موضوع: مهدويت در قرآن
تاریخ جلسه : ۱۳۹۰/۷/۲۶
شماره جلسه : ۱۲
-
موضوع: ادامه بررسی آیه 41 حج- بیان یک نکته مهم در آیه-بررسی نظریه علامه طباطبایی(قدس سره) در آیه و تبیین مناقشات بر آن از منظر مختار- بیان چند نکته در آیه
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
یادآوری:
ادامه بررسی آیه 41 حج دال بر تمکن گروهی در تمام زمین به رهبری حضرت بقیة الله الاعظم(عج)؛بحث در این آیه شریفه سوره مبارکه حج است؛ (الَّذِينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوْا الزَّكَاةَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنْكَر)، بیان کردیم که از خود آیهی شریفه به خوبی استفاده میشود که خدای تبارک و تعالی میفرماید: گروهی هستند که این گروه با برنامهای که دارند و تشکیلاتی که دارند این امور را بعد از اینکه ما این گروه را متمکّن کردیم روی زمین، که این امور را پیاده و اجرا میکنند.
و نیز گفتیم که از خود آیه به خوبی استفاده میشود که باید گروهی باشد که خدای تبارک و تعالی آن گروه را متمکّن کرده باشد و نمیشود به تمکّن بر یک شخص در یک زمان، آیه را تطبیق کرد. لذا اگر گروهی متمکّن شدند و اقتدار پیدا کردند که این کارها را انجام میدهند این آیه بر آنها تطبیق پیدا نمی کند بلکه این آیه صرفاً تطبیق پیدا میکند در وجود مبارک امام زمان(عج) و اصحاب آن حضرت و البته ملاحظه کردید که از روایات هم، همین معنا استفاده شد.
بررسی یک نکته مهم دیگر در آیه:
مصداق واقعی آیه، مانعی برای انجام امور اربعه در روی زمین ندارند؛یکی از نکاتی که در آیه باید مورد توجه قرار بگیرد این است که: بر حسب ظاهر آیه این متمکّنین در ارض برای انجام این امور اربعه، هیچ چیزی مانعشان نیست و اساساً شاید یکی از لطایفی که در این آیه شریفه وجود دارد همین است. یعنی اگر مؤمنین در هر زمانی، خودشان هم تلاش کنند بر اینکه اقامهی صلاة، ایتاء زکات، امر به معروف و نهی از منکر کنند، ممکن است به یک مانعی برخورد کند و مانع نگذارد که اینها این کار را انجام بدهند، اما آیه میفرماید اینها آنچنان تمکّنی پیدا میکنند که این کارها را انجام میدهند! یعنی یک اشارهی خیلی لطیفی دارد که نه تنها به عنوان وظیفهی اولیه خودشان این است که این کارها را انجام بدهند، بلکه هیچ چیزی نمیتواند مانع اینها هم بشود!
بنابراین این نکته را هم اگر ما توجه کنیم باز دلالت آیه را بر تطبیقش بر وجود مبارک امام زمان(عج) و اصحاب آن حضرت روشنتر میکند. قبل از ظهور حضرت(عج) هر حکومتی، حتّی در این حکومت اسلامی خودمان ممکن است موانعی ایجاد شود، این مانع فقط منحصر به موانع قدرتی نیست، ممکن است گاهی اوقات روی جهالت باشد، الآن در زمان ما برای برخی معروف و منکر روشن نیست! در زمان ما بعضی از فرقهها وجود دارد که مسلّما جزء فرقههای منحرف و منکر هستند، اما در نزد بعضی از افراد، حتّی مسئولین زمان ما این مقدار روشن نیست که اینها جزء فرقههای ضاله و باطله باشند، این جهل مانع میشود. یعنی آیه میفرماید هیچ چیز نمیتواند مانع اینها بشود، اینها صلاة را اقامه میکنند، زکات را ایتاء میکنند، امر به معروف میکنند و مطلقا هیچ چیز مانع اینها نمیشود نه قدرتی میتواند ممانعت از اینها کند و نه جهل میتواند ممانعت کند. سئوال این است که این مساله در چه زمانی میتواند پیاده و تطبیق شود؟ در آن زمانی که معروف کاملاً روشن است و منکر هم کاملاً روشن است، این هم نکتهای است که ما در مورد این آیه باید بیان کنیم.
