موضوع: كتاب البیع - بر اساس تحریر الوسیله 2
تاریخ جلسه : ۱۳۸۷/۱۲/۱۷
شماره جلسه : ۶۸
-
نظر مرحوم شيخ در معاطات ، نظر استاد و فرمايش امام(ره) وجه عدم تمسک به «بنای عقلا» بر لزوم معاطات، جريان اقاله در معاطات روایات دالّ بر جریان اقاله، درس اخلاق
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
-
جلسه ۹۰
-
جلسه ۹۱
-
جلسه ۹۲
-
جلسه ۹۳
-
جلسه ۹۴
-
جلسه ۹۵
-
جلسه ۹۶
-
جلسه ۹۷
-
جلسه ۹۸
-
جلسه ۹۹
-
جلسه ۱۰۰
-
جلسه ۱۰۱
-
جلسه ۱۰۲
-
جلسه ۱۰۳
-
جلسه ۱۰۴
-
جلسه ۱۰۵
-
جلسه ۱۰۶
-
جلسه ۱۰۷
-
جلسه ۱۰۸
-
جلسه ۱۰۹
-
جلسه ۱۱۱
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
چکیده و نتیجه بحث گذشته
ملاحظه فرمودید که حدیث شریف «انما یحلل الکلام و یحرم الکلام» دلالتی بر اعتبار لفظ در صحّت یا لزوم معامله ندارد، برخلاف آنچه که مرحوم شیخ(ره) و جمع دیگری از این روایت استفاده کردند، که فرمودند این روایت یک اشعار یا ظهوری در اعتبار لفظ در صحت یا لزوم معامله دارد. اما ما به این نتیجه رسیدیم که هیچ ارتباطی به این بحث ندارد.نظر مرحوم شیخ در معاطات
نتیجه این شد که هیچیک از چهار دلیلی که در مقابل أصالة اللزوم قائم شده، نمیتوانند أصالة اللزوم در معاملات را بر هم بزند و ما باید قائل شویم که اصل اولی در معاملات، «لزوم» است. بر خلاف شیخ(ره) که عرض کردم یکی از جاهایی که من گاهی اوقات از همین مدرّسین مکاسب هم سؤال کردم که شیخ آیا در معاطات قائل به لزوم است یا جواز؟ خیلی میپندارند که شیخ(ره) معاطات را مفید ملکیت لازم میداند، در حالی که طبق بیانی که عرض کردیم، ایشان معاطات را مفید ملکیت جایز میداند. مخصوصاً در این حدیث «انما یحلل الکلام» بالاخره تسلیم میشود و میفرماید چارهای نداریم که بگوییم این حدیث دلالت بر این دارد که در لزوم یا صحت معامله، «لفظ» معتبر است. پس شیخ(ره) معاطات را مفید ملکیت جایز میداند.نظر استاد و فرمایش امام(ره)
وجه عدم تمسک به «بنای عقلا» بر لزوم معاطات
نکتهای را تذکر بدهم؛ یادتان هست که ما عرض کردیم أدله اصاله اللزوم را بیان کردیم از استصحاب و از آیات و روایات همه را ذکر کردیم، ادله عدم لزوم را هم که چهار دلیل بود ذکر کردیم. بعد گفتیم یک سؤالی که اینجا مطرح است و در کلمات علما مورد تعرض قرار نگرفته است این است که چرا فقها در باب لزوم در معاملات، به «بنای عقلا» تمسک نکردهاند. از ابتدا سراغ اصل عملی استصحاب، بعد سراغ آیات و روایات رفتند. این مقدار که ما در کلمات فقها تفحص کردیم، هیچ فقیهی نگفته سیره عقلا در باب معاطات بر لزوم است. خصوصا با توجه به دو مطلب؛ یک مطلب این است که مسأله معاملات، یک مسأله تأسیسی نیست، بلکه یک مسئله امضایی است، شارع همان چیزی را که بین عقلا بوده، امضا فرموده است. مطلب دوم این که گفتیم اگر از عقلا سؤال کنید که آیا شما معاملهای که جایز باشد دارید یا ندارید؟ أصلا عقلا معامله جایز ندارند. عقلا میگویند وقتی معامله محقق شد، دیگر تمام شد، نمیشود این معامله را بیاییم بر هم بزنیم. با توجه به این دو نکته؛ حالا اگر در موردی شارع بخواهد جایز بداند، میتواند بعنوان شریعت بیان کند، اما جایی که خود عقلا معامله را لازم میدانند، به عقلا مراجعه کنیم. سؤال اساسی مخصوصا با توجه به این دو نکته این است که چرا ما در این مسئله «لزوم در معاطات»، به بنای عقلا مراجعه نمیکنیم و چرا فقهای ما در کتب فقهی خودشان در باب لزوم، به این دلیل که یک دلیل بسیار محکمی است استناد نکردهاند؟!!جریان اقاله در معاطات
