درس بعد

مهدويت در قرآن

درس قبل

مهدويت در قرآن

درس بعد

درس قبل

موضوع: مهدويت در قرآن


تاریخ جلسه : ۱۳۹۲/۷/۱۶


شماره جلسه : ۴۹

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • بررسی آیۀ 37 سوره مریم

  • مطلب اول

  • احتمالات در عبارت «فاختلف الأحزاب»

  • قرینۀ سیاق در قرآن

  • معنای کلمه «من»

دیگر جلسات
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحيمْ
الْحَمْدُ للّه رَبِّ الْعَالَمِينْ وَصَلَى الله عَلَىٰ سَيِّدَنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينْ


بررسی آیۀ 37 سوره مریم
یکی از آیات شریفه ای که مناسب است در بحث آیات مهدویت موردبررسی قرار بگیرد، آیۀ 37 از سوره مبارکه مریم است. می‌فرماید: «فاختلف الأحزاب من بینهم فویل للذین کفروا من مشهد یوم عظیم»؛ همانطور که ملاحظه می‌فرمایید این آیه با «فاء تفریعیه» شروع‌شده است؛ «فاختلف الأحزاب من بینهم» و این تفریع، تفریع بر ماقبل است. چند مطلب در مورد خود آیه باید ذکر کنیم و بعد ببینیم ارتباطش با بحث مهدویت چگونه است؛

مطلب اول
یک مطلب این است که مراد از احزاب در این آیۀ شریفه چیست؟ «فاختلف الأحزاب»؛ احزاب جمع برای حزب است. حزب در لغت عرب به آن جمعی می‌گویند که یک رأی واحد دارند و رأی آن‌ها با جمع دیگر و گروه دیگر مغایر است. «حزب هو الجمع المنقطع فی رأیه عن غیره»؛ این معنای حزب از جهت لغوی است. احزاب یعنی جمع‌ها، گروه‌هایی که هرکدامشان یک فکر و یک نظر و رأیی دارند.

مرحوم شیخ طوسی در کتاب تبیان مطلبی دارد که عین آن را صاحب کتاب مجمع‌البیان آورده است.

ایشان می‌فرمایند:« الإختلاف فی المذهب أن یعتقد کل قوم خلاف ما یعتقده الآخرون »؛ هر قومی یک اعتقادی پیدا کند برخلاف اعتقاد قوم دیگر. هم مرحوم شیخ و هم مجمع‌البیان این رادارند. مرحوم علامه هم تقریباً همین تعبیر را بعینه از مجمع‌البیان در کتاب شریف المیزان ذکر کرده‌اند. ایشان می‌فرمایند: «الأحزاب جمع حزب و هو الجمع المنقطع فی رأیه عن غیره فإختلاف الأحزاب هو قول کل منهم فیه )علیه السلام( خلاف ما یقوله الآخرون».

بحث در این آیه این است که این احزاب چه کسانی هستند و اختلاف در چه موردی بوده است. آیا فقط احزاب از فرقه نصاری است؟ یعنی پیروان حضرت عیسی «اختلفوا علی أحزابهم»؛ یا مراد از احزاب، یهود و نصاری است؟ «فاختلف الأحزاب»، خوب یک گروهی خود یهودند و یک گروهی خود نصاری. یا مراد، مطلق کفار است؟

احتمالات در عبارت «فاختلف الأحزاب»

سه احتمال در عبارت «فاختلف الأحزاب» داده می‌شود. آنچه کثیری از مفسرین قائل‌اند این است که چون این آیات مربوط به حضرت عیسی (علی نبینا و آله و علیه السلام) است، قبل از آن دارد «قال إنی عبد الله آتانی الکتاب و جعلنی نبیاً»؛ در آیۀ 30 از کلام حضرت عیسی در گهواره «و جعلنی مبارکاً این ما کنت و اوصانی بالصلاة و الزکاة ما دمت حیا» تا می رسد به آیۀ 34، «ذلک عیسی بن مریم قول الحق الذی فیه یمترون»، بعد می‌فرماید: «ما کان لله أن یتخذ من ولد سبحانه اذا قضی امرا فإنما یقول له کن فیکون و انما الله ربی و ربکم فاعبدوه». این «ما کان لله» را یا این «إنّ الله ربی» را بگوئیم مقول قول حضرت عیسی است و «إنّ الله ربی و ربکم فاعبدوه»؛ او را عبادت کنید.