بررسی نظریه علامه طباطبایی(قدس سره) در مورد آیه ضمن چند نکته؛
مرحوم علامه طباطبائی(قدس سره) در تفسیر شریف المیزان آیه را طوری معنا فرمودند که این آیه از همان زمان نزول، شامل مؤمنین و مسلمانها میشود إلی یوم القیامة. چند نکته ایشان در فرمایششان دارند که من عبارت ایشان را هم یادداشت کردم چون نکاتی دارد، برخی از نکاتش همان است که قبلاً ما اشاره کرده بودیم. این نکات عبارتند از:نکته اول:
آیه 41 حج، برای توصیف مجموع بما هو مجموع نازل شده است، نه برای توصیف اشخاص؛اولین نکته که روی آن اصرار دارند میفرمایند این آیه توصیف برای مجموع بما هو المجموع است و توصیف برای اشخاص نیست، این همان است که عرض کردیم آیه میخواهد بگوید یک گروهی هستند که این گروه تشکیلاتی دارند «من حیث إنّهم مجتمعون» آن هم میآیند این کار را انجام میدهند نه «من حیث إنهم أشخاصٌ و أفرادٌ، [بل] من حیث إنهم مجتمعون»، تشکیلات سازماندهی شده دارند و میآیند این چهار عمل را انجام میدهند، این نکتهی بسیار خوبی است. میفرماید: «توصیف المجموع من حیث هو مجموع من غیر نظرٍ إلی الأشخاص»!
نکته دوم:
طبع مسلمانی این است که اگر تمکن پیدا کنند، جامعه را اصلاح میکنند، لذا مراد از آیه عموم مومنین و مسلمین تا قیامت است؛بعد میفرمایند: «یقول تعالی إن من صفتهم أنّهم إن تمکّنوا فی الأرض و أوتوا الحریّة فی إختیار ما یستحبونه من نحو الحیاة عقدوا مجتمعاً صالحاً تقام فیه الصلاة» میفرماید خدای تبارک و تعالی توصیف این مجموع را میکند و میفرماید این مجموع یک چنین صفتی دارند، یک چنین خصیصهای دارند، یک چنین ویژگی دارند که اگر تمکّن در زمین پیدا کنند «و أوتوا الحریة فی إختیار ما یستحبونه من نحو الحیاة» به اینها اختیار داده شود که آنچه نیکی هست در حیات اختیار کنند، اینها «عقدوا مجتمعاً صالحاٌ تقام فیها الصلاة». باز در چند سطر بعد میفرماید: «فالمراد بهم عامة المؤمنین یومئذ» یعنی همان زمان نزول آیه «بل عامة المسلمین إلی یوم القیامة، والخصیصة خصیصتهم بالطبع فمن طبع المسلم بما هو مسلم الصلاح و إن کان ربما غشیته الغواشی» آیه میفرماید طبع مسلمانی که تمکّن پیدا کند این است که میخواهد جامعه را اصلاح کند ولو اینکه چه بسا در بعضی از زمانها «غشیته الغواشی».
مناقشه بر نکته دوم کلام علامه(قدس سره) از منظر مختار؛
ما نسبت به این قسمت فرمایش ایشان یک حاشیهای داریم؛ حاشیهی طلبگی است و فاصلهی بین ما و علامه(قدس سره) از زمین تا آسمان است. ولی به لحاظ کار طلبگیمان و اینکه کار ما این است که بالأخره حرفها را اگر اشکالی به ذهن میرسد بیان میکنیم، حالا دیگران میآیند این اشکال را یا قبول میکنند و یا اینکه این اشکال را رد میکنند، لذا یک وقت در ذهن نیاید اگر تعلیقه یا حاشیهای داریم خدایی نکرده در ذهن خطور کند که ما بهتر میفهمیم! خدا نکند چنین لحظهای برای انسان فرا برسد که حالا این همه بزرگان زحمت کشیدند، این همه تلاشهای علمی اینهاست که امروز ما حیات علمی پیدا کردیم، حوزههای ما به برکت این زحمات علمی این بزرگان است، اگر امروز در حوزه تفسیر مطرح است، تمامش مرهون مجاهدتهای مرحوم علامه(قدس سره) است، با آن درجه علمی که یک اصولی قوی بود، حاشیه بر کفایه دارد، یک فقیه بود و در فلسفه هم که در حدّ اعلی بود و جزء طراز اولهای زمان خودش بود.به هر حال ما میخواهیم عرض کنیم آیا واقعاً از آیه شریفه میشود این نکته را استفاده کرد و بگوئیم آیه مربوط به «عامة المسلمین و المؤمنین یومئذٍ»، بعد هم «جمیع المسلمین إلی یوم القیامة» بعد بگوئیم خدای تبارک و تعالی در مقام بیان طبع مسلم بودن افراد است که انسان مسلمان (إن مکنّاهم فی الأرض أقاموا الصلاة).
