجب است. به تعبير بهتر اگر شارع بگويد: «هذا العمل مستحب و هذا العمل واجب»، در اينجا معنا ندارد که بگويد: «أحبهما»، اما اگر بگويد: «هذا العمل واجب» و بعد هم بگويد: اين مصداق از واجب هم مستحب است، يعني اين مصداق از واجب تمام آن ملاک وجوبي را همراه با يک اضافهاي داراست.
مثال مورد بحث اين است که يک نماز فرادي خوانده و بعد يک امر استحبابي به جماعت تعلق پيدا کرده و اين جماعت هم مصداق واجب است. لذا بحث اين است که امر استحبابي به چه چيزي متعلق است؟ اگر شارع از اول بگويد: اين دو رکعت مستحب است و اين دو رکعت هم واجب، در اينجا «أحبهما» معنا ندارد، اما اگر بگويد: اين دو رکعت واجب است و بعد بگويد: اين دو رکعت ديگر که ميتواند مصداق آن باشد، به خاطر اين خصوصيت مستحب هم هست، در اين صورت «أحبهما» معنا ندارد.
اشکال دوم بر مدعاي آخوند(ره)
جواب دوم اين است که در اين «يَخْتَارُ اللهُ أَحَبَّهُمَا إِلَيْهِ» دو احتمال وجود دارد؛ اين «يختار» از جهت امتثال است و يا از جهت إعطاء ثواب، فرمايش مرحوم آخوند(ره) بنا بر کدام يک از اين دو احتمال درست است؟ بنا بر اين احتمال که بگوييم اختيار از جهت امتثال است که اگر کسي نماز فرادي خواند و بعد همان نماز را به جماعت هم خواند، «يختار الله لجهت الإمتثال أحبهما»، در اين صورت فرمايش مرحوم آخوند(ره) درست ميشود که ممکن است نماز دوم أحب باشد و يا اول احب باشد و هر دويش هم امتثال است.اما در اينجا ميگوييم که: اختيار از جهت إعطا ثواب و اجر است که دو نماز خوانديد، نماز اول به نيت وجوب بوده و تمام شده و بعد يک نماز استحبابي هم خوانديد، حال شارع از جهت اجر و ثواب، چون أجر و ثواب در اختيار شارع است، هر کدام را بخواهد اختيار ميکند و اصلاً بحث اين نيست که اين عمل دوم عنوان امتثال را داشته باشد يا نداشته باشد.
اشکال سوم بر مدعاي آخوند(ره)
جواب سومي در کلمات مرحوم محقق اصفهاني(ره) است که مطلب را مقداري فسلفي کرده و فرموده: همان طور که يک عمل با ضد اقواي خودش از بين ميرود، با مثل أقواي خودش هم منقلب ميشود، و لذا همان طور که اگر بعد از نماز گناهي کرديد، اين گناه ضد أقوايي است که تمام اجر نماز را از بين ميبرد، همچنين اگر بعد از نماز يک مثل أقوي آورديد، آن وقت مثل أقوي حضور پيدا کرده و آن نماز قبلي کنار ميرود.البته اين تعبير، يک تعبير فلسفي است و اين تعابير فلسفي در اين مباحث عرفي راه پيدا نميکند که اين را بايد کنار گذاشت.
حمل روايت ابو بصير بر تقيه
آخرين مطلبي که عرض ميکنيم اين است که بعضي از اساتيد ما(حفظه الله) اينها فرمودند که: اصلاً اين «أحبهما إليه» نظر به نماز فرادي دارد، چون در زماني که اين روايات از ائمه(عليهم السلام) صادر شده، تمام مساجد در اختيار عامه بوده و امام جماعتش هم از عامه بوده، حال شيعه در خانه نماز خوانده و بعد آمده در مسجد و ديده که عامه دارند نماز ميخوانند، حضرت فرمودند: تو با اينها نماز بخوان، اما آن نماز فراديي تو أحب است و نميتوانسته به تصريح بفرمايد که: اين نماز جماعت «ليس باحب»، لذا مقصود امام(عليه السلام) از أحب همان نماز فرادي است.
نظری ثبت نشده است .