موضوع: كتاب البیع - بر اساس تحریر الوسیله 2
تاریخ جلسه : ۱۳۸۸/۲/۷
شماره جلسه : ۹۲
-
بيان ادله سه گانه بر جواز جریان وکالت ( در بيع). و نقد استاد بر دليل اول و دوم
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
-
جلسه ۹۰
-
جلسه ۹۱
-
جلسه ۹۲
-
جلسه ۹۳
-
جلسه ۹۴
-
جلسه ۹۵
-
جلسه ۹۶
-
جلسه ۹۷
-
جلسه ۹۸
-
جلسه ۹۹
-
جلسه ۱۰۰
-
جلسه ۱۰۱
-
جلسه ۱۰۲
-
جلسه ۱۰۳
-
جلسه ۱۰۴
-
جلسه ۱۰۵
-
جلسه ۱۰۶
-
جلسه ۱۰۷
-
جلسه ۱۰۸
-
جلسه ۱۰۹
-
جلسه ۱۱۱
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
ادله بر جواز جریان وکالت
عرض کردیم که مرحوم صاحب عناوین(ره) بعد از اینکه پنج دلیل برای این قول که اصل اولی در مواردی که شک داریم وکالت بردار هست یا نیست؛ «اصل عدم صحت وکالت» است، إلا ما خرج بالدلیل، سه دلیل اقامه کردهاند برای قول دیگر، و بعد از اینکه این سه دلیل را اقامه میکنند و ظاهرا در هیچ کدام مناقشهای نمیکنند، اما در پایان یک مناقشهی کلی نسبت به اینها وارد میکنند و به اجماع تمسک میکنند و میگویند ما اجماع داریم در مواردی که شک داریم که آیا وکالت جریان دارد یا نه، اصل؛ «عدم جریان وکالت» است. یعنی اجماع فقها بر «عدم جریان وکالت» است، مگر جایی که دلیل خاص داشته باشیم. اکنون به بررسی این سه دلیل میپردازیم.دلیل اول
دلیل اولی که ذکر میکنند میفرمایند «الوکالة عقد من العقود و کل ما شک فی صحته و فساده فیرجع فیه إلی أصالة الصحة»؛ هر چیزی که ما شک در صحت و فسادش کنیم، باید أصالة الصحة را جاری کنیم. الان در یک مورد شک میکنیم که آیا وکالت جریان دارد یا جریان ندارد؟ همین که شک کردیم، به أصالة الصحه تمسک میکنیم و أصالة الصحه را جاری میکنیم. اینجا بعد از اینکه این دلیل را ذکر میکند، اشکال بر آن و جواب از آن اشکال را هم بیان میکند. خلاصه آن اشکال این است که مستشکل میگوید أصالة الصحه در شبهات حکمیه بعد الفراغ عن وجود الموضوع جریان پیدا میکند، یعنی بعد از اینکه اصل وجود موضوع برای ما ثابت باشد، آنگاه أصالة الصحة جریان پیدا میکند. در ما نحن فیه ما أصلا در اصل وجود موضوع شبهه داریم و با وجود شبهه در موضوع، نوبت به أصاله الصحه نمیرسد. در اشکال مستشکل میگوید که ما یک قاعدهای داریم و آن قاعده این است که در هر موردی که نیابت جریان دارد، وکالت هم جریان دارد، و الان در مورد شک، ما اصلا شک داریم که آیا در این مورد نیابت جریان دارد تا وکالت جریان داشته باشد یا نبایت جریان ندارد؟بعبارة أخری؛ ایشان میگوید ما یک «أَوْفُوا بِالْعُقُودِ» داریم، هر عقدی را به مقتضای خودش وفا کنیم، حتی در «أَوْفُوا بِالْعُقُودِ» بعضی میگفتند در عقود جایز مثل وکالت هم میشود به «أَوْفُوا بِالْعُقُودِ» تمسک کرد. «أَوْفُوا بِالْعُقُودِ»؛ به مقتضای همان عقدی که هست، «إن کان لازما فلازم و إن کان جایزا فجایز»؛ وفا به مقتضای هر عقدی است. مستشکل میگوید ما یک عموم «أَوْفُوا بِالْعُقُودِ» داریم، از این عموم یک مورد یقیناً خارج شده است، در موردی که یقین داریم در آن مورد نیابت جریان ندارد، اگر در چنین موردی وکالت جاری شد، این وکالت از این عموم خارج شده است. اما در ما نحن فیه که نمیدانیم آیا این مورد از مواردی است که نیابت بردار هست یا نیابت بردار نیست، خود موضوع برای ما مشکوک است. خلاصه مستشکلی اشکال میکند که اینجا مجالی برای أصالة الصحه نیست، چون موضوع مشکوک است. خود صاحب عناوین(ره) در جواب میگوید ما قائلیم أصالة الصحه همانطور که در شبهات حکمیه جریان پیدا میکند در شبهات موضوعیه هم جریان پیدا میکند. بعد هم در ادامه نسبت به اینکه از عموم «أَوْفُوا بِالْعُقُودِ» چه خارج شده یا نشده، یک مطلبی دارند که با مراجعه به کتاب مطالعه کنید.
نقد استاد بر دلیل اول
دلیل دوم
نقد استاد بر دلیل دوم
نظری ثبت نشده است .