موضوع: كتاب البیع - بر اساس تحریر الوسیله 2
تاریخ جلسه : ۱۳۸۷/۱۱/۷
شماره جلسه : ۵۴
-
کلام محقق نائيني در جواز معاطات
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
-
جلسه ۹۰
-
جلسه ۹۱
-
جلسه ۹۲
-
جلسه ۹۳
-
جلسه ۹۴
-
جلسه ۹۵
-
جلسه ۹۶
-
جلسه ۹۷
-
جلسه ۹۸
-
جلسه ۹۹
-
جلسه ۱۰۰
-
جلسه ۱۰۱
-
جلسه ۱۰۲
-
جلسه ۱۰۳
-
جلسه ۱۰۴
-
جلسه ۱۰۵
-
جلسه ۱۰۶
-
جلسه ۱۰۷
-
جلسه ۱۰۸
-
جلسه ۱۰۹
-
جلسه ۱۱۱
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
چکیده بحث گذشته
بحث أدله أصالة اللزوم تمام شد. برخی از أدلّه مثل استدلال به آیه شریفه «أَوْفُوا بِالْعُقُودِ»، و «أَحَلَّ اللَّهُ الْبَيْعَ» را در سال گذشته بحث کرده بودیم. ادلهی دیگر مثل «استصحاب»، «حدیث سلطنت»، «حدیث حلّ» و «روایات خیار مجلس» را هم بررسی کردیم. نتیجهای که گرفتیم این بود که از برخی از این ادله، مثل «أَوْفُوا بِالْعُقُودِ» ، لزوم در باب معاملات را استفاده کردیم. و گفتیم برخی دیگر از این ادله، مثل «حدیث سلطنت» و «حدیث حلّ» و «روایات خیار مجلس»، دلالت بر لزوم در معاطات یا هر معاملهای که در لزوم و عدم لزوم آن شک داریم، ندارد.ذکر مثال برای تبیین مطلب
فرمایش محقق نائینی(قده) در جواز معاطات
لزوم حکمی یا حقّی؟
نتیجه بحث و نظر استاد
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
چکیده بحث گذشته
بحث أدله أصالة اللزوم تمام شد. برخی از أدلّه مثل استدلال به آیه شریفه «أَوْفُوا بِالْعُقُودِ»، و «أَحَلَّ اللَّهُ الْبَيْعَ» را در سال گذشته بحث کرده بودیم. ادلهی دیگر مثل «استصحاب»، «حدیث سلطنت»، «حدیث حلّ» و «روایات خیار مجلس» را هم بررسی کردیم. نتیجهای که گرفتیم این بود که از برخی از این ادله، مثل «أَوْفُوا بِالْعُقُودِ» ، لزوم در باب معاملات را استفاده کردیم. و گفتیم برخی دیگر از این ادله، مثل «حدیث سلطنت» و «حدیث حلّ» و «روایات خیار مجلس»، دلالت بر لزوم در معاطات یا هر معاملهای که در لزوم و عدم لزوم آن شک داریم، ندارد.ذکر مثال برای تبیین مطلب
فرمایش محقق نائینی(قده) در جواز معاطات
این هزار تومان را بگیر و حق رجوع خودت را اسقاط کن، فایده ندارد. اگر واهب هزار بار هم بگوید دیگر رجوع نمیکنم و حتی اگر شرط کند، فایدهای ندارد. این حکم است و حکم قابل بهم زدن و اسقاط نیست. 2- جواز حقی، مثل بیعی که در آن خیار وجود دارد، خیار مجلس، خیار شرط یا سایر خیارات وجود دارد. 3- جواز یعنی هنوز منشأ برای لزوم نیامده است، آنچه که بعنوان یکی از ملزمات معاطات باشد. جوازی که در معاطات وجود دارد، از این قسم سوم است. مثلاً یکی از ملزمات معاطات؛ تلف احدی العینین است. اگر یکی از دو عین تلف شود معاطات لازم میشود. محقق نائینی(ره) میفرمایند ما قائل میشویم به اینکه معاطات جایز است، اما نه جواز در باب هبه، بلکه جواز در معاطات یعنی عدم تحقق سبب لزوم.
نظری ثبت نشده است .