موضوع: مهدويت در قرآن
تاریخ جلسه : ۱۳۹۱/۷/۱۸
شماره جلسه : ۳۰
چکیده درس
-
موضوع: فتنه در لغت و قرآن ـ فرق بین فتنه و اختبار و ابتلاء و امتحان ـ نقد مرحوم مصطفوی ـ معنای فتنه در آیۀ محل بحث
دیگر جلسات
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
فتنه در لغت و قرآن
سوال:
به چه دلیل میگوییم معنای کلمۀ فتنه در این آیه شرک است؟ و اصلا از نظر لغوی، فتنه در جاهای مختلف قرآن در چه معناهایی به کار رفته است؟جواب:
کلمۀ فتنه در چندین جای قران استفاده شده است و هر جایی هم به یک معنا به کار رفته است. اینطور نیست که بگوییم اگر در قرآن کلمه فتنه در یک آیه معنایی دارد، در تمام آیات دیگر هم، در همین معنا استعمال شده است. بلکه باید دید آن کلمه در چه آیهای استعمال شده و قراین درون آیهای و برون آیهای مربوط به آن کلمه را بررسی کنیم تا بفهمیم مراد از آن کلمه در آن آیه چیست؟کلمۀ فتنه از ریشۀ فَتَنَ و فَتْنْ است و در قرآن کریم مجموعا در نُه معنا استعمال شده است، که به برخی از آنها اشاره میکنیم.
1- سوخته شدن:
عرب در جایی که طلا را ذوب میکنند تا طلای خالص از ناخالص جدا شود، تعبیر به فتن میکند. روی این حساب یکی از معانی فتنه، "سوخته شدن" و "سوزاندن" و "در آتش قرار گرفتن" است. یعنی در جایی که آتشی باشد و چیزی در آن بسوزد، تعبیر به فتنه میشود.در آیه شریفه 10 از سوره مبارکه بروج فتنه به این معنا استعمال شده است.
(إِنَّ الَّذينَ فَتَنُوا الْمُؤْمِنينَ وَ الْمُؤْمِناتِ ثُمَّ لَمْ يَتُوبُوا فَلَهُمْ عَذابُ جَهَنَّمَ وَ لَهُمْ عَذابُ الْحَريقِ)؛ یعنی آنهایی که مومنین و مومنات را سوزاندند...
همچنین در آیه 13 از سوره ذاریات.
(يَوْمَ هُمْ عَلَى النَّارِ يُفْتَنُون)؛ روزی که کفار در آتش سوخته میشوند.
آیه 14 ذاریات نیز میفرماید:
(ذُوقُوا فِتْنَتَكُمْ هذَا الَّذي كُنْتُمْ بِهِ تَسْتَعْجِلُون)؛
2- بلا و عذاب:
آیه 25 سوره انفال فتنه را به معنای عذاب گرفته است.(وَ اتَّقُوا فِتْنَةً لا تُصيبَنَّ الَّذينَ ظَلَمُوا مِنْكُمْ خَاصَّةً وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللهَ شَديدُ الْعِقاب)؛ بپرهیزید از عذابی که میآید و فقط کسانی را که ظلم کردهاند شامل نمیشود. بلکه دیگران را نیز شامل میشود و وقتی عذاب فرا رسد همه را فرا میگیرند.
عذاب یکی از مصادیق مهمش سوزاندن و سوختن است و این معنا به معنای اول نزدیک است.
همچنین است آیۀ 10 عنکبوت:
(وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ آمَنَّا بِاللهِ فَإِذا أُوذِيَ فِي اللهِ جَعَلَ فِتْنَةَ النَّاسِ كَعَذابِ اللهِ وَ لَئِنْ جاءَ نَصْرٌ مِنْ رَبِّكَ لَيَقُولُنَّ إِنَّا كُنَّا مَعَكُمْ أَ وَ لَيْسَ اللهُ بِأَعْلَمَ بِما في صُدُورِ الْعالَمين)
در سورۀ صافات، آیۀ 63 که در مورد شجرۀ زقوم است میخوانیم:
(إِنَّا جَعَلْناها فِتْنَةً لِلظَّالِمين)؛ ما این را وسیله عذاب برای ظالمین قرار دادیم.
فتنه در اینجا به معنای عذاب آمده است.
3- فریب:
آیۀ 27 سورۀ اعراف میفرماید:(يا بَني آدَمَ لا يَفْتِنَنَّكُمُ الشَّيْطان)؛ای بنی آدم شیطان شما را فریب ندهد.