حضرت عیسی اصرار بر توحید داشت، اصرار بر وحدانیت خدا داشت، اصرار بر معبودیت خدا هم داشت که خدا فقط باید معبود واقع شود. آنچه را حضرت عیسی اصرار داشت، این ها در آن اختلاف کردند. بااینکه خود حضرت عیسی این‌همه تأکید کرد، «إنی عبد الله» و «إنّ الله ربی و ربکم فاعبدوه هذا صراط مستقیم»، اما نصاری اختلاف پیدا کردند و ظاهرش این است که بعدازاینکه حضرت عیسی به آسمان برده شد، این اختلاف محقق شد.

گروهی گفتند خود حضرت عیسی خداست. از این گروه تعبیر به یعقوبیه می‌کنند. آن‌هایی که از مسیحی‌ها گفته‌اند حضرت عیسی خداست را تعبیر به یعقوبیه می‌کنند. در برخی از کتب روایی اهل سنت این‌گونه آمده:« لما رفع إبن مریم إنتخبت بنو اسرائیل أربعة من فقهائهم» بنی‌اسرائیل چهار نفر از بزرگانشان، مراد از فقها در اینجا فقهای اصطلاحی نیست. مراد فهمیده‌ها و اهل فکرشان است «فقالوا للأول ما تقول فی عیسی»؛ به او گفتند نظر تو راجع به عیسی چیست؟ «قال هو الله». این را از (جامع البیان طبری ج 16 ص 64) نقل می کنم؛ (قال هو الله هبط إلی الأرض)؛ گفت عقیده‌ام این است که عیسی خداست و آمد روی زمین، «فخلق ما خلق و أحیی ما أحیی»؛ مرده را زنده کرد و زنده را میراند، خلق کرد و احیا کرد، «ثمَّ صعد إلی السماء فتابعه علی ذلک الناس من الناس».

یک گروهی تابع او شدند و این‌ها شدند یعقوبیه. شاید وجهش این باشد که آن شخصی که این نظر را داده اسمش یعقوب بوده. «و قال الثلاثة الآخرون نشهد أنّک کاذب»؛ دیگران آن سه فقیه دیگر تکذیبش کردند. بعد به فقیه دوم گفتند «ما تقول فی عیسی»؟ این گفت: «هو ابن الله فتابعه الناس من الناس»؛ یک گروهی از او تبعیت کردند «فکانت المسطوریَّة من النصاری». شاید اسم آن آدم مسطور بوده. «وقال الإثنان الآخران نشهد أنّک کاذب».

 «فقالوا للثالث ما تقول فی عیسی؟ قال هو إله و أمّه إله و ألله إله»؛ قائل به أقانیم ثلاثه و إله های سه گانه شدند؛ گفتند عیسی و مادرش و خدا اله هستند. «فتابعه الناس من الناس فکانت الإسرائیلیَّة من النصاری»؛ إسرائیلیه آن‌هایی هستند که این عقاید رادارند.

«فقال الرابع، أشهد أنک کاذب و لکنه عبد الله و رسوله، هو کلمة الله و روحه»؛ یک گروهی از خود نصاری گفتند این‌ها باطل است. حضرت عیسی عبد خدا بوده و کلمۀ خدا بوده و روح خدا بوده.

«فاختصم القوم، فقال المرء المسلم انشدکم الله ما تعلمون أنَّ عیسی کان یطعم الطعام و أنَّ الله تبارک و تعالی لا یطعم الطعام»؛ یک فرد مسلمان که در آن جلسه حضورداشته بود گفت: عیسی غذا می‌خورد اما خدا که غذا نمی‌خورد. این مسلمان آمد این‌ها را قسم داد و این‌ها گفتند چرا ما دیده بودیم که عیسی غذا می‌خورد. گفت: «هل تعلمون أنَّ عیسی کان ینام»؛ آیا دیده بودید عیسی می خوابید؟ گفتند بله. بعد « فخصمه المسلم قال فاقتتل القوم، قال فذکر لنا أنَّ الیعقوبیَّة ظهرت یومئذ و اُصیب المسلمون ...» تا آخر روایت.

این «فاختلف الأحزاب» بگوئیم قبل از حضرت عیسی و قبل از نزول اسلام، ظهور آیۀ شریفه در این است که «فاختلف الأحزاب» قبل از ظهور اسلام بوده؛ یعنی وقتی حضرت عیسی از میان آن‌ها رفت، این اختلاف میان آن‌ها به وجود آمد و چند گروه شدند.

یک مطلبی را تفسیر فی ظلال القرآن نقل کرده و تفسیر نمونه بعینه ترجمه آن را آورده است. یادم نیست در پاورقی ارجاع داده یا نه. تفسیر فی ظلال القرآن سید قطب، می‌گوید پادشاه روم به نام قسطنطین یک تجمعی از نصاری تشکیل داد. تجمعش را ذکر می‌کند 2170 نفر بوده‌اند. در تجمع راجع به اینکه عیسی چه کسی بوده، آیا خدا بوده و إبن الله بوده یا چه کسی بوده بحث کردند.

