موضوع: كتاب البیع - بر اساس تحریر الوسیله 2
تاریخ جلسه : ۱۳۸۷/۹/۲۵
شماره جلسه : ۴۰
-
دليل دوم بر اصالة اللزوم در بيع معاطات از طريق حديث سلطنت
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
-
جلسه ۹۰
-
جلسه ۹۱
-
جلسه ۹۲
-
جلسه ۹۳
-
جلسه ۹۴
-
جلسه ۹۵
-
جلسه ۹۶
-
جلسه ۹۷
-
جلسه ۹۸
-
جلسه ۹۹
-
جلسه ۱۰۰
-
جلسه ۱۰۱
-
جلسه ۱۰۲
-
جلسه ۱۰۳
-
جلسه ۱۰۴
-
جلسه ۱۰۵
-
جلسه ۱۰۶
-
جلسه ۱۰۷
-
جلسه ۱۰۸
-
جلسه ۱۰۹
-
جلسه ۱۱۱
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
دلیل دوم أصاله اللزوم؛ «حدیث سلطنت»
بحث در این است که بعد از اینکه قائل شدیم که معاطات مفید ملکیت است، آیا مفید لزوم هم هست یا نه؟ گفتیم باید ادلهی أصالة اللزوم را بررسی کنیم. بحث از دلیل اول که عبارت از استصحاب بود، تمام شد. دلیل دوم؛ «حدیث سلطنت» است. دلیل دومی که مرحوم شیخ(اعلیاللهمقامهالشریف) برای لزوم معاطات و اساساً بر اصل لزوم در باب معاطات و معاملات ذکر کردهاند، «حدیث سلطنت» است، یعنی «الناس مسلطون علی اموالهم».بررسی سندی این روایت
فخر المحققین(ره) در ایضاح الفوائد در چند مورد به آن تمسّک کرده است. مرحوم شهید(ره) در غایة المراد در چهار مورد به آن تمسک کرده است. در کتاب التنقیح الرائع که شرح مختصر الشرایع است در هفده مورد استدلال کرده. إبن فهد(ره) در المهذّب البارع به این حدیث استدلال کرده. محقق کرکی(ره) در کتاب جامع المقاصد بیش از 22 مورد به این حدیث استدلال کرده. شهید ثانی(ره) در مسالک، مقدس اردبیلی(ره) در مجمع الفائدة، شهید اول(ره) در کتاب لمعه، به این حدیث تمسک کردهاند. ما کلمات فقهاء را از زمان شیخ(ره) بررسی کردیم، اگر نگوییم همهی فقهاء، اکثریت قریب به اتفاق فقهاء به این روایت تمسک کردهاند. آیا میتوان چنین روایتی را رمی به ضعف کرد و گفت چون این روایت در کتب امامیه نیامده مثلاً قابل قبول نیست؟! بنابراین به نظر ما اگر روایت، مرسله هست (که مرسل هم هست)، اما آنچه که ضعف سند را جبران میکند، عمل مشهور است.
بررسی دلالت این حدیث
بعد از بحث سندی به بحث دلالی می پردازیم. ببینیم از این حدیث «الناس مسلطون علی اموالهم» چگونه میتوان لزوم معاملات را استفاده کرد؟ ابتدا یک نکتهای را عرض کنیم و بطلان آن را بیان کنیم.فرمایش محقق خوئی(ره)
در کلمات برخی از فقها از جمله محقق خوئی(قدسسره) میفرمایند این روایت غیر از مسألهی اشکال سند، اشکال دلالی هم دارد و اشکال دلالی آن این است که حدیث میگوید «الناس مسلطون علی اموالهم»، «مسلطون» را معنا کردهاند «أی مستقلّون فی التصرف»، مردم استقلال در تصرف دارند. و این برای دفع مسألهی محجوریت است. یعنی میخواهد مسئله حجر را کنار بگذارد. اگر کسی مالی دارد خودش به تنهایی میتواند تصرف کند، لازم نیست که دیگری به او نظر دهد و دخالت کند و اشراف داشته باشد. آیا میتوان این معنا را از این حدیث استفاده کرد که «الناس مسلّطون علی أموالهم» را به «استقلال در تصرف» معنا کنیم؟ به نظر ما معنا از روایت خیلی بعید است. برای بیان «استقلال در تصرف» اینطور تعبیر نمیکنند! فقهاء در کتب فقهی که به این روایت تمسک کردهاند، کسی از این روایت، «استقلال در تصرف» را استفاده نکرده، و این احتمال که عرض کردم در کلمات غیر از محقق خوئی(ره) هم آمده، اما یک احتمال بسیار بعید و بر خلاف ظاهر است. اولاً: در این عبارت شارع در مقام بیان یک مطلب کلی است، «الناس مسلّطون»؛ مردم بر اموالشان تسلّط دارند که بخواهند بیع کنند، هبه کنند، صلح کنند یا نگهدارند. بحث در این نیست که استقلال در تصرف دارند یا استقلال در تصرف ندارند. ثانیاً: اگر واقعاً مسألهی «استقلال در تصرف» بود، مناسب بود امثال صبی، مجنون و سفیه را جدا میکرد. محجور را جدا میکرد، مفلس را جدا میکرد. شارع فرموده «الناس مسلطون»؛ «الناس» شامل صبی هم میشود، شامل سفیه هم میشود.نقد استاد بر فرمایش محقق خوئی(ره)
حال دو جواب داریم؛ جواب اول اینکه این فرمایش محقق خوئی(ره) که بگوئیم «الناس مسلطون أی مستقلون فی التصرف»، این بر خلاف ظاهر است. از این مطلب که بگذریم، مرحوم شیخ انصاری(اعلیاللهمقامهالشریف) استدلال به این روایت را طوری ذکر کردهاند که دیگر شبهه مصداقیه مطرح نشود. دیگران وقتی میخواهند به این روایت استدلال کنند طوری استدلال کردهاند که استدلالش در ما نحن فیه، از باب تمسک به عام در شبههی مصداقیه میشود. میگوئیم یک معاملهی معاطاتی شده -که حالا فرض ما معاطات است-، نمیدانیم لازم است یا نه؟ نمیدانیم اگر بایع فسخ کرد، معامله به هم میخورد یا به هم نمیخورد؟ نمیدانیم. اینجا میگوئیم الآن مشتری بر مالش سلطنت دارد، اگر بایع گفت «فسختُ»، میگوئیم آقای مشتری تو بر مال خود سلطنت داری، «الناس مسلّطون علی اموالهم». اشکالش این است که این تمسک به عام در شبههی مصداقیه است. «الناس مسلّطون علی اموالهم»، این مشتری بعد از اینکه بایع گفت «فسختُ»، شاید در ملک بایع آمده باشد، معلوم نیست که این مال، مال مشتری باشد. پس وقتی معلوم نیست که این مال مشتری باشد، تمسّک به حدیث سلطنت، برای اثبات لزوم، تمسّک به عام در شبههی مصداقیه میشود. مرحوم شیخ(ره) در کتاب مکاسب استدلال به حدیث را به نحوی بیان کردهاند، که مسألهی شبههی تمسک به عام در شبههی مصداقیه مطرح نشود. فرمودهاند شک نداریم الآن که ما بحث میکنیم، معاطات راجع به ملکیت است. بحث در لزوم و عدم لزوم بعد از این است که برای ما روشن شده که معاطات مفید ملکیّت است. ملکیّت به معنای سلطنت فعلیّه است.
نظری ثبت نشده است .