بررسی دلائل علامه(ره) پیرامون رد نظریه اهل سنت در مورد فراز «الذین ان مکناهم»؛
البته در ادامه اشاره میکنند و میفرمایند: اینکه بعضی از مفسرین آمدند این (الذینَ) را خصوص مهاجرین و اشخاصی از مهاجرین قرار دادند، این حرف اشتباهی است! چرا؟ به چند دلیل:دلیل اول:
«لمنافاته عموم الموصوف المذکور فی صدر الآیات» آیات قبلی که این (الذینَ) صفت برای آنهاست (الذین اخرجوا اذن للذین یقاتلون بأنّهم ظلموا) که حالا یکی از آیاتی که بعداً میخواهیم جزء همین بحث مفصل ذکر کنیم همین آیه است، ایشان میفرماید آن آیات، عمومیّت دارد، در آن آیات حکم جهاد برای عموم تجویز شده، (اذن للذین یقاتلون بأنهم ظلموا) پس آن موصوف، عام است، لذا چرا بیائیم این (الذینَ) را منحصر به چند نفر از مهاجرین قرار بدهیم؟ این یک.دلیل دوم:
که ایشان میفرمایند این است که «علی أنّ المجتمع الصالح الذی عقد الأول مرّةٍ فی المدینة» آن مجتمع و حکومت اسلامی که اولین بار در مدینه منعقد شد، «ثم انبسط» بعد گسترش پیدا کرد «فشمل عامةً جزیرة العرب فی عهد النبی(ص)» در زمان پیامبر(ص) تمام جزیرة العرب را گرفت «و هو أفضل مجتمعٍ متکوّن فی تاریخ الاسلام تقام فیها الصلاة و تؤتی فیها الزکاة و تؤمر فیه بالمعروف و تنهی عن المنکر» میفرمایند آن حکومت در مدینه در زمان حیات پیامبر(ص) «مشمولٌ للآیة قطعاً» آن هم مشمول آیه است، (الذین إن مکنّاهم) شامل وجود مبارک پیامبر(ص) و اصحاب ایشان در صدر اسلام هم میشود، چون در آن زمان «تقاموا الصلاة، تؤتی الزکاة، تؤمر بالمعروف و تنهی عن المنکر» انجام میشد «و کان سبب الأول ثم العامل الغالب فیه الانصار دون المهاجرین» سبب اول در آن مجتمع و عامل اصلی آن مجتمع، انصار بودند، آنهایی که پایههای اصلی حکومت پیامبر(ص) را در مدینه تشکیل دادند و حکومت رسول خدا(ص) را اداره میکردند انصار بودند «دون المهاجرین».دلیل سوم: باز میفرمایند «و لم یتّفق فی تاریخ الاسلام للمهاجرین خاصةً» جایی نداریم در تاریخ اسلام که گروه خاصی از مهاجرین برای خصوص مهاجرین، «ان یعقدوا وحدهم مجتمعاً من غیر شرکةٍ» یک مجتمعی را درست کنند که انصار در آن نباشد، یعنی ایشان میفرمایند به اهل سنّت خطاب میکنند که اگر ما بخواهیم آیه شریفه را منحصر به مهاجرین بگیریم، لازمهاش این است که بگوئیم در صدر اسلام از مهاجرین گروهی این مجتمع را تشکیل دادند که انصار اصلاً در آن مجتمع دخالت نداشته، میفرمایند هیچ جای تاریخ چنین مطلبی را برای ما بیان نمیکند.