عبارت تفسیر نمونه این است: قسطنطین امپراطور روم مجمعی از اسقف‌ها را تشکیل داد که یکی از سه مجمع بزرگ تاریخی آن‌ها هست و اعضای آن مجمع به 2170 عضو رسید. همه از بزرگان بودند و بحث راجع به حضرت عیسی مطرح شد و علمای حاضر نظرات را دادند. آن‌وقت نظراتی که می‌آورد همین مطلبی است که من الآن از جامع البیان طبری نقل کردم. بعد 308 نفرشان یک عقیده پیدا کردند و بعد هم بر همین باقی ماندند؛ که این عقیده برخلاف توحید است.

ظاهر مطلب فی ظلال و آنچه تفسیر نمونه از آن نقل می‌کند، اصلاً بعداً واقع‌شده است. حالا قسطنطین را باید مراجعه کنیم که در چه زمانی بوده است. این‌که 2170 نفر اسقف، معلوم می‌شود برای بعد از زمان حضرت عیسی نبوده. آن زمان که این مقدار اسقف نبوده؛ و این اسقف‌ها مال بعدها بوده‌اند. درحالی‌که این قضیه اصلش مال زمانی است که حضرت عیسی از میان این‌ها ناپدید شد.

ظهور آیه «فاختلف الأحزاب» این است که در همان زمان است. نه اینکه حالا در فاصلۀ زیادی و یا نزدیک زمان اسلام این حادثه اتفاق افتاده باشد. پس این‌یک احتمال. اینکه احزاب یعنی فرقه انصار و آنچه در جامع طبری آمده مؤید این مطلب است. مفسرین ما هم عمدتاً آورده‌اند که «اختلف الأحزاب» یعنی «الأحزاب من اهل الکتاب» که عام است و هم نصاری و هم یهود و هم ما را در برمی‌گیرد که عرض می کنم باید فقط نصاری باشد.

در تبیان، شیخ طوسی می‌گوید:« احزاب من أهل الکتاب فی عیسی». حالا آیا بگوئیم مراد از اهل کتاب فقط خصوص نصاری است؟ درحالی‌که عنوان اهل کتاب عام است. مرحوم علامه می‌فرماید ما در جزء سوم در تفسیر المیزان اختلافات نصاری را مفصل آنجا بیان کردیم.

یک احتمال که احتمال خیلی روشنی است و با آیات قبل تناسب دارد، احزاب از نصاری است.

دوم: احزاب از یهود و نصاری. اگر بگوئیم احزاب از نصاری، متعلق اختلاف فقط حضرت عیسی می‌شود و نصاری در مورد او اختلاف کرده‌اند. اگر بگوئیم احزاب از یهود و نصاری، دیگر متعلق اختلاف خود حضرت عیسی نیست بلکه متعلق اختلاف آن است که راجع به خود وحدانیت خدا است. یهود یک حرفی می‌زند و نصاری حرفی دیگر می‌زدند و هیچ‌کدامشان مطابق توحید نبود. او می‌گفت عزیر بن الله و این‌ها می‌گفتند مسیح ابن الله است. هر دو برای خدا ابن قائل بودند هم یهود و هم نصاری.

یک احتمال سوم که فخر رازی این احتمال سوم را ترجیح داده (در جلد 21 تفسیر فخر رازی صفحه 539) می‌گوید مراد از احزاب یعنی کفار؛ منتها بخشی از این کفار یهود و نصاری هم هست؛ اما کفار یهود را می‌گیرد و نصاری را هم می‌گیرد و کفار و مشرکین زمان خود رسول‌الله را هم می‌گیرد. آن‌وقت ایشان می‌فرماید آیه قبل و «إنَّ الله ربی و ربکم، مقول قول نبی ما حضرت محمد (صلی‌الله علیه و آله و سلم) است؛ یعنی می‌گوید خدا می‌فرماید «یا محمد قل إنَّ الله ربی و ربکم». اگر بگوئیم احزاب فرق نصاری هستند، متعین در این است که «ان الله ربی و ربکم» کلام حضرت عیسی باشد، اگر گفتیم نه این مطلق کفار است، این کلام، کلام رسول خداست.

فخر رازی بعد می‌گوید: این قول که ما بگوئیم «فاختلف الأحزاب» یعنی کل کفار، این اولی است چون دلیل بر تخصیص به اهل کتاب نداریم، مخصوصاً که در دنباله‌اش می‌فرماید:«فویل للذین کفروا من مشهد یوم عظیم»، خوب این مطلق کفار می‌شود.