4- گمراهی:
در آیۀ 41 سورۀ مائده آمده است:(وَ مَنْ يُرِدِ اللهُ فِتْنَتَهُ فَلَنْ تَمْلِكَ لَهُ مِنَ اللهِ شَيْئا)؛ کسی که خدا اراده کند فتنه او را...
یعنی گمراهی او را، این از بابا توفیق است. منظور این است که باب توفیق به روی او بسته شود.
5- آزمایش:
سورۀ تغابن آیۀ 15 میفرماید:(إِنَّما أَمْوالُكُمْ وَ أَوْلادُكُمْ فِتْنَةٌ)؛ یعنی سبب برای آزمایش شماست.
سورۀ فرقان آیۀ 20:
(وَ جَعَلْنا بَعْضَكُمْ لِبَعْضٍ فِتْنَةً)؛ بعضی را وسیلۀ آزمایش بعض دیگر قرار دادیم.
سوره عنکبوت آیه اول:
(أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُون)؛ آیا گمان میکنند آزمایش نمیشوند؟
سوره طه آیه 40:
(وَ قَتَلْتَ نَفْساً فَنَجَّيْناكَ مِنَ الْغَمِّ وَ فَتَنَّاكَ فُتُوناً)؛ اینجا هم به معنای آزمایش آمده است.
پس به معنای آزمایش هم در قرآن کریم استعمال شده است.
6- جنون:
(بِأیِّکُمَ المَفتُون)؛ أي المجنون، أي الذي فُتِنَ بالجنون.فَتن در لغت
در کتاب مقاییس اللغة راجع به کلمه فَتَنَ یا فتنه، میگوید: أصل صحیح یدلّ علی ابتلاء و إختبار. فتنت الذهب بالنار (إذا امتحنته)؛ دلالت بر ابتلاء و اختبار دارد.در تهذیب اللغة در ماده ف ت ن: جماع معنی الفتنه في کلام العرب، الابتلاء و الإمتحان. در عرب قدر جامع بین معانی فتنه ابتلاء و امتحان است. جایی که آزمایش یا عذاب یا فریب یا گمراهی یا جنون و... باشد، یعنی جایی که ابتلایی باشد.
کتاب التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تألیف مرحوم مصطفوی است. ایشان در این کتاب بسیار زحمت کشدهاند و طلاب باید با این کتاب ارتباط داشته باشد. ایشان در مورد لغات قرآن و در معانی الفاظ بسیار دقت کردهاند. هر چند گاهی اجتهاد در لغت کردهاند که اجتهاد در لغت درست نیست.
مرحوم مصطفوی در این کتاب و در جلد 9 صفحۀ 23 آوردهاند: إن الاصل الواحد فی المادة هو ما یوجب اختلالاً مع اضطراب. فما أوجبه هذین الأمرین، فهو فتنة؛ اصل این ماده دارای دو قید است: فعلی که موجب اختلال باشد. (به هم بریزد) و اضطراب در آن باشد.
آنچه موجب این دو امر میشود، یعنی هم اختلال و ثابت نبودن، و هم اضطراب فتنه است.
اضطراب معنایی غیر از اختلال دارد. اضطراب به معنای ثابت نبودن نیست و معنایش از اختلال شدید تر است. مثلاً کسی که در لبه جائی بلند یا پرتگاه قرار میگیرند و دارد پرت میشودرا مضطرب میگویند. فتنه هم شامل اختلال و هم شامل اضطراب است. یعنی فعلی که این دو قید را دارد.
ایشان میفرمایند:
لها مصادیق، فتنه مصادیق مختلفی دارد: اموال، اولاد، اختلاف در آراء. غلو، عذاب، کفر، شرک و...
مثلا شرک موجب این دو امر میشود. کسی که مشرک باشد هم اختلال در او وجود دارد و هم اضطراب. جایی که عذاب باشد هم اختلال در آن وجود دارد و هم اضطراب. اموال هم همینطور مالها با هم مخلوط میشود و برای انسان مشکل بوجود میآورند. ایشان میفرمایند در همه این موارد این دو قید وجود دارد. مال و اولاد زندگی انسان را مختل میکنند و گاهی مضطرب میکند. یعنی قابلیت این را دارند که مخلّ و موجب اضطراب باشند.
