موضوع: كتاب البیع - بر اساس تحریر الوسیله 2
تاریخ جلسه : ۱۳۸۸/۱/۲۵
شماره جلسه : ۸۳
-
بيان شيخ طوسي و علامه (ره) و توجيه صاحب جواهر(ره) نسبت به فرمایش علامه و نقد استاد بر توجیه صاحب جواهر(ره)
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
-
جلسه ۹۰
-
جلسه ۹۱
-
جلسه ۹۲
-
جلسه ۹۳
-
جلسه ۹۴
-
جلسه ۹۵
-
جلسه ۹۶
-
جلسه ۹۷
-
جلسه ۹۸
-
جلسه ۹۹
-
جلسه ۱۰۰
-
جلسه ۱۰۱
-
جلسه ۱۰۲
-
جلسه ۱۰۳
-
جلسه ۱۰۴
-
جلسه ۱۰۵
-
جلسه ۱۰۶
-
جلسه ۱۰۷
-
جلسه ۱۰۸
-
جلسه ۱۰۹
-
جلسه ۱۱۱
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
فرمایش مرحوم شیخ طوسی(ره)
راجع به روایت «صحیحه ابن بزیع» چند مطلب لازم به ذکر است. مطلب اول این است که مرحوم شیخ(ره) در کتاب نهایه عبارتی دارد و ابن براج(رض) نیز از ایشان تبعیت کرده است و آن این است که شیخ(ره) فرموده «و إذا عقدت المرأة على نفسها و هی سکرى، کان العقد باطلا. فإن أفاقت، و رضیت بفعلها، کان العقد ماضیا. و إن دخل بها الرّجل فی حال السّکر، ثمَّ أفاقت الجاریة، فأقرّته على ذلک، کان ذلک ماضیا»؛ این عبارت شیخ(ره) مقداری قابل تأمّل است. عبارت شیخ(ره) دو قسمت دارد. قسمت اوّل، همان قسمتی است که مضمون روایت است «عقدت المرأة علی نفسها و هی سکری»، در ادامهاش میفرمایند این عقد باطل است؛ «فان افاقت و رضیت بفعلها کان العقد ماضیا» ؛ اگر إفاقه پیدا کرد و به فعل خودش (همان عقد) راضی باشد، این عقد امضا میشود.فرمایش مرحوم علامه(ره)
نکته دوّمی که میخواهم بیان کنم این است که این روایت یک روایتی است که محقق خوئی(ره) فرمودند عمل به این روایت متعین است و دلالتش هم واضح است. این یک مطلبی است که مقداری با اذهان فقهی دور است، لذا باعث شد که مقداری بیشتر این روایت را در کلمات علماء ببینیم. مرحوم علامه(ره) در این فرع این عبارت را دارد «إن بلغ السکر بها الى حدّ عدم التحصیل، کان العقد باطلا، و لا یتقرّر بإقرارها، لأنّ مناط صحة العقود-و هو العقل- منفی هنا، و إن لم یبلغ السکر الى ذلک الحدّ، صحّ العقد مع تقریرها إیّاه، و علیه تحمل الروایة»؛ اگر مستی به اندازه عدم تحصیل برسد که این عدم تحصیل یعنی عدم العقل (که از عبارت بعدی استفاده میشود) این عقد باطل است، و با اقرار او ثابت نمیشود. اگر یک مجنونی عقد ازادواج را بخواند، بعد که افاقه پیدا کرد گفت آن عقد ازدواجی را که خواندم امضا میکنم، هیچ کس نمیگوید درست است. علامه(ره) میگوید اگر مستی به حد عدم العقل برسد أصلا عقد باطل است، اگر بعداً هم امضا کند فایدهای ندارد. چون ملاک صحت عقود، عقل است که در اینجا منتفی است.توجیه صاحب جواهر(ره) نسبت به فرمایش علامه(رض)
صاحب جواهر(ره) در جواهر، ج29، ص145 میفرماید أولیٰ عکس این است؛ یعنی ما به مضمون روایت عمل کنیم. فرموده «لعل الامر بالعکس لصحة الخبر و عدم محجوریته، کعدم سقوط سلب حکم عبارة السکران و کونه کالمجنون»؛ صاحب جواهر(ره) روی این تأکید دارد که انسان مست از نظر فقهی، مثل آدم مجنون نیست. مجنون، مسلوب العبارة است، نایم، مسلوب العبارة است، اما آدم مست اینطور نیست. بعد صاحب جواهر(ره) یک توجهی به عبارت مرحوم علامه(ره) میکند و میفرماید «یمکن أن یکون مراد العلامة بالتنزیل المزبور، عدم بلوغ السکر الی حد یصدر