موضوع: كتاب البیع - بر اساس تحریر الوسیله 2
تاریخ جلسه : ۱۳۸۷/۸/۲۵
شماره جلسه : ۲۴
-
بررسي استاد محترم در معناي غلبه ازماني در اصل
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
-
جلسه ۹۰
-
جلسه ۹۱
-
جلسه ۹۲
-
جلسه ۹۳
-
جلسه ۹۴
-
جلسه ۹۵
-
جلسه ۹۶
-
جلسه ۹۷
-
جلسه ۹۸
-
جلسه ۹۹
-
جلسه ۱۰۰
-
جلسه ۱۰۱
-
جلسه ۱۰۲
-
جلسه ۱۰۳
-
جلسه ۱۰۴
-
جلسه ۱۰۵
-
جلسه ۱۰۶
-
جلسه ۱۰۷
-
جلسه ۱۰۸
-
جلسه ۱۰۹
-
جلسه ۱۱۱
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
مراد از «غلبه ازمانی»
بحث در این عبارت مرحوم علامه(ره) بود که ایشان فرمود «الاصل فی البیع اللزوم»، که در این «اصل» احتمالاتی وجود دارد. اولین احتمال این بود که مراد از «اصل»؛ «غلبه» باشد. که گفتیم اگر مراد از غلبه، «غلبه افرادی» باشد یک اشکال دارد که بیان کردیم. احتمال دوم این است که مراد از «غلبه»، «غلبه ازمانی» باشد. مقصود از «غلبه ازمانی» چیست؟ محشّین مکاسب مقداری در معنای این به تکاپو افتادهاند.فرمایش محقق خوئی(ره) در «غلبه ازمانی»
محقق خوئی(اعلی الله مقامه الشریف) میفرماید محشّین نتوانستهاند مراد مرحوم شیخ(ره) را بفهمند. ظاهرا مراد ایشان این است که اگر مراد از غلبه؛ غلبه ازمانی باشد، غلبه زمانی، یعنی یک بیعی که واقع میشود و لو در آن خیار مجلس و خیار شرط وجود دارد، اما خیار مجلس و خیار شرط در یک زمان محدودی است، این زمان که مرتفع شود بیع در بقیه أزمنه لازم میشود. لذا هر بیعی و لو در حدوث آن خیار مجلس هست، ممکن است خیار شرط هم باشد، اما غالب ازمنه این بیع، همراه با لزوم خود بیع است. آنگاه این قاعده که «الظن یلحق الشیء بالاعم الاغلب» را جاری کنیم و بگوییم اگر یک معاملهای واقع شد و ما شک کردیم که این معامله جایز است یا لازم است؟ بگوییم چون در غالب زمانها معامله لازم است، این را هم بر همان مورد غالب حمل کنیم.بررسی استاد نسبت به معنای غلبه ازمانی
اگر در یک شهری غالب روحانیون، از سادات هستند، اما غالب امام جماعتها شیخ هستند، اگر نسبت به یک روحانی شک کردیم که آیا سیّد است یا نه؟ آیا میتوانیم بگویم چون غالب روحانیون این شهر سیّد هستتند، این هم سید باشد؟ خیر، نمیتوانیم بگوییم، بلکه چون غالب امام جماعتها شیخ هستند، این هم باید شیخ باشد، یعنی در هر چیزی شک کردیم، باید اغلب مناسب با همان را در نظر بگیریم. آنگاه اشکال این است که میگوییم اگر مراد مرحوم علامه(ره) از غلبه، غلبه زمانی باشد، غلبه زمانی به این فرد ارتباطی ندارد. ما در این فرد شک میکنیم که آیا لازم است یا جایز است، باید غلبه افراد را بدست بیاوریم که آیا غالب افراد بیع، لازم است یا جایز است؟ پس مراد از کلمه «اصل» در کلام علامه(ره) اگر بمعنای غلبه باشد، معلوم شد و تقریبا علماء متأخّر که بعد از شیخ(ره) آمدند، کمکم به این نتیجه میرسند که أصلاً نباید در کلام علامه(ره) این احتمال را داد، و أصلاً کلام علامه ظهور در این که مرادش از «الاصل فی البیع اللزوم» غلبه باشد ندارد.
احتمالات مرحوم امام(ره) در مراد از «اصل»
مرحوم امام(ره) در کتاب البیع أصلا به مسأله غلبه اشاره نکرده است، و میفرماید مراد از کلمه «اصل» در کلام علامه(ره) ؛ یا «قواعد» است، یعنی همین عموماتی که یکییکی بررسی خواهیم کرد، «أَحَلَّ اللَّهُ الْبَيْعَ»، «أَوْفُوا بِالْعُقُودِ»، «تِجَارَةً عَنْ تَرَاضٍ» ، «المؤمنون عند شروطهم»، که مراد این ادلهی عامّه و قواعد ادله لفظیه باشد. احتمال دوم اینکه مراد؛ «استصحاب» باشد، که اگر گفتیم عمومات و ادله لفظیه کارایی ندارد، نوبت به استصحاب میرسد. که تقریر استصحاب را بیان میکنیم. و احتمال سوم اینکه مراد از اصل؛ یعنی «وضع بیع لغةً و شرعا». نکتهای که در اینجا وجود دارد این است که کثیری از فقهاء گفتهاند کلام علامه(ره) ظهور در همین معنای اخیر دارد، یعنی «الاصل فی البیع اللزوم» نه کاری به غلبه دارد، نه به قواعد دارد و نه به استصحاب، بلکه میخواهد بگوید وضع بیع و بنای بیع، عرفا و شرعا بر لزوم است. یعنی هم سیره عقلاء بر این است که وقتی یک معاملهی بیعی انجام می دهند بنایشان بر لزوم است و هم سیره متشرعه بر لزوم است. کلام علامه(ره) هم ظهور در همین دارد، به قرینهای که بعداً میگوید ما از این اصل خارج میشویم «بخیار أو عیب» ، که به آن هم اشاره میکنیم. مراد از «وضع البیع عرفاً و شرعاً» در کلام مرحوم شیخ(ره) و اشکال امام(ره) در کلمات امام(رض) در این قسمت یک دقّتی هست، این را عرض کنم؛ در عبارت شیخ انصاری(قده) در مکاسب، وقتی «اصل» بمعنای چهارم را معنا میکند میفرماید «وضع و بنای بیع عرفاً و شرعاً».
نظری ثبت نشده است .