فرق بین فتنه و اختبار و ابتلاء و امتحان
مرحوم مصطفوی، بحثی دیگر نیز دارند و آن فرق بین فتنه و اختبار و ابتلاء و امتحان است.ما غالبا این چهار عبارت را، عبارةٌ اخرای هم میگیریم و خیلی بینشان فرق نمیگذاریم. ایشان میفرماید بین اینها فرق وجود دارد.
الاختبار من الخُبر و الخُبر بمعنی الإطلاع النافذ؛ اطلاع عمیق را عرب خبرویت میگوید، که ما گاهی اوقات استفاده میکنیم.
والابتلاء من البَلو، البلو بمعنی ایجاد التحول و التقلب؛ ایجاد دگرگونی و قاطی کردن.
الامتحان من المَحن و هو دأبٌ و جدٌّ في العمل حتی یتحصَّل الخُبر و النتجة؛ امتحان آن است که انسان در عمل کوشش بکند تا به خُبر برسد.
الفتن: ایجاد الاختلال و الاضطراب.
این هم فرقی است که ایشان بین این چهار تا با توجه به ماده اینها ذکر فرمودهاند.در مورد آیه شریفه 35 سوره انبیاء:
(كُلُ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ وَ نَبْلُوكُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَيْرِ فِتْنَةً وَ إِلَيْنا تُرْجَعُون)؛
ایشان اینطور معنا میکنند:
ونبلوکم بالشر و الخیر فتنةای نوجد فیکم تحوّلا و تقّباً. ابتلا از بَلو و به معنای ایجاد تحول و تقلب است. پس معنی این میشود: ما ایجاد میکنیم در شما تقلب و تحولی را...
فی جریان حیاتکم، لاجل تحقق الافتنات و الفتنة، توجب تحولا إلی خیر أو الی شرّ...؛ برای اینکه فتنه ایجاد شود. فتنه نیز اختلال نظم در حیات است. یعنی نظم حیات و زندگی به هم بخورد.
نقد مرحوم مصطفوی
با اینکه ایشان در بیان این معنا خیلی زحمت کشیدهاند، اما نمیتوانیم بگوییم این اختلال و اضطراب حتما باید در موارد فتنه باشد. با تکلف شاید بتوان گفت، فتنه چیزی است که موجب اختلال و اضطراب میشود، ولی آن مطلب نوعی اجتهاد است که ایشان در لغت کردهاند.این مطالب بیان شد تا بدانیم کلمه فتنه در چه معانی در قرآن و لغت استفاده شده. حالا آیا مواردی چون سوزاند و عذاب و فریب دادن و جنون و... آیا قدر مشترکشان اختلال و اضطراب هست یا خیر؟ به نظر ما خیر، مشکل است و نمیتوان این قدر جامع را از این موارد استفاده کرد. مخصوصا در آیۀ شریفۀ (وَ نَبْلُوكُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَيْرِ فِتْنَةً)[1]، که فتنه تمیز برای نبلوکم است، یعنی ما با خوبی و بدی شما را امتحان میکنیم چه امتحانی. ما با شر و خیر شما را به صورت یک امتحان عادی امتحان نمیکنیم؛ بلکه امتحان، امتحان سنگینی است. فتنه در اینجا به معنای آزمایش است. اما اگر بخواهیم بگوییم نبلوکم یعنی: نوجد فیکم تحولا او تقلبا یسیر الی خیر او شرّ، این خیلی تکلف دارد.
نکات دیگری نیز در فرمایش ایشان هست که از مجال بحث خارج است.