در این مسأله هشتم، دو مطلب دیگر دارند. مطلب اول این است که «در معاطات، خیار جریان دارد»، که ما آن را بحث کردیم. مطلب دوم این است که میفرمایند همانطور که در بیع بالصیغه، اقاله جریان دارد، در معاطات هم اقاله جریان دارد. ما باید ببینیم آیا این مطلب درست است یا نه؟ آیا اقاله که عبارت از فسخ طرفینی است، هر دو تراضی پیدا میکنند بر فسخ معامله، آیا این در معاطات جریان دارد یا خیر؟ در بحث إقاله چند بحث وجود دارد. اولین بحث این است که در اصل مشروعیت اقاله در باب معاملات، بین فقها تردیدی نیست. در میان فقهای خاصه و فقهای عامه، کسی را نداریم که بگوید ما در شریعت چیزی بنام اقاله نداریم. همه فقها بنحو اجمال، مشروعیت اقاله را پذیرفتهاند.روایات دالّ بر جریان اقاله
دلیل این مطلب هم بعضی از روایاتی است که در این مورد وارد شده است. در اقاله در خود بیع، روایاتی وارد شده، که صاحب جواهر(ره) در جواهر، ج24، ص351، بعضی از روایات را بیان میکند. اولا عرض کردیم مسأله اتفاقی است، بلکه ضرورت فقه فریقین است (هم فقه شیعه و هم فقه اهل سنت). غیر از ضروری و اجماعی بودن مسئله، روایاتی هم داریم. در خبر ابن حمزه؛ «وَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ (مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ زَیْدِ بْنِ إِسْحَاقَ) عَنْ هَارُونَ بْنِ حَمْزَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ أَیُّمَا عَبْدٍ أَقَالَ مُسْلِماً فِی بَیْعٍ أَقَالَهُ اللَّهُ عَثْرَتَهُ یَوْمَ الْقِیَامَة»؛ هر بندهای که مسلمی را در یک بیعی اقاله کند، خدا هم لغزشی را که این بنده کرده و باید مجازات شود، در روز قیامت مجازات و لغزش او را اقاله میکند. یک روایت دیگری داریم؛ «وَ عَنْ حَمْزَةَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْعَلَوِیِّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِیسَى عَنْ سَمَاعَةَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ أَرْبَعَةٌ یَنْظُرُ اللَّهُ إِلَیْهِمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ: مَنْ أَقَالَ نَادِماً أَوْ أَغَاثَ لَهْفَانَ أَوْ أَعْتَقَ نَسَمَةً أَوْ زَوَّجَ عَزَبا»؛ چهار نفر هستند که خدا در روز قیامت به آنها نظر خاص میکند؛ یکی آن کسی است که اقاله را می پذیرد.تذکر اخلاقی
این یک استدلالی است که برای خودشان دارند. علی أیّ حال خیلی مهم است. از این روایات هم بعید نیست استحباب مؤکدش را انسان استفاه کرد. این هم یک بحث بدی نیست، گاهی بعضی سؤال میکنند از کجا بفهمیم یک مستحبی، مستحب عادی است، از کجا بفهمیم یک مستحبی، مستحب مؤکد است؟ بر مستحبات عادی، ثوابهای متعارفی هم بار میشود. فرض کنید اگر کسی این ذکر را بگوید، خداوند این ثواب را به او میدهد. اینها مستحبات عادی است. اما اینگونه امور که «أَیُّمَا عَبْدٍ أَقَالَ مُسْلِماً فِی بَیْعٍ أَقَالَهُ اللَّهُ عَثْرَتَهُ یَوْمَ الْقِیَامَة»؛ این تعبیر نشان میدهد که این در نظر خداوند خیلی مهم است. پس ما روایاتی هم در این زمینه داریم. پس در اصل مشروعیت اقاله، بحثی نیست، ضروری فقه و اجماعی است، روایاتی هم در مورد آن
حقیقت اقاله
فرمایش مرحوم شیخ طوسی در خلاف
نظری ثبت نشده است .