ببینید، آیات قبل ظهور روشنی دارد در اینکه و «إنَّ الله ربی» کلام حضرت عیسی (علیه السلام) است. آنجا وقتی حضرت عیسی آن مطالب را فرموده خدا می‌فرماید:«ذلک عیسی بن مریم قول الحق الذی فیه یمترون». بعد دوباره قول عیسی را دنبال می‌کند، «ما کان لله أن یتخذ ولد سبحانه اذا قضی امرا فیقول له کن فیکون» « و ان الله ربی» این ظهور در این دارد که کلام حضرت عیسی است. وقتی آیات قبل ظهور در این دارد که کلام حضرت عیسی است، قرینه می‌شود که مراد از احزاب، احزاب از نصاری فقط باشد. این اولاً.

ثانیاً «فویل للذین کفروا»، برای این است که تمام این گروه‌ها کافر بودند. آن‌ها که می‌گفتند عیسی است، آن‌ها که می‌گفتند إبن الله است و آن‌ها که می‌گفتند ثالث ثلاثه است، سه خدا داریم، أب و إبن و روح القدس. همۀ این‌ها، همۀ این سه مذهب کافرند. هیچ‌کدامش با توحید سازگاری ندارد. لذا «فویل للذین کفروا» این نیست که بگوئیم قرینه می‌شود که مراد اینجا مطلق کفار است. لذا کلام فخر رازی کلام درستی نیست و قرینه‌ای بر اینکه مراد از احزاب یهود باشد هم اینجا نداریم.

 قرینۀ سیاق در قرآن
 ما در بحث اصولمان گفتیم سیاق در قرآن قرینیت ندارد. ما آیات مختلفی داریم در قرآن که نمی‌شود آیه قبل را قرینه بر آیه بعد گرفت و این روایت در ذهنتان باشد. روایت می‌فرماید: «ربما یکون اول الآیة فی موضوع وسطها ... » در موضوع دوم و آخر آیه در موضوع سوم. قرآن یکی از نقاط افتراقش با کتب بشری همین است. بشر وقتی دارد یک مطلبی می‌گوید نمی‌تواند ذهنش را از آن مطلب منحرف کند و به مطلب دیگر برود و بعد برگردد به موضوع اول بعد برود به موضوع رابع و همین‌طور. ولی قرآن این‌گونه نیست. این‌چنین نیست که سیاق در قرآن قرینیت داشته باشد؛ و لو تفسیر المیزان و خیلی از مفسران را ببینید از قرینۀ سیاق زیاد استفاده می‌کنند.

 آنچه ما با آن مخالفت داریم این است که سیاق به‌صورت موجبۀ کلیه قرینیت ندارد. ولی بعضی جاها سیاق قرینیت دارد. یکی هم اینجاست که آیات قبلش قول حضرت عیسی است و «إن الله ربی و ربکم» قول حضرت عیسی می‌شود، «فاختلف الأحزاب» هم مربوط به فرق نصاری است.

معنای کلمه «من»
راجع به کلمۀ «من» اختلاف واقع‌شده که آیا «من» زائده است یا «من» تبعیضیه است؟ «فاختلف الأحزاب من بینهم»

صاحب تبیان و مجمع‌البیان، «من» تبعیضیه گرفتند. گفتند یعنی برخی‌شان اختلاف کردند؛ یعنی در میان این‌ها برخی بودند که قول حق را داشتند و می‌گفتند عیسی عبد الله است و کلمة الله است و رسول‌الله است و این‌ها بعضی بودند. لذا «من» را تبعیضیه می گیرند.

در برخی تفاسیر اهل سنت آمده که بعضی‌ها احتمال داده‌اند «من» زائده باشد. ولی خوب این خلاف ظاهر است.

«بین» را یا معنای ظرفی باید بگیریم یا برخی گفته‌اند «بین» به معنای بُعد است. «فاختلف الأحزاب من بینهم» پس «من» سببیت می‌شود؛ یعنی «لبعدهم عن الحق»؛ این هم برخلاف ظاهر است و هیچ شاهدی برای آن نیست.

«بین» را باید ظرفیت بگیریم. ظرف است « فاختلف الأحزاب من بینهم و «من» را هم تبعیضیه می‌گیریم.


وَ صَلَّی الله عَلَیٰ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرینْ

برچسب ها :

مهدویت قرینه سیاق آیه 37 سوره مریم یهود نصاری عقیده نصاری فاختلف الاحزاب نظرات در مورد حضرت عیسی احزاب یهود احزاب نصاری

نظری ثبت نشده است .