معنای فتنه در آیۀ محل بحث
فتنه در آیۀ «قاتلوهم حتی لا تکون فتنه» در چه معنایی استعمال شده است؟ابتدا باید دو نکته یا قاعده یا دو اصل را در مورد قرآن بیان کنیم:
نکته اول:
ممکن است لفظی ده بار یا بیست بار در قرآن استعمال شده باشد و هر بار در یک معنا استعمال شده باشد. حتی شاید بتوان ادعا کرد که هیچ لفظی در دو جای قرآن دقیقا به یک معنا استعمال نشده است. هر دو جایی که یک لفظ استعمال شده در یک جا خصوصیتی دارد که در جای دیگر نیست و بالعکس، و این از اعجاز قرآن است. بشر عادی به این نکات ودقائق و ظرائف نمیتواند احاطه داشته باشد. لذا لفظی که در اول کتاب خود استفاده میکند تا آخر کتابش از آن لفظ همان معنا را اراده میکند. اما در قرآن اینچنین نیست. و لزوما یک لفظ نباید به معنای واحد استعمال شده باشد. علمایی از اصولیون هستند که ادعا دارند اصلا هیچ لفظی نیست که در دو جای قرآن با نفس معنا استعمال شده باشد. بلکه حتما یک جا خصوصیتی دارد که در جای دیگر ندارد. پس اگر کلمه فتنه در جایی به معنای عذاب استعمال شد، نمیتوان گفت در جای دیگر هم باید حتما به همین معنا باشد. دلیلی بر این امر نداریم، بلکه بر خلافش دلیل داریم. تتبع در قرآن نشان میدهد که خداوند متعال از لفظ واحد در جاهای مختلف، معانی مختلفی اراده کرده است. مثلا اگر کلمه حَرَج یا کلمه زینة را تتبع کنیم، به همین نتیجه میرسیم. مثلاً در مورد کلمۀ زینت، برخی از آیات دلالت دارد بر «انما اولادکم زینة» و برخی دیگر دلالت دارند بر «خذو زینتکم عند کل مسجد». زینت در آیۀ اول معنایی دارد و در آیۀ دوم معنای دیگر دارد. و در جاهای دیگر هم معانی غیر از این دو معنا دارد. نمیتوان گفت این دو آیه را کنار هم بگذاریم و زینت را در هر دو آیه به یک معنا بگیریم. برخی بزرگان گفته بودند با ضمیمه کردن این دو آیه میفهمیم باید بچهها و اموال را به مسجد آورد. الفاظ زیادی داریم که در قرآن چنین هستند.البته همانطور که یک کلمه میتواند در دو جای قرآن در دو معنای متفاوت استعمال شده باشد، میتواند در دو مصداق متفاوت نیز استعمال شده باشد. یعنی کلمه یک معنی داشته باشد ولی دو مصداق از آن اراده شده باشد. نتیجه آنکه هر چند فتنه در قرآن در چند جا به معنای عذاب استعمال شده است، ولی این دلیل نمیشود اینجا هم در معنای عذاب استعمال شده باشد.
نکته دوم:
ممکن است یک لفظ در چند معنا استعمال شده باشد. اینکه در اصول میگویند استعمال لفظ در اکثر از معنای واحد جایز نیست، باز مربوط به ما میشود. اما در قرآن کریم، مواردی داریم و آیاتی داریم که یک آیه در چند معنای مختلف، منتها با بیانهای مختلف و مثلا با تغییر موضوع، میتواند استعمال شود و مراد واقعی خداوند هم باشد و منافاتی هم در بین نیست.در آیه محل بحث «قاتلوهم حتی لا تکون فتنة» در اینکه فتنه چیست سه احتمال وجود دارد:
احتمال اول:
برخی نادر گفتهاند: چون کفار مسلمانان را شکنجه میکردند و عذاب میکردند، خدا فرمود با اینها جنگ کنید که دست از عذاب مسلمانان بردارند و مسلمانان را شکنجه نکنند. شاهد آنها هم آیاتی است که کلمۀ فتنه در آن آیات به معنای عذاب استعمال شده است. مثلا:(وَ اتَّقُوا فِتْنَةً لا تُصيبَنَ الَّذينَ ظَلَمُوا مِنْكُمْ خَاصَّةً وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللهَ شَديدُ الْعِقاب)[2]
یا آیۀ کریمۀ:
(إِنَّا جَعَلْناها فِتْنَةً لِلظَّالِمينَ)[3]
احتمال دوم:
گفتهاند فتنه یعنی نقشه شومی که کفار علیه مسلمانان میکشیدند. توطئۀ کفار و فتنۀ کفار که خود ما فارسی زبانان فتنه را در این معنا اسعتمال میکنیم. یعنی این مسلمانان باید بروند سراغ کفار و با کفار بجنگند تا کفار علیه آنها توطئده نکنند و بر علیه شان نقشه نکشند.احتمال سوم:
مراد از فتنه در آیۀ «و قاتلوهم حتی لا تکون فتنة» شرک است. شرک به عنوان یکی از مصادیق فتنه میباشد. خداوند تبارک وتعالی میگوید باید با کفار بجنگید تا شرکی در کار نباشد. یعنی یا کفار مسلمان شوند و شرک کنار برود و یا کشته شوند. اگر فتنه را به معنای شرک گرفتیم، هم جهاد ابتدایی از آن استفاده میشود و هم در بحث مربوط به مهدویت میتوان از آیه استفاده کرد.ما هم شاهد قرانی داریم که فتنه در شرک استعمال شده است:
دو مورد استعمال کلمه فتنه در شرک
1. آیۀ 91 سورۀ مبارکۀ نساء:(كُلَّما رُدُّوا إِلَى الْفِتْنَةِ أُرْكِسُوا فيها).