دلیل چهارم:
آخرین مطلبی که علامه(قدس سره) فرمودند این است که «علی أنّ التاریخ یضبط من أعمال الصدر الأول و خاصةً المهاجرین منهم اموراً لا یسعنا ان یسمّیها إحیاءً للحق و اماتةً للباطل» باز اشکال دیگری که فرمودند این است که اگر بخواهیم بگوئیم این چنین است، تاریخ از روش آن خلفای راشدین مطالبی را نقل میکند که ما نمیتوانیم بگوئیم اینها مصداق احیای حق و اماتهی باطل است. «سواءٌ قلنا بکونهم مجتهدین معذورین أم لا فلیس المراد توصیف الأشخاص بل المجموع من حیث هو مجموع» این فرمایش مرحوم علامه(قدس سره) است.بیان نظر مختار و چند اشکال بر نظریهی علامه طباطبایی(قدس سره)؛
به نظر مختار، این مطلب که مرحوم علامه(قدس سره) میفرمایند این آیه نظر به اشخاص ندارد مطلب متین و صحیحی است، ما هم در جلسات گذشته روی همین پافشاری میکردیم، گفتیم وقتی میفرماید (الَّذِينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقَامُوا) اشاره دارد به اینکه یک کار جمعی، گروهی و تشکیلاتی است و این درست است. ولی چند اشکال بر کلام ایشان وجود دارد:اشکال اول:
از کجای آیه استفاده میشود که طبع مسلمانان بعد از تمکن، بر اصلاح استوار است؛اینکه در دنباله فرمودند اساساً «من طبع المسلم» خدای تبارک و تعالی میخواهد بفرماید از طبع مسلمان این است که اگر قدرت پیدا کند اصلاح میکند از کجای آیه چنین مطلبی استفاده میشود؟ از کجای آیه میتوانیم استفاده کنیم «المسلم من حیث إنّه مسلم و طبع المسلم» این اقتضا دارد که اگر به قدرت رسید این کارها را انجام بدهد، هیچ قرینهای در آیه بر این معنا وجود ندارد، این اولاً.
اشکال دوم:
آیه دلالت بر اثر فعلی دارد، نه اثر شانی؛ما عرض کردیم در اول بحث امروز که آیه به قول ما طلبهها دلالت بر یک اثر فعلی دارد نه یک اثر شأنی، آیه میفرماید: اگر ما اینها را در روی زمین متمکّن کنیم، این کارها قطعاً انجام میشود و هیچ مانعی هم نمیتواند جلوی اینها باشد، اما اینطوری که مرحوم علامه(قدس سره) میفرمایند طوری است که اگر یک روزی جمعی از مؤمنین هم در یک زمانی متمکّن شدند «و لکن لعروض الموانع» نتوانستند این کارها را انجام بدهند، بگوئیم باز آنها هم مشمول آیه هستند. این آیه ظهور در یک اثر فعلی دارد، اثر فعلی را معنا کردیم یعنی هیچ مانعی نمیتواند ممانعت کند، یعنی اینها وقتی متمکّن شدند، تمکّن اینها همان و تحقّق این امور اربعه همان. ما بگوئیم آیه دلالت دارد بر اینکه «المسلم من حیث إنه مسلم» طبع المسلم اقتضای اصلاح دارد! اولاً قرینه بر آن نداریم، ثانیاً خلاف ظاهر آیه است، آیه ظهور در فعلیّت دارد، یک اثر فعلی را دلالت دارد.
اشکال سوم:
اگر آیه واقعاً اشاره به مجتمع صدر اسلام دارد چرا با ان شرطیه آمده است؛این است که فرمودند در اینکه این آیه، مجتمع صدر اسلام را (یعنی زمان رسول خدا(ص) را) شامل است، تردیدی وجود ندارد، ما میگوئیم اگر واقعاً اشاره به همان مجتمع دارد چرا پس با «إن شرطیه» آورده.
بیان چند نکته دیگر پیرامون آیه از منظر مختار؛
چند نکته دیگر در این آیه شریفه وجود دارد:نکته اول:
امور اربعه در نظر الهی، بسیار مهم است؛از آیه استفاده میشود که این امور اربعه یعنی (أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوْا الزَّكَاةَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنْكَر) خیلی مهم است، این یک نکته.