منه الکلام علی وجه الهذیان کالنوم و نحوه»؛ این که گفته است «الی حد عدم التحصیل» یعنی «حد هذیان و حد نایم». یعنی ملاک را عقل و عدم عقل قرار ندهیم، «بل هو باق علی قابلیة قصد العقد»؛ قابلیت قصد عقد هم دارد، اما بالاخره عنوان این که این کلامش علی وجه الهذیان باشد هم دارد. هم قصد دارد و هم کلامش بعنوان هذیان است. آنوقت بگوییم حالا چون قصد دارد، عقدش فی الجمله درست است، اما چون بحد هذیان است، بگوییم بعداً اجازه کند. خلاصه حرف صاحب جواهر(ره) این است که -ظاهر عبارت علامه(ره) این است اگر بگوییم آدم مست عقل ندارد، أصلا عقدش باید باطل باشد، اگر بگوییم عقل دارد، اینجا بگوییم امام فرموده این عقلش سلب نشده، لذا باید اجازه بدهد- ما تنزیل علامه(ره) را روی این بیاوریم و بگوییم زن در حال مستی، ازدواج را قصد کرده، عقلش هم کار میکند که دارد ازدواج میکند، اما مصلحت و مفسده را نمیتواند تشخیص دهد، «فهی حینئذ قاصدة للعقد إلا أنها لم یؤثر قصدها لعارض السکر»، صاحب جواهر(ره) مسأله را اینطور بیان میکند.نقد استاد بر توجیه صاحب جواهر(ره)
ولی این توجیه، بر خلاف ظاهر عبارت مرحوم علامه(ره) است. ظاهر عبارت ایشان این است که فارق؛ عقل و عدم عقل است. مرحوم علامه(ره) تصریح کرده و میگوید بگوییم عقل دارد یا ندارد. اما اینکه ما بگوییم قصد دارد یا ندارد، آنجایی که قصد دارد مصلحت و مفسده را تشخیص میدهد یا نمیدهد، این بر خلاف ظاهر کلام علامه(ره) است. علی أیّ حال؛ ما نکات مهمی را در این روایت در بحث دیروز ذکر کردیم و یک نکته مهم آن در همین معنای مست است، که این که در روایت دارد زن مست شده، آیا باید طوری معنا کنیم که «لم تقصد التزویج»، این نمیشود، چون گفتیم واقعا مست اینطور نیست که قصد بطور کلی نداشته باشد. شاهدش در باب قتل است که اگر آدم مست، قتلی انجام داد، او را قصاص میکنند.نتیجه این دو مطلب
پس معلوم میشود انسان مست قصد دارد، اما مصلحت و مفسده را تشخیص نمیدهد. یعنی ما در نهایت کلام صاحب جواهر(ره) را میپذیریم، اما نه بعنوان تفسیر کلام علامه(قده). کلام علامه(ره) یک مطلب دیگری است، یک توجیه دیگری است. ما باید اینطور بگوییم که آدم مست قصد دارد، اما مصلحت و مفسده را تشخیص نمیدهد. ممکن است در حال مستی، هزار سکه مهریه قرار دهد، نمیفهمیده که این مقدار نباید قرار داد. پس مست را هم باید اینطور معنا کنیم. حالا اگر گفتیم معنای مست معلوم نیست، آیا معنای مست این است که عقل ندارد، باز روایت از این جهت هم مجمل میشود، و این هم اضافه میشود به آن اشکالاتی که ما دیروز در سه محور داشتیم، و عرض کردیم از مثل محقق خوئی(ره) بسیار تعجب است که ایشان فرموده که این روایت، واضح الدلاله است. این مست بودن را ما چطور معنا کنیم؟ یعنی بگوییم عدم العقل، یا عقل دارد و قصد ندارد؟ فارق بین مستی و غیر مستی را، عقل و عدم عقل قرار دهیم، یا قصد و عدم قصد قرار دهیم؟ اینها در روایت روشن نیست. لذا انصاف این است که این روایت، قابل استدلال برای فقیه نیست. این نکته را هم عرض کنیم که امروزه در خارج این مسأله (نکاح معاطاتی) خیلی رایج شده است. اگر ما از نظر فقهی گفتیم نکاح معاطاتی صحیح نیست، آیا معنای این حرف این است که بگوییم اینگونه اعمال زناست؟
نظری ثبت نشده است .