بعضی از کسانی که مسلمان شدند ولی اسلامشان اسلام ظاهری است، هر زمان که کفار اینان را به فتنه دعوت میکنند، با سر داخل آن میشوند. کنایه از اینکه با تمام وجود دوباره شرک را میپذیرند. در «کلما ردو الی الفتنه» که نمیتوان فتنه را به عنوان عذاب و آزمایش معنا کرد. هیچ معنایی ندارد جز معنای شرک. و این آیه (سوره نساء، آیۀ 91) هم در بحث قتال است. یعنی از آیاتی است که هم فتنه به معنای عذاب در آن آمده و هم در مورد قتال است. گاهی فتنه را به معنای عذاب میگیریم ولی ربطی به قتال ندارد. «و اتقوا فتنه لا تصیبن الذین ظلموا». یا «انا جعلناها فتنه للظالمین» که راجع به شجره زقوم است و به معنای عذاب آمده است، ولی ربطی به قتال ندارد.
ادعای ما این است در آیه 91 سوره نساء اولا کلمه فتنه به معنای شرک است، و ثانیا آیه مربوط به قتال و جنگ است.
2. آیه 14 از سوره مبارکه احزاب:
خداوند متعال در آیه سیزدهم سورۀ احزاب به آنان که در میدان جنگ بودند، میگوید:
(وَ إِذْ قالَتْ طائِفَةٌ مِنْهُمْ يا أَهْلَ يَثْرِبَ لا مُقامَ لَكُمْ فَارْجِعُوا وَ يَسْتَأْذِنُ فَريقٌ مِنْهُمُ النَّبِيَّ يَقُولُونَ إِنَّ بُيُوتَنا عَوْرَةٌ وَ ما هِيَ بِعَوْرَةٍ إِنْ يُريدُونَ إِلاَّ فِرارا)؛
در جبههها نمانید و برگردید. برخی بدون اجازه پیغمبر(ص) برگشتند و برخی به پیامبر(ص) عرض کردند: ان بیوتنا عوره. خداوند میفرماید: و ما هی بعوره؛ اینها دروغ میگویند و خانههایشان بی حفاظ نیست.
بعد در آیه 14 میگوید:
(وَ لَوْ دُخِلَتْ عَلَيْهِمْ مِنْ أَقْطارِها ثُمَّ سُئِلُوا الْفِتْنَةَ لَآتَوْها وَ ما تَلَبَّثُوا بِها إِلاَّ يَسيرا)؛
و لو دخلت علیهم من اقطارها؛ اگر کفار از اقتار مدینه به اینها هجوم بیاورند. ثم سئلوا الفتنه؛ یعنی کفار از اینها بخواهند مشرک شوند. لاتوها؛ اینها قبول میکنند و فتنه را میپذیرند. وما تلبثوا بها الا یسیرا؛ و در پذیرتن فتنه، فقط اندکی درنگ میکنند و زود میپذیرند.
اینجا قضیه مربوط به قتال و جنگ است و کلمه فتنه در شرک استعمال شده است. پس دو جای قران هست که فتنه به معنای شرک استعمال شده و آیات در هر دو جا در موضوع قتال است.
برخی ادعا دارند در قران هیچ گاه فتنه به معنای شرک نیامده است. همه جا یا به معنای آزمایش آمده یا عذاب و یا شکنجه و... اما به معنای شرک نیامده است. اما این دو آیه که بیان شد در همین معناست و حرف آنها را نقض میکند.
روایت ذیل آیه
شیخ طوسی در کتاب تبیان، ذیل تفسیر آیۀ 191 از سورۀ مبارکۀ بقره، این روایت را نقل کرده است:روی أن هذه الآیه نزلت فی رجل من الصحابه؛ این آیه در مورد مردی از مسلمانان است که: قتل رجلا من الکفار فی الشهر الحرام؛ مردی از کفار را در ماه حرام کشت. فعابوا المومنین بذلک؛ مومنین او را مقداری مورد عیب قرار دادند و گفتند چه کاری بود که در شهر حرام کافری را کشتی. فبین الله سبحانه: ان الفتنه في الدین و هو الشرک، اعظم من قتل المشرکین في الشهر الحرام؛ روایت میفرماید که خدا بوسیلۀ این آیه (آیۀ 191 از سورۀ بقره) بیان کرده است که: (الْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْل)؛ شرک از قتل بدتر است. فتنه در دین کجا و کشتن یک کافر در شهر حرام کجا. خدا بوسیلۀ این آیه میخواهد بگوید این آدم کار درستی کرده است.
