موضوع: كتاب البیع - بر اساس تحریر الوسیله 2
تاریخ جلسه : ۱۳۸۷/۹/۳۰
شماره جلسه : ۴۲
-
فرمايش مرحوم آخوند در حديث سلطنت و جواب امام (ره) ـ فرمايش محقق اصفهاني
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
-
جلسه ۹۰
-
جلسه ۹۱
-
جلسه ۹۲
-
جلسه ۹۳
-
جلسه ۹۴
-
جلسه ۹۵
-
جلسه ۹۶
-
جلسه ۹۷
-
جلسه ۹۸
-
جلسه ۹۹
-
جلسه ۱۰۰
-
جلسه ۱۰۱
-
جلسه ۱۰۲
-
جلسه ۱۰۳
-
جلسه ۱۰۴
-
جلسه ۱۰۵
-
جلسه ۱۰۶
-
جلسه ۱۰۷
-
جلسه ۱۰۸
-
جلسه ۱۰۹
-
جلسه ۱۱۱
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
چکیده بحث گذشته
بحث در این بود که آیا از حدیث سلطنت؛ «النّاس مسلّطون علی أموالهم» میتوان لزوم معاطات و هر معاملهای را که شک در لزوم آن داریم، استفاده کرد یا خیر؟ عرض کردیم طبق فرمایش محقق خوئی(ره) که فرمودند این روایت ضعف سندی دارد، به این روایت بر این مدّعا نمیتوان استدلال کرد. از مجموع فرمایش امام(رضواناللهعلیه) استفاده میشود که معتقدند با غمض عین از اشکال سندی، و اگر به اشکال سندی این روایت توجه نشود، این روایت برای این مدّعا قابل استدلال است، و در این بحث تقریباً همهی احتمالات و اشکالاتی که نسبت به حدیث سلطنت وارد شده را متعرّض شدهاند و بیان کردهاند. ما قبلاً این کلام را از قول محقق خوئی(ره) نقل کردیم که ایشان فرمودند اصلاً حدیث سلطنت در مقام بیان اینکه سلطنت را برای اموال اثبات کند و ما بخواهیم از آن اطلاق را استفاده کنیم، نیست، بلکه در مقام دفع توهّم حجر است، که اگر کسی توهّم کند که مالک محجور از تصرّف است، این حدیث سلطنت میگوید «النّاس مسلّطون علی أموالهم». این کلام را نقل کردیم و دو اشکال بر این بیان ذکر کردیم.فرمایش مرحوم آخوند(ره) و بررسی آن توسط مرحوم امام(ره)
اصل این کلام را مرحوم آخوند(ره) در حاشیه مکاسب دارد. بعضی از فقها هم این نظریه را دارند. مرحوم آخوند خراسانی(ره) در حاشیهی مکاسب این حدیث سلطنت را همینطور معنا کرده است. امام(ره) کلام آخوند(رض) را نقل کردهاند و ابتدا یک تأییدی را برای کلام مرحوم آخوند(ره) ذکر کردهاند، سپس آن را مورد مناقشه قرار دادهاند. امام(ره) میفرمایند آخوند خراسانی(ره) که میگوید این حدیث سلطنت در مقام دفع توهّم محجوریت مالک است، اولاً اصل اینکه انسان بر اموالش سلطنت دارد یک مطلب عقلایی است. از این نظر که عقلا قائلند که انسان بر مال خود سلطنت دارد، لذا دیگر نیازی به بیان سلطنت بر مال وجود ندارد. چیزی که نزد عقلا ثابت است و اقتضایش از این نظر موجود است، شارع لازم نیست که تأسیساً دو مرتبه بخواهد آن را اظهار کند و بگوید «الناس مسلّطون علی أموالهم». پس ذکر این حدیث برای دفع توهّم مانع است. مانع؛ یعنی کسی توهّم کند که مالک محجور از تصرّف در مالش هست. بعد امام(ره) در ادامهی تأیید میفرمایند آخوند(ره) نمیخواهد بگوید که «الناس مسلطون . . .» به معنای این است که «الناس لیس بمحجورین»، که سلطنت را به رفع الحجر معنا کند، چون اینکه پیداست، سلطنت به معنای رفع الحجر نیست، بلکه ادعای ایشان این است که ورود این حدیث در این مقام است. ادّعای آخوند(ره) این است که در این روایت، پیامبر(ص) بر فرض اینکه این روایت از ایشان صادر شده باشد، در مقام بیان رفع الحجر است، و إلا اگر از خود آخوند(ره) سؤال کنیم که آیا مراد شما این است که «الناس مسلطون» یعنی سلطنت به معنای رفع الحجر است؟