موضوع: كتاب البیع - بر اساس تحریر الوسیله 2
تاریخ جلسه : ۱۳۸۸/۱/۲۳
شماره جلسه : ۸۱
-
دليل قائلين به نکاح معاطاتي
-
تمسک به روايت
-
بررسي نقد صاحب جواهر توسط استاد
-
اشکال استاد بر استدلال بر روايت و بررسي روايت.
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
-
جلسه ۹۰
-
جلسه ۹۱
-
جلسه ۹۲
-
جلسه ۹۳
-
جلسه ۹۴
-
جلسه ۹۵
-
جلسه ۹۶
-
جلسه ۹۷
-
جلسه ۹۸
-
جلسه ۹۹
-
جلسه ۱۰۰
-
جلسه ۱۰۱
-
جلسه ۱۰۲
-
جلسه ۱۰۳
-
جلسه ۱۰۴
-
جلسه ۱۰۵
-
جلسه ۱۰۶
-
جلسه ۱۰۷
-
جلسه ۱۰۸
-
جلسه ۱۰۹
-
جلسه ۱۱۱
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
قائلین به معاطات در نکاح
عرض کردیم که مرحوم فیض کاشانی(ره) و آنطور که صاحب جواهر(ره) فرموده بعضی از ظاهریه (یعنی بعضی از اهل حدیث، که بر طبق ظاهر بعضی از روایات فتوا میدهند) به این روایت نوح بن شعیب استدلال کردهاند و مدعای ایشان این است که در باب نکاح، اگر رضایت طرفین باشد و یک لفظی هم دالّ بر نکاح باشد کافی است. یعنی از این عبارت استفاده میشود که مرحوم فیض و جمع دیگری در باب نکاح، یک لفظ معین مثل «أنکَحتُ» و «زَوّجتُ» را لازم نمیدانند، همینکه طرفین رضایت داشته باشند، و علاوه بر این رضایت باطنی، یک لفظ دالّ بر نکاح هم در میان باشد، کافی است.دلیل قائلین به نکاح معاطاتی
سند روایت نوح بن شعیب را بررسی کردیم و عرض کردیم به قرینه اینکه مرحوم شیخ مفید(ره) در کتاب ارشاد فرموده است «و روی العامة و الخاصة»، ما استفاده کردیم چون این سه روایت، و لو سندشان هم ضعیف است، اما به اعتبار شیخ مفید(ره) در ارشاد، ما میتوانیم روایت را معتبر تلقی کنیم. این روایت در وسائل، ج21، کتاب النکاح، ابواب المتعة، باب 21، حدیث 8 آمده است: «و [محمد بن یعقوب] عَنْهُ [علی بن إبراهیم] عَنْ أَبِیهِ عَنْ نُوحِ بْنِ شُعَیْبٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ حَسَّانَ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ کَثِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ جَاءَتِ امْرَأَةٌ إِلَى عُمَرَ فَقَالَتْ إِنِّی زَنَیْتُ فَطَهِّرْنِی فَأَمَرَ بِهَا أَنْ تُرْجَمَ فَأُخْبِرَ بِذَلِکَ أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ(ع). فَقَالَ: کَیْفَ زَنَیْتِ قَالَتْ مَرَرْتُ بِالْبَادِیَةِ فَأَصَابَنِی عَطَشٌ شَدِیدٌ فَاسْتَسْقَیْتُ أَعْرَابِیّاً فَأَبَى أَنْ یَسْقِیَنِی إِلَّا أَنْ أُمَکِّنَهُ مِنْ نَفْسِی فَلَمَّا أَجْهَدَنِیَ الْعَطَشُ وَ خِفْتُ عَلَى نَفْسِی سَقَانِی فَأَمْکَنْتُهُ مِنْ نَفْسِی. فَقَالَ أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ(ع) تَزْوِیجٌ وَ رَبِّ الْکَعْبَة»؛ امام صادق(ع) فرمود: زنی نزد عمر و گفت من زنا کردهام مرا تطهیر کن و بر من حد جاری کن. عمر هم بلافاصله دستور داد که این زن را رجم کنید. امیرالمؤمنین(ع) را نسبت به این قضیه خبر دادند. امام(ع) فرمود: چگونه زنا کردی؟ -درآن دو روایت دیگر میگوید امیر المؤمنین(ع) کنار عمر نشسته بود، و حضرت(ع) به عمر فرمودند تو سؤال کردی این چگونه زنا کرده که حالا دستور رجمش را دادی؟گفت: نه. حضرت(ع) فرمود: بگو زن را برگردانند، او را برگرداندند- حضرت(ع) فرمود: چگونه زنا کردی؟ زن گفت: در بیابان عبور میکردم، عطش شدیدی پیدا کردم. از یک اعرابی طلب آب کردم. او إبا کرد که مرا سیراب کند، مگر اینکه او را تمکین کنم. این هم اول امتناع کرده -باز در آن نقلها دارد که این زن از دست آن مرد فرار کرده- وقتی دیدم دارم میمیرم، او آمد به من آب داد، بعد هم او را تمکین کردم. حضرت(ع) فرمود: این زنا نیست، و حد ندارد و نباید رجم شود. و فرمودند این أصلا خودش تزویج است. مرحوم فیض(ره) میفرمایند که ظاهر این روایت این بوده که یک نکاح موقت بین این مرد و زن واقع شده است. مهریّه این نکاح موقّت آب است. و مدّت آن به مقتضای اطلاق، یکبار است. -اینکه در بحث مره و تکرار در اصول بحث میکنیم که اطلاق اقتضای مره دارد یا اقتضای تکرار، ایشان میگوید که از اطلاق استفاده شده است که تمکین مرة واحدة، این هم مدت آن است. پس مهر آن معین، أجل آن هم معین است. حضرت(ع) روی این جهت فرموده این تزویج موقت است و عنوان زنا را ندارد و نباید حد بخورد. این مدعایی است که به این روایت بر آن استدلال کردهاند.
نقد صاحب جواهر(ره) بر این استدلال
مرحوم صاحب جواهر(ره) این استدلال را مورد مناقشه قرار داده است و میفرماید «و هو کما ترى، ضرورة اعتبار اللفظ المقصود به إنشاء ذلک، و الفرض خلو هذا المذکور منه»؛ ایشان میفرماید: لفظی که ما لازم داریم، لفظی است که با آن لفظ، انشاء نکاح شود، و الان در کجای این روایت دارد که این زن و مرد، یک لفظی که با آن لفظ انشای نکاح کردهاند بینشان رد و بدل شده است؟ در این روایت چنین چیزی ندارد.جواب استاد از نقد صاحب جواهر(ره)
راجع به این روایت، این اشکال صاحب جواهر(ره) بر فیض(رض) وارد نیست. ما از ظاهر عبارت فیض(ره) استفاده میکنیم که أصلاً ایشان یک لفظی که با آن لفظ انشا نکاح شود را لازم نمیداند. فیض(ره) میگوید اگر در نکاح، رضایت طرفینی بود، کافی است، این روایت میگوید یک لفظی هم باید باشد که دال بر رضایت به نکاح باشد. حالا دیگر مرحوم فیض نمیگوید لازم است یک لفظی باشد که نکاح با آن انشاء شود. یعنی أصلا مرحوم فیض یک حرفی دارد و صاحب جواهر(ره) یک حرف دیگری را در اینجا مطرح کردهاند. شما به عبارت کتاب وافی مرحوم فیض در ذیل همین حدیث مراجعه بفرمایید، ادعای فیض(ره) این است. لذا این اشکال صاحب جواهر(ره) بر مرحوم فیض وارد نیست.نقد استاد بر استدلال به روایت
نظر استاد در مورد این روایت
نظری ثبت نشده است .