برخی فتنه را به معنای شکنجه میگیرند. به آنها میگوید پس الفتنه اشد من القتل را چگونه معنا میکنید؟ آیا معنا میکنید شکنجه از قتل سخت تر است. این معلوم است که شکنجه از قتل اشد و سخت تر نیست. آنها در پاسخ میگویند: معنا این است که شکنجۀ همراه با توطئه أشدّ از قتل است. در حالی که این معنا با این مقام هیچ تناسبی ندارد. در آیۀ 191 سوره مبارکه بقره که «الفتنه اشد من القتل» آمده است و بعد آمده است «وقاتلوهم حتی لا تکون فتنه»، آنجا مسلم است که این دو فتنه با این قرینه که آیات مربوط به قتال هستند، یک معنا دارند و نمیشود فتنه را به معنای شکنجه و توطئه دشمن معنا کرد. باید فتنه را به معنای شرک معنا کرد. در روایتی دیگر نیز ابن عباس و حسن از امام باقر(ع) نقر کردهاند و در کتب تفسیری هم آمده است که فتنه به معنای شرک است.
لذا، سخن رشید رضا در تفسیر المنار را که گفته است فتنه نمیتواند به معنای شرک باشد و با سیاق آیات سازگار نیست، نمیتوان پذیرفت. اتفاقا آنچه با سیاق آیات سازگار است معنای شرک است.
اما روایت عیاشی:
این روایت در جلد 20 صفحه 60 از کتاب تفسیر عیاشی از زراره نقل شده است:
قال ابو عبد الله(ع): سئل ابی عن قول الله تعالی: (قاتلوا المشرکین کافه کما یقاتلونکم کافه حتی لا تکون فتنه و یکون الدین کله لله)؛ سوال شد معنای این آیه چیست؟
در اینجا آمده امام باقر(ع) فرمود:
انه لم یجئ تأویل هذه الآیه؛ تأویل این آیه هنوز نیامده.
تأویل تحقق عینی آیه میباشد و غیر از تفسیر است که بیان مفهومی آیه میباشد. تاویل یعنی تجسم عینی و تحقق خارجی آیه.
سپس امام باقر(ع) میفرماید:
ولو قد قام قائمنا بعده، سیری من یدرکه ما یکون من تاویل هذه الآیه؛ وقتی حضرت قیام کند آن کسانی که حضرت را درک میکنند تاویل آیه را میبیند.
و لیبلغن دین محمد(ص) ما بلغ اللیل؛ میبیند که دین پیامبر ابلاغ میشود و میرسد به هر نقطهای که شب به آنجا رسیده است.
در این تشبیه دو نکته هست.
یک نکته این که دین همانند شب فراگیر میشود. برخی جاهای زمین هست که روز، و نور خورشید به آنجا نمیرسد، مانند غارهای عمیق و تاریک. اما جایی در زمین را نداریم که شب به آنجا نرسد. تاریکی به همه جا ممکن است نفوذ کند.
نکته دوم این است که میخواهد بگوید: هر جایی را که ظلمت میرسد، دین فرا خواهد گرفت. چون شب دلالت بر تاریکی دارد.
سپس حضرت غایت را هم بیان میکنند:
حتی لا یکون شرک علی ظهر الارض؛ تا اینکه شرکی در روی زمین نباشد.
بعد امام میفرماید:
کما قال الله: (یعبدوننی و لا یشرکون بی شیئا).
آنچه در سوره دیگر آمده: «یعبدوننی و لا یشرکون بی شیئا» همان «حتی لا تکون فتنه و یکون الدین کله لله» است.
بنابراین این آیه به خوبی دلالت بر این مدعا دارد. هم خود آیه و هم با توجه و ضمیمه کردن روایاتی که در ذیل این آیه و آیات دیگر آمده است.
وصلی الله علی محمد و آله الطاهرین
[1] ـ انبیاء (21)، آیۀ 35.
[2] ـ سورۀ انفال (8)، آیۀ 25.
[3] ـ سورۀ صافات (37)، آیۀ 63.
نظری ثبت نشده است .