میگوید ابداً، کدام لغوی گفته که کلمهی سلطنت به معنای رفع الحجر است؟!! پس ادعای آخوند(ره) این است که در این روایت پیامبر(ص) در مقام بیان رفع الحجر است، منتهی اینکه در مقام بیانش هست را در تعبیر «الناس مسلطون علی اموالهم» ذکر کرده است. آنگاه وقتی در مقام بیان رفع الحجر است، معنایش این است که در مقام بیان انواع سلطنت نیست. اصلاً در مقام این نیست که بخواهد بگوید مالک، سلطنتهای متعدد و مختلفی بر مالش دارد، بلکه در مقام دفع توهّم حجر است. دقت کنید؛ این بیان با بیان محقق خوئی(اعلیاللهمقامهالشریف) تفاوت دارد. ایشان بر حسب آنچه در کتاب مصباح الفقاهه آمده میخواهند بگویند «الناس مسلطون» به همین معناست، و لو اینکه اصل مطلب را از مرحوم آخوند(ره) گرفتهاند. اما امام(ره) میفرمایند مرحوم آخوند(ره) هم که چنین ادعایی کرده، نمیخواهد بگوید «النّاس مسلّطون» به این معناست، بلکه متکلّم در مقام دفع توهّم حجر است و در مقام بیان انواع سلطنت نیست که ما بگوئیم «النّاس مسلّطون» اطلاق دارد و همه انواع سلطنت را شامل میشود. این توضیح فرمایش آخوند(ره) با توضیحی که امام(رضوان الله علیه) فرمودند.
نقد امام(ره) بر مرحوم آخوند(ره)
فرمایش محقق اصفهانی(ره) در نفی استدلال به حدیث سلطنت
از کسانی که قائلند به حدیث سلطنت نمیشود برای ما نحن فیه استدلال کرد؛ محقق اصفهانی(اعلیاللهمقامهالشریف) است. ایشان میفرماید (حاشیه مکاسب چاپ جدید، ج1، ص138): استدلال به عموم دلیل سلطنت دو بیان دارد؛ یکی از راه «مدلول مطابقی» است، دوم از راه «مدلول التزامی» است. «مدلول مطابقی»؛ یعنی همین که در ظاهر عبارت هست. میگوییم «الناس مسلطون علی اموالهم» جمیع انواع سلطنت را اثبات میکند، حتی بعد از إنشاء رجوع. یعنی «الناس مسلطون» میگوید حتی اگر مالک قبلی گفت «رجعتُ و فسختُ»، اما باز مشتری بر مال خود سلطنت دارد. میفرماید اگر کسی بخواهد با مدلول مطابقی استدلال کند، این از باب تمسک به عام در شبههی مصداقیه است، چون بعد از اینکه آن مالک قبلی رجوع کرد، اگر رجوع و فسخ آن به حسب واقع صحیح باشد، این دیگر مال مشتری نیست تا «الناس مسلطون» شامل آن شود. این عنوان «مال مشتری» را ندارد. یعنی مشکوک است. اگر به حسب واقع این فسخ تأثیر کرده باشد، مال مشتری نیست. اگر نکرده باشد مال مشتری هست. الآن حرف ما این است که نمیدانیم این فسخ تأثیر کرده یا نه. پس در اینکه این مال مشتری باشد شک داریم، و اگر به «الناس مسلطون» تمسک کنیم، تمسک به عام در شبهه ی مصداقیه است. اما بیان دوم که «مدلول التزامی» است، میفرماید اینطور بگوئیم که «الناس مسلطون علی اموالهم»، مقتضای این سلطنت، یک سلطنت مطلقه است، یعنی یک سلطنت مطلقهای را میآورد. سلطنت مطلقه چه اقتضایی دارد؟
نظری ثبت نشده است .