نکته دوم:
هر چند امور اربعه از حیث شخصی واجب است اما از حیث حکومتی وجوب مضاعفی پیدا میکند؛که میخواهیم استفاده کنیم این است که این امور اربعه یعنی (أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوْا الزَّكَاةَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنْكَر) یک جنبهی شخصی دارد، یعنی از یک حیث، تکلیف شخصی است، هر کسی باید نماز خودش را بخواند، زکاتش را بدهد، امر به معروف و نهی از منکر کند، ولی از آیه استفاده میشود که اگر یک مجتمع اسلامی، اگر یک حکومت اسلامی تشکیل شد به عنوان حکومت اسلامی این امور اربعه یک وجوب مضاعفی پیدا میکند.
بحثی که امروز در جامعهی ما وجود دارد که امر به معروف اساساً حکومت باید در آن وارد شود یا نه؟ این یک بحث خیلی زنده و روزی است که آیا حکومت اسلامی و حاکم اسلامی وظیفه دارد یک نهادی را به عنوان نهاد امر به معروف و نهی از منکر درست کند؟ میگوئیم از آیه همین استفاده میشود، بله وقتی ما میخواهیم این نظام ما برای حکومت اسلامی کامل، مقدمهای باشد اقتضایش این است که همان خصوصیّاتی که در ذو المقدمه است در مقدمه هم باشد.
پس ما میتوانیم این را بگوئیم که در فقه ما امر به معروف یک وجوب شخصی دارد و یک وجوب جمعی و حکومتی هم دارد، بر اشخاص در حدّ خودشان واجب است و برای حکومت هم واجب است. آن وقت اگر این را آمدیم مطرح کردیم ممکن است کسی بگوید آنجایی که امر به معروف شخصی است، احتمال تأثیر مطرح است، یعنی من اگر بخواهم یک کسی را به معروف امر کنم باید احتمال بدهم که این اثر دارد ولو اگر آقایان یادشان باشد در اینجا دو مبنا وجود دارد:
مبنای امام خمینی(قدس سره):
که در اصول دارند به نام «خطابات قانونیه»، طبق آن مبنا، شرط تاثیر باطل است، امّا:مبنای مشهور:
فقها میگویند امر به معروف و نهی از منکر در جایی است که احتمال تأثیرش باشد؛ولی لقائلُ أن یقول: این به عنوان یک واجب حکومتی مطرح شود و حکومت باید امر به معروف کند، خواه تأثیر کند یا نکند! ممکن است آنجا دیگر این شرط لغو شود و اثری برای این شرط قائل نشویم که البته بعدا باید وارد آن بحث شویم ولی نمیخواهیم فعلا وارد آن بحث شویم، در این صورت باید یک مقداری ادلهی امر به معروف و نهی از منکر ملاحظه شود تا ببینیم آن ادله چه اقتضایی دارد.
جمع بندی مطلب:
آیه41 حج، بر وجوب امر به معروف و نهی از منکر بر حکومت و حاکم ظهور دارد؛به هر حال ما باشیم و این آیه؛ نمیخواهیم الآن نظر نهایی بدهیم، گاهی اوقات در یک آیه نکتهای را میگوئیم ولی ممکن است ادلهی دیگر آن نکته را بر هم بزند مثلاً این ظهور را از بین ببرد، ما میخواهیم ادعا کنیم این آیه ظهور دارد بر وجوب امر به معروف و نهی از منکر بر حکومت! یکی از واجبات حکومت، اقامهی صلاة است، حاکم اسلامی موظف است نماز را ترویج کند منتهی اقامهی حاکم به این است که ترویج کند، تشویق کند، ایتاء زکات حاکم با ایتاء زکات شخصی فرق میکند و هکذا یکی از وظایف حاکم، امر به معروف و نهی از منکر است. حالا این نکته را هم جایی ندیدم، شما تأمل بفرمایید میشود از آیه شریفه این نکته را استفاده کرد؟ یک نکته دیگر این آیه دارد که جلسه بعد بیان میکنیم.
نظری ثبت نشده است .